🍃⇨﷽
🌷حکایت
❄️⇦ مردی خری دید که در گل گیرکرده بود و صاحب خر از بیرون كشیدن آن خسته شده بود. برای كمك كردن دُم خر را گرفت، وَ زور زد، دُم خر از جای كنده شد. فریاد از صاحب خر برخاست كه « تاوان بده»!
❄️⇦ مرد برای فرار به كوچهای دوید ولی بن بست بود. خود را در خانهای انداخت. زنی آنجا كنار حوض خانه نشسته بود و چیزی میشست و حامله بود. از آن فریاد و صدای بلندِ در ترسید و بچه اش سِقط شد. صاحبِ خانه نیز با صاحب خر همراه شد.
❄️⇦ مردِ گریزان بر روی بام خانه دوید. راهی نیافت، از بام به كوچهای فرود آمد كه در آن طبیبی خانه داشت. جوانی پدربیمارش را در انتظار نوبت در سایۀ دیوار خوابانده بود.
مرد بر آن پیرمرد بیمار افتاد، چنان كه بیمار در جا مُرد. فرزند جوان به همراه صاحب خانه و صاحب خر به دنبال مرد افتاد!.. مَرد، به هنگام فرار، در سر پیچ كوچه با یهودی رهگذر سینه به سینه شد و او را به زمین انداخت. تکه چوبی در چشم یهودی رفت و كورش كرد. او نیز نالان و خونریزان به جمع متعاقبان پیوست !
❄️⇦ مرد گریزان، به ستوه از این همه،خود را به خانۀ قاضی رساند كه پناهم ده و قاضی در آن ساعت با زن شاكی خلوت كرده بود. چون رازش را دانست، چارۀ رسوایی را در طرفداری از او یافت: و وقتی از حال و حكایت او آگاه شد، مدعیان را به داخل خواند. نخست از یهودی پرسید. یهودی گفت: این مسلمان یك چشم مرا نابینا كرده است. قصاص طلب میكنم. قاضی گفت: دَیه مسلمان بر یهودی نصف بیشتر نیست.باید آن چشم دیگرت را نیزنابینا كند تا بتوان از او یك چشم گرفت! وقتی یهودی سود خود را در انصراف ازشكایت دید، به پنجاه دینار جریمه محكوم شد!.. جوانِ پدر مرده را پیش خواند. گفت: این مرد از بام بلند بر پدر بیمار من افتاد، هلاكش كرده است. به طلب قصاص او آمدهام. قاضی گفت: پدرت بیمار بوده است، و ارزش زندگی بیمار نصف ارزش شخص سالم است. حكم عادلانه این است كه پدر او را زیرهمان دیوار بخوابانیم و تو بر او فرودآیی، طوری كه یك نیمه ی جانش را بگیری!جوان صلاح دید که گذشت کند، امابه سی دینار جریمه، بخاطرشكایت بیمورد محكوم شد!
❄️⇦ چون نوبت به شوهر آن زن رسید كه از وحشت سقط کرده بود، گفت : قصاص شرعی هنگامی جایز است كه راهِ جبران مافات بسته باشد.حال میتوان آن زن را به حلال در عقد ازدواج این مرد درآورد تا كودكِ از دست رفته را جبران كند. برای طلاق آماده باش!..مردك فریاد زد و با قاضی جدال میكرد، كه ناگاه صاحب خر برخاست و به طرف در دوید. قاضی فریاد داد: هی! بایست كه اكنون نوبت توست!صاحب خر همچنان كه میدوید فریاد زد: من شكایتی ندارم. می روم مردانی بیاورم كه شهادت دهند خر من، از کرهگی دُم نداشت.
💟← « بہ ما بپیونید » →
❄️ http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
🌷 حاج اسماعیل دولابی :
❄️⇦ در طواف کعبه و سعی بین صفا و مروه اگر تو را هل دادند و چند قدم جلو رفتی، باید برگردی و با ارادهی خودت مجدّداً بروی.
❄️⇦ در راه خدا با تحریک و فشار دیگران نباید راه رفت؛ با خواست خود باید طی طریق کرد.
📚مصباح الهدی
💟← « بہ ما بپیونید » →
❄️ http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
🍃⇨﷽
🌷 آیت الله خوشوقت:
❄️⇦ خدا در سوره حمد فرموده است: « إِيَّاكَ نَعْبُدُ » يعنی بايد گوش به حرف بدهی ، عبارت فارسی اش «بندگی» است.
❄️⇦ بندگی يعنی گوش به حرف دادن
نماز بخوان، چشم، روزه بگير، چشم، اين را بندگی و عبادت میگويند ؛ کلمه پرستش گنگ است معنا ندارد، گوش به حرف دادن است.
❄️⇦ خدا فرمان هایی صادر كرده از ما هم میخواهد گوش به حرف بدهيم ؛ فلسفه برایش نبافيم ؛ گفت نماز بخوان بخوانیم ، همين....
❄️⇦ اين را از ما میخواهد ، لذا اين را در سوره حمد گنجانده است و گفته در روز حداقل ۱۰ بار بايد اين را بخوانی «إِيَّاكَ نَعْبُدُ» فقط گوش به حرف تو میدهم.
💟← « بہ ما بپیونید » →
❄️ http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
🍃⇨﷽
🌷حجت الاسلام رفیعی :
❄️⇦ روايت داريم حق الناس در برزخ انسان را اسير مي كند مثلا يك سوم فشار قبر متعلق به غيبت است. در روايتی دیگر هست كه خداوند بر روي پل صراط كمينی قرار داده كه هر كس حق الناس بر گردن دارد، از آنجا به بعد حق عبور ندارد.
❄️⇦ رسول اكرم (ص) فرمودند: بيچاره ترين مردم كسی است كه با اعمال خوب وارد صحراي محشر شود مثلا در نماز ، حج و ... مشكلی نداشته باشد و جز اصحاب يمين قرار گيرد اما زماني كه قصد ورود به بهشت می كند گروهی از مردم مانع می شوند . علت را جويا مي شود و می شنوند كه حقوق آنها را پايمال كرده است . در آن لحظه از فرشتگان كمك می طلبند و آنها می گويند: حلاليت بگير , يعنی قسمتی از اعمال خوب خود را به آنها بده تا حلالت كنند وقتی اين كار را می كنند متوجه می شوند ديگر هيچ چيز ندارند و نامه را به دست چپ می دهند كه از نظر پيامبر بيچاره ترين بنده ها هستند.
💟← « بہ ما بپیونید » →
❄️ http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
🍃⇨﷽
🌷حکایت
❄️⇦ مردی به پیامبر خدا، حضرت سلیمان، مراجعه کرد و گفت:ای پیامبر میخواهم به من زبان یکی از حیوانات را یاد دهی. سلیمان گفت: تحمل آن را نداری. اما مرد اصرار کرد. سلیمان پرسید: کدام زبان؟جواب داد: زبان گربه ها!سلیمان در گوش او دمید و عملا زبان گربه ها را آموخت....
❄️⇦ روزی دید دو گربه با هم سخن میگفتند.
یکی گفت: غذایی نداری که دارم از گرسنگی میمیرم!دومی گفت: نه، اما در این خانه خروسی هست که فردا میمیرد،آنگاه آن را میخوریم.
مرد شنید و گفت: به خدا نمیگذارم خروسم را بخورید،آنرا فروخت!
گربه آمد و از دیگری پرسید: آیا خروس مرد؟ گفت نه،صاحبش فروختش، اما گوسفند نر آنها خواهد مرد و آن را خواهیم خورد.
صاحب منزل باز هم شنید و رفت گوسفند را فروخت. گربه گرسنه آمد و پرسید آیا گوسفند مرد؟ گفت : نه! صاحبش آن را فروخت.
اما صاحبخانه خواهد مُرد و غذایی برای تسلی دهندگان خواهند گذاشت و ما هم از آن میخوریم!
❄️⇦ مرد شنید و به شدت برآشفت.
نزد پیامبر رفت و گفت گربه ها میگویند امروز خواهم مرد! خواهش میکنم کاری بکن !
پیامبر پاسخ داد:خداوند خروس را فدای تو کرد اما آنرا فروختی، سپس گوسفند را فدای تو کرد آن را هم فروختی، پس خود را برای وصیت و کفن و دفن آماده کن!
❄️⇦ حکمت این داستان :
خداوند الطاف مخفی دارد،
ما انسانها آن را درک نمی کنیم.
او بلا را از ما دور میکند ،
و ما با نادانی خود آن را باز پس میخوانیم...!
💟← « بہ ما بپیونید » →
❄️ http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
🍃⇨﷽
🌷آیت الله بهجت ره :
❄️⇦ آقایی به بمبئی رفته بود و دیده بود در یک محله همه شیعه هستند ولی نماز نمی خوانند. به آنان گفت: طوری نیست همان ماهی یک نماز بخوانید کافی است! البته چنین فتوا و دستوری نیاز به جرأت و یقین دارد. لذا همه گفتند: اینکه چیزی نیست، و ماهی یک نماز خواندند.
❄️⇦ مدت ها بدین منوال ماهی یک نماز می خواندند تا این که آن آقا به آن ها گفت: هفته ای یک نماز! مدت ها گذشت تا این که فرمود: شبانه روزی یک نماز! و کم کم صبح و شام، تا این که نماز های یومیه را با کمال سهولت و بدون هیچ صعوبتی، به آن ها تعلیم نمود و آنان را نمازخوان کرد و نتیجه ی مطلوب و نهایی را گرفت!
❄️⇦ به ایشان گفته شد: چگونه آن ها را در این مدت بی نماز گذاشتی؟ گفت: آن ها خود بی نماز بودند، من بی نماز نکردم ، من با این روش آن ها را تدریجاً نمازخوان کردم!
❄️⇦[اگر کسی نماز را قبول دارد و بی نماز او به خاطر سستی و تنبلی است، می توانید تخمین بزنید چه مقدار می تواند نماز بخواند؛ مثلا اگر می تواند هفته ای یک نماز بخواند و به تدریج تعداد نمازها را زیاد کنید]
📘 صدای سخن عشق؛ حکمت ها و حکایت های نماز از زبان آیت الله بهجت؛ ص 94
(البته شیوه دعوت به نماز به تناسب روحیات و حالات انسان ها متفاوت است و اینجا به یک شیوه اشاره شد)
💟← « بہ ما بپیونید » →
❄️ http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
🍃⇨﷽
🌷 آیت الله فاطمی نیا:
✨◁خیلی از افراد سوال میکنند چه کار کنیم که در نماز حضور قلب داشته باشیم؟
✨◁عالم ربانی مرحوم فیض کاشانی که ایشان از علمای بسیار بزرگ شیعه و در جامعیت، کم نظیر بودند، یک مثال میزند، میفرماید: اگر کسی یک چیز شیرینی خورده است و در اطراف دهان او از ذرات آن شیرینی باقی مانده و دهانش را نشسته است، در عین حال مگس ها می آیند و در اطراف دهان او می نشینند، و هر چه او با دست آنها را دور میکند، دومرتبه باز میگردند. آن شخص باید دهانش را بشوید تا شیرینی کاملا از بین برود و مگس ها دفع شوند!
✨◁ایشان میفرمایند: این افکار و خیالات مانند همان مگس ها هستند. چون ما با دلهای آلوده به محبت دنیا و زر و زیور آن وارد نماز میشویم، تمام افکار و اندیشه های فراوان که منشأ آنها دوستی دنیا و شئون آن است، بر دل ما هجوم می آورند. تا زمانی که دل انسان، آلوده به محبت دنیا و هوا و هوس ها میباشد، نباید توقع حضور قلب در نماز و لذت بردن از عبادات را داشت!
📘 نکته ها از گفته ها
💟← « بہ ما بپیونید » →
❄️ http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
🍃⇨﷽
🌷حکایت
❄️⇦ روزی حاکم نیشابور برای گردش به بیرون از شهر رفته بود که مرد میانسالی را در حال کار بر روی زمین کشاورزی دید . حاکم پس از دیدن آن مرد بی مقدمه به کاخ برگشت و دستور داد کشاورز را به کاخ بیاورند . روستایی بی نوا با ترس و لرز در مقابل تخت حاکم ایستاد.
❄️⇦ به دستور حاکم لباس گران بهایی بر او پوشاندند. حاکم گفت یک قاطر راهوار به همراه افسار و پالان خوب به او بدهید. حاکم که از تخت پایین آمده بود و آرام قدم میزد به مرد کشاورز گفت میتوانی بر سر کارت برگردی ، ولی همین که دهقان بینوا خواست حرکت کند حاکم کشیده ای محکم پس گردن او نواخت . همه حیران از آن عطا و حکمت این جفا ، منتظر توضیح حاکم بودند.
❄️⇦ حاکم از کشاورز پرسید : مرا می شناسی؟ کشاورز بیچاره گفت : شما تاج سر رعایا و حاکم شهر هستید. حاکم گفت: آیا بیش از این مرا میشناسی؟ سکوت مرد حاکی از استیصال و درماندگی او بود. حاکم گفت:بخاطر داری بیست سال قبل که من و تو با هم دوست بودیم در یک شب بارانی که در رحمت خدا باز بود من رو با آسمان کردم و گفتم خدایا به حق این باران و رحمتت مرا حاکم نیشابور کن و تو محکم بر گردن من زدی و گفتی که ای ساده دل! من سالهاست از خدا یک قاطر با پالان برای کار کشاورزیم می خواهم هنوز اجابت نشده آن وقت تو حکومت نیشابور را می خواهی؟
❄️⇦یک باره خاطرات گذشته در ذهن دهقان مرور شد. حاکم گفت: این قاطر و پالانی که می خواستی ، این کشیده هم تلافی همان کشیده ای که به من زدی. فقط می خواستم بدانی که برای خدا حکومت نیشابور یا قاطر و پالان فرق ندارد. فقط ایمان و اعتقاد من و توست که فرق دارد....از خدا بخواه فقط بخواه و زیاد هم بخواه خدا بی نهایت بخشنده و مهربان است و در بخشیدن بی انتهاست ولی به خواسته ات ایمان داشته باش.
💟← « بہ ما بپیونید » →
❄️ http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
🍃⇨﷽
🌷 آیت الله مجتهدی (ره):
❄️⇦(چند نفر) هستند که خدا آنها را لعنت میکند و ملائکه هم آمین میگویند. اگر خدا لعنت کند و ملائکه هم آمین بگویند، یعنی دعا مستجاب است. حال این افراد چه کسانی هستند:
❄️⇦اول: کسانی که ازدواجشان را به تاخیر می اندازند.
❄️⇦دوم: مردی که خود را شبیه زنان میکند در حالی که خداوند او را مرد آفریده است.
و زنی که خود را شبیه مردان میکند در حالی که خداوند او را زن آفریده است.
❄️⇦ سوم: فریب دادن و تمسخر مردم مثلا به مسلمانی گوید: بیا چیزی به تو بدهم، و چون آمد میگوید: گردن کلفت برو دنبال کار و کار کن!
یا به نابینایی گوید، مواظب باش به فلان حیوان برخورد نکنی در حالی که مقابل او چیزی نیست!
یا اگر کسی سراغ خانه ای از او میگیرد، عمدا آدرس اشتباهی میدهد.
💟← « بہ ما بپیونید » →
❄️ http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
🍃⇨﷽
🌷حکایت
❄️⇦روزي بهلول وارد قصر هارون شد و چون مسند ( جاي ) خلافت را خالی و بلامانع دید فوراً بدون تـرس بالا رفت و بر جاي هارون قرار گرفت . چون غلامان خاص دربار آن حال را مشاهده کردند فورًا بهلـول را با ضرب تازیانه از مسند هارون پایین آوردند .
❄️⇦ بهلول به گریه افتاد و در همین حال هارون سـررسـید و دید بهلول گریه می کند . از پاسبانان سبب گریه بهلول را سوال نمود . غلامان واقعه را به عـرض هـارون رساندند . هارون آنها را ملامت نمود و بهلول را دلداري داد و نوازش نمود .
❄️⇦بهلول گفت من بر حال تـو گریه می کنم نه بر حال خودم به جهت اینکه من به اندازه چند ثانیه بر جاي تو نشستم ، اینقـدر صـدمه و اذیت و آزار کشیدم و تو در مدت عمر که در بالاي این مسند نشسته آیا تـورا چقـدر آزار واذیـت مـی دهند و تو از عاقبت امر خود نمی اندیشی!
💟← « بہ ما بپیونید » →
❄️ http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
🍃⇨﷽
🌷حکایت
❄️⇦مرد جوان و خواستگاری از دختر کشاورز مرد جوانی در آرزوی ازدواج با دختر کشاورزی بود. پس آن دختر را از کشاورز خواستگاری کرد.
❄️⇦کشاورز به او گفت برو در آن قطعه زمین بایست. من سه گاو نر را آزاد میکنم اگر توانستی دم یکی از این گاو نرها را بگیری من دخترم را به تو خواهم داد.
❄️⇦مرد جوان قبول کرد. در طویله اولی که بزرگترین بود باز شد . باور کردنی نبود بزرگترین و خشمگینترین گاوی که در تمام عمرش دیده بود از آن به بیرون دوید. گاو با سم به زمین کوبید و به طرف مرد جوان حمله برد. جوان خود را کنار کشید تا گاو از مرتع گذشت.
❄️⇦دومین در طویله که کوچکتر بود باز شد. گاوی کوچکتر از قبلی که با سرعت حرکت می کرد. جوان پیش خودش گفت : منطق میگوید این را ولش کنم چون گاو بعدی از این هم کوچکتر است و این ارزش جنگیدن ندارد.
❄️⇦سومین در طویله هم باز شد و همانطور که فکر میکرد آن گاو ضعیفترین و کوچکترین گاوی بود که در تمام عمرش دیده بود. پس لبخندی زد و در موقع مناسب روی گاو پرید و دستش را دراز کرد تا دم گاو را بگیرد… اما آن گاو دم نداشت!!!!
❄️⇦فرصتهای زندگی را از دست ندهیم و کار امروز را به فردا نیندازیم
💟← « بہ ما بپیونید » →
❄️ http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
🍃⇨﷽
🌷 آیت الله مجتهدی (ره)
❄️⇦دوستان خود را به دو چیز امتحان کنید! اگر دو خصلت در آنها هست رفیق باشید ، امام صادق علیه السلام می فرماید اگر این دوخصلت نبود از آنها دوری کنید ،دوری کنید، حضرت دو مرتبه میفرماید دوری!
❄️⇦یک، اول ببین این رفیقت اول وقت مقید به نماز هست یا داره کاسبی میکنه؟ یا مباحثه میکند؟
❄️⇦دو، ببین در موقع داری و نداری خوبی میکنه به دوستان؟؟
یعنی تا میبینه رفیقش میخواد دختر عروس کنه فوری میره یک قالی ماشینی میگیره میاره دم خونش ، یا میبینه چک هاش عقب افتاده میگه غصه نخور من میدم حالا بعدها بهم بده...
❄️⇦ولی اونی که همین جور برّو برّ نگاه میکنه و میبینه همسایه پول نداره دوسیر گوشت بخره ،با این همه ثروت نمیره یک کیلو گوشت بخره بهش بده....
با این همه ثروت نم پس نمیده!!
❄️⇦اینا نه بو دارن نه خاصیت ، خوب به چه درد میخورن؟؟! نه دنیا دارن نه آخرت، با کسانی که کمک به فقرا نمیکنند رفیق نشید!
💟← « بہ ما بپیونید » →
❄️ http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
🍃⇨﷽
🌷حکایت
❄️⇦روزی حضرت عیسی (ع) از صحرایی می گذشت. در راه به عبادت گاهی رسید که عابدی در آنجا زندگی می کرد. حضرت با او مشغول سخن گفتن شد.
❄️⇦در این هنگام جوانی که به کارهای زشت و ناروا مشهور بود، از آنجا گذشت. وقتی چشمش به حضرت عیسی (ع) و مرد عابد افتاد، پایش سست شد و از رفتن باز ماند. همان جا ایستاد و گفت: خدایا من از کردار زشت خویش شرمنده ام. اکنون اگر پیامبرت مرا ببیند و سرزنش کند، چه کنم؟! خدایا عذرم را بپذیر و آبرویم را مبر.
❄️⇦مرد عابد تا آن جوان را دید سر به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! مرا در قیامت با این جوان گناه کار محشور نکن. در این هنگام خداوند به پیامبرش وحی فرمود که به این عابد بگو: ما دعایت را مستجاب کردیم و تو را با این جوان محشور نمی کنیم، چرا که او به دلیل توبه و پشیمانی اهل بهشت است و تو به دلیل غرور و خودبینی، اهل دوزخ!
💟← « بہ ما بپیونید » →
❄️ http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
🍃⇨﷽
🌷آیت الله مجتهدی تهرانی(ره):
❄️⇦حدیث داریم « عَزَّ مَنْ قَنَعَ » قناعت انسان را عزیز می کند؛ روزی مرحوم شیخ محمد حسین زاهد مقداری ماست تهیه کرده بودند که با همسرشان بخورند؛ متوجه بوی غذا دیگری می شوند؛
❄️⇦از ایشان سئوال می کند که شما غذای دیگری هم درست کرده اید؟! همسر ایشان جواب داد، بله غذای ساده و مختصری مهیا کرده ام.
❄️⇦ایشان گفتند: چی درست کرده ای ؟ او گفت « اشکنه» گفت : « یا اشکنه را الان بخوریم و نان و ماست را برای شب بگذاریم ، یا نان و ماست را الان بخوریم و اشکنه را برای شب بگذاریم .»
❄️⇦ایشان از وجوهات استفاده نمی کردند، و از مردم هم چیزی نمی خواست، کار می کرد و روزی خودش را در می آورد. و چون قناعت می کرد عزیز شد و هنگامی که از دنیا رفت ، مردم پای پیاده ایشان را از تهران تا ابن بابویه تشیع کردند.
💟← « بہ ما بپیونید » →
❄️ http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
🍃⇨﷽
🌷حکایت
❄️⇦ میگویند روزی مرد کشک سابی نزد شیخ بهائی رفت و از بیکاری و درماندگی شکوه نمود و از او خواست تا اسم اعظم را به او بیاموزد، چون شنیده بود کسی که اسم اعظم را بداند درمانده نشود و به تمام آرزوهایش برسد. شیخ مدتی او را سر گرداند و بعد به او میگوید اسم اعظم از اسرار خلقت است و نباید دست نااهل بیافتد و ریاضت لازم دارد و برای این کار به او دستور پختن فرنی را یاد میدهد و میگوید آن را پخته و بفروشد بصورتی که نه شاگرد بیاورد و نه دستور پخت را به کسی یاد دهد.
❄️⇦ مرد کشک ساب میرود و پاتیل و پیاله ای خریده شروع به پختن و فروختن فرنی میکند و چون کار و بارش رواج میگیرد طمع کرده و شاگردی میگیرد و کار پختن را به او میسپارد. بعد از مدتی شاگرد میرود بالا دست مرد کشک ساب دکانی باز میکند و مشغول فرنی فروشی میشود به طوری که کار مرد کشک ساب کساد میشود.
❄️⇦ کشک ساب دوباره نزد شیخ بهائی میرود و با ناله و زاری طلب اسم اعظم میکند. شیخ چون از چند و چون کارش خبردار شده بود به او میگوید: «تو راز یک فرنیپزی را نتوانستی حفظ کنی حالا میخواهی راز اسم اعظم را حفظ کنی؟ تو برو کشکت را بساب.»
💟← « بہ ما بپیونید » →
❄️ http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
🍃⇨﷽
🌷 آيت الله مجتهدى تهرانى (ره) :
❄️⇦ اين تجربه ى عمر ماست. ما ديده ايم كسانى كه به فكر آخرت هستند. افراد ديگر كار آنها را درست مى كنند .
❄️⇦ شما در خانه نشسته ايد ،يكى ديگر نان برايتان مى خرد و مى آورد. شما نان مےخواستيد ،ناگهان مى بينيد در مى زنند،همسايه تان مى گويد : آقا ،من دوتا نان اضافه خريدم و به شما مى دهد .
❄️⇦ ما از اين چيزها زياد ديده ايم .اگر انسان به فكر آخرت باشد، خداوند دنيايش را جور مى كند.
❄️⇦ علت اينكه الان بيشتر مردم ناراحت هستند و مرتب مى گويند : آقا، گرفتاريم ،به هر درى كه مى زنيم، نمى شود . اين است كه با خدا ارتباط ندارند.
❄️⇦ تو با خداى خود انداز كار و دل خوش دار
كه رحـم اگر نكنـد مدعـى خــدا بكنـد.
💟← « بہ ما بپیونید » →
❄️ http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589