eitaa logo
خادمــــان امام‌ زمـــــان (عج) 🌿
64.1هزار دنبال‌کننده
777 عکس
382 ویدیو
56 فایل
"خادمان امام زمان عج" @kashani63 سایت خادمان امام زمان Shamim313.com دیگر کانالهای ما در ایتا: رادیو عهد @Radio_Ahd توبه نامه @Tobe_Name جهاد تبیین @Jahad_Taabiin راهیان ظهور @Rahian_Zohoor خادمان قرآن @Khademan_Ghoraan خانواده مهدوی @khanevadeh_mahdavy
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 سلام خـدمـت هــمه اعضای محترم 🔅ان‌شاءالله حوالی سـاعت َ۵:۲۵ صبح دعــــای عـــهــد رو از حرم مطـهر امـام رضــا عـلـیه الــسـلام، بــا هـم زمــزمــه مـی کنیـــم ╔ ⃟🌸❥๑‌‌•~--------------- 🆔 @khademan_emamezaman
🔰امام رضا(ع) فرمودند: به دیدن یکدیگر بروید تا یکدیگر را دوست داشته باشید و دست یکدیگر را بفشارید و به هم خشم نگیرید. 📚بحارالانوار.ج۷۸. ص۳۴۷ ╔ ⃟🌸❥๑‌‌•~--------------- 🆔 @khademan_emamezaman
صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانی.mp3
11.44M
🎙صلوات ضراب اصفهانی 🔰 سید ابن طاووس فرموده است: اینصلوات از مولای ما حضرتمهدی (عج) روایت شده و چنانچه تعقیبات روزجمعه را بهجهت عذری نتوانسـتی بخوانی،هرگز اینصلوات را ترک نکن بهجهت امری که خداوند(جَلَّجَلالُه) ما را به آن آگاه کرده است. ╔ ⃟🌸❥๑‌‌•~--------------- 🆔 @khademan_emamezaman
💠ملاقات با امام زمان(عج) ═༅༅═❥✦༅﷽༅✦❥═༅༅═ 🎙 آقـا سیـد عبـدالـرحـیـم خـادم مـسـجد جمکران می گوید: در سال وبا (سال 1322) بعـد از گـذشتن مـرض، روزی به مـسـجـد جـمـکـران رفـتـم. دیدم مرد غریبی در آن جا نشسته است. احوال او را پرسیدم. ✙گـفـت: مـن سـاکن تـهـران مـی بـاشم و اسمم مشهدی علی اکبر است. در تهران کاسبی وخرید وفروش دخانیات داشتـم؛ اما پس از مدتی سرمایه ام تمام شد؛ چون بهمردم نسیه دادهبودم و وقتی وبا آمد آنها از بین رفتـند و دسـت من خـالی شد؛ لذا به قم آمدم.در آنجا اوصاف ایـن مسجد را شنیدم. ✚من هم آمدم که اینجا بمانم،تا شاید حــضـرت ولی عـصـر ارواحـنـا فـداه نـظـری بفرمایند و حاجتم را عنایت کنند. 🗣 سید عبدالرحیم می گوید: مشهدی علیاکبر سه ماه در مسجدجمکران ماند ومشغول عبادت شد.ریاضتهای بسیـاری کشید،از قبیل:گرسنگی و عبادت و گریه کردن. 🔹روزی به من گفت:قدریکارم اصلاح شده؛اما هنوز به اتمام نرسیده است.به کربلا می روم. یـک روز از شهـر به طـرف مسجدجمکران میرفتم.دربین راه دیدم، او پیاده به کربلا می رود. 🔺شش ماه سفر اوطول کشید.بعد از شش ماه،باز روزی دربیـن راه، ایشـان را که از کربلا برگشته بود،در همـان محـلی که قبلاً دیده بودم، مشاهده کردم. با هم تعارف کردیم و سرصحبت باز شد. ✙او گفت:در کربلا برایم این طور معلوم شد که حاجتم در همین مسجدجمکران داده می شود؛ لذا برگشتم. اینبار هم مشهدی علی اکبر دو سه ماه ماند و مشغول ریاضت کشیدن وعبادت بود. تا آنکه پنجم یا ششم ماه مبارک رمضان شد. دیدم میخواهد به تهران برود. او را به منـزل بـردم و شـب را آن جـا مانـد. در اثنای صحبت گفت: حاجتم برآورده شد. گفتم: چطور؟ گفت:چون تو خادم مسجدی برایت نقل می کنم وحال آنکه برای هیچکـس نقل نکرده ام. مــن با یکـی از اهالی روسـتـای جمکران قرار گذاشته بودم که روزی یک نان جـو به مـن بـدهد و وقتی جـمـع شـد پولش را بدهم. 🍞 روزی بـرای گرفتن نان رفتم. گفـت: دیگر به تو نان نمی دهم. من این مسأله را بکسی نگفتم و تاچهار روز چیزی نداشتم که بخورم مگر آنکه از علف کنار جوی می خوردم، به طوری که مبتلا به اسهـال شدم. این باعـث شد که من بیحال شوم ودیـگر قدرت برخاستن را نداشتم، مگر برای عبادت که قدری به حال می آمدم. 🌌نصف شبی که وقت عبادتم بود فرا رسید.دیدم سمت کوه«دوبرادران» ( نام دو کوه دراطراف مسجدجمکران ) روشن اسـت و نوری از آن جا ساطع مـی شـود، بحدی که تمام بیابان منور شد. ناگهان کسی را پشت دراتاقم که یکی از حجراتبیرون مسجدبود دیدم،مثل این که در را می کوبید.سیدی را با جلالت و عظمت پشت در دیدم. به ایشان سلام کــردم؛ اما هــیبت ایشــان مــرا گــرفت و نتوانستمحرفی بزنم.تا آنکه آمده و نزد مــن نـشسـتنـد و بنـای صـحبـت کردن را گذاشتند، و فرمودند: « جدهام فاطمه علیهاالسلام نزدپیغمبر صلیالله علیه وآله وسلم شفاعت کرده که ایشان حاجتت را برآورند. جدم نیز به من حواله نموده اند.برو به وطن که کار تو خوب میـشود.و پیغـمبر صلی الله وعلیه و آله وسلم فرمودهاند: برخـیز برو که اهـل و عیالت منتظر می باشند و بر آنها سخت می گذرد. » مـن پیش خـود خیال کردم که باید این بزرگوارحضرت حجت علیهالسلام باشد؛ لذا عرض کردم: سید عبدالرحیم خادم اینمسجدنابینا شدهاست شماشفایش بدهید. 🔸 فرمودند: صلاح او همان است که نابینا بمـاند. بعـد فـرمودند: بیا بـرویم و در مسجد نماز بخوانیم. » برخاستم و باحضرت بیرونآمدیم،تا به جاهی که نزدیک درب مسجد میباشد، رسیدیم.دیدم شخصی ازچاه بیرونآمد وحضرت با اوصحبتی کردند که من آنرا نفـهمیـدم. بعد از آن به صـحـن مـسجد رفتیم که دیدم،شخصی ازمسجـدخارج شد. ظرف آبی در دستش بود که آن را به حضرت داد. ایشان وضوگرفتند وبه منهمفرمودند: با این آب وضو بگیر.من از آن آب وضو گرفتم و داخل مسجد شدیم. ✘عرض کردم:یابن رسولالله چه وقـت ظهور می کنید⁉️ 🥲حضرت باتنـدی فرمودند:تو چه کار به این سؤالها داری؟ 🥰 عرض کردم: می خـواهم از یاوران شما باشم. 💫 فرمودند: هستی؛ اما تو را نمیرسد که از این مطالب سؤال کنی وناگهان از نظرم غایب شدند؛اماصدای حضرترا از میان چاهی که پای قدمگاه در صفه ای که در و پنجره چوبیدارد و داخلمسجد است، شنیدم که فرمودند: بــرو به وطــن که اهل و عیــالــت منتـظر می باشند. 🔅در این جا مشهــدی علی اکبر اظهار داشت که عیالم علویه (سید) میباشد. 📚منبع:کتاب ملاقات بـا امام زمان(عج) ─┅═༅═❥༅🌼༅❥═༅═┅─ ╔ ⃟🌸❥๑‌‌•~--------------- 🆔 @khademan_emamezaman۸
🌺 سلام خـدمـت هــمه اعضای محترم 🔅ان‌شاءالله حوالی سـاعت َ۵:۲۵ صبح دعــــای عـــهــد رو از حرم مطـهر امـام رضــا عـلـیه الــسـلام، بــا هـم زمــزمــه مـی کنیـــم ╔ ⃟🌸❥๑‌‌•~--------------- 🆔 @khademan_emamezaman
🔰امـام حسین علیهالسلام میفرمایند: 💢 جز به یکی از سـه نفـر حاجـت مبر : به دین دار، یا صاحب مروت، یاکسی که اصالت خانوادگی داشته باشد. 📚تحت العقول. صفحه ۲۵۱ ╔ ⃟🌸❥๑‌‌•~--------------- 🆔 @khademan_emamezaman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖پـــــیـــامـــبــر اکــــرم ﷺ مــیفرمــایـنــد: 📿لولم بیق من الدنیا الا یوم‌لطول الله ذلـــــک الــــــیــوم حـــــتـــی یلی الـــمـهدی ✨اگر ازعـمر دنیا جز یک‌روز باقی نماند خداوند آن روز را آنقدر طولانی میکند کــه مــهدی (علیه السلام) در پی آیـد. 📚 روضــة الواعــظــين : 286 ╔ ⃟🌸❥๑‌‌•~--------------- 🆔 @khademan_emamezaman
💠ملاقات با امام زمان(عج) ═༅༅═❥✦༅﷽༅✦❥═༅༅═ 🔰آیةالله مرعشی نجفی رحمة‌الله‌علیه: ✍یکى از علمـا میگفت مشکلى داشتم به مسجد جمکران رفتم،درد دل خود را به محضـر امـام زمــان (عـج) عرضـه داشتـم و از وی خواستـم که نزد خـدا شفـاعـت کنـد تـا مشکلــم حــل شــود. چندیـن بار به مسجـد جمکــران رفتـم ولى نتیجـه‌اى نـدیـدم.😔 🔹روزى هنگام نمازدلم شکست.عرض کردم:مـولاجان! آیا جایز اسـت که در محضـر شما و در منـزل شمـا باشم و بـه دیگـرى متوسـل شـوم؟شمـا امــام من مى‌باشید،آیازشت نیست باوجـود امـام حتّى به علمـدار کربـلا قمـر بنـى هـاشـم (ع) متوسـل شـوم و او را نـزد خـــدا شفیــع قـرار دهم؟ 🔹از شــدت تأثـر بیـن خـواب و بیـدارى قـرار گرفتـه بـودم. ناگهـــان بـا چهــره نورانــى قطــب عـالــــم امـکـــان (عـج) مواجه شدم.بدون تأمل بـه حضــرت سلام کردم. 💚حضرت با محبت و بزرگوارى جوابـم رادادند فرمودند:نه تنهـازشت نیست ونه تنها ناراحت نمى‌شوم به علمـدار کربـــلا متوّســل شــوى، بلکـه شمـا را راهنمائى هم میکنم که به‌حضرتش چـه بگویـى. ✔️چون خواستى از حضـرت ابوالفضل علیه‌السـلام حـاجـت بخواهــى، ایـن چنیـن بگــو: یـا ابـا الغـــــوث ادرکنـــى ┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈ ▫منبع: 📚لاله‌هاى رنگارنگ، ص ۱۱۴ 📚چهـــــــره درخشــــــان قمـــر بنــی‌ هـاشــــــم ج١ ص۴١٩ 📚مجله منتظـران شماره ٧١ ╔ ⃟🌸❥๑‌‌•~--------------- 🆔 @khademan_emamezaman
🌺 سلام خـدمـت هــمه اعضای محترم 🔅ان‌شاءالله حوالی سـاعت َ۵:۲۵ صبح دعــــای عـــهــد رو از حرم مطـهر امـام رضــا عـلـیه الــسـلام، بــا هـم زمــزمــه مـی کنیـــم ╔ ⃟🌸❥๑‌‌•~--------------- 🆔 @khademan_emamezaman
🔰امـام علـــی علیهالسلام می فرمایند: 🌹شادی مومن در رخسار او واندوهش در دل است 📚نهجالبلاغه.کلماتقصار.شماره۳۲۵ ╔ ⃟🌸❥๑‌‌•~--------------- 🆔 @khademan_emamezaman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹امام کاظم علیه السلام فرمودند: ✨مَــلْــــعُـــونٌ مِــنْ اغْــــتــــابَ أخـــــاهُ 🔸مــلـعون است کسی که ازبرادرش غیبت کند 📚بحارالانوار : ج74،ص232 ╔ ⃟🌸❥๑‌‌•~--------------- 🆔 @khademan_emamezaman
🔰اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ الذَّابِّـینَ عَنْـــهُ وَ الْمُسَارِعِـــینَ إِلَیْهِ فِی قَضَاءِ حَوَائِجِهِ. 💢خـــدایـــا مرا، از یـــاران و مـــددکـاران و دفاع‏کنندگان از او و از شتـابندگان به سویش، در برآوردن‏ خواسـته‏ هایش، قرار بده 🕋ماجـرای تشـرف یکی از خوبـان عالـم خدمت حضرت ولی عصرارواحنافداه.. ╔ ⃟🌸❥๑‌‌•~--------------- 🆔 @khademan_emamezaman
🌺 سلام خـدمـت هــمه اعضای محترم 🔅ان‌شاءالله حوالی سـاعت َ۵:۲۵ صبح دعــــای عـــهــد رو از حرم مطـهر امـام رضــا عـلـیه الــسـلام، بــا هـم زمــزمــه مـی کنیـــم ╔ ⃟🌸❥๑‌‌•~--------------- 🆔 @khademan_emamezaman
🔰امام زمان عجل‌الله‌فرجه میفرمایند: اگر طلب مغفرت و آمرزش بعضی شماها برای همدیگر نبود هرکس روی زمیـــن بود هلاک می شـــد مگر آنکه شیـعیان خاصـی که گفـــتارشـــان با کردارشـــان یکـــی اســت. 📚مستدرک-ج۵-ص۲۴۷ ╔ ⃟🌸❥๑‌‌•~--------------- 🆔 @khademan_emamezaman
💠ملاقات با امام زمان(عج) ═༅༅═❥✦༅﷽༅✦❥═༅༅═ 🔵 وقتـى بـه نمـاز و دعـا مشغول شدم او خارج شـد . بعد از نمـاز به سـراغ ابـن جعفر رفتـم تـا درباره آن مــردو چگونـگــــى ورودش بپرســـــم ديــدم درها بسته و قفـل هستنـد، تعجّـب كردم گفتم :شايداو از ابتـداى شـب اين جا بوده مـن نمـى دانستـم ابـن جعفـر قيّـم راصـدا زدم از اطاقى كه روغن چراغهـاى حـرم درآنجـا بودآمد 🔺دربـاره ايـن مـــرد وچگـونگــى ورودش سئوال كردم. گفت: همــان طـور كـه مى بينى درها بستـه است من آن را باز نكرده ام.دوباره جريان را ازاوجويا شدم،گفت:آن مرد مـولاى مان امـام زمان صلوات اللَّه عليه بودمـن بارها ايشان رادرمثل امشب وهنگامى کـه اين جـا خالى ازمـردم اسـت ديـده ام 🔸با شنيدن اين حرف ،تأسّف وحسرت فـراوان خـوردم كـه چـرا ندانستـم 😔 نزديك طلوع فجر از آنجا خـارج شـدم تـا بـه محلّـى كـه در آن مخفـى شـــده بـــودم روانـه شــوم. آفتــاب هنوز بــالا نيــامــده بــود کـه كسـانى ازسـوى ابـن صـالحــان بـا امـــان نامـه اى از وزيـر و نامــه اى به خـطّ خـودش سـراغ مـرا از دوستانـــم مـى گرفتنـد و به دنبال من مى گشتند . 🔹بايكى از دوستان مطمئن خودنـزد او رفتم ، برايـم برخاســت و مــرا چنــان احترام كردكه هرگزمانند آن رابه يـاد نداشتم.رو كرد به مـن وگفت:حالـت آن گونه شدكه به امام زمان ارواحنـا فــــداه شكــايــــت مـــــــــرا نـــمــــــودى؟ ♦️گفتم:من تنهادعا ودرخواسـت كردم گفت:واى بر تو،ديشـب(شب جمعه) مولايـم امـام زمـان صلـوات اللَّه عليه را در خــــواب ديــدم كـه مــرا به نيـكى كـردن دربـاره تو امـر فرمـود و در ايـن مـورد چنــان بـه مــن تنـدى نمــود كـه ترسيــدم . 🔹پـس گفتـم : لا إله إلّا اللَّه؛ شهـادت مى دهـم كـه ائمّـه عليهم السلام بـر حقّ اند و حقّ به آنان ختم مى شـود من ديشب آقايـم را در بيـدارى ديدم وبه من چنين وچنان فرمودند.وآنچه با چشـم خود ديده بـودم شـرح دادم 🔺ابى منصور ازآن تعجّب كردوكارهاى بــزرگ نيكــى انجـام داد.و بـه بـركـت مـولايمــان صـاحــب الزمــان ارواحنــا فداه آنچه فكـر آن را هم نمى كـردم از سوى اميـر درباره مـن انجـام شــد ▫️ منابع : 📕 صـحیـفـــــــــــــه مـهـدیـــــــــــــه : بخــش اول نمــــــاز ۷‌ ص ۱۲۱ بحــار الأنـــــوار : ج ۹۱ص۳۴۹ 📕 العبقری الحسان ج ۱ص۱۲۹ ┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈ پایان قسمت دوم ╔ ⃟🌸❥๑‌‌•~--------------- 🆔 @khademan_emamezaman
🌺 سلام خـدمـت هــمه اعضای محترم 🔅ان‌شاءالله حوالی سـاعت َ۵:۲۵ صبح دعــــای عـــهــد رو از حرم مطـهر امـام رضــا عـلـیه الــسـلام، بــا هـم زمــزمــه مـی کنیـــم ╔ ⃟🌸❥๑‌‌•~--------------- 🆔 @khademan_emamezaman
🔰امام علی علیهالسلام میفرمایند: 💫 هر کــس خـوش اخلاق باشد.... 📚نهج البلاغه خطبه ۱۸۴ ╔ ⃟🌸❥๑‌‌•~--------------- 🆔 @khademan_emamezaman
💠ملاقات با امام زمان(عج) ═༅༅═❥✦༅﷽༅✦❥═༅༅═ 🔰 آية اللّه نجفى مرعشى مى گويد: (در اقامتم در سامرّاء شبهايى را در سرداب مقدّس بيتوته كردم ؛ آن هــم شـب هـاى زمستاني.در يكى از شبها آخر شب،صداى پايى شنيدم با اين كه درب سرداب بسته بود و قفــل بود ترسيــدم ، زيرا عدّه اى از دشمنان اهلبيت(عليهمالسلام) به دنبال كشتنمن بودند.شمعى كه همراهداشـتم نيز خاموش شده بود. 🔊ناگاه صداى دلربايىشنيدم كه سلام داد به اين نحو : (سلامٌ عليكم يا سيّد) و نام مرا برد. ✙ جواب داده گفتم : (شــما كيســتيــد؟) ✘ فـــرمـــود: (يــكــى از بــنــى اعــمــام تــو). ✙گفتم: (درب بسته بود از كجـا آمـدى؟) ✘فرمود:(خداوند برهرچيزى قـدرت دارد). ✙پرسيدم:(اهلكجاييد؟) ✘ فـــــرمـــــود : (حـــــجــــاز). ✙ سـپـس سيّـد حجازى فـرمود : (به چه جهت آمده اى اينجا در اين وقت شب؟) ✙گفتم: (به جهت حاجتهايي). ✘ فـــرمـــود : ( بــــرآورده شـــد ). سپـس سفارش فرمود بر نمـاز جماعـت و مطالعه در فقه وحديث و تفسير.و تأكيد فرمود در صله رحم ورعايت حقوق استاد ومعلّمين،ونيز سفارش فرمود به مطالعه وحفظنهج البلاغه وحفظ دعاهاىصحيفه سجّاديّه. از ايشان خواستم درباره من دعا فرمايد. پس دست بلند كرده به اين نحـو دعايـم كرد: (خدايا به حقّ پيغمبر وآل او، موفّق كن اين سيّدرابراى خدمتشرع وبچشان براوشيرينى مناجاتت راوقـراربده دوسـتى او را در دل هاى مردم وحفظ كن او را از شرّ و كيد شياطين، مخصوصاً حسد). دربين گفتارش فرمود: (بامن تربت سيّد الشّهداء (عليهالسـلام) است، تربت اصل كه با چيزى مخلوط نشده). پس چند مثقالى كرامت فرمود وهميشه مقدارى ازآن نزدمن بود.چنانكه انگشترى عقيـق نيز عطا فـرمود كه هميـشه با مـن هست وآثاربزرگى را ازاينها مشاهدهكردم. 📚منبع:کتاب ملاقات بـا امام زمان(عج) ─┅═༅═❥༅🌼༅❥═༅═┅─ ╔ ⃟🌸❥๑‌‌•~--------------- 🆔 @khademan_emamezaman
🌺 سلام خـدمـت هــمه اعضای محترم 🔅ان‌شاءالله حوالی سـاعت َ۵:۲۵ صبح دعــــای عـــهــد رو از حرم مطـهر امـام رضــا عـلـیه الــسـلام، بــا هـم زمــزمــه مـی کنیـــم ╔ ⃟🌸❥๑‌‌•~--------------- 🆔 @khademan_emamezaman
🔰امام حسین علیهالسلام میفرمایند: 💫 خــــوش اخـــــلاقـــی..... 📚کنزالعمال_ج۱۳_ص۱۵۱ ╔ ⃟🌸❥๑‌‌•~--------------- 🆔 @khademan_emamezaman
. 💠ملاقات با امام زمان(عج) ═༅༅═❥✦༅﷽༅✦❥═༅༅ آقايى به نام ( سيّد حسن ) مشهور به شوشتريان كه‌از آشنايان يكى از علماى معروف قم است، هرچندوقت يك بار، يكى دو روز از تهران به قم ، منـزل اين عالم مى آيد.آن عالم معروف مى گويد: (آقاى سيّدحسن با والده وخانواده اش به اصفهان براى صله رحم رفته بود. در موقع‌بازگشت ازاصفهان نزديكيهاى قم، سيّدى‌را مى بينند كنار جادّه راه مـیرود. والده سيّد حسن مبـگويد:(سيّد حسن! اين آقا سيّد را سوار كن،اگــر قم میـرود برسانش).سيّد حسن به مادر میـــگويــد ( نامــحرم‌ اســت و باعــث زحــمت‌ شمـــا است).مادرش‌میگويد:(جلوسـوارش‌كن، ما عقب ماشين مى نشينيم، حجابمان را هم حفـظ مى كنيم ) . ســـيّد حسـن، نزديك سيّد مى رسد ونگه مـى دارد واز سيّد میخواهد كه سوار شـود،سيّـد مى فرمايد:(من دراين نزديكيها دهى اسـت به آنجا مى روم). سيّد حسن مى گويد: (اشكالى ندارد، هر كجا خواسـتيد پياده شويد). باز آقا سيّد مى فرمايد : ( شــما برويد ) . ســـيّد حســن اصــرار مى كنــد، با اصرار سيّد حسـن، آقا سيّد سوار مـى شــود و مى فرمايد :( تقاضــاى مؤمن را نبايد ردّ كرد ). امّـا وقــتى ســوار شــدند، بوى عطـر مخصوصى فضــاى ماشيـن را پركرد كه‌تا آن موقع چنـين بـوى خوشى را استشمام نكرده بودند . سيّـد حســن مذكــــور گويـد : آمــديم تا نزديــك جـادّه خاكى، سيّد فرمود: (نگه دار! اينجا مـى روم ). ماشين توقّـف كرد ، سيّد دسـت كرد و پاكتى را به من داد وفرمود: (ايـن پاكت را به سـيّد شهــاب الدّين مرعـشى مى دهي ). پاكت را گرفــتـم و به قـم به منزل آن عالـم آمدم و به ايـشان گفتـم: ( جريان اين شد و ســيّد نامه اى دادنـد براى سيّد شهاب الدّين ، شما ايـشان را مى شـــناســيد ؟) آقـــا فــرمـودند: ( آرى! مقـصود هـميــن آية اللَّه نجــفى اســت). سيّد حسن مى گويد: (من اسـم ايشان را تا آن وقت نمى دانستم ). آقا نامه را میگيرد وباز مىكند،ببيند نامه از كيست وچه نوشته است ؟ وقتى نامه را باز مى كند، مطــلبى را نمى تواند بخواند وفـقط خطــهايى را درهم وبــرهم مى بيــند ،وبا دقّت زياد ، مى بيــند پاييــن نامه با خطّ سبز نوشته شده است: (المهدي ).نامه را در پاكـت میــگذارد وبه سيّدحسن مى گويد: ( صبـح زود قبل از نماز ، آيــة اللَّه نجفى، درمحراب مسجد بالاسر،نشسته، برو ونامه را به ايشان بده). سيّـد حسن، صبــح قـبل از اذان مى آيد بالا سر و مى بيند آقاى نجفى در محراب نشسته، عبا را به‌سر كشيده‌ومشغول‌ذكراست،سـلام مى كند ونامه را به ايشان مى دهـد. آية اللَّه نجــفى مى فرمــايند :( چـــرا خــيانت كردى؟) مى گــويد: (من خيانت نكـردم). آقاى حاج افشار مى نويسد: من هر روز عصر و شب به منزل آن عالــم مى رفتم وهر روز ساعت6صبح،به محضر حضرت آية اللَّه‌نجفى مرعشى جهت گرفتن‌فـشار خون ودادن داروهاى لازم،مىرفتم. عصر آن روز كه به منــزل آن عالــم رفتم ، اين جريــان را شرح دادند و از من خواســتند صبح كه به منزل آية اللَّه نجفى مى روى از ايشان سؤال كن كه درنامه چه نوشته بودند؟صبح كه به محضر ايشان رسيدم، پس از انجام كار،عرض كردم: (آقا! ازمن خواسته اند تا از شما بپرسم در آن نامــه چه نوشته بودند؟) حضـرت آية اللَّه نجفى حرفــهايى را پيش كشيدند كه‌مرا ازآن سؤال منصرف نموده و جــواب ندادند ، من هم اصـــرار نكــردم. عصر كه‌خدمت آن‌عالم رسيدم،پرسيدند: (جواب آوردى؟) گفتم : (نه! آقا مرا به جاى ديگر ومطلب ديگرحواله نموده‌وخلاصه جواب‌فرمودند). آن عالم گفتند: (فـردا كه مى روى بپـرس وحتماً جوابى بياور).بازصبح كه به‌محـضر آية اللَّه نجفى مشرّف شدم،بعد از برنامه هاى دارو و فـــشار خــون همــان جمله را پرسيدم ، باز آقا مطــلب ديـگرى را پيــش كشيده وموضوعى را پرسش نمودند ومرا از آن سؤال بازداشتند. عصر كه خدمت آن عالم رسيدم ، منتظر جواب بودند،لكن به ايشان گفتم: (امروز هم موفّق نشدم). تأكيد كردند كه: (فردا وقتى رفتى،ايشان را قسم بده وبپرس كه درنامه چه نوشته شده بود). صبـح روز سوّم كه رفتم و از آقا خواستم كه:(آقا! درآن نامه‌اى كه حضـرت صاحب الأمــرذ ( علــيه الســلام ) نوشته و امضاء فرمودندچه نوشته شده بود؟) آقافرمودند:(به آقاى... بگو:ديدى خطّش هفت رنگ بود). عصر آمدم و همـين مطــلب رابه‌آن عالم گفتم. ايشــان گفتند:( فردا صبح كه می خواهى منـــزل ايشـان بروى بيــا تا با هم برويم ، شايد به خود من بگويند ). فردا صبح با هم رفتيم وآن عالم بزرگـوار شروع كردند به زبان عربى با آقاى نجفى صحبت كردن، قريب يك ساعت صحبت كـــردند و وقتـــى بيرون آمـــديم پرسـيدم: (جواب دادند؟) گفت:(همان جوابى‌را كه به شـما گفتند، به‌من‌دادند،يعنى فرمودند:ديـدى خطّش هفت رنگ بود). ─┅═༅═❥༅🌼༅❥═༅═┅─ ╔ ⃟🌸❥๑‌‌•~--------------- 🆔 @khademan_emamezaman
🌺 سلام خـدمـت هــمه اعضای محترم 🔅ان‌شاءالله حوالی سـاعت َ۵:۲۵ صبح دعــــای عـــهــد رو از حرم مطـهر امـام رضــا عـلـیه الــسـلام، بــا هـم زمــزمــه مـی کنیـــم ╔ ⃟🌸❥๑‌‌•~--------------- 🆔 @khademan_emamezaman
🔰امام صادق علیهالسلام میفرمایند: 💫نیکی و خوشاخلاقی..... 📚 الــتوحید _ ص ۶۳ ╔ ⃟🌸❥๑‌‌•~--------------- 🆔 @khademan_emamezaman
. 💠ملاقات با امام زمان(عج) ═༅༅═❥✦༅﷽༅✦❥═༅༅═ شهید ثالث، قاضی نورالله شوشتری (ره) میفرماید:«بین اهل ایـمان معروف است که یکی ازعلمای اهل سنت،که دربعضـی از فنون علمی ، استاد علامه حــلی ( ره ) است کتابی در رّد مـذهب شیــعه امامیه نوشت و در مجالس و محافل آن را بـرای مردم می خواند و آنان را گمراه می نمود، و ازترس آنـکه مبادا کسی‌از علمای شیعه کتاب او را ردّ نماید، آنـــرا به کسی نمیداد که نسخه ای بردارد. علامه‌حلی همیشه به دنبال راهی بودکه کتــاب را به دســت آورد و رّد کند . ناگزیر رابطه استاد و شاگردی را وسیـله قرار داد و از عالم سنی درخواست نمود که کتــابرا به او امانت دهد. آن‌شخص چون نمیخواست که دســت رد به سینه علامه حلی بزند ، گفت : سوگند یاد کرده ام که این کتاب را بیــشتر از یک شب پیش کسی نگذارم. مرحوم علامه هـمان مـدت را نیز غنیــمت شمرد .کتــاب را از او گرفت و به خــانه برد که در آن شــب تا جایی که میــتواند از آن نسخه بردارد . وقتــی به نوشـتــن مشغول شد و شــب به نیــمه آن رســید ، خواب بر ایشان غلبه نمود . همان لحــظه حضــرت صاحب الامر ( عج ) حاضــر شدند و به او فرمودند:«کتابرا به‌من‌واگذار وتو بخواب.» علامه حلی خوابید . وقتی از خـواب بیدار شد،نسخه کتاب ازکرامت و لطف حضرت صاحب الامرعلیه‌ السلام تمـام شـده‌ بود. البته این قضیه را به‌صورتهای دیگری هم بیان کــرده اند ؛ از جـمله در کتاب قـصص العلماء اینطور آمده است‌که: «علامه حلی (ره) کتاب را توسط یـکی از شـاگردان خـود که نزد آن عالــم مخـالف درس مـی خوانــد برای یـک شــب بـه عـنوان عــاریه به دسـت آورد و مشــغول نســخه بــرداری از آن شـد. همین که نـصف شب گذشت ، عـلامه بی اختیار بـخواب رفـت وقلم ازدسـتش افتاد. وقتـــی‌ صــبح‌ شــد و وضــع‌ را چــنــین‌ دیــد انـدوهــناک گــردید ؛ ولــی وقتــی کتـــاب را ملاحظه کرد،دید تمـامش نوشته و نسخه برداری شده است و در آخر آن نسخه این جمله نوشته شده: کتبه م‌ح‌م‌د بن الحسن العسکریصاحـب الزمان ( این نسخــه را حــجة بن الـــحسن العـ‍سکری صاحــب الــزمان عــلیه الســلام نوشته است ). علامه فهمیدکه آن‌حـضـرت تشـریف آورده اند و نســخه را به خــط مبــارک خود تـمام نموده اند. » منبع:📖کتاب ملاقات با امام زمان عج ─┅═༅═❥༅🌼༅❥═༅═┅─ ╔ ⃟🌸❥๑‌‌•~--------------- 🆔 @khademan_emamezaman