zohor 1403.6.9.mp3
10.95M
🔊#فایل_صوتی #گامی_بسوی_ظهور
#برنامه_زنده
✍🏼در این برنامه استاد کلباسی به پرسش ها و شبهات #مهدوی پاسخ میدهند
#تاریخ_پخش : 1403.6.8
📡مرکز رسانه ای ولایت
📲مدیریت فضای مجازی
🔰 @velayattv
نامش داود بود،
دلداده ای از دیار اهل ایمان؛ عاشقی وارسته و تشنه؛ سال 1343 در آغوش مادر جای گرفت و در شهرستان خوی استان آذربایجان غربی بزرگ شد و آموخت آن که ذکر اشهد ان علی ولی الله را بر لب دارد، تشنه شهادت است و تشنه انجام امر حضرت حق.
لذا در زمان جنگ تحمیلی سلاح بر دوش گرفت و قدم های استوارش را بر خاک خونین رزم نهاد.
صمدلویی در جبهه های نبرد حق علیه باطل مردانه رزمید و سرانجام در سرزمین ماووت عراق در تاریخ 30/10/1366 برات دیدار حضرت حق را دریافت کرد و در سن 23 سالگی به آسمان پرکشید.
🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷
🌹_🌹
🏴 به مناسبت رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم (۱۱ ه. ق)
✅ هرکه به خدا و قیامت ایمان دارد، باید… (۱)
💬 عنْ زُرَارَهَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ:
🔹 جاءَتْ فَاطِمَهُ (علیها السلام) تَشْکُو إِلَى رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) بَعْضَ أَمْرِهَا فَأَعْطَاهَا- رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) کُرَیْسَهً وَ قَالَ تَعَلَّمِی مَا فِیهَا فَإِذَا فِیهَا
🔹 “مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَلَا یُؤْذِی جَارَهُ ”…
✨ حضرت صادق علیه السلام فرمود:
🔹 فاطمه علیها السلام براى شکایت از جریانی نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله آمد، پس رسول خدا صلی الله علیه و آله جزوهاى به او داد و فرمود: آنچه در آنست بیاموز، و (این ۳ جمله) در آن بود:
1️⃣ هر کس ایمان به خدا و روز قیامت دارد باید همسایه را نیازارد…
📚 منبع: الکافی، جلد ۲، صفحه ۶۶۷، باب حق الجوار
🔹 در اهمیت همسایه همین بس که رسول رحمت صلی الله علیه و آله می فرمایند: حرمه الجار على الانسان کحرمه أمّه. حرمت همسایه بر آدمى همچون حرمت مادر است.
📚 منبع: الحیاه، ج ۱، ص ۴۱۶
⏺ برخی همسایه داری خوبی ندارند: به عنوان مثال: درب منزل را نیمه شب محکم به هم میزند.
⏺ ماشین را جلو پل همسایه پارک میکند.
⏺ در پلهها طوری رفت و آمد میکند که همسایه اذیت میشود.
⏺ آشغال را جلو درب همسایه میگذارد.
⏺ از منزلش صدای آهنگ یا مداحی بلند است.
⏺ اول صبح برای صدازدن اعضای خانه از داخل کوچه بوق میزند.
⏺ مهمانی دیر وقت میگیرد و…
🔹 کسانی که در خوابگاههای دانشجویی هستند محدوده شخصیشان کمتر است و همسایههای بیشتری دارند. هم اتاقی آنها، همسایهشان است. صدای خنده، مداحی، موسیقی بلند میشود همسایهشان اذیت میشود. نیمههای شب برای نماز شب ساعت کوک میکنند، هم اتاقیشان بیدار میشود.
📖 داستانک:
🔹 یکى از مسلمین از اهالى مدینه، همسایه بدى داشت که از آزار او در امان نبود، او به حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و از همسایهاش شکایت کرد و گفت :”من همسایهاى دارم که نه تنها خیرى از او به من نمىرسد، بلکه از شرّ و آزار او، آسوده نیستم.”
✨ پیامبر صلی الله علیه و آله به على علیه السلام و ابوذر و سلمان و یک نفر دیگر (که راوى مى گوید بگمانم مقداد بود) فرمود: به مسجد بروید و با صداى بلند فریاد بزنید: لاایمان لمن لایا من جاره بوائقه، “هر که همسایهاش از آزار او آسوده نباشد ایمان ندارد.”
🔹 آنها به مسجد رفته، سه بار با صداى بلند، این دستور پیامبر صلی الله علیه و آله را به سمع مردم رساندند. امام صادق علیه السلام پس از نقل این داستان، با دست خود اشاره به اطراف کرد و فرمود: تا چهل خانه در چهار طرف، همسایه به حساب مىآیند.
🔍 نکته مهم اینجاست که:
📍 خوب همسایهداری فقط این نیست که ما به همسایه آزار نرسانیم. امام کاظم علیه السلام میفرمایند: خوش همسایگى تنها این نیست که آزار نرسانى، بلکه خوش همسایگى این است که در برابر آزار و اذیت همسایه صبر داشته باشى.
📚 منبع: تحف العقول، ص ۴۰۹
👈 ادامه در پست بعدی
✅ هرکه به خدا و قیامت ایمان دارد، باید… (۲)
👈 ادامه پست قبلی
💬 عنْ زُرَارَهَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ:
🔹 جاءَتْ فَاطِمَهُ (علیها السلام) تَشْکُو إِلَى رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) بَعْضَ أَمْرِهَا فَأَعْطَاهَا- رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) کُرَیْسَهً وَ قَالَ تَعَلَّمِی مَا فِیهَا فَإِذَا فِیهَا
🔹 … ”مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَلْیُکْرِمْ ضَیْفَهُ ”…
✨ حضرت صادق علیه السلام فرمود:
🔹 فاطمه علیها السلام براى شکایت از جریانی نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله آمد، پس رسول خدا صلی الله علیه وآله جزوهاى به او داد و فرمود: آنچه در آنست بیاموز، و (این ۳ جمله) در آن بود:
2️⃣ هر کس ایمان به خدا و روز قیامت دارد مهمان خود را گرامى دارد،
📚 منبع: الکافی جلد ۲، صفحه ۶۶۷، باب حق الجوار
⏺ حداقل احترام به مهمان این است که او را تا درب منزل همراهی کنیم؛ حضرت على بن موسى الرضا علیهماالسلام از پدران خود ،تاحضرت على علیهم السلام روایت فرمودهاند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: حق مهمان اینست که او را تا درب خانه مشایعت کنى.
📚 منبع: عیون أخبار الرضا، ج ۲، ص ۳۰۵
⏺ یکی دیگر از حداقل احترامها به مهمان این است که او را از جای خود بلند نکنیم.
💢 متاسفانه امروزه به تقلید از فرهنگ غرب، مهمان را برای غذا از جایش بلند میکنند و او را به وسط سالن برای برداشتن غذا راهنمایی میکنند که این کار اوج بی احترامی به مهمان است (این عمل، عمل چهارپایان است)
✨ خداوند در قرآن هنگام بیان داستان مهمانی حضرت ابراهیم میفرماید: فَقَرَّبَهُ إِلَیْهِمْ … پس غذا را نزدیک مهمانان گذارد، [ذاریات ۲۷]
🔹 حضرت ابراهیم حتی غذا را در وسط سفره قرار نداد تا مهمان خم شود، بلکه آن را کنار دست مهمان گذاشت.
⁉️ حال ما چگونه مهمان را از جایش بلند میکنیم؟
📖 داستانک:
🔹 روزی امام رضا علیه السلام میهمانی را دعوت کرد و با احترام، مهمان خود را به داخل خانه آورد.
🔹 پس از پذیرایی، با هم به گفت وگو پرداختند. در میان سخن آنان، باد چراغ را خاموش کرد. مهمان بی درنگ از جای خود برخاست که آن را روشن کند، ولی امام دست او را گرفت و مانع شد که او از جایش بلند شود.
🔹 سپس خود برخاست و چراغ را روشن کرد و دوباره کنار او نشست و برای این که مهمان ناراحت نشود با لبخندی به او فرمود:
✨ ما خاندانی هستیم که دوست نداریم مهمان خود را به کار بگیریم و (از جایش بلند کنیم) و او را به زحمت بیندازیم.
📚 منبع: کافی جلد ۶، صفحه ۲۸۳
👈 ادامه در پست بعدی
✅ هرکه به خدا و قیامت ایمان دارد، باید… (۳)
👈 ادامه پست قبلی
💬 عنْ زُرَارَهَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ:
🔹 جاءَتْ فَاطِمَهُ (علیها السلام) تَشْکُو إِلَى رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) بَعْضَ أَمْرِهَا فَأَعْطَاهَا- رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) کُرَیْسَهً وَ قَالَ تَعَلَّمِی مَا فِیهَا فَإِذَا فِیهَا
🔹 … ”مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَلْیَقُلْ خَیْراً أَوْ لِیَسْکُت”
✨ حضرت صادق علیه السلام فرمود:
🔹 فاطمه علیها السلام براى شکایت از جریانی نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله آمد، پس رسول خدا صلی الله علیه وآله جزوهاى به او داد و فرمود: آنچه در آنست بیاموز، و (این ۳ جمله) در آن بود:
3️⃣ هر کس ایمان به خدا و روز قیامت دارد باید حرف خوب بگوید یا خموش باشد.
📚 منبع: الکافی جلد ۲، صفحه ۶۶۷ باب حق الجوار
📖 داستانک:
🔹 سلیمان جنی را مامور کاری کرد و در تعقیب او جنی را فرستاد.
🔹 جن دوم بازگشت و آنچه دیده بود برای سلیمان تعریف کرد و گفت دیدم جن را که وارد بازار شد به آسمان نگاه کرد بعد سرش را به طرف راست و چپ چرخاند و بعد سرش را به پایین انداخت و رفت.
🔹 سلیمان جن اول را احضار کرد و دلیل این حرکاتش را جویا شد.
🔹 او عرض کرد: هنگامی که وارد بازار شدم به آسمان نظر کردم و دیدم فرشتگان در آسمان ناظر هستند به سمت چپ و راست نظر کردم و مردم را مشغول صحبت کردن های بی مورد دیدم، آنگاه سرم را از خجالت به زیر انداختم.
🏴 به مناسبت شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام (۵۰ ه. ق)
❇️ اول همسایه سپس خود/ عمل به دستور حضرت زهرا سلام الله علیها
✨ امام حسن مجتبی علیه السلام میفرمایند: در دوران کودکی، شبی بیدار ماندم و به نظاره مادرم زهرا سلام الله علیها درحالیکه مشغول نماز شب بود، گذراندم.
🔹 پس از آنکه نمازش به پایان رسید متوجه شدم که در دعاهایش یکیک مسلمین را نام میبرد و آنها را دعا میکند، خواستم بدانم که دربارهی خودش چگونه دعا میکند.
🔹 اما با کمال تعجب دیدم که برای خود دعا نکرد.
⁉️ فردا از او سؤال کردم: چرا برای همه دعا کردی، اما برای خودت دعا نکردی؟
✨ فرمود: یا بُنَی! الجار ثم الدار.
🔹 پسرم! اول همسایه بعد خانه!
✅ اگر بخواهیم درسی که این داستان برای ما دارد را در زندگی پیاده کنیم باید دلسوزی و دغدغه مندی برای دیگران را به عنوان اصل برای خود قرار دهیم.
🔹 دیگران را از نزدیکان خود بدانیم.
▫️به عنوان مثال:
⏺ هر مشتری که به مغازه ما مراجعه میکند را از نزدیکان خود بدانیم.
⏺ در هوای سرد و برفی، اگر کسی کنار خیابان منتظر وسیلهای ایستاده است، با او همانند فرزند و نزدیکان خود رفتار کنیم.
⏺ اگر کسی هرگونه کمکی احتیاج دارد که از دست ما برمیآید، فرقی بین او و اقوام خود نگذاریم.
📍 اینها همه از مصادیق دغدغهمند بودن نسبت به دیگران است که حضرت زهرا سلام الله علیها به ما میآموزند.
🏴 به مناسبت شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام (۵۰ ه. ق)
⁉️ آیا شما عضو گروه ۹۹ تاییها هستید؟
❓ از امام حسن مجتبی علیه السلام سوال شد: مَا الْفَقْرُ «فقر چیست؟»
✨ فرمودند: شَرَهُ النَّفْسِ إِلَى کُلِّ شَیْ «حرص بسیار به هر چی»
📚 منبع: تحف العقول عن آل الرسول، ص: ۲۲۶
📖 داستانک:
🔹 روزی پادشاهی بود در یک کشور ثروتمند و بزرگ اما پادشاه خوشحال نبود. روزی که از آشپزخانه دربار میگذشت دید که آشپز خوشحال و خندان است از او در مورد علت شادیش پرسید او گفت: چرا خوشحال نباشم؛ خانه دارم، زنی خوب دارم و از فرزندانم هم راضیام چرا خوشحال نباشم!
🔹 پادشاه موضوع را به وزیر گفت و علت را از او جویا شد. وزیر گفت چون او وارد گروه ۹۹ نشده است.
🔹 پادشاه به وزیر گفت گروه ۹۹ چیست؟ گفت گروه ۹۹ سکه. پس قرار شد که ۹۹ سکه در کیسهای در کنار خانه آشپز بگذارند. آشپز کیسه را برداشت و با دیدن سکهها خوشحال شده، آن را شمرد ۹۹ تا بود. دوباره شمرد باز هم ۹۹ سکه، خیلی ناراحت شد سروصدا به راه انداخت تا آن سکه دیگر را پیدا کند ولی خبری نبود.
🔹 از فردا تصمیم گرفت تا بیشتر کار کند تا آن سکه باقیمانده را بدست آورد. شبها تا دیر وقت کار میکرد و خسته به خانه میآمد و صبح بخاطر اینکه دیر از خواب بیدار شده بود با همه دعوا میکرد.
📍 وزیر به پادشاه گفت: آری حال او هم وارد گروه ۹۹ شده. افرادی که پول به اندازه کافی دارند اما بخاطر حرص و طمع به خود و زندگیشان سخت میگیرند.
🏴 به مناسبت شهادت امام رضا علیه السلام (۲۰۳ ه. ق)
⁉️ چرا مهمترین جلسه تاریخ تعطیل شد؟!!!
📖 داستانک:
🔹 یکی از ادیانی که نامش در قرآن آمده «صابئین» است که به حضرت یحیی گرایش دارند. ضمنا برای ستارگان تأثیری قائلند و نماز و مراسم ویژه ای دارند.
🔹 این فرقه رهبری بسیار دانشمند ولی مغرور داشتند به نام عمران، که بارها با امام رضا علیه السلام گفتگو میکرد ولی زیر بار نمی رفت. در یکی از جلسات امام رضا علیه السلام استدلالی کرد که او تسلیم شد و گفت:
🔹 یا سَیِّدِی لَا تَقْطَعْ عَلَیَّ مَسْأَلَتِی فَقَدْ رَقَّ قَلْبِ
🔹 حالا روح من نرم شده حاضرم مکتب تو را بپذیرم ولی ناگهان صدای اذان بلند شد.
🔹 امام رضا علیه السلام جلسه را ترک کرد. مردم گفتند: فرصت حساسی است، چنین فرصتی پیش نمیآید.
✨ امام رضا علیه السلام فرمود: اول نماز!
✅ او که این تعهد را از امام دید علاقهاش بیشتر شد.امام بعد از نماز گفت و گویش را تکمیل کرد و او ایمان آورد.
📚 منبع: [اصل روایت عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج ۱، ص: ۱۷۲ به نقل از یکصد و چهارده نکته دربارهی نماز (محسن قرائتی)، ص ۲۱٫]
🏴 به مناسبت شهادت امام رضا علیه السلام (۲۰۳ ه. ق)
✅ چیزی که شب اول قبر بدردم خورد
📖 داستانک: (فوق العاده)
🔹 حضرت آیت الله مرعشی نجفی میفرمودند:
🔹 چند شب بعد از ارتحال آیت الله شیخ مرتضی حائری، او را در عالم خواب دیدم. حواسم بود که از دنیا رفته است. کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنیایی چه خبر است؟!
⁉️ پرسیدم: آقای حائری، اوضاع تان چطور است؟
💬 آقای حائری که راضی و خوشحال به نظر میآمد، رفت توی فکر و پس از چند لحظه، انگار که از گذشته ای دور صحبت کند شروع کرد به تعریف کردن… همین که بدن مرا در درون قبر گذاشتند… بدن خودم را از بیرون و به طور کامل میدیدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم، این بود که رفتم و یک گوشهای نشستم و زانوی غم و تنهایی در بغل گرفتم.
🔹 ناگهان متوجه شدم که از پایین پاهایم، صداهایی میآید. صداهایی رعب آور و وحشت افزا! صداهایی نامأنوس که موهایم را بر بدنم راست می کرد.
🔹 به زیر پاهایم نگاهی انداختم. از مردمی که مرا تشییع و تدفین کرده بودند خبری نبود. بیابانی بود برهوت با افقی بی انتها و فضایی سرد و سنگین و دو نفر داشتند از دور دست، به من نزدیک می شدند.
🔹 تمام وجودشان از آتش بود. آتشی که زبانه میکشید و مانع از آن میشد که بتوانم چشمانشان را تشخیص دهم. انگار داشتند با هم حرف میزدند و مرا به یکدیگر نشان میدادند. ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزیدن. خواستم جیغ بزنم ولی صدایم در نمیآمد. تنها دهانم باز و بسته میشد و داشت نفسم بند میآمد. بدجوری احساس بی کسی غربت کردم. در دل گفتم: خدایا به فریادم برس! خدایا نجاتم بده، در اینجا جز تو کسی را ندارم….
🔹 همین که این افکار را از ذهنم گذرانیدم متوجه صدایی از پشت سرم شدم. صدایی دلنواز، آرامش بخش و روح افزا و زیباتر از هر موسیقی دلنشین! سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگریستم، نوری را دیدم که از آن بالا بالاهای دور دست به سوی من میآمد. هر چقدر آن نور به من نزدیکتر میشد آن دو نفر آتشین عقبتر و عقبتر میرفتند تا اینکه بالاخره ناپدید گشتند. نفس راحتی کشیدم و نگاه دیگری به بالای سرم انداختم. آقایی را دیدم از جنس نور. نوری چشم نواز آرامش بخش. ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نمیتوانستم حرفی بزنم و تشکری کنم، اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زیبایش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسید:
❓ آقای حائری! ترسیدی؟
♻️ من هم به حرف آمدم که: بله آقا ترسیدم، آن هم چه ترسی! هرگز در تمام عمرم تا به این حد نترسیده بودم. اگر یک لحظه دیرتر تشریف آورده بودید حتما زهره ترک میشدم و خدا میداند چه بلایی بر سر من میآوردند. بعد به خودم جرأت بیشتر دادم و پرسیدم: راستی، نفرمودید که شما چه کسی هستید؟
✨ و آقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من مینگریستند فرمودند: من علی بن موسی الرّضا هستم. آقای حائری! شما ۳۸ مرتبه به زیارت من آمدید من هم ۳۸ مرتبه به بازدیدتان خواهم آمد، این اولین مرتبهاش بود؛ ۳۷ بار دیگر هم خواهم آمد…
📚 منبع: کرامات امام رضا علیه السلام از زبان بزرگان؛ صفحه ۹۲
🏴 به مناسبت شهادت امام رضا علیه السلام (۲۰۳ ه. ق)
❇️ با ما باش و او را ترک کن
💬 ابوهاشم جعفری میگوید:
⁉️ «یک روز امامرضا علیهالسلام به من فرمود: «چرا با عبدالرحمن بن یعقوب مجالست میکنی؟»
گفتم: «او از بستگان من است. برادر مادرم محسوب میشود».
🔹 امام فرمود: «دربارهی خداوند تبارک و تعالی، قائل به عقیدهی (باطلی) است. خدا را قائل به جسم است. یا با او بنشین و ما را ترک کن، و یا با ما باش و او را ترک کن».
🔹 عرض کردم: «من به حرفهای او ایمانی ندارم. آیا مرا هم در مورد او گناهی هست؟»
🔹 فرمود: «فکر نمیکنی او مورد خشم پروردگار قرار بگیرد و تو نیز به آتش او بسوزی و شریک بلا گردی؟ مگر نمیدانی یکی از اصحاب حضرت موسی علیهالسلام، پدرش در جمع قوم فرعون بود. همین که لشکر موسی از آب خارج شدند، آن شخص از آنها جدا شد تا پدر خود را نصیحت کند و او را تشویق و ترغیب به ایمان نماید. در همان حال، ناگهان، عذاب خداوند، قوم فرعون را فراگرفت. همه غرق شدند. او هم همراه آنها غرق شد. حضرت موسی علیهالسلام از جبرئیل، حال او را پرسید. پاسخ داد: «او بر دین و عقیدهی پدرش نبود و در رحمت خداست، ولی هنگامی که غضب و بلای پروردگار بر ملّتی وارد شود، کسی که نزدیک گناهکار باشد، مدافعی ندارد. او هم مبتلا میگردد.»».[۱]
📚 منبع [۱]: بحارالانوار، ج ۴۹، ص ۹۹
🏴 به مناسبت شهادت امام رضا علیه السلام (۲۰۳ ه. ق)
❇️ اجازه از امام رضا علیه السلام
💬 آقای حاج علی اصغركريمی كه با آيت الله كوهستانی برای زيارت به مشهد مشرف شده بود میگويد:
🔹 پس از آن كه دو هفته در مشهد مانديم من به آقا جان عرض كردم اكنون وقت آن است كه با حضرت وداع كنيم و به مازندران باز گرديم، آقاجان در جواب فرمود بايد از امام رضا عليه السلام اجازه بگيريم.
🔹 آقای حاج علی اصغر کریمی که با آیت الله کوهستانی برای زیارت به مشهد مشرف شده بود میگوید: پس از آن که دو هفته در مشهد ماندیم من به آقا جان عرض کردم اکنون وقت آن است که با حضرت وداع کنیم و به مازندران باز گردیم، آقاجان در جواب فرمود باید از امام رضا علیه السلام اجازه بگیریم باید دید آیا حضرت اجازه میدهند یا نه؟ همینطوری که نمیشود از محضر آن حضرت خداحافظی کنیم. من به آقا عرض کردم: اجازه گرفتن لازم نیست ما خودمان آمدیم زیارت کردیم و اکنون میخواهیم باز گردیم. آقا فرمود: اگر شما منزل کسی به عنوان مهمانی رفتی و میخواهی آنجا را ترک کنی اجازه نمیگیری؟ گفتم: چرا از صاحب خانه اجازه میگیرم، آقا فرمود: ما هم مهمان علی بن موسی الرضا علیه السلام هستیم، باید از آن حضرت اجازه بگیریم اگر اجازه دادند باز میگردیم. بالاخره از حرم به مسافرخانه برگشتیم و من مطمئن بودم که صبح روز بعد حرکت میکنیم.
🔹 صبح فردا که همراه ایشان به حرم رفتیم به آقا عرض کردم: حضرت رضا علیه السلام اجازه داد؟ فرمود: اجازه نداد. من با توجه به معرفت و درک ضعیف خود ناراحت شدم و گفتم: آقا، من عجله دارم باید هر چه زودتر برگردم، ولی دیگر آقا چیزی نفرمود. پس از زیارت که برای صرف صبحانه به منزل بازگشتیم ساعت هشت صبح بود که رادیو اعلام کرد هم اکنون خراسان قرنطینه است و هیچ یک از مسافرین حق خروج از مشهد را ندارند و برای زدن واکسن تا یک هفته باید توقف کنند. بدین ترتیب معلوم شد که امام رضا علیه السلام اجازه نداده بود. [۱]
📚 منبع [۱]: بر قله پارسایی ص ۱۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 با صدای بلند اعلام میکنم
رژیم اسرائیل
تنبیه خواهد شد....
🔴#بیداری_ملت
@bidariymelat