eitaa logo
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
600 دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
3هزار ویدیو
57 فایل
🌹بفکر مثل شهدا مُردن نباش!بفکر مثل شهدا زندگی کردن باش🌹 ولادت:۱۲/ ۱/ ۱۳۳۴ شهادت :۱۷/ ۱۲ /۱۳۶۲ عملیات خیبر،طلاییه همت🌷 ولادت: ۱ /۲ / ۱۳۳۶ شهادت:۲۲ /۱۱ /۱۳۶۱ کانال کمیل هادی 🌷کپی مطالب باذکرصلوات مجازمیباشد🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🍃 💫#صبح نگاه مهربان شماست😍 وقتی که #آفتاب چشمانتان بر من #طلوع مےکند🌞 این من نیستم که با تابش نگاهتان #بیدار می شوم #دوست داشتنتان است ❤️ که بر می خیزد برای از نو سرودن #شما☀️ #صبحتون_منور_به_نسیم_نگاه_حاجی @khademe_alzahra313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#یک صفحه قرآن به نیت سلامتی و تعجیل در فرج صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف #صفحه_408
408_Page.MP3
1M
☘️🌺☘️ #فایل_صوتی_بسیار_زیبا #صفحه_408_قرآن_کریم @khademe_alzahra313
روزهای شنبه بی واسطه وصل به بیت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم هستیم اتصال به مسجد النبی پیامبر و به حرم نبوی ما را اهل و می کند. که اتصال به بیت رسول باشد از همان نقطه عزم و اتصال ما رسیده ایم. مانند میوه ای که به محض شکوفه زدن به ثمر می نشیند. که بیت رسول الله باشد، ما همواره در هستیم چون پدری داریم که لحظه ای دست ما را رها نمی کند، دائم ما را به حریم می خواند، فقط کافی است این نقطه اتصال باقی بماند. در حرم نبوی نقطه آغاز همان نقطه پایان است. ما مسابقه را برده ایم. در بیت رسول ما شروعی دوباره داریم شروعی که شکست ندارد، اهمال و سستی و کسالت ندارد ما دائم در حرکتیم و از لحظه آغاز حرکت ، پر قدرت و با شتاب و قدم برمی داریم. شنبه همه عزیزانم بخیر مقصد همگی شما بيت رسول!
#یک_عکس_یک_خاطره شهید والامقام حسن‌ رنجبر قطارِ قم_اهواز_پاييز ١٣٦٢ بنده و شهيد حسن رنجبر قطار جنگ خيلی سريع حركت كرد قطاری با ايستگاه های آسمانی؛ هر كدام از رفقایم در يك ايستگاه پياده شدند يكی، ايستگاه بدر يكی، ايستگاه خيبر يكی، كربلای ٤ يكی، والفجر ٨ بعضی هم مثل من به خودشان آمدند ديدند، قطار به ايستگاه آخر رسيد و سوت كشيد... اين عكس چند ماه قبل از شهادت حسن است نيمه شب در راهروی قطار میگشت و به رفقايش سر ميزد كنار من ايستاد و عكس انداختيم عكسی كه با ديدنش، به روزهای جنگ ميروم... عکس و راوی: حاج حسین یکتا @khademe_alzahra313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زائری از استرالیا🇦🇺: مردم عراق مرا نمی شناسند! ولی حسین را می شناسند و همین در این مسیر کافیست. @khademe_alzahra313
🎲🍃 🍃 🔨 ○لپ تاپـ💻ـم رو روشن کردم و افتادم توی کوچه پس کوچه های اینترنت. چندتاکوچه روکه دورزدم،یهو دیدم آژیرآنتی ویروس 🔊به صدادراومد،فهمیدم ویروس گرفته.😧 ○سریع ویروس رواز بین بردم تابه سیستمم،آسیبی نرسونه 😌... کارم که تموم شد به حال خودم خندیدم. البته ازاون خنده ها "خنده ی تلخ من از گریه غم انگیز تر است"! باخودم گفتم: کاش اینقدر که هوای لپ تاپت رو داری،هوای خودتم داشتی😞.. کاش وقتی گناه میکردی و آژیر دلت داد میزدکه:خطر..خطر..⚠️ دلم به حال خودم سوخت...!! ○تازه فهمیدم خیلی وقته گناهها، آنتی ویروس دلم رو هم خفه😷 کردند..! نمی دونم چی بگم...!!؟ اما خوش به حال اونایی که آنتی ویروس دلشون اورجیناله وهر روز با وصل شدن به خدا آپدیـ↻ـتش میکنن. ○خوش به حال اونایی که هر شب خودشون روچک📋 می کنن واگر گناهی ناخواسته وارددلشون شده با آنتی ویروس استغفـ📿ـار نابودش میکنن... ○امروز،آنتی ویروس لپ تاپم بهم درس بزرگی داد:یه آنتی ویروس جدید خریدم به نام👈 "استغفار " ازته دل 💚گفتم: "استغفرالله ربی و اتوب الیه.. @khademe_alzahra313
#شهید_گمنام بچه که بودیم وقتی می‌رفتیم خونه دوستمون می‌گفتند :مامانت میدونه اینجایی؟ نگرانت نشه؟ حالا تو چندساله اینجایی! مامانت خبر داره؟ نگرانت شدہ ها ! #مادرت_میدونه_اینجایی! #مردان_بی_ادعا @khademe_alzahra313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#مردی_با_آن_همه_درد به سپاه پاوه رفته بودم تا سراغی از #همت بگیرم. وقتی به جایگاه استراحت بچه‌ها سر زدم، دیدم هیچ ‌كس آن‌جا نیست☹️. هنوز داخل اتاق را می‌گشتم تا بلكه یك نفر را ببینم و از او سراغ #همت را بگیرم.در همین موقع، صدای ناله‌ای به گوشم رسید👂. صدا را دنبال كردم تا به یكی از اتاقهای ساختمان رسیدم. جلو رفتم، دیدم كه شخصی گوشه اتاق افتاده و ناله می‌كند🙁. خوب كه دقت كردم، دیدم #همت است.😢 از شدت سرماخوردگی😪، عفونت ریه‌ها و شدت درد دندان نمی‌توانست صحبت كند. گویا آمده بود برای معالجه و استراحت، ولی چون نزدیك غروب🌞 آفتاب رسیده بود، دكتر و دارویی نبود كه بتواند دردش را تسكین دهد😞. سه، چهار تا قرص مسكن همراهم بود. آنها را به او دادم و او همه را با هم خورد.شب غذا تخم‌مرغ آب ‌پز بود. ولی او نمی‌توانست آن را بخورد. ناچار مقداری آب و آرد و شكر مخلوط كردیم و بعد از جوشاندن، به صورت روان در آوردیم كه به عنوان سوپ بخورد😢.موقع خواب، دیدم كه از شدت تب دارد می‌سوزد😒. رنگ و رویش تغییر كرده بود و حال خوبی نداشت. چاره‌ای نبود، شب بود كاری از دستمان برنمی‌آمد. تصمیم گرفتم صبح هر طور كه شده او را به دكتر برسانم👨⚕. صبح، وقتی برای نماز از خواب بیدار شدم، دیدم كه #همت سرجایش نیست😨. همه جا را گشتم ولی اثری از او ندیدم😐 وقتی رفتم و از نگهبانی سراغش را گرفتم، گفت: «حدود ساعت سه بعد از نیمه شب، حركت كرد به طرف منطقه😱.»برای لحظاتی سرجایم میخكوب شدم😑. باورم نمی‌شد كه با آن حال، راه بیفتد و به منطقه برود. ولی #حاج‌همت بود و این كارها از او بعید نبود.😇 راوی : عبدالجواد کلاهدوز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا