🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
#دوست_شهید
اصغر (زکریا) دارای اخلاق منحصر به فردی بود. اگر برای دوستان و برادران دینی از نظر اقتصادی یا اجتماعی مشکلی پیش میآمد سعی می نمود که آن را به هر طریقی مرتفع نماید و نسبت به مشکلات دیگران حساس بود و رنج می برد.🌸
در تمام فعالیتهای سیاسی و عبادی با شور انقلابی بسیار شرکت میجست. در روستای ماستادی در خصوص مراسم شهدا تشکیل داد که هنوز هم باقی است. قبل از اذان به مسجد می رفت و چند تن از نوجوانان را با خود به مسجد می برد با گشادهرویی با نیروها برخورد میکرد که در جذب نیروهای بسیجی به سمت گردان تحت فرماندهی وی بسیار مؤثر بود. جذابیت او به حدی بود که برخی از دوستان به او غبطه می خوردند. تجربیات او در کارهای بنیادی در کارنامه گردان و تیپ به ثبت رسیده است.🌷
#شهیدذکریارحیم_زاده
#فرمانده_گردان_امام_حسین_ع_لشگرقدس_عملیات_نصر۴
#سالروزولادت
@khademe_alzahra313
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
#خاطره
💫موقع نماز که می شد می رفتیم نماز جماعت مدرسه. بعضی روزها که موقع اذان تو کارگاه یا کلاس بودیم از دبیرمان اجازه می گرفتیم و می رفتیم نماز .
🌸
یکی دو تا از دبیرها اجازه نمی دادند . ما هم به هر سختی که بود اجازه می گرفتیم و می رفتیم نماز جماعت.
اسماعیل عملا" به این جمله اعتقاد داشت و سعی می کرد تا در حد توان عمل کند .
جمله ای که مرحوم قاضی ( رَضیَ اللهُ عنهُ) فرمودند : اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد،مرا لعن کند!🌺
#دوست_شهید
#شهیدامنیت_اسماعیل_سریشی
#سالروزشهادت
@khademe_alzahra313
°•|🌿🌹
#مدافع_وطن
#تکاور
#شهید_حسین_ولایتیفر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#برگی_از_خاطرات
#مزار_شهید_گمنام
#دوست_شهید
◽️سر مزار شهید گمنام نشسته بودیم، حسین میگفت من پارسال کربلام و از این شهید گرفتم.
◽️از کرامات این شهید صحبت میکرد. سرباز شهیدی که موقع دفن پیکرش سر در بدن نداشته و در همون روزهای آغاز جنگ به شهادت رسیده..
◽️بعد از چند دقیقه ما بلند شدیم و رفتیم ولی حسین همونجا موند، حین رفتن پشت سرم رو نگاه میکردم...
(حرکات حسین رو زیر نظر داشتم) حرف زدنشو با شهید میدیدم؛ میدیدم که چطور با این شهید گمنام عشق بازی میکرد.
°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ
#ســالــــروزشھــــادتــــــــــــــ💔}•°
@khademe_alzahra313
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
🌹خاطره
🔮 #دوست_شهید
❤️صبح یکشنبه بود قراربود شب ساعت8 حرکت کنیم ؛ 9 صبح بود هنوز گذرنامه نداشتم ویزاکه هیچی
جلوی در اداره گذرنامه بودم
حسین زنگ زد
+سلام داداش خوبی
نوکرم توخوبی
+گرفتی گذرنامه رو ازصبح استرس تو رو دارم
داداش گفتن بیام اداره گذرنامه، اونجاس
+باشه داداش گرفتی بهم بگو ان شاالله ردیف میشه
باشه چشم
قطع کرد رفتم تو خیلی شلوغ بود پرسیدم گفتن کلا صادر نشده باید بشینی شانست بزنه امشب بدن وگرنه فردا...
بابغض زنگ زدم حسین
بهش گفتم نمیشه من بیام قسمت نشد شمابرید
حسین گفت: این چه حرفیه ماقرارگذاشتیم باهم بریم توکل داشته باش درست میشه اگه نشد فردا صبح میریم
گفتم نه برنامه هاتون خراب میشه
گفت نه نهایتش بچه ها روراهی میکنیم منوتوبا اتوبوس میریم
دلمو گرم کرد
✨داخل جانبود بشینم ایستاده بودم
ساعت شد ۶ عصر حسین پیام داد چه خبر گفتم داداش هنوز ندادن هربیست دقیقه اسم ۱۰ نفرمیخونن تحویل میدن گفت باشه داداش تااینجا اومدی بقیشم ارباب ردیف میکنه
گفتم دارم ازاسترس میمیرم
گفت یه ذکر بهت میگم هربار گیرکردی بگو من خیلی قبول دارم گره کارمنم همین باز کرد( اخه خودشم به سختی اجازه خروج گرفت)
گفتم باشه داداش بگو
گفت تسبیح داری؟
گفتم اره
گفت بگو الهی به رقیه س حتما سه ساله ارباب نظر میکنه منتظرتم
قطع کردم چشممو بستم شروع کردم
الهی به رقیه س الهی به رقیه س...
10 تانگفتم که یهو گفت این 5 نفر اخرین لیسته بقیش فردا توجه نکردم همینجور ذکر گفتم که یهو اسمم خوندن
بغضم ترکید باگریه گرفتم😭 رفتم سمت خونه حاضر بشم
وقتی حسین رو دیدم گفتم درست شد
اشک توچشمش حلقه زد گفت الهی به رقیه س🌸
#شهیدحسین_معزغلامی
@khademe_alzahra313
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
🔮 #خاطره 🌹 #پدرشهید 🌼اولین خاطرهای که میتوانم از دوران کودکی #رسول برایتان بگویم، مربوط میش
🔮 #خاطره
#اخلاق_و_منش
🌹 #دوست_شهید
💐چندسالی بود که با #محمدحسن هم سرویس بودم و چون مسافت محل سکونت ما تا محل کار تقریبا زیاد بود فرصت مناسبی بود تا همدیگر را خوب بشناسیم.
طی این مدت بارها از اخلاق و منش ایشان لذت بردم، با اینکه #محمدحسن مجرد بود و مسیر سرویس ما از مناطق بالای شهر تهران می گذشت ، بارها متوجه این رفتار او شدم که خیلی تلاش می کرد مسایل شرعی نگاه به نامحرم را رعایت کند. #رسول همیشه سر به زیر بود و از نگاه به نامحرم ابا میکرد.
@khademe_alzahra313