🌸⭐🌸⭐🌸
⭐🌸⭐
🌸
امشب به شبستان ولایت قمر آمد
خورشیـد جمالات خدا جلوهگرآمد
طوبـای تمنـای رضـا را ثمـــر آمد
در بیت رضــا باز رضــای دگر آمد
💖میلاد💛امام💚جواد❤️علیه السلام💜مبارک🎊
@YekJoreMarefat
#حڪـایــت
💠 یکی از حکیمان بزرگ به دیدن یکی از دوستان خود رفت.
🔶 آن شخص پسر کوچکی داشت که با وجود کوچکی سن، خیلی هوشیار بود.
💠 حکیم به آن طفل فرمود: اگر به من بگویی خدا کجاست،
🍊 یک دانه پرتقال به تو خواهم داد.
🔷 پسر با کمال ادب و احترام جواب داد:
✅ من به شما دو دانه پرتقال میدهم اگر به من بگویید خدا کجا نیست.
💠 حکیم از این پاسخ و حاضرجوابی متعجب شد و او را مورد لطف خود قرار داد.
📔 دانستنی های تاریخی، ص ۳۹۸
به ما بپیوندید⇩⇩⇩
@YekJoreMarefat
#حڪـایــت
🔷 مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در حال کار گفتگوی جالبی بین آنها در گرفت. آنها درباره موضوعات و مطالب مختلف صحبت کردند. وقتی به موضوع «خدا» رسیدند.
🔶 آرایشگر گفت: من باور نمیکنم خدا وجود داشته باشد.
🔷 مشتری پرسید: چرا باور نمیکنی؟
🔶 آرایشگر جواب داد: کافی است به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد.
به من بگو، اگر خدا وجود داشت آیا این همه مریض می شدند؟ بچه های بی سرپرست پیدا میشد؟
اگر خدا وجود میداشت، نباید درد و رنجی وجود داشته باشد.
نمیتوانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه میدهد این چیزها وجود داشته باشد.
🔷 مشتری لحظه ای فکر کرد، اما جوابی نداد، چون نمیخواست جر و بحث کند.
🔶 آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت. به محض اینکه از آرایشگاه بیرون آمد، در خیابان مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده. ظاهرش کثیف و ژولیده بود.
🔷 مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت: میدانی چیست، به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.
🔶 آرایشگر با تعجب گفت: چرا چنین حرفی می زنی؟ من این جا هستم، من آرایشگرم. من همین الان موهای تو را کوتاه کردم.
🔷 مشتری با اعتراض گفت: نه! آرایشگرها وجود ندارند، چون اگر وجود داشتند، هیچ کس مثل مردی که آن بیرون است، با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمیشد.
🔶 آرایشگر جواب داد: نه بابا، آرایشگرها وجود دارند! موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمی کنند.
👌مشتری تائید کرد: دقیقا!! نکته همین است.
✅ خدا هم وجود دارد! فقط مردم به او مراجعه نمیکنند و دنبالش نمیگردند. برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد.
به ما بپیوندید⇩⇩⇩
@YekJoreMarefat
🔰غیبت
✨رسول اڪرم صلے اللہ علیہ و آله:
روز قيامت فردى را مےآورند و او را در پيشگاہ خدا نگہ مےدارند و كارنامہ اش را بہ او مےدهند، اما حسنات خود را در آن نمےبيند.
عرض مےكند: الهى! اين كارنامۂ من نيست! زيرا من در آن طاعات خود را نمےبينم!
بہ او گفتہ مےشود: پروردگار تو نہ خطا مےكند و نہ فراموش. عمل تو بہ سبب غيبت كردن از مردم بر باد رفت.
سپس مرد ديگرى را مےآورند و كارنامہ اش را بہ او مےدهند. در آن طاعت بسيارى را مشاهدہ مےكند.
عرض مےكند: الهى! اين كارنامہ من نيست! زيرا من اين طاعات را بجا نياوردہ ام!
گفتہ مےشود: فلانى از تو غيبت كرد و من حسنات او را بہ تو دادم.
📔جامع الأخبار
@yekjoremarefat
#حڪـایــت
🔰 بهلول و طعام خلیفہ
🍲آورده اند که هارون الرشید سفره طعامے براے بهلول فرستاد. خادم خلیفہ طعام را نزد بهلول آورد و پیش او گذاشت و گفت این طعام مخصوص خلیفہ است و براے تو فرستاده است تا بخورے.
🐕 بهلول طعام را پیش سگے که در آن خرابہ بود گذاشت.
❓خادم بانگ به او زد که چرا طعام خلیفہ را پیش سگ گذاردے؟
👌بهلول گفت:
دم مزن اگر سگ بشنود این طعام از آن خلیفہ است او هم نخواهد خورد.
به ما بپیوندید⇩⇩⇩
@YekJoreMarefat
»
💚 پيامبر خدا (ص) :
خداوند متعال دوست دارد وقتى
بندهاش نزد برادران خود مىرود
با هيئتى آمـاده و آراســته برود.
⇩⇩⇩
@YekJoreMarefat
»
🌹آیت الله بهـــجت(ره):
قبور علما حڪم #ڪیمیا را دارد
اگر مردم مےدانستند چه مےگذرد
سینه خیز به آنجا می رفتند.
⇩⇩⇩
@YekJoreMarefat
»
💛آیت الله خامـــنه ای:
بعضی ها می گویند چه ذکری را
بخوانیم؟؟ عرض مـےڪنم ذڪر
پیشڪش!! #گناه نڪنید.
⇩⇩⇩
@YekJoreMarefat
»
#حدیــثامــروز
✨حضرت زینب سلام الله علیها:
آگاه باشید هرڪس که بر دوستی
آل محمــــــد بمیــــــرد، شهیـــــد است.
📚 اثبات الهداة، ج ۲
● @YekJoreMarefat
»
#حڪـایــت
🔰مستجاب الدعوه
🔷 آیت الله سید عباس کاشانی نقل می کنند: بله، یکی از علمای آن زمان بود که در فقه و اصول، دویست و پنجاه تا سیصد نفر پای درسش می نشستند.
🔶 خانم این آقا مریض شدند و روز به روز حالشان بدتر می شد، تا این که یک روز صبح حالش از هر روز بدتر شد و از هوش رفت و دیدند که امروز و فردا است که خانم از دنیا برود و آن اقا سراسیمه می آید پیش آقای قاضی.
من این جریان را خودم بودم.تا نشست،
💠 آقا فرمودند: خانم چطور است؟
🔶 گریه کرد و گفت: آقا داره از دستم می ره. اگر امروز ایشان بمیرند فردا هم من می میرم. این ها سی و هفت سال با هم بودند و بچه هم نداشتند و خیلی انیس هم بودند.
⚪️ آقای قاضی یکی از مختصاتش این بود که در صورت کسی نگاه نمی کردند. و همینطور که سرشان پایین بود تند تند دعا می خواندند و چشمشان هم بسته بود. من این ها را به چشم خودم دیدم.
💠 بعد دستشان را بلند کردند و چشمشان را پاک کردند و سپس گفتند: شما بفرمائید منزل، خداوند ایشان را به شما برگرداند. او هم به آقای قاضی خیلی اعتقاد داشت و می دانست هر چه بگوید حق است.
🔶 می رود به خانه شان و بعد میبیند خانمش که او را صبح به سمت قبله کرده بودند و هیچ حرفی نمیزد، حالا خوب و سر حال است.
🔷 و خانم به آقا می گوید: از شما ممنونم که پیش آقای قاضی رفتید، آن آقا احوال مرا پرسید شما گفتید آقا دعا کن و ایشان هم دعا کردند.
🕊 من همان موقع از دنیا رفته بودم چند دقیقه ای بود که قالب تهی کرده بودم. من را بردند تا آسمان چهارم رسیدم و آن جا صدایی شنیدم که فلانی با احترام در خواست تمدید حیات ایشان را کرده اند و همان موقع مرا برگرداندند.
💎 این حکایت به خوبی گویای مقام و منزلت آقای قاضی در پیشگاه خداوند متعال می باشد.
➯ @YekJoreMarefat