کتابخانه یک شوریده...!
همیشه توی کیفم کتاب دارم
آرزوم اینه که بزرگترین رهبر ارکستر جهان بشم
اگه می تونستم هر روز شیرکاکائو می خوردم
نوشتن بدون نگاه کردن استعداد به دردنخور منه
همه میگن که من باهوشم
همین الان من درحال خوابیدن هستم.
کاش زیباتر می بودم.
به خودم افتخار می کنم که پرتلاشم
از دلقک می ترسم
پدرم آدم موردعلاقه منه
بزرگترین مشکل من اینه که نمی تونم به اندازه کافی توجه کنم.
@Royadarjangal
۲. خیلی ترسناکه. نیست؟ من وقتی دلقک می بینم حالم بد میشه
در ظاهر روی پاهایم ایستادهام. گاهی میخندم و گاهی گریه میکنم. اما حقیقت این است که خسته هستم. میخواهم فرار کنم. میخواهم بروم و ناپدید شوم...
فروغ فرخزاد
همدیگر را میپوسانند؛
سیبهای یک جعبه،
آدم های این زمین!
علیرضا روشن