✨﷽✨
🌷 حجت الاسلام قرائتی :
✨فردی گناهکار بود و به او تذکر دادم
او هم جواب داد و گفت:
✨ای بابا حاج آقا فکر کنم تو خدا را نمیشناسی
خدا خیلی خیلی بخشنده و کریمه!!!
✨استاد قرائتی هم که الحق و والانصاف استاد
مثال هستند پاسخ داد:
✨ بانکم خیلی خیلی پول داره
ولی تو بری بگی بده میده؟ نه نمیده...!
👈چون حساب و کتاب داره..!!!
↶【به ما بپیوندید 】↷
_______________
🌍 http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
✨﷽✨
🌷 آیت الله مجتهدی تهرانی :
✨من یک دفعه یادم هست چند سال قبل طلبه بودم میخواستم لواسانات منبر بروم
✨وقتی از منزل آمدم بیرون یک خواهری دارم که حالا داماد و عروس دارد آن موقع 3-4 ساله بود
این شروع به گریه کردن کرد که دنبال من بیاید
✨ چون به من علاقه داشت. مادرم به من گفت : سوارش می کنیم ما خیابان 17 شهریور سر ادیب پیاده می شویم برویم منزل مادربزرگمان که این بچه هم گریه نکند
✨من ناراحت شدم گفتم
این تاکسی ها حالا غر می زنند گفتم نمیشود و رفتم؛ خب کار بدی کردم
✨مادر از من تقاضا کرده این دخترم سوار کن این بچه دارد گریه می کند. خب من باید می گفتم
بفرمایید بر فرض تاکسی هم کمی بیشتر پول می دادم
✨ولی گاهی اوقات آدم اعصابش ناراحت است از دستش در می رود یک اشتباهی میکند
ما این اشتباه را کردیم، همان جا هم گرفتار شدیم
✨در همان لواسانات منبر رفتیم. چیزهایی گفتیم یک دفعه هم راجع به حجاب صحبت کردیم
✨یک دختر بی حجاب بود. شکایت کرد و ژاندارم آوردند و ما را شب به تهران آوردند.
یک شب ژاندارم بودیم و یک شب شهربانی و دو سه شب گرفتار زندان و تا یواش یواش دایی ما رفت و امام جمعه را دید و ضمانت کردند ما را آوردند بیرون .
✨گرفتاری درست شد یک مقدار مادرمان را اذیت کردیم من فهمیدم مال همان است
آن سال خیلی به من فشار آمد. حالا بعضی ها نمی فهمند گرفتار که می شوند
✨نمی داند که با مادرشان تند صحبت کرده اند مال همان است .
↶【به ما بپیوندید 】↷
_______________
🌍 http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
✨﷽✨
🌷حکایت
✨مرد فقیرى بود که همسرش از ماست کره مى گرفت و او آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت، آن زن کره ها را به صورت توپ های یک کیلویى در می آورد. مرد آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را مى خرید. روزى مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. هنگامى که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود. او از مرد فقیر عصبانى شد و روز بعد به مرد فقیر گفت: دیگر از تو کره نمى خرم، تو کره را به عنوان یک کیلو به من مى فروختى در حالى که وزن آن ۹۰۰ گرم است. مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت: ما ترازویی نداریم، بنابراین یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر شما را به عنوان وزنه قرار دادیم. مرد بقال از شرمندگی نمیدانست چه بگوید.
✨یقین داشته باش که: به اندازه خودت برای تو اندازه گرفته می شود…!
↶【به ما بپیوندید 】↷
_______________
🌍 http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
✨﷽✨
🌷حکایت
✨ روزي حضرت رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) از شيطان پرسيدند :
اي ملعون چرا مانع از صدقه دادن مي شوي؟
✨شيطان گفت: اي رسول خدا اگر اره اي بر سرم گذارند و مانند درخت اره ام كنند برايم راحت تر است از تحمل صدقه دادن اشخاص.
✨حضرت فرمودند: چرا از صدقه دادن مردم ناراحتي ؟
✨ شيطان جواب داد : در صدقه پنج خصلت است
1- مال را زياد مي كند
2- مريضان را شفا مي دهد
3- بلاها را دفع مي كند
4- صدقه دهندگان به سرعت از پل صراط عبور مي كنند
5- بدون حساب وارد حساب مي شوندو عذابي برايشان نيست.
✨ رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) پس از شنيدن اين سخنان از شيطان به او فرمودند: خدا عذابت را زياد کند.
↶【به ما بپیوندید 】↷
_______________
🌍 http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
✨﷽✨
🌷حکایت
💠مشورت حضرت سلیمان(ع) با خفاش
بسیار جالب از دست ندید...
✨چهارکس نزد سلیمان آمدند که هر یک حاجتی داشتند.
✨ یکی خورشید بود و گفت: ای پیغمبر، درحق من دعا کن که خداوند مسکنی دهد، مانند سایر مخلوقات، که پیوسته در شرق و غرب نباشم، سلیمان قبول کرد.
✨ دومی مار بود، عرض کرد یا سلیمان، در حق من از خداوند مسئلت نما که دست و پا به من کرامت کند مانند سایر حیوانات، که طاقت رفتن روی شکم ندارم، پس قبول کرد.
✨ سوم باد بود، گفت: یا نبی الله، خدا مرا به هر طرف می گرداند، و مرا بی آرام کرده، دعا کن تابه برکت دعای تو خداوند، مرا مهلت دهد، سلیمان گفت: روا باشد.
✨ چهارم آب بود، عرض کرد ای پیغمبر، خدا مرا سر گردان به اطراف جهان گردانیده و به هر سو می دواند و مقامی ندارم، در حق من از خدا مسئلت کن که مرا در ولایتی ساکن گرداند تا هر کس به من احتیاج دارد به نزد من آید، سلیمان قبول کرد.
✨سلیمان امر به احضار تمام مرغان نمود، ضعیف ترین مرغان که او را خفاش گویند، حاضر شد و سلیمان چهار مطلب را با او مشورت کرد. و قصد آن حضرت این بود که معرفت و معنویت خفاش را بر مرغان معلوم نماید.
✨خفاش گفت:
یا نبی الله، اگر آفتاب یکجا قرار گیرد، شب را نتوان از روز امتیاز داد و فعل خداوند به مصلحت است و از جمله ی مصالح آن این است که به همه جا برود و هر رایحه ی بدی را پاک کند.
✨اما آب، زندگانی هرچیز به او بستگی دارد، اگر در یک جا قرارگیرد، تمام خلایق در مساقات بعیده هلاک خواهند گردید.
✨ و اما مار، دشمن بنی آدم است اکنون که دست و پا ندارد، همه ی خلایق از او در بیم و هراسند و اگر دست و پا یابد، تمام مخلوقات را برطرف کند.
✨ اما باد، اگر نوزد خزان و بهاری معلوم نمی شود و حاصل ها نمی رسد باید به امر خدا به هر نبات و گیاهی بوزد. سلیمان اقوال را قبول نموده و به آنها گفت. آنگاه آن چهار کس دشمن خفاش گردیدند.
✨ آفتاب گفت: هر جا او را بیابم پر و بال او را می سوزانم.
✨ باد گفت: از هم پاره پاره اش می کنم.
✨ آب گفت: غرقش می کنم.
✨ مار گفت: به زهر کارش سازم.
✨چون این چهار دشمن قوی از برای خفاش برخاستند، به درگاه احدیت بنالید، که من خلق ضعیفم و این تعصب از برای تو کشیدم در اصلاح امور بندگان تو، اکنون به این خصم عظیم چه کنم که تاب مقاومت آنها ندارم. خطاب از مصدر جلال الهی رسید که:
👈 هر که به ما توکل کند او را نگاه داریم و هر که امور خود را تفویض نماید پشت و پناه او باشیم...
تو از برای مائی چگونه ازبرای تو نباشیم.
✨ خطاب رسید به خفاش که چنان تقدیر کردیم که:
✨ پرواز کردن تو در شب باشد تا از آفتاب به تو ضرری نرسد.
✨ باد را مَرکب تو قرار دادیم و تو را بر او مسلط کردیم، تا باد از دهانت بیرون نرود، پرواز نتوانی کرد.
✨ و فضله ی تو را زهر مار ساختیم، که اگر تا یک فرسخی بوی آن بشنود هلاک شود.
✨ و در حق آب چنان تقدیر کردیم که تو را به آن حاجتی نباشد، دو پستان در میان سینه ی تو آفریدیم تا همه سال پر از شیر شود، پس هر وقت تشنه شوی سر بر سینه ی خود گذار و آنچه خواهی بخور.
تبارك الله احسنُ الخالقین
☝ هیچ خلقتی از خداوند را دست کم نگیریم که در آن حکمتی نهفته است...
↶【به ما بپیوندید 】↷
_______________
🌍 http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
✨﷽✨
🌷 آیت الله مجتهدی تهرانی:
✨این فرشته دست راست ما حقوق بازنشستگی می خورد و راست راست راه می رود
✨ بیکار است چون کار خوبی نداریم که بنویسد . ولی دست چپی باید یک کمک هم بگیرد و اعمال بد ما را بنویسد
✨ تا انسان غیبت میکند و مَلَکِ دست چپ تا میخواهد بنویسد ، دروغ هم میگوید و در همان حال به نامحرم هم نگاه میکند از طرف دیگر هم صدای نامحرم را میشنود
✨ این فرشته نمیداند کدام را بنویسد و شب و روز در کار و فعالیت است
↶【به ما بپیوندید 】↷
_______________
🌍 http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
✨﷽✨
🌷حکایت
مردی حاشیه خیابون بساط پهن کرده بود،
زردآلو هر کیلو 2000 تومن،
هسته زردآلو هرکیلو 4000 تومن.
یکی پرسید چرا هسته اش از خود زردالو گرونتره؟؟؟
فروشنده گفت چون عقل آدم رو زیاد میکنه.
مرد كمي فكر كردُ گفت، یه کیلو هسته بده .
خرید و همون نزدیکی نشست و مشغول شکستن و خوردن شد با خودش ::گفت:
چه کاری بود، زردآلو میخریدم هم خود زردالو رو میخوردم هم هسته شو، هم ارزونتر بود:
رفتُ همين حرف رو به فروشنده گفت
فروشنده گفت: بــــــله ، نگفتم عقل آدم رو زیاد میکنه !!!
چه زود هم اثر کرد.
📗علی اکبر دهخدا
↶【به ما بپیوندید 】↷
_______________
🌍 http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
✨﷽✨
🌷آیت الله مجتهدی تهرانے(ره):
✨ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﻣﻴﮕﻦ :
ﺑﺎﺑﺎ ﺩﻟﺖ ﭘﺎﮎ ﺑﺎﺷه، کافیه.
✨نماز هم نخوندی نخون...
روزه نگرفتی نگیر.
به نامحرم نگاه کردی اشکال نداره و... فقط سعی کن دلت پاک باشه!
✨ﺟﻮﺍﺏ ﺍﺯ ﻗﺮﺁﻥ :
✨ﺁﻧﮑﺲ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺧﻠﻖ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ، ﺍﮔﺮ ﻓﻘﻂ ﺩﻝ ﭘﺎﮎ برایش ﮐﺎﻓﯽ ﺑﻮﺩ ﻓﻘﻂ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺁﻣﻨﻮﺍ
ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﮔﻔﺘﻪ :
[ ﺁﻣَُﻨﻮﺍ ﻭَ ﻋَﻤِﻠُﻮﺍ ﺍﻟﺼَّﺎﻟِﺤﺎﺕ ]
ﯾﻌﻨﯽ ﻫﻢ ﺩﻟﺖ ﭘﺎﮎ ﺑﺎﺷﺪ ،
ﻫﻢ ﮐﺎﺭﺕ ﺩﺭﺳﺖ ﺑﺎﺷﺪ .
✨ﺍﮔﺮ ﺗﺨﻤﻪ ﮐﺪﻭ ﺭﺍ ﺑﺸﮑﻨﯽ
ﻭ ﻣﻐﺰﺵ ﺭﺍ ﺑﮑﺎﺭﯼ ﺳﺒﺰ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ .
ﭘﻮﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﮑﺎﺭﯼ ﺳﺒﺰ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ .
ﻣﻐﺰ ﻭ ﭘﻮﺳﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺎﺷﺪ .
ﻫﻢ ﺩﻝ ؛ ﻫﻢ ﻋﻤﻞ❗️
↶【به ما بپیوندید 】↷
_______________
🌍 http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
✨﷽✨
🌷حکایت
✨یه روز در کاخ سلطان محمود دو تا گدا می نشستن برا گدایی ، یکیشون خیلی چاپلوس بود ، سلطان محمود یا هر کدام از بزرگان میخواستن رد بشن این شروع میکرد به تمجید و تعریف و چاپلوسی و یه سکه ای میگرفت ، اما اون یکی خیلی ساکت مینشست و هیچ چیز نمیگفت. بعد وقتی گدای چاپلوس بهش میگفت تو چرا هیچی نمیگی ، مگه خدا بهت زبون نداده یه چیزی بگو تا سکه ای بگیری، میگفت: کار خوبه خدا درست کنه سلطان محمود خر کیه
یه روز خبر میرسه داخل کاخ به سلطان محمود ،که سلطان این دو تا گدا رو دیدید دم درب کاخ نشستن و گدایی میکنن؟
سلطان میگه آره دیدم یکی شون خیلی چاپلوسه و اون یکی خیلی ساکت و هیچی نمیگه!
✨به سلطان میگن: اتفاقا گدا ساکته هر وقت شما به اون یکی کمک میکنید مدام تکرار میکنه: کار خوبه خدا درست کنه سلطان محمود خر کیه
سلطان محمود عصبانی میشه و میگه حالا حالیش میکنم سلطان محمود خر کیه. دستور میده یه مرغی سر ببرن، کباب کنن و یکی از زمردهای با ارزش قصر رو بذارن داخلش و ببرن صله بدن به اون گدای چاپلوس تا اون یکی یاد بگیره سلطان محمود کیه
مرغ رو آماده میکنن و میبرن برا گدای چاپلوس و از قضا قبل از آودن مرغ یکی از وزرا برای این گدا تکه ای بوقلمون کباب شده برده بوده و اونم خورده و سیر از غذای خورده بی خیال نشسته بوده. وقتی مرغ رو بهش میدن رو میکنه به اون یکی گدا و میگه از صبح چقدر گدایی کردی؟ گدا جواب میده 3 سکه. میگه 3 سکه خودتو بده به من تا این مرغ رو بدم به تو. مرد فقیر میگه نه نمیخوام، تو سیر شدی و نمیتونی این مرغ رو بخوری تا فردا هم که نمیتونی نگهش داری پس آخرش مجبور میشی بدی به کسی، اون وقت اگه دوست داشتی بده به من .
✨گدای چاپلوس میگه باشه یه سکه بده ، مرغ رو بدم به تو ، و باز جواب منفی میشنوه، آخرش میگه باشه بابا نمیخوام سکه ای بدی، بیا بگیر مرغ رو بخور.
✨مرد فقیر اولین قطعه از مرغ رو که توی دهانش میذاره زمرد رو میبینه ، سریع زمرد رو توی جیبش میذاره واز خوشحالی بلند میشه به گدای چاپلوس میگه: رفیق! من میرم و شاید از فردا همدیگرو نبینیم، اما یادت باشه کار خوبه خدا درست کنه سلطان محمود خر کیه!
فردا صبح سلطان محمود میاد میبینه باز این گدا دم درب نشسته، سرش فریاد میزنه تو چرا هنوز اینجایی؟ مگه هدیه ما برای تو بس نبود یه عمر آسوده زندگی کنی؟ گدا جواب میده کدام هدیه؟
✨سلطان محمود میگه: همون زمرد داخل مرغ ! گدا جواب میده من سیر بودم مرغ رو دادم به مرد فقیری که اینجا می نشست. سلطان محمود عصبانی فریاد میزنه این مرد رو بیارین داخل کاخ روزی صد تا شلاق بهش بزنید تا صد بار در روز تکرار کنه : کار خوبه خدا درست کنه سلطان محمود خر کیه....
↶【به ما بپیوندید 】↷
_______________
🌍 http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
✨﷽✨
🌷 آیت الله مجتهدے تهرانے(ره):
✨ عُجب خطرناک است ...
✨ عجب این است که انسان به عبادتش #بنازد، خودش رو خوب بداند, خیال کند روزه هایش قبول شده، نمازهایش قبول شده بہ خودش #بادی بکند. این را مےگویند عجب و خطر دارد.
✨ خداوند تبارک و تعالی به حضرت داوود فرمود: ای داوود! بہ گنهکاران #بشارت بده ، اما صدیقین را #بترسان!
✨ حضرت داوود تعجب کرد و پرسید: خدایا، صدیقین را بترسانم؟ من باید به صدیقین بشارت بدهم و گنهکاران را بترسانم، حال چرا برعکس شده؟
✨ خدا فرمود: صدیقین را از #عجب بترسان، آدم خوب ها، نماز شب خوان ها را از عجب بترسان ولی گنهکاران را بشارت بده. چرا؟
✨ چون گنهکاران دچار عجب و #غرور نیستند، آنها مےگویند: «ما آشغال بندگانت هستیم» اما صدیقین به عبادتشان مےنازند.
↶【به ما بپیوندید 】↷
_______________
🌍 http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
🌷امام علی (علیهالسلام):
✨صلوات بر پیامبر؛
گناهان را بسان ریختن
آب بر آتش از بین می برد...
📚 ثوابالاعمال؛ص۱۸۷
↶【به ما بپیوندید 】↷
_______________
🌍 http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
✨﷽✨
🌷 حجت الاسلام انصاریان:
💠حکایتی شنیدنی
✨شاید ۲۰ سال پیش یا بیشتر، آنوقت شهرداری در خیابان بالا در آن ساختمان شانزده طبقه بود. چندنفر کارشان گیر بود و به ناحق هم به آنها گیر داده بودند. یک پرونده ساختمانی برای کار خیر میساختند، ۹ماه بود که امضا نمیکردند، زمینه امضا هم داشت؛ نه تخلف ساختمانی داشتند، نه عوارضی بدهکار بودند، همهچیز آنها درست بود و امضا نمیکردند.
✨پیش من آمدند و گفتند: آقا، شهردار را میشناسی؟ گفتم: نه! گفتند: ما چنین گرفتاری برای یک کار خیری داریم. گفتم: من با شما میآیم. آنوقتها هنوز یکبار هم مرا فیلم نکرده بودند که حالا به اطلاعات اداره بروم، قیافه من را ببیند و بگوید همین آقایی است که او را فیلم میکنند! من را نمیشناخت، گفتم: آقای شهردار هست؟ گفت: بله! گفتم: کجاست؟ گفت: طبقه شانزدهم. گفتم: زنگ بزن، من میخواهم پیش او بروم. گفت: از کجا آمدهای؟ چه راحت! اهل کجا هستی؟ گفتم: اهل خاک! ـ آدرس قرآنی به او دادم ـ گفت: شما برای چه نهادی هستی؟ گفتم: نهاد ابیعبدالله الحسین(ع)، من نهاد مهاد نمیدانم چیست! گفت: حالا من تلفن میزنم، چه بگویم؟ به او بگویم چه کسی آمده است؟ گفتم: بگو یک روضهخوان آمده است.
✨اتفاقاً این حرف گرفت و تا تلفن زد، گفت: آقا، یک شیخی آمده است، الآن هم میخواهد شما را ببیند. به او میگویم اهل کجایی، میگوید خاک؛ از چه نهادی هستی، میگوید نهاد ابیعبدالله(ع) ـ حالا صدای او در تلفن میآمد ـ گفت: در جا بفرست بیاید، این آدم دیدنی است! مثل اینکه از قوانین خیلی بیخبر است و آدم خیلی صاف و سادهای است. بیاید اصلاً ما ببینیم. رفتم، در اتاق را که باز کردم، تا من را دید، از پشت صندلی بیرون آمد، من را بغل گرفت و گفت: من بزرگشده منبرهای دهه عاشورا و ماه رمضان هستم، برای چه آمدهای؟ میگفتی من به خانهتان میآمدم. گفتم: من کاری ندارم، این بنده خداها گرفتارند و یک امضا میخواهند که ۹ماه میروند و میآیند!
✨ائمه ما چهکار کردهاند در حق آنهایی که مردم را میبرند میآورند! اهلبیت(ع) میگویند این آدمها را در قیامت در جهنم میاندازند، بعد به خدا میگویند: کار ما خیلی سنگین نبوده است، پس چرا ما را به اینجا آوردهای؟ خطاب میرسد: دربیایید!
✨امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: هزار سال آخرتی طول میکشد تا لب جهنم میآیند و میخواهند دربیایند که به ملائکه خطاب میرسد: در سینهاش بزنید و سر جایش برگردانید. پنج-ششبار اتفاق میافتد، حالا چندهزار سال میکشد، نمیدانیم! در آخر برمیگردد و میگوید: خدایا! من را مسخره میکنی؟ میگویی بالا بیا و دوباره مرا با کله پرت میکنی! آنجا خطاب میرسد: تو بندگان من را در دنیا مسخره کردی، یعنی من را مسخره کردی؛ برو و بیا! خدایا! ما را حفظ کن که از کوره درنرویم و در سیاست و اینها برویم، تنها حرف خودش را بزنیم.
✨همان روز امضا کرد و پرونده را داد، آن کار خیر هم سرپا شد.
↶【به ما بپیوندید 】↷
_______________
🌍 http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
✨﷽✨
🌷مرحوم دولابی :
✨ یکی از شعرا که به اهل بیت علیهم السلام علاقمند بود و هر وقت حضرت صادق علیه السلام را میدید، سلام میکرد، مبتلا به مشروبات الکلی بود. روزی که تازه شراب خورده بود و دهانش بو میداد، از کوچه تنگی عبور میکرد و حضرت صادق علیه السلام هم از مقابل تشریف می آوردند. خجالت کشید با آن حال به حضرت سلام کند، رویش را برگرداند و به طرف دیوار کرد.
✨ وقتی حضرت به او رسیدند، از پشت، سر به درِ گوشش گذاشتند و سلام کردند و فرمودند: در هر حالی که هستید، از ما روی نگردانید و به ما پشت نکنید!
📗 مصباح الهدی 237
↶【به ما بپیوندید 】↷
_______________
🌍 http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
✨﷽✨
🌷حکایت
✨پادشاهي تصمیم گرفت پسرش را جای خود بر تخت بنشاند، اما بر اساس قوانین کشور پادشاه می بایست متاهل باشد.
✨پدر دستور داد یکصد دختر زیبا جمع کنند تا برای پسرش همسری انتخاب کند.
✨آنگاه همه دخترها را در سالنی جمع کرد و به هر کدام از آنها بذر کوچکی داد و گفت:
✨طی سه ماه آینده که بهار است، هر کس با این بذر زیباترین گل را پرورش دهد عروس من خواهد شد.
✨دختران از روز بعد دست به کار شدند و در میان آنها دختر فقیری بود که در روستا زندگی می کرد.
✨او با مشورت کشاورزان روستایش بذر را در گلدان کاشت، اما در پایان 90 روز هیچ گلی سبز نشد.
✨خیلی ها گفتند که دیگر به جلسه نهایی نرو.!
✨اما او گفت: نمی خواهم که هم ناموفق محسوب شوم و هم ترسو!
✨روز موعود پادشاه دید که 99 دختر هر کدام با گلهایی زیبا آمدند..
✨سپس از دختر روستایی دلیل را پرسید و جواب را عیناً شنید.
✨آنگاه رو به همه گفت عروس من این دختر روستایی است!
✨قصد من این بود که صادق ترین دختر بيابم!
✨تمام بذر گل هایی که به شما داده بودم عقیم و نابارور بود، اما همه شما نیرنگ زدید و گلهایی دیگر آوردید، جز این دختر که حقیقت را آورد زیباترین منش انسان راستگویی است.
↶【به ما بپیوندید 】↷
_______________
🌍 http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
✨﷽✨
🌷حکایت
✨ميگويند روزي مرد کشک سابي نزد شيخ بهائي رفت و از بيکاري و درماندگي شکوه نمود و از او خواست تا اسم اعظم را به او بياموزد، چون شنيده بود کسي که اسم اعظم را بداند درمانده نشود و به تمام آرزوهايش برسد.
✨شيخ مدتي او را سر گرداند و بعد به او ميگويد اسم اعظم از اسرار خلقت است و نبايد دست نااهل بيافتد و رياضت لازم دارد و براي اين کار به او دستور پختن فرني را ياد ميدهد و ميگويد آن را پخته و بفروشد بصورتي که نه شاگرد بياورد و نه دستور پخت را به کسي ياد دهد.!
✨مرد کشک ساب ميرود و پاتيل و پياله اي ميخرد شروع به پختن و فروختن فرني ميکند و چون کار و بارش رواج ميگيرد طمع کرده و شاگردي ميگيرد و کار پختن را به او ميسپارد.!
✨بعد از مدتي شاگرد ميرود بالا دست مرد کشک ساب دکاني باز ميکند و مشغول فرني فروشي ميشود به طوري که کار مرد کشک ساب کساد ميشود.!
✨کشک ساب دوباره نزد شيخ بهائي ميرود و با ناله و زاري طلب اسم اعظم ميکند.
✨شيخ چون از چند و چون کارش خبردار شده بود به او ميگويد: «تو راز يک فرنيپزي را نتوانستي حفظ کني حالا ميخواهي راز اسم اعظم را حفظ کني؟ برو همان کشکت را بساب.»
↶【به ما بپیوندید 】↷
_______________
🌍 http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
✨﷽✨
🌷 استاد فاطمی نیا میفرمودند گناهکار چند نوع است :
✨ عده ای گناه می کنند ، بعد ناراحت و پشیمان می شوند ، سوز و گداز دارند توبه می کنند و هرگز فکر نمی کنند که روزی این توبه را بشکنند ، اما دوباره می شکنند. دوباره ، سه باره ، ده باره
✨ در حدیث داریم که این اگر در تمام توبه شکستن ها سوز و گداز واقعی داشته باشد ، در نهایت بر شیطان پیروز می شود
✨ اما اگر نه ، دفعه اول سوز و گداز داشت ، دفعه دوم کمتر ، دفعه سوم کمتر و اگر برایش معمولی شد او طعمه شیطان می شود . شدیدترین گناه ، گناهی است که صاحب آن ، آن را کوچک بشمارد.
↶【به ما بپیوندید 】↷
_______________
🌍 http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
✨﷽✨
🌷نکات سبک زندگی اسلامی و همسرانہ
🔹عیوبــــ ﻫﻤﺴﺮ ﺧﻮد را ﺑﺮاے هیچ ڪﺲ
ﺣتے والدین ﺧﻮد یا ﻫﻤﺴﺮﺗﺎن بیان نڪنید
🔹آیه ﻗﺮآن مے ﻓﺮﻣﺎید : ✨ﻫﻦ ﻟـــﺒﺎس لڪم✨ 👌یعنے زﻧﻬﺎ ﺑﺎﯾﺴتے ﭘﻮﺷﺶ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺑﺮاے
ﻋﯿﻮب ﻣﺮدان باشد ...
🔺اگر از عیوبــ همسر خود بگویید در این صورتــ
ﻫﻤﻪ ﺑﻪ زﻧﺪگے ﺷﻤﺎ اﯾﺮاد ﮔﺮﻓﺘﻪ و
زﯾﺒﺎئے بیرونے زﻧﺪگے ﺷﻤﺎ تهدید میشود ...❗️
🔻آﻧﻘﺪر بایستے در ﭘﻮﺷﺶ ﻋﯿﻮب همسر
دقیق و ﺣﺴﺎس ﺑﺎشید ڪﻪ ﺣتے اﮔﺮ ڪسے ﻗﺴﻢ ﺧﻮرد ڪﻪ ﺷﻮﻫﺮ ﺷﻤﺎ ﻓﻼن عیب را دارد ﺷﻤﺎ ﻫﻢ ﻗﺴﻢ ﺑﺨﻮرید
ڪﻪ خـــــیر ؛
شوهر من از این عیوبـــ دوراﺳﺖ و اﯾﻨﻄﻮر نیست
♦️آﺑﺮودارے از ﯾڪ ﻣﺴﻠﻤﺎن دروغ ﻣﺤﺴﻮب ﻧمےﺷﻮد✌️🏻
💎ﺑﻨﺎبراین :
☝️🏻اوﻻ اﯾﺮاداتـــ ﻫﻤﺴﺮ ﺧﻮﯾﺶ را ﺑﻪ ڪسے ﻧﮕﻮیید
✌️🏻ﺛﺎنیا اﮔﺮ خواستید ﻫﻢ ﺑﮕﻮیید ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮ ﺧﻮدﺗﺎن
آن ﻫﻢ در ﻣﺤﯿطے آرام ، ﺗﻨﻬﺎو ﺑﺎ ﻋﻄﻮﻓﺖ ﻣﻄﺮح ﻧﻤﺎئید
‼️اﻟﺒﺘﻪ ﺑﻌضے از ﺧﺎﻧﻤﻬﺎ ﻋﺎدتــ دارﻧﺪ در ﻫﻨﮕﺎم
ﺻﺤﺒﺖ ﻫﺎے زﻧﺎﻧﻪ ﺑﻌضے از این ﺻﺤﺒﺖ ﻫﺎ را دوﺳﺘﺎﻧﻪ ﻣﻄﺮح ﻧﻤﺎیند ولڪن ﻏﺎﻓﻞ از آﻧﻨﺪ ڪﻪ آﺑﺮوے ﺷﻮﻫﺮ ﺧﻮﯾﺶ را ﻣﻘﺎﺑﻞ دوﺳﺖ ﺧﻮد ﺑﺮده اﻧﺪ و ﻣﺤﺒﻮبیت قبلے
او را ڪﻢ ڪﺮده اﻧﺪ ...
👈🏻ﭘﺲ ﻓﺮاﻣﻮش نڪنید زیبایے زﻧﺪگے ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﭘﻮشے و ڪﺘﻤﺎن ﻋﯿﻮبــــ و ﻋﺪم اﻇﻬﺎر ﺑﻪ غریبہ مے ﺑﺎﺷﺪ ...
#زندگیتون_بهشتــــــ
#سبڪ_زندگے_اسلامے
↶【به ما بپیوندید 】↷
_______________
🌍 http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589