eitaa logo
کانال گیف مذهبی
2.3هزار دنبال‌کننده
475 عکس
12.7هزار ویدیو
43 فایل
کانال دیگر ما 🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س» https://eitaa.com/hazratehzeynab کانال دیگر ما 🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س» https://t.me/khazratehzeynab کانال دیگر ما 🔴گیف مذهبی https://t.me/gifemazhabi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸ســ🌸ـــلام 💓ظهر بخیر دوستان 🌸ســـــلام به 💓تڪ‌تڪ شمـاعـزیزان همــراه 🌸ظهرتون زیبـا 💓امروزتـون پـر از خـوشـی وشـادی 🌸امیـدوارم یـڪ روز قشـنگ 💓یڪ روز عـالی و 🌸سـرشـار از بـرکـت و موفقـیت 💓داشـته باشـید 🌸عیدتون مبارکــــــــ 🔴گیف مذهبی https://t.me/gifemazhabi
💢غرور بیجا یک روز گرم شاخه ای مغرورانه و با تمام قدرت خودش را تکاند به دنبال آن برگهای ضعیف جدا شدند و آرام بر روی زمین افتادند شاخه چندین بار این کار را با غرور خاصی تکرار کرد تا این که تمام برگها جدا شدند شاخه از کارش بسیار لذت می برد برگی سبز و درشت و زیبا به انتهای شاخه محکم چسبید ه بود و همچنان در برابر افتادن مقاومت می کرد در این حین باغبان تبر به دست داخل باغ در حال گشت و گذار بود و به هر شاخه ی خشکی که می رسید آن را از بیخ جدا می کرد و با خود می برد وقتی باغبان چشمش به آن شاخه افتا د با دیدن تنها برگ آن از قطع کردنش صرف نظر کرد بعد از رفتن باغبان مشاجره بین شاخه و برگ بالا گرفت و بالاخره دوباره شاخه مغرورانه و با تمام قدرت چندین بار خودش را تکاند تا این که به ناچار برگ با تمام مقاومتی که از خود نشان می داد از شاخه جدا شد و بر روی زمین قرار گرفت باغبان در راه برگشت وقتی چشمش به آن شاخه افتاد و بی درنگ با یک ضربه آن را از بیخ کند شاخه بدون آنکه مجال اعتراض داشته باشد بر روی زمین افتاد ناگها ن صدای برگ جوان را شنید که می گفت  اگر چه به خیالت زندگی ناچیزم در دست تو بود ولی همین خیال واهی پرده ای بود بر چشمان واقع نگرت که فراموش کنی نشانه حیاتت من بودم غرور بی جا نداشته باشیم 🔴گیف مذهبی https://t.me/gifemazhabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸امروز همه نيلوفران ❤️‍🩹مشتاق روی دلبرند 🌸جمع شقايقها همه ❤️‍🩹مست می پيغمبرند 🌸امروز تمام قدسيان ❤️‍🩹مهمان بزم سرمدند 🌸جمع ملائك تاسحر ❤️‍🩹مشغول ذكر احمدند 🌸عید شما مبارک🌸 🔴گیف مذهبی https://t.me/gifemazhabi
مداحی آنلاین - سیاهیه کعبه نور گرفته - برومند.mp3
4.19M
🌸میلاد پیامبر اکرم(ص) 🌸محمد یعنی یه آغوش پر از عشق 🌸محمد یعنی بهونه واسه بخشش 🎤نوای دلنشین کربلایی امیر برومند 🌸سرود 🔴گیف مذهبی https://t.me/gifemazhabi
10.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸 🌸ویژه ولادت حضرت محمد مصطفی صلی‌ الله علیه و آله و سلم و امام جعفر صادق علیه السلام🌸 🔴گیف مذهبی https://t.me/gifemazhabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸ای چراغ دانشت گیتی فروز ❤️‍🩹تا قیامت پیشتاز علم روز 🌸آفرینش را کتاب ناطقی ❤️‍🩹اهل بینش را امام صادقی 🌸پیشاپیش میلاد امام جعفر صادق علیه السلام مبارک🌸 🔴گیف مذهبی https://t.me/gifemazhabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸لحظات ناب ❤️‍🩹همراه با دنیایی از آرامش خیال 🌸و خوشبختی وموفقیت ❤️‍🩹برای تک تک شما دوستان صمیمی 🌸آرزومندم ❤️‍🩹ظهرتون به زیبایی گل 🌸عیدتون مبارکــــــــ 🔴گیف مذهبی https://t.me/gifemazhabi
6.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸زندگی با تبسم شیرین 💖و با عشق زیبا میشود 🌸زندگی با محبت محکم 💖و با صداقت امن میشود 🌸زندگی با یاد خدا آرام میشود 🌸براتون آرزوی زندگی‌ 💖با عشق 🌸محبت شادی 💖صداقت و یادخدا را دارم 🌸 عصرتون بخیر و شادی عیدتون مبارک🌸 ‍ 🔴گیف مذهبی https://t.me/gifemazhabi
💢غازی خان در زمان قدیم یک شکارچی بود که هر روز به شکار می رفت و دست خالی بر میگشت یکی از روزها این مرد شکارچی غازی شکار کرد و به خانه آورد و به زنش گفت از تو می خوام که این غاز را درست و تر و تمیز بپزی تا دو نفری بدون اینکه کسی بفهمد آنرا بخوریم خودت میدانی چقدر برای شکار این غاز زحمت کشیده ام . مبادا کسی از قضیه سردربیاورد زن شکارچی هم که خیلی خوشحال شده بود قبول کرد وغاز را توی کماجدان گذاشت و رفت به مطبخ که آنرا بپزد از قضا نزدیکیهای غروب بود که در خانه شان زده شد وقتی زن شکارچی در را باز کرد دید ای داد و بیداد مهمان است که حتما شب را مزاحمشان میشود مهمان آمد داخل و نشست وقت شام خوردن که شد شکارچی به زنش گفت مبادا غاز را برای مهمان بیاوری برو دو تا پیاز و کمی پنیر بردار و بیار تا بخورد ماهم خودمان را میزنیم به سیری و چند لقمه ای زورکی میخوریم تا اشتهایمان کور نشود وبتوانیم نصف شب که مهمان خوابش برد غاز رابخوریم مرد شکارچی هرچه گفت زنش گوش کرد . ولی مهمان از قصه غاز خبردار شد و سعی کرد کم بخورد بلکه بتواند یک جوری برای غاز نقشه ای بکشد بعد از شام هر سه نفرخوابیدند شکارچی و زنش به خواب رفتند ولی مهمان به هوای غاز نگذاشت خوابش ببرد و بیدار ماند وقتی خروپف زن و شوهر به هوا رفت از جایش بلند شد و رفت پای خام نونی دو تا از آن نان های ترو تازه برداشت و یواش یواش رفت توی مطبخ و غاز را که توی کماجدان بود پیدا کرد در کماجدان را برداشت وگفت بی انصافها لامصبا چه میشد که سرپسین غاز میآوردید و باهم میخوردیم راستی خدا را خوشتر نمیآمد که خودتان میخوردید و یک لقمه ای هم به من میدادید خیلی از این حرفها با خودش گفت و غاز راخورد و یک ذره هم برای آنها نگذاشت یک کفش ساغری سلطون هم که شکارچی برای زنش خریده بود دم دراطاق بود آنرا برداشت و به جای غاز توی کماجدان گذاشت و با شکم سیر سرجایش راحت گرفت خوابید شکارچی کمی که گذشت از خواب بیدار شد و زنش را هم بیدار کرد گفت بنده خدا وقت خوردن غاز حالا است زنش گفت مهمان را امتحان کنیم ببینیم خواب است یا بیدار اگر خواب بود آن وقت میرویم و غاز را میخوریم شوهرش قبول کرد دونفری شروع کردند به صحبت یکی می گفت من نادرشاه را یاد میدهم یکی گفت من شاه عباس را یاد میدهم شکارچی برای اینکه بفهمد مهمان خواب است یا بیدار خطاب به مهمان گفت تو چه پادشاهی بیادت می‌آید مهمان آهی از ته دل کشید و گفت ای ... من هیچ پادشاهی یادم نمی آید هرکاری میکنم یادم میرود فقط زمانیکه ساغری سلطون جانشین غازی خان شد یاد میدهم دیگر هیچی یاد ندارم 🔴گیف مذهبی https://t.me/gifemazhabi