eitaa logo
خادمــــان امام‌ زمـــــان (عج) 📜
64.7هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
559 ویدیو
146 فایل
"خادمان امام زمان عج" @kashani63 سایت خادمان امام زمان Shamim313.com دیگر کانالهای ما در ایتا: رادیو عهد @Radio_Ahd توبه نامه @Tobe_Name جهاد تبیین @Jahad_Taabiin راهیان ظهور @Rahian_Zohoor خادمان قرآن @Khademan_Ghoraan خانواده مهدوی @khanevadeh_mahdavy
مشاهده در ایتا
دانلود
📌پخــــش‌ زنده‌ اسـتـغـفـار ۳۰ بندی امیرالمومنین (ع) ⏰ حـــوالــی ســـاعـــت : ۲۱ ازکانالخادمان امامزمان(عج) ╔ ⃟🌸❥๑‌‌•~-------------- @khademan_emamezaman
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
╔━═⊰❀🍃🌺﷽🌺🍃❀⊱═━ 👆جلســـه پخــــش زنده ■بعدازحضورازطریق لینک زیرمیتونیـد وارد سـامانه بشـید و حـضـورتون رو در دعـای استغفار امیرالمومنین (ع) ثبت کنید.👇 🆔https://shamim313.com/u/e/66eef7b95ff639808c560725 ╚~•๑‌‌❥░ ⃟🌸❥๑‌‌•~---------
استغفار 30 بندی مولاعلی(ع) (3).pdf
847.7K
📜 متن استغفــار ۳۰ بنــدی امیــــــــــــرالمومنیـــــن (ع) ╔ ⃟🌸❥๑‌‌•~-------------- @khademan_emamezaman
. 💠ملاقات با امام زمان(عج) ═༅༅═❥✦༅﷽༅✦❥═༅༅═ 🎙عالم‌ثقه‌‌شیخ‌باقر‌کاظمی مجاور درنجف حدیث کرد که در نجف اشرف مرد مــومنی بود که او را شیخ محمد حسن سریره مــی نامیدند. او در سلــک اهل علـــــم و مـــرد با صداقتـــــی بود.بیمــــار بــــود و در نهــــایــــت‌ تنگدستی و فقر و احتیاج زندگی مـــی کرد. حتی قوت و غذای یومیه خود را نداشت و بیشتر اوقات به خارج نجف در بیابـــان نزد اعــــراف اطراف نجـــف می رفــــت تا این که قــــوت و آذوقـــه ای برای خود تهیه کند امّا آنچه به دست می آورد او را کفایت‌نمیکرد. با همین حـــال,سـخــت دوست داشـــــت با دختری از اهل نجف ازدواج کند که عاشق او شــــــده‌ بــــــود و او‌ را از خــــانـــــــواده اش‌ خواستگـاری‌ کرده بود اما فامیــــل های آن زن به ســـــبب فقر و تهیدستی شیخ به او جواب مثبت نداده بودند و او از جهت این ابـــــتــــــلا در هـــــمّ و غــــــمّ شــــدیــــد بـــــود. هنگامی که تهی دستی و بیماری او شدت یــــــافت و از ازدواج با آن زن مایــــوس شد تصمیم گرفت چهل شب چهـــــــــارشنبه به مسجد کــوفه برود تا بلکه حضرت صاحب الامـــــر عجل اللّه فرجه را از ناحیـــه ای که نمــــی داند ببیــــند و مراد خود از او بگیـرد. 🗣شیخ باقر میگوید:شیخ محمد گفــت: 🕌من چهل شب چهــــارشنبه مواظـــبت کردم بر رفتن بــــــه مسجــــــد کـــــــوفــــــــه! 🌃هنگامـــی‌که شب آخر فرا رسید شب زمستانی و تاریکی بود و بادتندی می‌وزید و کمی هم بـــــاران می بارید و من هم در دکّه های درب ورودی مســجد کوفه یعنی دکّه شـرقی مقابل در اول که هنگام ورود به مسجد طرف چپ است نشسـته بودم و نمی توانستم به سبب خونـی که در اثر سرفه از سینه‌ام می آمد به داخل مسجد بروم و با من هم چیزی نبود که خودرا از سرما حفظ کنم و این وضعیت سینه‌ام را تنـــگ کرده و بر غــم و غصــــه من شــــدت بخشیده و دنیا در چشمم تیره شده بــــود و با خود فــکر می کردم که ایــــن 39 شب پایان گرفت و این آخرین شب است و‌من کسی را ندیدم و چیزی هم بر من ظــــاهر نشد ومن گرفتار این سختی عظیم‌هستم و این همه سختی و مشقت و تـرس را در این چهل شب تحمل کردم که از نجف به مسجد کــــوفه آمدم وحاصل آن یاس و ناامیدی از ملاقات وبرآورده شدن حاجاتم بود 🤔در‌این اثناء که‌در اندیشه‌بودم‌وکسی‌در مسجد نبود آتشی روشن کردم تا قهوه ای را که از نجف با خود آورده بودم گرم کنم. زیرا عادت به آن داشتم و‌نمی توانستم آن را ترک کنم و قـــــهوه هم بسیــــــار کم بود. ناگهان شخصی را دیدم که از ناحـــــیـــه در اول, بـــــــه سـوی من مـــــــــی آمــــــــد . هنگامـــــــی که او را از دور مشـــاهده کردم ناراحت شـــــــدم و با خود گفتم این عــــرب بیابانی از اطراف مسجد نزد من آمده‌است تا قهوه مرا بنوشد و من بدون قهوه دراین شب تاریــــک بمانم و این امر هم بر اندوه من اضـــــــافه کرد. در این بیـــــن که من در اندیشه بودم او نزدیک من آمد و به من‌به 👋اسم ســـلام کرد و در برابرم نشست و من در تعجب شدم از این که او اســم مرا مـی داند و گمان کردم از اعــــــراب اطـــراف نجــــف اســـت کـــــــه من نزد او مــــی روم . از او ســـــوال کردم از کدام قبیله هســــتی 🗣فـــــرمــــــود:از بـــــعــــــــضـــی از آنــــــهـــــا. من شــروع کردم به‌شمردن طوایف اعراب اطـــــــراف نـــــــجـــــــف . 🗣او در پــــــاســــخ جــــواب مـــــی داد: + نـــــــه!! و من هــــر طــایــــــفه ای را ذکر میـــکـردم، 🗣او مــــــی فــــــرمــــود: + از آنـهـــا نـــیستم. این امر مرا خشمگین کرد و به او گفــــتم آری تو از طــــــریطــــره هســتی و این را به صورت استهزا گفتم و‌این لفظی است‌که معنی ندارد. او از سخن من تبسّم کرد و فرمود: چیزی بر تو نیست که من از کجا باشـــم اما چه چیز ســـبب شده که تو به اینجا آمــــــده ای؟ 🗣من به او گفتم: +بـــــــرای چـــــه ســـــوال مــــی کنــــــی؟ پایان بخش اول ادامه دارد...
. بخش دوم فرمـــــود: +ضرری به‌تو نمی رسد اگر ما را خبر کنی. من از حسن اخلاق و شیرینی طبع‌و‌گفتار او تعجب کردم ودلم میل به‌او پیدا کرد و او هرمقدار سخن می گفت محبت من‌به او زیادتر میگشت.برای او سیگار از توتون درست کردم و به او دادم فرمود:تو بکش من نمی کشم. در فنجان برای‌او قهوه ریختم و به اودادم او گرفت و کمی از آن نوشید و باقــی را به من داد و فرمود : تو آن را بنـوش. مـن آن گرفتم و نوشیدم و تعجب کردم که‌اوتمام فنجان را ننوشیده بود اما محـــبت من هر آن بـــــه او زیـــــــاد مـــــــی شــــــد. به او گفتم: ای برادر! خداونــد تو را در این شب به سوی من فرستاده تا انیـــــس من باشی.آیا با من نمی آیـــی که نـــــزد قــــــــــبر مسلم(علیه السلام)برویم و آنجا بنشینیم و با یکدیگر صحبت کنیــــم ؟ فرمود : با تو می آیم اما جریــــان خودت را بگـــــو . به او گفتـم: من واقع را برای شــــما می گـــویم . من در نهایت فقر و نیازمندی هسـتم ازآن وقتی که خود را شــــناختـــم و با ایـــــن فقر مبتلا به سرفه هستم و ســـــال هاست که خون از سینه ام بیرون می آید و معـــالجه آنرا نمیدانم و به دختری از اهـل محلّهمان‌ در نجف اشرف‌ تعلق‌ خاطر پیدا کرده‌ ام،و به سبب‌تنگدستی‌میسر نشده‌است‌که‌اورا بگیرم. گروهی‌از دوستان‌مرا مغرور کردنــد 🗣وبه‌من گفتند:در حوائج خود قصد کن صاحب‌الزمان(عج) را!و چهل‌شب‌چهارشنبه در مسجد کـوفه بیتوته نما که او را خواهی دید و حــــــــاجت تو را برآورده ســــــازد و این آخرین شب از چــــــهل شب است و من در 🌃این شب چیزی ندیدم و دراین شب‌ها من تحمل مشقت های زیادی کردم و ایـن سبب آمدن من و این خواسته ها و حوائج من می باشد . آن شـخص در حـــــالی که من غافــــل بودم و توجه نداشتــم به من فرمود:اما سـینه‌ات خوب شد و اما آن زن را به زودی میگـــیری و اما تهی دستی و فقر تو باقی می ماند تا از دنیا بروی ومن هیچ توجه به‌این‌سخـنان نداشتم.به‌اوگفتم:به کنارقبرمسلم‌نمیروی؟ 🗣فرمود:برخیز. برخاستم و متوجه‌جلوی خود بودم . هنگامی که وارد زمین مســجد شدم به من فرمود : آیا نماز تحیت مسجد نمیخوانی؟ گفتم : چرا می خوانم . سـپس او نزدیک شاخص که‌در مسجداست‌ایستاد و من هم پشت سر او به فاصله ایســــتادم و تکبیــــرة الاحـــــــرام گفته مشـــغول قرائت سوره فاتحه شدم . من مشغول نماز بودم و سوره حمد را می خواندم . او نیز فاتــــحه را قرائـــت می نمود اما من قرائــت احدی را همانند او از زیبایی نشنیده بــــودم . در آن هنگــــام با خود گفتم : شاید این شـــــخص صاحب الزمان(عج) باشد و یاد سخنـــان او افتادم که دلالت بر آن میکرد . هنگـــــامی که این مطـــــلب در دلم خطـــــــور کـرد, آن 🤲بزرگوار در حال نماز بود . ناگهـــان نور عظیمی او را احاطه کرد که دیگر شخــــص آن بزرگوار را به سبب آن نور نمیــدیدم اما او همچنان نماز می خواند و من صدای او را می شنیـدم . بدنم به لـــــرزه افتـــــاد و از ترس نمیتوانســـتم نماز را قطع کنم . پس نماز را به صورتی که بود تمام کردم و نــور از سطح زمین به بالا متوجـــــه شــــد و من ندبه و گریــــه می کردم و از سوء ادبم با او در مسجد معذرت خواهی می نمــــودم. به او گفتم : شما صادق الوعد هســـتید و مرا وعده دادید که با من نزد قبر مسلم برویم در آن هنگام که با آن نور تکلـــم می گفتم دیدم آن نور متوجه به حرم مسلم شد که من هم متابعت کردم . آن نور داخل حرم شد و در بالای قُبّه قرار گرفت و همــــچنان بود ومن گریه و ندبه می کردم تا 🌄فجر دمــــــیـــــد و آن نـــــــــــــــور عـــــروج کـــــــــــرد . هنگامی که صبح شد متوجه قول او شدم 🗣که فرمود : سینه ات خوب شد .دیدم سینه ام صحیـح و سالم اســـــــت و دیــــــگر سرفه نمی کنم و یک هفته بیش نگذشت که خداوند گرفتن آن زن همسایه را آسان کرد و از جایی که گمان نمی کردم فراهــم شد. اما فقر و تهیدستی ام همچنان باقی ماند چنان که حضرت صاحب صلوات اللّه و سلامه علیه و علی آبائه الطاهرین خبـــر داده بود . 📚منبع:کتاب ملاقات بـا امام زمان(عج) ─┅═༅═❥༅🌼༅❥═༅═┅─ ╔ ⃟🌸❥๑‌‌•~--------------- 🆔 @khademan_emamezaman
🌺 سلام خـدمـت هــمه اعضای محترم 🔅ان‌شاءالله حوالی سـاعت َ۵:۲۵ صـبـح دعــــای عـــهــد رو از حرم مطـهر امـام رضــا عـلـیه الــسـلام، بــا هـم زمــزمــه مـی کنیـــم ╔ ⃟🌸❥๑‌‌•~--------------- 🆔 @khademan_emamezaman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Doa Faraj.mp3
3.47M
🔊 / دعا 📝 دعــــای فــــــــرج لینککانالآرشیوخادمانامامزمانعج ╔ ⃟🌸❥๑‌‌•~-------------- @khademan_emamezaman
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
╔━═⊰❀🍃🌺﷽🌺🍃❀⊱═━ 👆جلســـه پخــــش زنده ■بعد ازحضور در اجتماع پر شور دعای عهـد از طریق لینــک زیر می تونـید وارد سامانه بشید و حضــورتون رو در دعـای عهد ثبت کنید تا به یک اجتماع پرشُور و بزرگ برسیم👇 🆔https://shamim313.com .╚~•๑‌‌❥░ ⃟🌸❥๑‌‌•~--------- .
رسول خدا (ص) فرمودند: بـه زودی پاره ای از تن من در سرزمین خراسـان دفـن می گردد، هـر مومنـی او را زیارت کند، خداوند بهشت را برای او واجب کرده و جسم او را بر آتش جهنم حرام میکند. ╔ ⃟🌸❥๑‌‌•~--------------- 🆔 @khademan_emamezaman
📌پخــــش‌ زنده‌ اسـتـغـفـار ۳۰ بندی امیرالمومنین (ع) ⏰ حـــوالــی ســـاعـــت : ۲۱ ازکانالخادمان امامزمان(عج) ╔ ⃟🌸❥๑‌‌•~-------------- @khademan_emamezaman