eitaa logo
"خادمین سرزمین ملائک"
4.3هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
36 فایل
پـدرم گـفـت اگـر خادم ایـن خانہ شـوی🍂 همہ ے،زنـدگـےوآخـرتت تضـمـین است(💚) اینجــا از خـــادمــۍ تاشهــادت،فاصله اے نــیست! ادمین برادران @ya_mahdi65
مشاهده در ایتا
دانلود
میگن‌چرا‌میخواۍ‌شهید‌شۍ؟! میگہ‌دیدید‌وقتۍ‌یہ‌معلم‌رو‌دوست‌دارۍ خودتو‌میڪشۍ‌تو‌کلاسش‌نمره‌²⁰بگیرۍ ولبخندرضایتش‌دلت‌روآب‌ڪنہ؟! منم دلم‌برالبخندخدام‌تنگ‌شدھ(: میخوام‌شاگرد‌اول‌ڪلاسش‌بشم 🌱 @khadem_koolehbar
رفیق‌! شھدایےزندگی‌ڪردن‌به پروفایل‌شھدایی‌نیست...! اینڪہ‌همون‌شھیدی‌که‌ من‌عڪسش‌و‌ پروفایلم‌گذاشتم: -چی‌میگہ‌ -دلش‌ڪجا‌گیر‌بوده‌ -راهش‌چی‌بوده‌و...مهمہ! +درنظر‌بگیریم‌نه‌فقط‌دم‌بزنیم...! @khadem_koolehbar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«و کأنّ وُجودك وَسیلة لحُبّ الحَیاة» و انگار وجود تو راهی‌ست برای دل‌بستن به زندگی... 🦋 @khadem_koolehbar
❣خاطره همسر شهید چمران از شب آخر حیات دنیوی : هر وقت می رفت تهران (از اهواز)روز بعد بر می گشت امروز (٣٠خرداد۶٠) صبح رفت و عصری آمد تعجب کردم. گفتم چرا زود آمدی گفت ناراحت شدی؟ - نه فقط تعجب کردم. گفت تا حالا دیده بودی من با هواپیمای خصوصی سفر کنم؟ ندیده بودم.. + به خاطر شما آمدم امشب پیشت باشم. رفت دراز کشید. داخل اتاق شدم او را بوسیدم، آرام و به سقف می‌نگریست. گفت: بشین، من فردا شهید می شوم. دو وصیت به شما دارم. بعد از من در ایران بمان کشور شما حکومت الهی ندارد. دوم ازدواج کن. گفتم زنان پیامبر الگو هستند آنان ازدواج نکردند. از این مقایسه ناراحت شد. شب به فکر بودم که این حرفها چیست؟ صبح زود که درب منزل داشت سوار ماشین می‌شد کلت کمری داشتم خواستم به پایش شلیک کنم که نرود اما جرأت نکردم. رفت و من به منزل تنها دوستم در اهواز خانم خراسانی رفتم و داستان شب را تعریف کردم. دلداری ام میداد تا اینکه تلفن منزلش زنگ خورد و او مرتب "نه" می گفت. گفتم چه شده؟ گفت چمران زخمی شده. گفتم خیر او شده است و باهم به سردخانه رفتیم و جنازه مصطفی را دیدم و گفتم: خدایا این قربانی را از ما بپذیر! اون روز چمران از اهواز تا دهلاویه (٧٢کیلومتر) فقط می‌نویسد. با اعضاي بدنش خداحافظی می کند و... همسر شهید چمران می گوید ۶ ماه بعد از شهادت چمران، امام متوجه شد ما خونه نداریم به بنیاد شهید گفت. خونه ای به من دادند، اما هیچ وسیله ای نداشتم. یکی از دوستان مصطفی مقداری لوازم اولیه زندگی برایم آورد. جاودانه باد شهید دکتر🕊🌹 @khadem_koolehbar
گمنامۍتنھابراۍشھدانیست! مۍتوانۍشھیدنباشۍوسربازِ حضرت‌زهراباشۍ🖤🌱 اماشرط‌دارد فقط‌برای‌ ڪارڪنۍنہ‌ریا✋🏻 @khadem_koolehbar
هیـچ‌زمـٰان آدم‌هـٰایۍ‌ڪه‌تو‌رـٰا‌بھ‌خ‌ـدا‌ نزدیك‌مۍ‌ڪنند‌،رهـٰانڪن! بودݧ‌آنھـٰا‌یعـنۍ‌خ‌ـدا‌هنـوز‌ حواسش‌‌بـهت‌هـست. ‹شھید‌ج‌ـھـٰاد‌مغنـیه‌📻 @khadem_koolehbar
ما مدعیان صف اول بودیم... 💔 @khadem_koolehbar
💔-| شهادت‌یعنۍ؛ زندگۍڪن،امافقط‌براۍخدا..! اگرشهادت‌میخواهید زندگۍڪنید فقط‌برای‌خدا... (‌‌: @khadem_koolehbar
بچه ها شلمچه💔💔
یاد تک بیتی شهید علی حیدری افتادم اونجا که میگه: گر عاشقی تیر به سر باید خورد زهری است که چون عسل باید خورد تصویر شهید مهدی شاهدی @khadem_koolehbar
آرامشی اینگونه میان میدانم آرزوست
یه مقداری سبک زندگی و اخلاق و منش شهدایی بذاریم...
طبقه بالای خانه  پدرش ، یک اتاق و اشپزخانه جمع و جوری درست کرده بود  گفتم:مصطفی چرا خونه ی درست و حسابی اجاره نمیکنی ؟اگه بخوای مسئولین بهت  کمک می کنن. گفت: احساس می کنم این خونه هم موقته! باید فکری به حال اونجا بکنم .... @khadem_koolehbar
اگر دو چیز را رعایت بکنی، خدا را نصیبت می کند. یکی پر تلاش باش و دوم مخلص!‼️ این دو تا را درست انجام بدی خدا شهادت را هم نصیبت می کند.🌱 @khadem_koolehbar
وقتی مجروح شد، فکر کردیم دیگر به جبهه بر‌نمی‌گردد.  بهش گفتیم: «تو دیگر زخمی شده‌ای و وظیفه‌ی خودت را ادا کرده‌ای؛ این‌جا بمان. این‌جا هم کار هست. باید در پشت جبهه و در سنگر تحصیل مبارزه کنی.» فقط می‌خندید و گاهی می‌گفت: «توی جبهه آدم می‌تواند به جایی برسد که با زمین صحبت کند، با باد صحبت کند و از آن‌ها جواب بشنود، آن‌وقت شما می‌خواهید من به جبهه نروم؟!» @khadem_koolehbar
شب عملیات درخواست آب کرد مےخواست غسل شهادت بڪنہ اما آب بہ اندازه ڪافی نداشتیم گفت : بہ اندازه شستنِ سرم آب بدید گفتم : فردا عملیاتہ،دوباره ڪثیف‌ میشی مگہ می خوای بری تهران؟! گفت : نہ‌فردا‌ می خوام‌ برم‌ به‌ ملاقات‌ خدا...! @khadem_koolehbar
جمله تاریخی و جاودانه شهید رمضان که روی سنگ مزارش هم نوشته اند : « ما امامت و ولایت فقیه را این طور شناخته ایم که اگر گفت نفس نکشید دهانمان را می بندیم و نفس نمی کشیم » @khadem_koolehbar