راز لمبرت 📣معرفی مجدد
رمانی پرهبجان،معمایی و تا حدودی تاریخی👌🤗
کندیس نامهای توی اتاق زیر شیروانی خانهی مادربزرگش در شهر لمبرت کارولینای جنوبی پیدا میکند.
او مطمئن نیست که باید آن را باز کند یا نه. 🤨
نامه را یک نفر برای مادربزرگش نوشته؛ مادربزرگش که سالها پیش با شرمساری از آن شهر رفته است.
در نامه، از زن جوانی حرف زده شده👱♀ از بی عدالتیای که سالها پیش اتفاق افتاده؛😢 معمایی که نویسندهی نامه آن را طرح کرده🧐 و میراثی که در انتظار حل کنندهی معماست. 😉
کندیس با کمک برندن، پسر کمرو و آرام همسایه، شروع به کشف رمز و رازهای معما میکند؛ رمز و رازهایی که آنها را به قلب گذشتهی لمبرت میبرد، گذشتهای پر از اتفاقات زشت، قهرمانان از یاد رفته و داستان یک عشق.
آیا، تا دیر نشده، آنها موفق میشوند میراث لمبرت را پیدا کنند تا وعدهی نامه محقق شود؟
#رازلمبرت
#ویریِن_جانسن
#هدانژادحسینیان (مترجم)
#نشرپرتقال
#نوجوان
#بزرگسال
#رمان
کرایه کتاب 3000 تومان
تعداد صفحات 📚367📚
عموی مهربان 📣 معرفی مجدد
داستانی پند آموز از امام جواد علیه السلام
با محوریت ماجرای غدیر
#عموی_مهربان
#حسین_فتاحی
#قدیانی
#کودک
#تاریخ_اسلام
#امام_جواد_علیه_السلام
کرایه کتاب 1000تومان
تعداد صفحات 📚 12 📚
مرا با خودت ببر 📣معرفی مجدد
رمانی تاریخی و واقعی در شمایلی زیبا و عاشقانه ❤️
در زمان امام جواد علیه السلام 😍
این کتاب قصه جوانی به اسم ابراهیم است که عاشق دختری در دمشق شده است. ابراهیم که تحت اعتبار پدر مرحومش کاسبی می کند، مغازه ای در شهر دمشق دارد، فکر و اندیشه دلداده اش «آمال» انرژی و تمرکز او را بهم ریخته است، تا جایی که سعی در رد کردن بهترین پیشنهاد کاری رفیق تجاری پدرش را دارد.
آمال در محله ای فقیر نشین زندگی می کند و پدر و مادرش را از دست داده و همراه عمویش که فردی رباخوار است روزگار می گذراند، او دست فروشی می کند و از این طریق خرج زندگی خود را تهیه می کند.
داستان «مرا با خودت ببر» در حوالی عصر امام جواد(ع) رخ می دهد و در سایه سار زوایای زندگی آن امام برای مخاطب جوان نوشته شده است. کتاب به خوبی
توانسته انعکاس دهنده وضعیت اجتماعی و اقتصادی آن زمان باشد.
#مراباخودت_ببر
#مظفرسالاری
#به_نشر
#نوجوان
#بزرگسال
#تاریخ_اسلام
#امام_جواد_علیه_السلام
#رمان
#عاشقانه
کرایه کتاب ۳۰۰۰تومان
تعداد صفحات 📚۲۴۸📚
مجموعه کتاب
ماجراهای من و بقیه
طنز و جذاب و پر از هیجان👌😁
ویژه بچه های شیطون و پر انرژی🤩🤩🤩
با قالب سبک زندگی ایرانی_اسلامی
❤️❤️ پر از تصاویر جذاب و طنز😘😍
بسیاری از بچههای ما عاشق داستانهای طنز و ماجراهایی هستند که در آنها بچههایی شر و شور در آن آتش بسوزانند. 😂
یک تفریح بی خطر و شیرین که در آن هیچ والدینی بچهها را دعوا نمیکند و در کنارش خطرناکترین ماجراجوییها را تجربه میکنند.😃
ماجراهایی که مال این مرز و بوم باشند و با آداب و رسوم این سرزمین هم خوانی داشته باشند.👌
داستانهای این مجموعه مربوط به پوریا فرزند سوم یک خانواده شش نفره است که در کلاس پنجم درس میخواند و با کمک برادر و دوستانش آتشی نیست که نسوزاند.
عمده داستانهای این مجموعه به شکل معمایی👌 نوشته شده و پوریا در هر بخش به دنبال یافتن پاسخ سوالی است که در ذهن کنجکاوش میچرخد.
✅ بستر کتابها به شکلی است که به فرهنگ ایرانی و اسلامی اشارههای ضمنی دارد. دین و دینداری نقش پررنگی در خانواده معمولی پوریا دارد و با آداب اسلامی تربیت میشوند.
🌹📚نمونه معرفی یکی از جلدهای مجموعه 👇👇👇
دردسرهای الاغ قرمز شاخ دار 📣معرفی مجدد
( ماجراهای من و بقیه , طنز نوجوان )
✨پر از ماجراهای خنده دار و پر هیجان✨
👌مناسب با سبک زندگی ایرانی،اسلامی👌
اگه بدونید پرواز با الاغ قرمز شاخ دار چه لذت و هیجانی داره! بتونی در کلاس کشفی بکنی که حتی از دستگاه جوراب پاکنی و موشانه کنی هم مهمتر باشه!
برای اینکه دنیا قشنگ بشه بِری گربه رو بیاری و روی مبل کنار بابات بشینه و تلوزیون ببینه و تخمه بشکنه و تازه کنترل هم دست گربه باشه!
فکر کن خواهرت نیاد کمک مامانت و مثل جادوگرا بشه و با جارو پرواز کنه!
و خاطرات اردوی با حالی که وقتی داستانش رو بخونید می فهمید در هر حالی میشه خوش بود.
همه این مطالب با حال ،
در جلد سوم ماجراهای من و بقیه تقدیم به شما💖
#دردسرهای_الاغ_قرمز_شاخ_دار
#بنفشه_رسولیان
#نشرقبسات
#کودک
#نوجوان
#طنز
کرایه کتاب 2000تومان
تعداد صفحات 📚 89📚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣📣 جلسه قرآن هفتگی در روز یکشنبه برقراره
انشالله ✅✅✅
از ساعت ۱۰:۲۰ الی ۱۱:۳۰
مکان جلسه،مرکز فرهنگی دلسا
صفحه ۳۷ قرآن کریم 😍 و بخشی از دعای صحیفه سجادیه
دخترک و باران📣معرفی مجدد
داستانی لطیف و کودکانه،
ابتدای داستان،شبیه داستان شنل قرمزی شروع می شود ولی بقیه داستان بصورت کاملا متفاوت و بدون حوادث خشن و آزار دهنده ادامه پیدا می کند.🤗😊
یک روز دخترک کوچک داستان ما که با پدر و مادرش در کنار جنگل زندگی می کرد سبد کوچکش را برداشت تا با اجازه پدر و مادرش به خانه مادربزرگ خود درآن طرف جنگل برود.
او فکر کرد که از میوه های جنگلی هدیه ای برای مادربزرگ خود ببرد.
پس از پر کردن سبد خود از توت فرنگی های وحشی، به طرف خانه مادربزرگش راه افتاد که ناگهان هوا طوفانی شد و باران شدیدی درگرفت و … .
#دخترک_و_باران
#حورا_حق_پرست
#کانون_پرورش_فکری
#کودک
کرایه کتاب 1000تومان
تعداد صفحات📚20📚