📝خاطرات شهدا |#سیره_شهدا
به چهره معصوم و قامتش نگاه کنیم...
پیراهن سیاه عزاداری حسین
احرام نوکری تمامی عالم است ...
خیلی دوست داشت ، فرصتِ خدمت به دیگران را پیدا کند.
در حالی که بخاطر شرایط خوبِ مالی
هیچگاه اجازه و شرایطِ کار کردن نداشت
در تدارکات مشغولِ شستن ظروف میشد!
به خاطر خدمات با ارزشش در جبهه
به خادم الحسین مشهور شده بود.
🔻خاطرات #شهید_محمود_استادنظری
🖤🖤
🏴 سلام شما را به حضرت زهرا (س) میرسانم
🦋 اگر لایق بودم سلام همه ی شما را به حضرت زهرا (س) و بی بی جان حضرت زینب (س) و ارباب بی کفن حضرت اباعبدالله الحسین (ع) می رسانم. وعده همه ی ما کنار حوض کوثر، التماس دعا، دعاگویتان هستم. برادر کوچک خود را ببخشید.
🌹فرازی از وصیتنامه #شهید_مدافع_حرم_محمد_آژند
🖤🖤
🕊🥀
وقتی گره های بزرگ به کارتون افتاد، از خانم فاطمه زهرا سلام الله کمک بخواید، گره های کوچیک رو هم از شهدا بخواید، براتون باز میکنند...
#شهید_حسین_همدانی🕊🌹
🖤
خاطره مدافع حرم
#شهید_افشین_ذورقی
همسر شهید نقل میکند: آقاافشین، کارکردن در منزل را عار نمیدانست و حتی اگر خسته بود و یا تازه از محلّ کار برمیگشت، در کارهای خانه کمکم میکرد. همیشه طوری برنامهریزی داشتم که با آمدنش، کاری در منزل نباشد؛ اینجور مواقع وقتی میدید کاری نیست، جاروبرقی را میآورد و منزل را جارو میکرد.
برای مثال اگر از مأموریتِ یکماهه برمیگشت، اولین استکان چای یا لیوان آب را خودش میشست؛ وقتی میگفتم شما خسته هستی، میگفت من فقط به مأموریت رفتم درحالیکه شما در این مدت کارهای زیادی انجام دادهای؛ از طرفی برای بچهها هم پدر بودی و هم مادر!
🖤🖤
باشوروشنڪنجہانمرا...🌖
وگرنہبۍحضورِ تـو؛
درجہانِمنبہغیرازخاڪوخاڪستر
ڪہچیزےنیست!💔
#شهیدانه/#شهیدنویدصفری🌱
🖤🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠فرزندان #شهید_جوینده (مدافع حرم) در سالروز تولد پدرشون بر سر مزارش جشن گرفتن و کیک تولد خریدن واسش😭
این عکسا باعث شد شعر فوقالعاده زیبایی از زبان این بچهها در فراق بابا سروده بشه
🔸تمام شعر جای خود
اما این یک بیت دل آدم رو آتیش میزنه
👇👇👇
💔تلخه این روزای بیتو، کام ماها رو عسل کن
تورو به جون رقیه(س)، بچههاتو باز بغل کن💔
واقعا قیمت این لحظهها چنده؟
ما برای این کشور خونهای پاکی رو هدیه کردیم
نمیذاریم، کسایی که دل به شیطان دادن
حرمت این خاک و ناموسش رو بشکنن
🔸اونقده پخش کنید تا برسه به دست همه
تا بدونن، چقدر بچهها هستن که دلتنگ آغوش بابان 🔸
📝شعر و اجرا:
کربلایی عبدالحسین شفیع
🖤🖤
🍂 یاد معلمانی بخیر ؛
که فضای درس و مشق را
به کنار توپ و تانک بردند
تا سرمشق جهاد را بطور عملی
به شاگردانشان املا کنند ...
#شهدا🕊
🖤🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 وداع با جاماندهای از #خانطومان
پیکر مطهر شهید مدافع حرم #محمد_اینانلو پس از ۶ سال تفحص گردید و از طریق آزمایش دی ان ای شناسایی شد.
وعده دیدار همه شد #معراج_شهدا
همسر و دردانه شهید، پدر و مادر و خواهر و برادران شهید، عمه شهید که بسیار بی تاب و بی قرار شهید بود. هر بار شهیدی شناسایی میشد سراغ محمد را از ما میگرفت
وداع سختی بود... داغ سنگینی بر دل پدر و مادر و خانواده مانده بود. حالا معراج جایی شد برای این که این بغض فروخفته سالهای ماضی را کنار پیکر مطهر شهیدشان فریاد بزنند.
حالا برگ دیگری از اسرار نهفته در دلهای همسران و مادران و پدران و فرزندان شهدا در معراج شهدا رقم خورد...
🖤🖤
💢حکایت یک فرمانده عاشق از کابل تا حلب/ میگفت بی بی زینب من را نگاه می کند، چطور بمانم؟!
از سید حسین هاشمی حالا برای بچه هایش، فقط همین چند قاب عکس روی دیوار مانده و یک دنیا خاطره. عکسهایی که نشستهاند روی تن دیوار و شدهاند سنگ صبور بچهها. حالا هر وقت دیا دلتنگ بابا میشود، هر وقت رامین و شیلا هوای بابا را میکنند زل میزنند به عکسهای روی دیوار و روزهایی یادشان میآید که هنوز کابل بودند و بابا هم زنده بود.
گفتگو با خانواده #شهید_مدافع_حرم_فاطمیون "سید حسین هاشمی"
🖤🖤
پشت همه داستانهای ما
#مادرها هستند چون آنها
همانجایی هستند که ما
آغاز شدهایم....
هیچ قهرمانی بزرگتر از مادر نیست
مخصوصا اگر #مادر_شهید باشد...
سلام خدا بر مادران صبور سرزمینم...
#مادر_شهید_محمد_عمویی🌷
🖤🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روضهخوانی شهید تورجیزاده از پشت بیسیم
🔰 #حاج_محمدرضا_بذری
🖤🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درد دلهای همسر شهید دانیال رضازاده:
مگه نگفته بودیدوست نداری کسی اشکهای منو ببینه
#شهید_دانیال_رضازاده
🖤🖤
🌹میثم با ورودش به سپاه، اعلام کرد که میخواهم ازدواج کنم❗. به دلیل فصلی بودن شغل پدر و کم سن و سال بودن میثم، خانواده سعی کردند که میثم را متقاعد کنند که هنوز برای ازدواج زود است اما میثم در برابر اصرار خانواده گفت: «ازدواج امر خدا و سنت رسول الله(ص) است، وقتی ازدواج میکنی، خداوند همه چیز را فراهم میکند، من هم به خدا توکل میکنم و نمیترسم، چون خدا همه کارها را جور میکند. »
شهید مدافع حرم #شهید_میثم_نجفی🌹
🖤🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کجایند مردان بی ادعا💔
#شهدا🕊
#لبیک_یا_خامنه_ای
🖤🖤
#اطلاعات_و_عملیات
جزء اطلاعات و عملیات بودن
یعنے بی نام و نشان شدن
یعنے دل ڪندن
یعنے قید همه چیز را زدن
سر دادن و جان دادن
امّا تسلیم نشدن ...
مردان خدا اینچنین بودند
از همه چیزشان گذشتند
ولی پای اعتقادشان
راسخ ایستادند
و عاشقانه سوختند
و گفتند هرگز
ذلت نمی پذیریم...
اما تسلیم شدن؛
که این روزها به نام مصلحت
و اعتدال و ... اتفاق افتاده و
عزت ملت لطمه دیده،
یعنے تخلیهٔ اطلاعاتے شدن
یعنے لو دادن عملیات
یعنے سر شکستگی ....
مسؤلین مراقب باشند در
کدام راه قدم گذاشته اند!
بہ یاد شهید بے مزار
مهمان حضرت زهرا سلام اللّه علیها
فرمانده گمنام اطلاعات و عملیات
لشگر ۲۷ حضرت محمد رسول اللّه (ص)
#جاویدالاثر
#شهید_سیدمجتبی_حسینی🌷
🖤🖤
مجله مبتذل
● کلاس دوم راهنمایی که بود، مجلات عکس مبتذل چاپ می کردند. درآرایشگاه، فروشگاه وحتی مغازه ها این عکس ها روی درو دیوار نصب می کردند و احمد هرجا این عکس ها را می دید پاره میکرد. صاحب مغازه یافروشگاه می آمد و شکایت احمد را برای ما می آورد.
● پدر احمد رئیس پاسگاه بود وکسی به حرمت پدرش به احمد چیزی نمی گفت.من لبخندمی زدم. چون باکاری که احمدانجام می داد، موافق بودم. یک مجله ای باعکس های مبتذل چاپ شده بودکه احمد آنها را از هر کیوسک روزنامه ای می خرید. پول توجیبی هایش راجمع می کرد.
●هربار 20 تامجله ازچند روزنامه فروش می خرید وقتی می آورد در دست هایش جا نمیشد. توی باغچه می انداخت نفت می ریخت وهمه را آتش می زد. می گفتم:چرا این کار را می کنی؟
می گفت:این عکس ها ذهن جوانان را خراب می کند.
✍راوی:مادرشهید
#شهید_خلبان_احمد_کشوری
🖤🖤
💠پدر شهید علیوردی تعریف میکردند:
آرمان بشدت اهل رعایت حق الناس بود.
یه سال انتخابات بود و من و آرمان رفته بودیم برای شمارش آراء. نیمه شب گذشته بود و آرمان خیلی خسته شده بود؛ بهش گفتم پسرم شما برو قدری استراحت کن من خودم کار رو انجام میدم؛ فعلا هم به شما احتیاجی نیست.
آرمان رفت و حدود ۳ ساعت خوابید، فردای اون روز بمن گفت: بابا من چون رفتم خوابیدم واسه شمارش آراء پولی رو قبول نمیکنم.
گفتم: پسرم یه مقدار استراحت برای اعضاء طبیعیه و مشکلی نداره. اما آرمان راضی نشد
گفت: من وظیفهم بوده اونجا سرشماری آراء رو انجام بدم اما رفتم خوابیدم، پس این پول حق من نیست...
آخرم پول رو نگرفت...
#شهید_آرمان_علی_وردی
🖤🖤