🌹🕊🌺🕊🌹
#بی_مقدمه!!
اگر گرفتاری دارید خصوصا در زمینه #ازدواج و یا #اشتغال و یا ...
بهتره که این شهید رو خوب بشناسید و حاجت هاتون رو از این شهید بخواهید و بگیرید که افراد زیادی تا حالا خواسته اند و گرفته اند ...
این چیزی که گفته شد حرف بنده نیست؛
که خواسته ی خود #شهید محمدرضا تورجی زاده هست!
بخوانید:
"... تورجی هم آمد،مشغول صحبت شدیم،حرف از آرزوهایمان شد...
بعد ادامه داد:
اما آرزوی من اینه که!
بعد ساکت شد و چیزی نگفت...
همه گوش ها تیز شده بود!
می خواستیم آروزی او را بشنویم!؟
چند لحظه مکث کرد و گفت:
من دوست دارم زیاد برام فاتحه بخوانند...
زیاد باقیات صالحات داشته باشم...
می خوام بعد از مرگ وضعم خیلی بهتر بشه...
بعد ادامه داد:
من دوست دارم هر کاری می توانم برای #مردم انجام بدم...
حتی بعد از #شهادت!
چون حضرت امام گفت:
مردم ولی نعمت ما هستند..."
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده🌹
#داستان کوتاه پند آموز 🌺👌🏻
#آرزوی_ازدواج_با_دختر_کشاورز
💖مرد جوانی در آرزوی #ازدواج با دختر کشاورزی بود. پس آن دختر را از کشاورز خواستگاری کرد
🔸کشاورز به او گفت برو در آن قطعه زمین بایست ، من سه گاو نر را آزاد میکنم اگر توانستی دم یکی از این #گاو_نرها را بگیری من دخترم را به تو خواهم داد
جوان قبول کرد. در طویله اولی که بزرگترین بود باز شد . باور کردنی نبود بزرگترین و #خشمگین ترین گاوی که در تمام عمرش دیده بود از آن به بیرون دوید . گاو با سم به زمین کوبید و به طرف مرد #جوان حمله برد . جوان خود را کنار کشید تا گاو از مرتع گذشت
دومین در طویله که کوچکتر بود باز شد . گاوی کوچکتر از قبلی که با #سرعت_حرکت می کرد . جوان پیش خودش گفت منطق میگوید این را ولش کنم چون گاو بعدی از این هم کوچکتر است و این ارزش جنگیدن ندارد
سومین در طویله هم باز شد و همانطور که فکر میکرد آن گاو ضعیفترین و کوچکترین گاوی بود که در تمام عمرش دیده بود. پس لبخندی زد و در موقع مناسب روی گاو پرید و دستش را دراز کرد تا #دم_گاو را بگیرد
اما آن گاو دم نداشت ...
✅فرصت های #زندگی را از دست ندهیم
#عاشقانه_عالمانه
فرض کنید دختر یک خانواده ی ثروتمندی هستید در تبریز.
با یک طلبه ساده، #ازدواج میکنید و بخاطر ادامه تحصیل همین طلبه ی ساده راهی نجف میشوید.
گرما و غربت شهر نجف را در نظر بگیرید، خدا به شما فرزندی میدهد. بعد این فرزند می میرد! بعد دوباره فرزند میدهد، دوباره در همان بچگی می میرد! دوباره فرزند میدهد دوباره…!! 💔😔
این درحالی ست که فقر گریبان تان را گرفته. در حدی که یکی یکی، اسباب خانه را میفروشید. حتی رختخواب!
اگر دختر ثروتمندی باشید و این فقر و نداری، روال زندگی مشترکتان شود چه بر سر اعتقاد و حوصله و صبوری و اخلاقتان می آید؟؟؟
اگر قرار باشد چیز بزرگتری در ازای صبر بر فقر بگیرید چه؟؟؟
نقش و جایگاه همسر علامه طباطبایی همیشه مرا به فکر فرو میبرد.
علامه درباره ایشان گفته بودن:
” من نوشتن المیزان را مدیون ایشانم” !! یا “اگر صبر حیرت انگیز همسرم نبود من نمیتوانستم ادامه ی تحصیل بدم”
صبر حیرت انگیز.. نوشتن المیزان… علامه نه تعارف داشته و نه اغراق میکند.
علامه در جایی فرموده بودند “ایشان وقتی در قم رو به حضرت معصومه سلام میدادند من جواب خانوم را میشنیدم! و همچین هنگامی که زیارت عاشورا میخواندند من جواب سلام امام حسین(ع) را میشنیدم!”
بازهم گفته بودند:
"وقتی مشغول تحقیق و پژوهش بودم، با من سخن نمیگفت و سعی میکرد، شرایط آرامی برایم ایجاد کند، رشته افکارم گسسته نشود و هر ساعت در اطاق مرا باز میکرد و آرام چای را میگذاشت و میرفت. مرحوم علامه به همسر باوفایش عشق می ورزید و برایش احترام بسیاری قائل بود. پس از مرگش تا مدتها مرحوم علامه هر روز بر سر قبرش حاضر میشد و در فقدان او ناباورانه اشک میریخت و این مهر دوسویه همگان را به تعجب وا داشته بود..."
همیشه به جایگاه او حسرت میخورم!💞با خودم فکر میکنم وقتی که داشته خانه را جارو میزده، یا وقتی برای علامه چایی میریخته، میدانسته در آسمان ها انقدر معروف است؟
میدانسته در پرورش یک مرد بزرگ انقدر موثر است؟ کاش کتابی از زندگی نامه اش چاپ شده بود... کاش برای ما کلاس آموزشی میگذاشت، کلاس #اخلاق. #اخلاص
کلاس #مدیریت_زندگی در شرایط بحرانی. کلاس چگونه از همسر خود علامه طباطبایی بسازیم؟!!!
کلاس چگونه بدون قلم بدست گرفتن تفسیر المیزان بنویسیم؟
کلاس چگونه مهم باشیم اما مشهور نه!
کلاس چگونه توانستم در اهداف والای همسرم او را در بدترین شرایط یاری دهم؟
کلاس زن بودن، زن خاص و خالص بودن...زنی که میتواند عزیز دل باشد و عزیز دل بپروراند... کلاس عالِم بودن، بدون هیاهو، بدون تبلیغ، بدون ادعا، بدون منم منم!
آه...😰
همه ی این ها چند واحد میشود؟چقدر واحد پاس نکرده دارم!
چقدر بعضی ها در گوشه ی خلوت و گمنامیشان، سر از آسمان و ملکوت درآورده اند! ☁️
چقدر میشود انسان بود و انسان سازی کرد! چقدر میشود ساده اما متفاوت زندگی کرد!
کنج سجاده و کنج اتاقی، که تو در آن رخت و لباس علامه را رفو میکرده ای برایم آرزوست...
🕊
╭━═🌼━⊰🍃💔🍃⊱━🌼═━╮
@khademe_alzahra313
╰━═🌸━⊰🍃💔🍃⊱━🌸═━╯
✨
طلبه شهید مصطفی ردانی پور برای مراسم #ازدواج خود علاوه بر میهمانان ، یک کارت دعوت نیز برای حضرت زهرا سلام الله علیها می نویسد و به ضریح حضرت معصومه سلام الله علیها می اندازد.
شب #حضرت_زهرا سلام الله علیها را در خواب می بیند که به عروسی اش آمده اند.
شهید ردانی پور به ایشان می گوید:
خانم ! قصد مزاحمت نداشتم ، فقط می خواستم احترام کنم.
حضرت زهرا سلام الله علیها پاسخ می دهند: «مصطفی جان! ما اگر به مجالس شما نیائیم به کجا برویم؟»
#شهید_مصطفی_ردانی_پور 🌷
#ولادت: ۱۳۳۷
#شهادت: ۱۳۶۲
🕊
╭━═🌼━⊰🍃💔🍃⊱━🌼═━╮
@khademe_alzahra313
╰━═🌸━⊰🍃💔🍃⊱━🌸═━╯
#طنز
یکی از رفقا میگفت:
"قصد #ازدواج داشتم
گفتم برم #مشهد و از امام رضا(ع)…
یه زن خوب بخوام...❗️
رفتم #حرم و درخواستمو به آقا گفتم...
شب شد و جایی واسه خواب نداشتم...☹️
هر جای حرم که میخوابیدم...
خادما مثه بختک رو سرم خراب میشدن که...😢
"آقا بلند شو..."
متوجه شدم کنار پنجره فولاد…
یه عده با پارچه سبز خودشونو به نیت شفا بستن…
کسی هم کاری به کارشون نداره.
رفتم یه پارچه سبز گیر آوردم و.......
تاااا صبح راحت خوابیدم...❗️
صبح شد...پارچه رو وا کردم...☺️
پا شدم که برم دنبال کار و زندگیم...
چشتون روز بد نبینه…❗️
یهو یکی داد زد :
"آی ملت…شفا گرررفت…😱
#پنجره_فولاد_رضا_مریضا_رو_شفا_میده
به ثانیه نکشید، ریختن سرم و...😭
نزدیک بود لباسامو پاره پوره کنن که…
خادما به دادم رسیدن و بردنم مرکز ثبت شفا یافتگان…❗️
"مدارک پزشکیتو بده تا پزشکای ما؛
مریضی و ادعای شفا گرفتنتو تأیید کنن..."
"آقا بیخیاااال😳…شفا کدومه…⁉️
خوابم میومد،جا واسه خواب نبود...
رفتم خودمو بستم به پنجره فولاد و خوابیدم😴…
همین"
تاااا اینو گفتم…
یه چک خوابوند درِ گوشم و گفت:
"تا تو باشی دیگه با احساسات مردم بازی نکنی…"🤕
خیلی دلم شکست💔
رفتم دم پنجره فولاد و با بغض گفتم:
"آقا؛دستت درد نکنه...دمت گرم💔
زن که بهمون ندادی هیچ…
یه کشیده آب دار هم خوردیم.
همینجور که داشتم نِق میزدم…
یهو یکی زد رو شونم و گفت:
"سلام پسرم❗️
"مجرّدی⁉️"
گفتم آره؛
"من یه دختر دارم و دنبال یه دوماد خوب میگردم...☺️
اومدم حرم که یه دوماد خوب پیدا کنم؛
تو رو دیدم و به دلم افتاد بیام سراغت...
خلاااااصهههه...
تا اینکه شدیم دوماد این حاج آقا😁
بعد ازدواج
با خانومم اومديم حرم...
از آقا تشکر كردم و گفتم:
"آقا،ما حاضریما...😂
یه سیلی دیگه بخوریم و
یه زن خوب دیگه هم بهمون بدیا 😂😂😂
(به روایت آقای موسوی زاده)
#يا_ضامن_آهو
💞 سالروز پیوند خوشبوترین گلهای گیتی، تبریک و تهنیت
#ازدواج
@khademe_alzahera313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹طنز #سیدرضا_نریمانی برای مجردها🙂😅
ازدواج_آسان #عقد_ساده
حذف_ریخت_و_پاش_ازدواج
#ازدواج
🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉
🎈💫 @khademe_alzahra313
#حضرت_محمد_صلىاللهعليهوآلهوسلم فرمودند:
🌸هر جوانى كه در سن كم #ازدواج كند، شيطان فرياد بر مىآورد كه: واى برمن، واى بر من! دو سوم دينش را از دستبرد من، مصون نگه داشت😊. پس بنده بايد براى حفظ يك سومِ باقى مانده دينش، تقواى الهى پيشه سازد.✨😍
@khademe_alzahra313
4_191525833112815302.mp3
2.72M
💐 سالروز #ازدواج آسمانی خاتم الانبیاء صلیاللهعلیهوآله و حضرت خدیجه سلاماللهعلیها مبارک باد. 🌺
💐 بر همه عالم تهنیت بادا
💐 جشن پیوندت یا رسول الله
🎤حاج امیر عباسی
#بی_مقدمه!!
🔹اگر گرفتاری دارید خصوصا در زمینه #ازدواج و یا #اشتغال و یا ...
🔸بهتره که این #شهید رو خوب بشناسید و حاجت هاتون رو از این شهید بخواهید و بگیرید که افراد زیادی تا حالا خواسته اند و گرفته اند ...
🔹این چیزی که گفته شد حرف بنده نیست؛
که خواسته ی خود #شهید محمدرضا تورجی زاده هست!
🔸بخوانید:
"... تورجی هم آمد، مشغول صحبت شدیم، حرف از #آرزوهایمان شد...
بعد ادامه داد:
اما آرزوی من اینه که!
بعد #ساکت شد و چیزی نگفت...
همه گوش ها #تیز شده بود!
می خواستیم آروزی او را بشنویم!؟
🔹چند لحظه #مکث کرد و گفت:
من دوست دارم زیاد برام #فاتحه بخوانند...
زیاد #باقیات_صالحات داشته باشم...
می خوام بعد از #مرگ وضعم خیلی بهتر بشه...
🔸بعد ادامه داد:
من دوست دارم هر کاری می توانم برای #مردم انجام بدم...
حتی بعد از #شهادت!
چون حضرت امام گفت:
مردم #ولی_نعمت ما هستند..."
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده