🌹طرح ختم قران کریم🌹
#صفحه۵۳۵
به نیت سلامتی وتعجیل در فرج
صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
هدیه به ارواح پاک و طیبه شهدا 🌹
#مهدے_جان_مولاےمن ❤️
التماس ِ گرانبهایی است
از تو میخواهم خودت را،
از خدا میخواهم تو را...
مگر یک شیعه چه سرمایه ای با ارزش تر از امامش میتواند داشته باشد؟
حواسم باشد همانطور که برای آمدن شما دعا میکنم، ماندن خودم را هم از #خدا بخواهم...
که کم نبودند مدعیانی که امامشان را تنها گذاشتند...
دعا کن کوفی نباشیم...
اللﮩـم عجـل لولیـڪ الفرج
#عاشقانہ_شہدا 🌹
جلسه اولےکه اومدن خونموݧ خواستــگارے☕️💐
بهم گفت: تنها نیومدم...
مادرم حضرت(زهرا سلام الله علیها)...
همرام اومدن😳😳😳! "
مـݧ از كل اوݧ جلسـہ فقط همين يه جملہ شو يادمـہ...🙃
وقتـے رفتـݧ ، من فقط گریــه😭میکـردم
مادرم نگرانم بود و مدام می پرسید:
"مگه چی بهت گفت که اینجوری گریـہ میکنـے...؟!"😳🤔
گفتـم:
"یادم نیســـت چی گفت!
فقط یادمه که گفت:
با مادرش حضرت زهـ💚ـرا(سلام الله علیها) اومده خواستگارے...😔
جوابم مثبــــــتـہِ
تا اینو گفتم؛
خونوادمـــم زدن زیر گریــ😭ـــه...
من اون شب واقعاً #حضور حضرت زهرا (سلام الله عليها) رو حـس ميـكردم😇
مدام ذکــــر بـے بـے رو لباش بود😍
مـداح نـبود ولی همیشـہ وسط هیئـت روضه حضرت زهرا(سلام الله علیها) میخونـد🙂
ارادت قلبی سیّــد به حضرت باعث شد تا سرانجام مثل مادر #پهلو_شکسته ش...
با اصابت ترکش به پهلو به #شهادت برسه
@khademe_alzahra313
9.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسیار زیبا👌👌👌
احسنت به شما🌺🌺
@khademe_alzahra313
‼️به بيتالمال بسيار حساس بود، آخر شب كه كار بسيج تمام ميشد از دفتر پايگاه بسيج بيرون مي آمد!او در راهرو، كه بيرون از پايگاه بود، مشغول مطالعه ميشد.
‼️داخل راهرو لامپ هايي داريم که شب نيز روشن است. هادي آنجا در سرما مي نشست و درس ميخواند!
‼️يك بار به هادي گفتم: چرا اينجا درس ميخواني تو حق گردن اين پايگاه داري، همه ي در و ديوار اينجا را خود تو بدون گرفتن مزد گچکاری كردي. همهٔ تزئينات اينجا كار شماست.
‼️خب بمون توي پايگاه و درس بخوان. هادي گفت: من اين درس رو براي خودم ميخوانم. درست نيست از نوري که هزينه اش را بيتالمال پرداخت ميكند استفاده کنم. چون ميدانم اين لامپ ها تاصبح روش است اينجا ميمانم.
📎پذیرایی از شیطان
دستش رو محڪم گرفتم گفتم: بحثو عوض نڪن
این سوختگے دستت چیہ ؟؟؟
هادی خنــدید وسرشو پایین انداخت و گفت:
یہ شب شیطون اومد سراغم منم اینجورے ازش پذیرایے کردم!
#شهید_هادی_ذوالفقاری🌷
#سالروز_ولادت
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
سلام علیکم🌷 #چله بصیرت فاطمی 🌹🌹دراین چله در خدمت شهدای گمنام و شهدای جریان نفوذ نفاق هستیم.شهدای بص
دومین روز از چله 🌟💫
سر سفره ی🌷 شهید یدالله حاجیان 🌷 هستیم.
وجود حاجیان برای مردم و دوستداران انقلاب مایه امید و برای دشمنان و گروهکهای ضدانقلاب باعث وحشت و دلهره بود. ضدانقلاب به تمام مناطقی که شهید حاجیان در آنجا خدمت میکرد اعلامیه داده بود که هر کس شهید حاجیان را چه به صورت زنده و یا کشته شده نزد آنها بیاورد، مبلغ بسیار زیادی پول و جایزه دریافت خواهد کرد.
شهید حاجیان نقش قابل توجهی را در سازماندهی نیروها، طراحی عملیات و سرکوبی گروهکهای ضدانقلاب داشته و دشمنان هیچگاه جرأت رویارویی با وی را نداشتند.
خدمت شهید حاجیان در سپاه شجاعانه، متواضعانه و عاری از هرگونه ادعایی بود؛ شجاعت در رأس خصوصیاتش قرار داشت و در بحرانیترین شرایط درگیریها وارد عمل میشد، این شهید گرانقدر روحیه بسیار خوبی داشت و هیچگاه از نیروهای دشمن نمیترسید.
شهید حاجیان علاقه عجیبی به جبهه و مبارزه داشت و هر وقت که میگفتند در فلان محل، نیروهای ضدانقلاب کمین کرده، بلافاصله اسلحهاش را برمیداشت و در حالی که این جمله را میگفت: «هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله» برمیخواست و به محل کمین میرفت، خستگی برای او معنایی نداشت؛ در سختترین شرایط و پس از ساعتها درگیری و مبارزه؛ خنده از روی لبهایش افول نمیکرد.
شهید حاجیان با وجود آنکه فرمانده بود، اما هیچگونه غروی نداشت و در سختترین و پر مخاطرهترین شرایط، کارها را انجام میداد؛ به گفته یکی از همرزمانش وقتی که در پایگاههای دهگلان، بلبلانآباد، و گزگزاره خدمت میکرد، به دانشآموزان منطقه علاقه زیادی نشان میداد و آنان و امام (ره) را از صمیم قلب دوست داشت، همیشه یک عکس از حضرت امام (ره) را در جیبش نگهداری میکرد، بعضی وقتها هنگامی که میخواست بخوابد عکس امام را از جیب خود بیرون میآورد و روی سینه خود میگذاشت و بعد میخوابید.
شهید یدالله حاجیان از جمله سرداران شهیدی بود که نامش لرزه بر اندام نیروهای ضدانقلاب می انداخت؛ ایشان یک تنه یک گردان از نیروهای دشمن را حریف بود و هر وقت که صحبت از اعزام رزمندگان سپاه اسلام به مناطق عملیاتی می شد، شهید حاجیان نفر اولی بود که سوار ماشین می شد.