eitaa logo
خبر ۶۰ثانیه ای / مهم🔖
3.4هزار دنبال‌کننده
412 عکس
6 ویدیو
0 فایل
﷽ با کانال خبرهای ۶۰ ثانیه‌ای بروز باشید. اقتصاد سیاست حوادث ورزشی و...
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 استادفاطمی نيا: 💌اول اینڪه هرآنچه می دانید 💌عمل ڪنید 💌و توصیه دوم اینڪه 💌تا می توانید سعی ڪنید 💌معنویات و نورهایی ڪه به سبب 💌اعمال خیر ڪسب ڪرده اید ⭕️⇦•با معصیت و گناه ازبین نبرید ↶【به ما بپیوندید 】↷ _______________ 🌍 http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
✨﷽✨ 🌷 خاطره‌ای تکان دهنده از جشن تکلیف دختر ۹ ساله 🍃 در سال 1362 قرار شد برای ما، در مدرسه جشن تکلیف بگیرند. مدیر خوب مدرسه ما که خودش علاقه زیادی به بچه‌ها داشت و تنها معلمي بود كه سر وقت در مدرسه با بچه‌ها نماز مي خواند، به کلاس ما آمد و گفت: «بچه‌ها برای دوشنبه‌ي هفته‌ي آینده جشن تکلیف داریم؛ وسائل جشن تكليف خودتان را آماده کنید و به همراه مادران خود به مدرسه بیاورید.» 🍃 من همان جا غصه‌دار شدم چون در خانه ما به اين چيزها بها داده نمي‌شد و خبري از نماز نبود. 🍃 روزهای بعد، بچه‌ها یکی‌یکی وسایل خودشان را شاد و خرم با مادرانشان به مدرسه مي‌آوردند. مدیر مدرسه مرا خواست و گفت: «چرا وسایل خود را نیاورده ای؟» من گریه‌کنان از دفتر بیرون آمدم. 🍃 فردا مدیر مرا به دفتر برد و گفت: «دخترم! این چادر نماز و سجاده و عطر را مادرت برای تو آورده.» ولی من می‌دانستم در خانه ما از این کارها خبری نیست. 🍃 بالأخره روز جشن تکلیف فرا رسید و حاج آقای بسیار خوش‌کلامی برای ما سخنرانی ‌کرد و گفت: «بچه‌ها به خانه که رفتید در اولین نمازتان در خانه، از خداي خود هر چه بخواهید خداي مهربان به شما می‌دهد. آن روز خیلی به ما خوش گذشت. 🍃 به خانه آمدم شب هنگام نماز مغرب، سجاده‌ام را پهن کردم تا نماز بخوانم، مادرم نگاهي به سجاده كرد و با حالتي خاص اصلاً به من توجهی نکرد. 🍃 من كه تازه به سن تكليف رسيده بودم انتظار داشتم مورد توجه قرار گيرم كه اين‌گونه نشد. اما وقتی پدرم به خانه آمد و سجاده و چادر نماز من را ديد، عصبانی شد، سجاده مرا به گوشه‌ای انداخت و گفت: برو سر درسات، این کارها یعنی چه؟! 🍃 بغضم ترکید و از چشمانم اشک جاری شد و با ناراحتی و گریه به اتاقم رفتم. آن شب شام هم نخوردم و در همان حال، خوابم برد. 🍃 اذان صبح از حسینیه‌ای که نزدیک خانه ما بود به گوش می‌رسید، با شنیدن صدای اذان، دوباره گریه‌ام گرفت، ناگهان صدای درب اتاقم مرا متوجه خود كرد. 🍃 پدر و مادرم هر دو مرا صدا می‌کردند، درب اتاق را باز کردم دیدم هر دو گریه کرده‌اند، با نگراني پرسيدم: چه شده؟! كه يك‌دفعه هر دو مرا در آغوش گرفتند و گفتند دیشب ظاهراً هر دو یک خواب مشترک دیده‌ایم.! 🍃 خواب ديديم ما را به طرف پرتگاه جهنم می‌برند، می‌گفتند شما در دنیا نماز نخوانده‌اید و هيچ عمل خيري نداريد و مرتب از نخواندن نماز از ما با عصبانيت سؤال مي‌كردند و ما هم گریه می‌کردیم، جیغ می‌زدیم و هر چه تلاش می‌کردیم فایده‌ای نداشت، تا به پرتگاه آتش رسیدیم. 🍃 خیلی وحشت كرده بوديم. ناگهان صدایی به گوشمان رسيد كه گفته شد: «دست نگه دارید، دست نگه داريد، دیشب در خانه‌ی این‌ها سجاده نماز پهن شده، به حرمت سجاده، دست نگه دارید.» 🍃 آن شب پدر و مادرم توبه کردند و به مدت چند سال قضای نمازها و روزه‌های خود را بجا آوردند و در يك فضای معنوی خاصی فرو رفتند و خداوند هم آن‌ها را مورد عنايت قرار داد. این روند ادامه داشت، تا در سال 74 هر دو به مکه رفتند و بعد از برگشت از حج تمتع، در فاصله چهل روز هر دو از دنیا رفتند و عاقبت به خیر شدند. 🍃 اولین سال که معلم شدم و به كلاس درس رفتم، تلاش كردم تا آن مدیرم که آن سجاده را به من داده بود پیدا کنم. خیلی پرس و جو کردم تا فهمیدم در یک مدرسه، سال آخر خدمت را می‌گذراند. 🍃 وقتی رفتم و مدرسه را در شهرستان کیار استان چهار محال و بختیاری پیدا کردم، دیدم پارچه‌ای مشکی به دیوار مدرسه نصب شده و درگذشت مدیر خوبم را تسلیت گفته‌اند. 🍃 یک هفته‌ای می‌شد که به رحمت خدا رفته بود. خدا او را که باعث انقلابی زیبا در زندگی ما شد بیامرزد. 🍃 حال من مانده‌ام و سجاده آن عزیز که زندگی خانوادگی ما را منقلب کرد. حالا من به تأسي از آن مدير نمونه، مؤمن و متعهد، سالهاست معلم كلاس سوم ابتدايي هستم و در جشن تكليف دانش آموزان، ياد مدير متعهد خود را گرامي مي‌دارم و هر سال که می‌گذرد برکت را به واسطه‌ی نماز اول وقت در زندگی خود احساس می‌کنم. خواهر کوچک شما ـ التماس دعا 📚 کتاب پر پرواز ص 122 🔺 این خاطره طولانی ولی زیبا را از دست ندهید. ↶【به ما بپیوندید 】↷ _______________ 🌍 http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
✨﷽✨ 🌷پیامبر اکرم (ص): ‌ 💞این سخن مرد 💞که به همسرش می گوید: 💞واقعا #دوستت_دارم، 💞هرگز از قلبش خارج نخواهد شد. ‌ 📚الشافى ج 2 ص 138 ‌ ↶【به ما بپیوندید 】↷ _______________ 🌍 http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
✨﷽✨ 🌷 آیت ‌الله خوشوقت : ✨جريمه ای بهتر، معتدل تر، مؤثرتر از اجرای فرمان خدا برای نفس وجود ندارد. واجب را پياده كن ، حرام را هم ترك كن. اين بزرگترين رياضت و جريمه برای نفس است. ✨ نمی‌خواهد شما نذر كنی که پای پياده مكه بروی،نه همين که تصميم بگيری نماز بخوانی، روزه بگيری، واجبات را انجام بدهی اين بهترين رياضت است. انسان را تربيت می‌كند. ايمان بالا می‌رود. ايمان که بالا رفت همه‌ی داخل انسان اصلاح می‌شود. ✨ كساني كه نذر سنگين و شاق می‌كنند، اما پاره ای از واجبات را انجام نمی‌دهند یا پاره ای از محرمات را مرتكب می‌شوند، تا آخر هم موفق نمی‌شوند. ✨چون گناه كارش تخريب است ✨ گناه را نبايد بغل عبادت بگذاری ↶【به ما بپیوندید 】↷ _______________ 🌍 http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
🌷حاج محمداسماعیل دولابی (ره): ✨حق رفیق مومنت بر تو این است که تو برای او استغفار نمایی و او هم برای تو؛ ✨ما باید بار گناه رفقایمان و دوستانمان را تحمل کنیم و در درگاه حق تعالی برای آن‌ها شفاعت و عذرخواهی کنیم. 📚 مصباح الهدی ص 256 ↶【به ما بپیوندید 】↷ _______________ 🌍 http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
✨﷽✨ 🌷حکایت ✨ ﺯﻧﯽ ﺧﺪﻣﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﺩﺍﻭﺩ ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﺁﯾﺎ ﺧﺪﺍ ﻋﺎﺩﻝ ﺍﺳﺖ؟ ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﻋﺎﺩﻝ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﭼﻪ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺳﻮﺍﻝ ﺭﺍ ﻣﯽ ﭘﺮﺳﯽ؟ ﺯﻥ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﺑﯿﻮﻩ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ 3 ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺩﺍﺭﻡ ، ﺑﻌﺪﺍﺯ ﻣﺪﺗﻬﺎ طناب ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺑﺎﻓﺘﻪ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻣﯿﺒﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺑﺎ ﭘﻮﻟﺶ ﺁﺫﻭﻗﻪ ﺍﯼ ﺑﺮﺍي ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺍﻡ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺍﯼ طناب ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﺭﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﻭﺭ ﺷﺪ، ﻭ ﺍﻻﻥ ﻣﺤﺰﻭﻥ ﻭ ﺑﯽ ﭘﻮﻝ ﻭ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﯾﻢ. ﻫﻨﻮﺯ ﺻﺤﺒﺖ ﺯﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩ، درب خانه حضرت داوود را زدند، و ايشان اجازه ورود دادند، ده نفر از تجار وارد شدند و هرکدام کيسه صد ديناري را مقابل حضرت گذاشتند، و گفتند اينها را به مستحق بدهيد. حضرت پرسيد علت چيست؟ ايشان گفتند در دريا دچار طوفان شديم و دکل کشتي آسیب ديد و خطر غرق شدن بسيار نزديک بود که درکمال تعجب پرنده اي طنابی بزرگ به طرف ما رها کرد. و با آن قسمتهاي آسيب ديده کشتي را بستيم و نذر کرديم اگر نجات يافتيم هر يک صد دينار به مستحق بدهيم. حضرت داوود رو به آن زن کرد و فرمود: خداوند براي تو از دريا هديه ميفرستد، و تو او را ظالم مي نامي. اين هزار دينار بگير و معاش کن و بدان خداوند به حال تو بيش از ديگران آگاه هست. ↶【به ما بپیوندید 】↷ _______________ 🌍 http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
🌷پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: ✨هر گاه خواستى دعا كنى، پيش از آن، نمازى بخوان يا صدقه اى بده يا كار خيرى بكن يا ذكرى بگو 📚 مستدرک الوسائل، ج 5 ص 199 ↶【به ما بپیوندید 】↷ _______________ 🌍 http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
✨﷽✨ 🌷 حجت الاسلام قرائتی : ✨فردی گناهکار بود و به او تذکر دادم او هم جواب داد و گفت: ✨ای بابا حاج آقا فکر کنم تو خدا را نمیشناسی خدا خیلی خیلی بخشنده و کریمه!!! ✨استاد قرائتی هم که الحق و والانصاف استاد مثال هستند پاسخ داد: ✨ بانکم خیلی خیلی پول داره ولی تو بری بگی بده میده؟ نه نمیده...! 👈چون حساب و کتاب داره..!!! ↶【به ما بپیوندید 】↷ _______________ 🌍 http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
🌷 آیت‌الله حــق‌شناس(ره) : ✨اگر اراده کنی که خودت‌را حفظ ڪنی پروردگـار هم در ارتڪاب به معاصی برای‌تو ایجاد مانع‌میکند ↶【به ما بپیوندید 】↷ _______________ 🌍 http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
✨﷽✨ 🌷 آیت الله مجتهدی تهرانی : ✨من یک دفعه یادم هست چند سال قبل طلبه بودم میخواستم لواسانات منبر بروم ✨وقتی از منزل آمدم بیرون یک خواهری دارم که حالا داماد و عروس دارد آن موقع 3-4 ساله بود این شروع به گریه کردن کرد که دنبال من بیاید ✨ چون به من علاقه داشت. مادرم به من گفت : سوارش می کنیم ما خیابان 17 شهریور سر ادیب پیاده می شویم برویم منزل مادربزرگمان که این بچه هم گریه نکند ✨من ناراحت شدم گفتم این تاکسی ها حالا غر می زنند گفتم نمی‌شود و رفتم؛ خب کار بدی کردم ✨مادر از من تقاضا کرده این دخترم سوار کن این بچه دارد گریه می کند. خب من باید می گفتم بفرمایید بر فرض تاکسی هم کمی بیشتر پول می دادم ✨ولی گاهی اوقات آدم اعصابش ناراحت است از دستش در می رود یک اشتباهی می‌کند ما این اشتباه را کردیم، همان جا هم گرفتار شدیم ✨در همان لواسانات منبر رفتیم. چیزهایی گفتیم یک دفعه هم راجع به حجاب صحبت کردیم ✨یک دختر بی حجاب بود. شکایت کرد و ژاندارم آوردند و ما را شب به تهران آوردند. یک شب ژاندارم بودیم و یک شب شهربانی و دو سه شب گرفتار زندان و تا یواش یواش دایی ما رفت و امام جمعه را دید و ضمانت کردند ما را آوردند بیرون . ✨گرفتاری درست شد یک مقدار مادرمان را اذیت کردیم من فهمیدم مال همان است آن سال خیلی به من فشار آمد. حالا بعضی ها نمی فهمند گرفتار که می شوند ✨نمی داند که با مادرشان تند صحبت کرده اند مال همان است . ↶【به ما بپیوندید 】↷ _______________ 🌍 http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
🌷موسی_علیه‌_السلام به درگاه پروردگار➔چنین دعا کرد:↓ 🍀«رَبِّ إِنِّي لِمٰا أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ» ﴿ #قصص_۲۴﴾ ✨پروردگارامن به هر خیرى که سویم فرستى، سخت محتاجم ↶【به ما بپیوندید 】↷ _______________ 🌍 http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
✨﷽✨ 🌷حکایت ✨مرد فقیرى بود که همسرش از ماست کره مى گرفت و او آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت، آن زن کره ها را به صورت توپ های یک کیلویى در می آورد. مرد آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را مى خرید. روزى مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. هنگامى که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود. او از مرد فقیر عصبانى شد و روز بعد به مرد فقیر گفت: دیگر از تو کره نمى خرم، تو کره را به عنوان یک کیلو به من مى فروختى در حالى که وزن آن ۹۰۰ گرم است. مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت: ما ترازویی نداریم، بنابراین یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر شما را به عنوان وزنه قرار دادیم. مرد بقال از شرمندگی نمیدانست چه بگوید. ✨یقین داشته باش که: به اندازه خودت برای تو اندازه گرفته می شود…! ↶【به ما بپیوندید 】↷ _______________ 🌍 http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589