eitaa logo
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
607 دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
3هزار ویدیو
57 فایل
🌹بفکر مثل شهدا مُردن نباش!بفکر مثل شهدا زندگی کردن باش🌹 ولادت:۱۲/ ۱/ ۱۳۳۴ شهادت :۱۷/ ۱۲ /۱۳۶۲ عملیات خیبر،طلاییه همت🌷 ولادت: ۱ /۲ / ۱۳۳۶ شهادت:۲۲ /۱۱ /۱۳۶۱ کانال کمیل هادی 🌷کپی مطالب باذکرصلوات مجازمیباشد🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
🔔 شب به شب حساب کن ✅ آیت الله مجتهدی تهرانی: کارهای بدمان را استغفار کرده و از خدا بخواهیم و تصمیم بگیریم که فردا دیگر این گناه را انجام ندهیم. شب به شب باید حساب کنیم، اگر نکنیم جمع میشود و زیاد میشود و در روز قیامت گرفتار میشویم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ صل الله علیک یا حجت الله فی ارضه خوشا لبی که دم زد از نوای صاحب الزمان خوشا دلی که پر شد از ولای صاحب الزمان خوشا بحال عاشقی که هر سحر دقایقی کند کبوتر دلش هوای صاحب الزمان خوشا به دیده ای که تر. شود به یاد منتَظَر خوشا سری که می رسد به پای صاحب الزمان.... قسم به لحظه ی سحر قسم به شمس والقمر رضایت خداست در رضای صاحب الزمان ... اللهم عجل لولیک الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️ صبحگاهان که خیالت ✨ به سرم می آید دست برسینه دلم سمت حرم می آید بعد هر ذکر سلامی که ✨ به تو می گویم عطرسیب است که از دور و برم می آید 🌱
ماجرا قصہ ے دلے است... ڪہ میان رمل هاے فڪہ... یا خاکـــــ شلمچہ یا آبهاے اروند... جامانده استـــــ... را قصہ اے نیست... جز دلدادگے... خدایا من جا مانده ام💔 اَللّٰــــھُم عَجَّل لِوَلیِــڪَـ اَلْفرَجْ
: : صبـــح است و هــــوای دلِ من مثلِ بهــار است پلکی بِزن و صبــح بخیر غزلم باش . . . سلام ،صبــحتون شهــدایـی🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوشنبه ها حَسَنیّه بپاست در قلبم سلام میدهم از عمق جان به سمت بقیع✋ 💚
من کباب بخورم درحالی‌که بسیجی‌ها نان خالی هم گیرشان نمی‌آید پدر حاج همت نقل می‌کند «حاجی مدت‌ها بود که سری به ما نزده بود، برای همین، به اندیمشک رفتیم. صبح زود با ابراهیم به محل کارش رفتم. ظهر که برگشتیم خانه، مادر ابراهیم برای بچه‌اش کباب درست کرده بود. کباب را جلوی ابراهیم گذاشت، ولی ابراهیم نخورد. گفتم: چرا نمی‌خوری؟ گفت: من کباب بخورم، درحالی‌که بسیجی‌ها نان خالی هم گیرشان نمی‌آید. نخورد. کمی استراحت کرد و رفت سر کارش.» پدر شهید ادامه می‌دهد «کفش‌هایش آن‌قدر پاره بود که قابل‌استفاده نبود. نه‌تنها از کفش‌های دولتی استفاده نکرد، بلکه کفشی که خودم برایش خریده بودم هم نپوشید، آن را به یک بسیجی داد که کفش گیرش نیامده بود. می‌گفتم آخر پسر، مثلاً تو فرمانده‌ای، کمی به خودت برس، اما انگار نه انگار