فراموش نکن
ما نمیتونیم آینده رو انتخاب کنیم
اما میتونیم جادهای رو پیدا کنیم
که آینده بهتری رقم بزنیم....🍃
#کتابخونه
سلام.صبح جمعهی دی ماه به خیر! 📚✨
در این صبح دلانگیز دیماهی، به استقبال روزی تازه و پر از فرصتهای نایاب میرویم. 🌞✨ بگذارید نوای دلنشین صبحگاهی همراه با عطری از چای و قهوه، شما را به دنیای جادویی کتابها ببرد.
هر صفحهای که ورق میزنید، حکایت از دنیایی پر از راز و رمز، دانایی و الهام دارد. بگذارید این صبح جمعه، فرصتی باشد برای غرق شدن در داستانهایی که به قلب و روح شما جانی تازه میبخشند. 🌿✨
زندگی همانند کتابی است که هر روز صفحهای جدید از آن را مینگاریم. بگذارید هر کلمه و جملهای که در این صبح زیبا میخوانید، روشنایی و امید به دلهایتان بیاورد و ذهنتان را با اندیشههای نوین پر کند.
صبحتان پر از عشق، آرامش و ماجراهای نو!
#کتابخونه
#انگیزشی
#تراپی #حالخوب
#صبح
سلام و صبح بخیر به همه کتابدوستان عزیز در این یکشنبهی زیبای دی ماه! 📚✨
با شروع روزی جدید، فرصتی دیگر برای غوطهور شدن در دنیای جذاب کتابها پیش روی ماست. هر صبح یکشنبهای، همچون ورق زدن یک صفحهی تازه در کتاب زندگی است؛ پر از احتمالات، الهامها و تجربههای نو. 🌟
امیدوارم این روز برای همه شما پر از لحظات ناب و خواندنی باشد. با هر صفحهای که ورق میزنید، به دنیایی از دانش، خیال و تجربههای بیپایان سفر کنید. 🌿💫
بگذارید کتابها نوردهنده راه شما باشند و هر جملهای که میخوانید، چراغی باشد در راه زندگی. 🌞
صبح بخیر و روزی پر از آرامش، عشق و دانایی برای همه شما! 🤍✨
#کتابخونه
#صبحبخیر
شاعرانه
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️
به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد
به جویبار که در من جاری بود
به ابرها که فکرهای طویلم بودند
به رشد دردناک سپیدارهای باغ که با من
از فصل های خشک گذر می کردند
به دسته های کلاغان
که عطر مزرعه های شبانه را
برای من به هدیه می آوردند
به مادرم که در آیینه زندگی می کرد
و شکل پیری من بود
و به زمین، که شهوت تکرار من، درون ملتهبش را
از تخمه های سبز می انباشت – سلامی دوباره خواهم داد
می آیم، می آیم، می آیم
با گیسویم: ادامه بوهای زیر خاک
با چشم هایم: تجربه های غلیظ تاریکی
با بوته ها که چیده ام از بیشه های آن سوی دیوار
می آیم، می آیم، می آیم
و آستانه پر از عشق می شود
و من در آستانه به آنها که دوست می دارند
و دختری که هنوز آنجا،
در آستانه پرعشق ایستاده، سلامی دوباره خواهم داد
✍فروغ فرخزاد
۸ دی زادروز فروغ فرخزاد
#کتابخونه
#فروغفرخزاد
داستان کوتاه😂😂
چرچیل و راننده
چرچیل(نخستوزیر اسبق بریتانیا) روزی سوار تاکسی شده بود و برای مصاحبه به دفتری میرفت. هنگامی که به آنجا رسید، به راننده گفت: آقا، لطفاً نیم ساعت صبر کنید تا من برگردم.
راننده گفت: نه آقا، من میخواهم سریعاً به خانه بروم تا سخنرانی چرچیل را از رادیو گوش کنم.
چرچیل، از علاقهی این فرد به خودش، خوشحال و ذوقزده شد و یک اسکناس دَه پوندی به او داد. راننده با دیدن اسکناس گفت: گور بابای چرچیل. اگر بخواهید تا فردا هم اینجا منتظر میمانم.
#کتابخونه
#داستانکوتاه
#چرچیلوراننده
یادمان باشد با آمدن زمستان
اجاق خاطـرہ ها را روشن بگذاریم
تا دچـار سـردے فاصلـہ ها نشـویم ….🥀
#کتابخونه