["چشم هایم در اورشلیم"]👀🌱
صحنه های آغازین رمان🌿📓، قرار ملاقاتی است میان موشه شالو، سفیر اسرائیل در فرانسه با تاجر یهودی سرشناسی به نام آدریل عُوادیا..
👈از مکالمه محرمانه میان آنها مشخص می شودکه قرار است نقشه نابودی مسجدالاقصی به وسیله ماهواره نظامی در جشن سال نو یهودیان اجرایی شود،اما آنچه مقام بلند پایه صهیونیست نمی داند آن است که در لحظات طرح نقشه حمله، بنجامین راحیل افسانه ای مقابل او نشسته است، همان فرمانده بخش سایبری جنبش آزادی بخش قدس که بیست سال حسرت دستگیری اش در جان سرویس های امنیتی جهان هک شده و آن ها را به ستوه آورده است.🖥
✍🏻نویسنده: مریم مقانی
▫️ناشر:معارف
▫️قالب کتاب:رمان
📖تعداد صفحات:۲۹۹ صفحه
💳قیمت ۵۵ ت با تخفیف۴۹،۵۰۰🌱
ثبت سفارش📲 و ارسال📦
@ketabkhon78
کتاب متاب🌿📖
["چشم هایم در اورشلیم"]👀🌱 صحنه های آغازین رمان🌿📓، قرار ملاقاتی است میان موشه شالو، سفیر اسرائیل در
.
عاشقانه ای در قلب فلسطین
اشغالی🌱🌱🌱
تقابل فلسطین و صهیونیست ها در سال 2035 میلادی🕊
.
کتاب متاب🌿📖
✨#دِعبل خزاعی یکی از مشهورترین شاعران و مدیحه سرایان اهل بیت بود در دوران عباسیان«حکومت هارون الرشید
.
یه قاچ خوشمزه🍉😋
من از همان اول که او را دیدم، احساس کردم او همسفر همیشگی من است... صبر میکنم تا درستی احساسم را بیازمایم. این بیت از شعرم را از زبان او شنیدم:
رزقی که برایم مقدر شده، هرگز از دستم نمیرود...🌱🧡
#دعبل_و_زلفا
.
🌱📙
گفتم:کتاب نمیخونی ؟🌱
گفت:نه بابا، اینقدر بدبختی دارم که وقت نمیکنم...
گفتم:شایدم واسه همین اینقدر بدبختی داری...👌🏻😊
روزای خوبی در انتظارتون باشه 😍✌🏻
.@ketabmetabb🍓
.
عطر پیراهن تو🌸
عطر پیراهن تو، زندگی شهید زنجانی را از نگاه همسر شهید نقل میکند و بخشی از خاطرات مربوط به #لبنان و #حزبالله است...شهید حجتالاسلام سیدعلی زنجانی از شهدای مدافع حرم دو تابعیتی ایرانی، لبنانی، سال 1367 در زینبیه (دمشق) #سوریه به دنیا آمد و پس از چندین سال #جهاد در منطقه سراقب(ادلب) سوریه در سال 1398 به فیض شهادت نائل آمدند...🕊
از شهید زنجانی 2 فرزند به یادگار مانده است..❤️
✍🏻نویسنده:مریم عرفانیان
▫️ناشر:خط مقدم
💳 قیمت ۹۵ ت با تخفیف ۹۰ ت 🌼
برای مشاوره و ثبت سفارش
من اینجام🌱👇
@ketabkhon78
کتاب متاب🌿📖
. عطر پیراهن تو🌸 عطر پیراهن تو، زندگی شهید زنجانی را از نگاه همسر شهید نقل میکند و بخشی از خاطرات
.
برای همسران شهدای مدافع حرم، "عطر پیراهن تو"🕊🌼 تکان دهنده و پر از احساسات است...🥺
در هر بار پوشیدن پیراهن تو، صدای نفسهای جوانی که در این کویرهای جنگ میجنگید، در گوششان میرسد و احساس میکنند که یار و یاورشان همچنان در کنارشان است...💚🌱
.
۱.
برشی از کتاب📙🍓🌱
بوی شاخه های نم خورده درختان بی برگ، مشامم را پر کرد.. باران ریزی شروع شد..🌧 سوار ماشین قریب و خوایشاوند سید شدیم و از فرودگاه یکراست به خانه شان در قم رفتیم...🚗
هنوز کسی را نمی شناختم. از یک طرف خانواده اش فارسی صحبت می کردند و معنی حرف هایشان را نمی فهمیدم، از طرف دیگر من عربی حرف می زدم و بقیه نمی فهمیدند...
در جمع بودم؛ ولی تنها..🥲
زمان به کندی می گذشت..⏱ برای پذیرایی هندوانه آوردند..🍉 چند قاچ که خوردم، حس کردم هندوانه های لبنان، طعم و عطر دیگری دارد...🌱
.
کتاب متاب🌿📖
۱. برشی از کتاب📙🍓🌱 بوی شاخه های نم خورده درختان بی برگ، مشامم را پر کرد.. باران ریزی شروع شد..🌧 سوا
۲.
به همین زودی دلم برای لبنان تنگ شده بود، برای پدر و مادرم، دیماء و شهناز، بادر هایم و حتی خانواده شوهرم...🤍🫀
اولین شب احساس غریبی کردم. با اینکه کنار سید علی بدوم،از دل تنگی ام کم نشد، گفتم: می خوام برگردم لبنان...🕊✨
#عطر_پیراهن_تو🌙