فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پاسخ دندان شکن عالم اهل سنت عراقی به یاوه گویی های خوک ها و میمون های وهابی در مورد مقاومت و #شهید_سنوار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به این میگن سرود ملی
#اللّٰهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَليّٖكَ_الْفَرَج
☀️
🌱
🌸🍃🌸🍃
راه تقویت حیا و عفت
یکی از راه های تقویت حیا این است که مرتبا به خود تلقین کنیم خدای متعال ما را میبیند.
گاهی ما بخاطر وجود یک بچه از گناه پرهیز میکنیم؛ ولی در اصل باید با درک حضور خدا نتوانیم گناه کنیم!
امام علی(ع) میفرمایند :
بپرهيزيد از گناهان خلوتها و پنهانیها.
پس به درستى كه خدا؛ هم شاهد آن گناهان است و هم قاضی!
#شرح_غرر_ج٢_ص٢٥٠
روایت «مهتدی عواضه» پسر دوم شهیده کرباسی و شهید رضا عواضه است، پسر 14 سالهای که دو روز پیش پهپاد اسرائیلی در چشم برهمزدنی، پدر و مادرش را از او گرفت و عزادارش کرد.
وقتی از ایران روی خط لبنانیاش برای مصاحبه پیام گذاشتم، اصلاً انتظارش را نداشتم در آن شرایط پیامم را باز کند یا بخواند. اما خواند. وقت مصاحبه را که مقرر کردیم، شرمنده بودم از اینکه تماس بگیرم، بههرحال داغ سنگینی بود و فرد پشت خط عزیزترین داراییهایش را ازدستداده بود. اولین بارم نبود که چند ساعت بعد از حادثهای با خانواده شهدا صحبت میکردم اما این، بار اولی بود که میخواستم با پسر نوجوانی حرف بزنم که در یک ثانیه، هم پدرش و هم مادرش شهید شده بودند. اصلاً چه باید میپرسیدم؟! اگر سؤالی پریشانش میکرد چطور باید آرامش میکردم؟! بعد از چند بوق آزاد، صدای پر از آرامش و باصلابت مهتدی روی خط نشست و باید اعتراف کنم از صلابت و مقاومتش جا خوردم. چند دقیقه بعد میان صحبتهایش راز این همه صبوری را برایم فاش میکند. این مقاومت و صلابت ارثیه پدر و مادر برای آنهاست، حتی خواهر و برادر کوچک ترش، زهرای ۱۰ساله و محمدِ ۷ساله هم در سوگی که به جانشان نشسته همینقدر صبور و آرام هستند.
خانم کرباسی و آقای عواضه کجا میرفتند؟!
بعد از ویدئوی تعقیب خودرو خانم کرباسی و همسرش توسط پهپاد، اولین سؤالی که در ذهنم نشست این بود که شهید و شهیده کجا میرفتند؟! مسیرشان به کجا ختم میشد که ناتمام ماند؟! سؤالم را از مهتدی میپرسم و او با کلمات فارسی شمرده، شمرده که با لهجه لبنانی عجین شده است جوابم را میدهد: « ۲۰ روزی میشد که ما خانهمان را در بیروت ترک کرده بودیم و در یکی از هتلهای جونیه زندگی میکردیم. یک اتاق دو خوابه که خانواده ۷ نفرهٔ ما و خانواده پدریام در آن میماندیم. پدرم طبق معمول آن روز نماز صبحش را خواند، قهوهاش را با مادر خورد و برای رفتن به سرکار آماده شد، مادرم هم همراهشان رفت تا سری به خانه بزند و لباسهای ما را بشوید. تقریباً ۱ ساعت بعد از آن که از خانه رفتند شهید شدند.» جوابم را که میدهد، این جمله را هم پیوست میکند به حرفهایش: «البته مادر هیچوقت راضی نبود خانهمان را در بیروت ترک کنیم.»
ساختمانشان خالی شده بود، تقریباً همه همسایههای دور و اطراف از ترس بمبارانهای بیامان صهیونیستها رفته بودند. آقای عواضه نگران خانوادهاش بود، به محل کار که میرفت دلش آرام و قرار نداشت. چندباری به معصومه خانم گفته بود مثل همسایهها این چند وقت خانه را خالی کنند و به جونیه بروند اما بیفایده بود. معصومه خانم میخواست در خانه بماند. میخواست پیامش را به صهیونیستها مخابره کند؛ هر چقدر هم بمب و موشکهایتان را روی سرمان بریزید باز هم اینجا خانه ماست. در خانهمان میمانیم و زندگی میکنیم. تا آخرین روزها هم ماندند. صهیونیستها تهدید کرده بودند که نقطهای نزدیک خانهشان را قرار است بمباران کنند، معصومه خانم همچنان میخواست بماند، درست مثل جنگ 33 روزه که در خانه ماند. دست آخر هم نه از ترس صهیونیستها بلکه به بهخاطر وحشت فاطمه ۲ساله از صدای انفجار به جونیه رفتند.
موشکهایی که هیچوقت خانم کرباسی را نترساند!
لباسهایی که مادر آن روز با خودش برد هیچوقت شسته نشد، خونی و خاکی شد. البته این اولین باری نبود که معصومه خانم به خانهشان در بیروت باز میگشت. در این بیست و چند روزی که به جونیه آمده بودند، تقریباً سومین باری میشد که معصومه خانم بهانهای پیدا میکرد تا به خانهشان برگردد و چراغخانه را روشن نگه دارد. خاطراتش را از پشت تلفن از لبنان به ایران صادر میکند و میگوید: « اولینبار مادر با پدرم به خانه برگشت اما دومین بار تنها به خانه رفت تا سری به خانه بزند و لباسها را بشوید. مادرم آنقدر زن شجاعی بود که اصلاً نمیترسید چندساعتی را در خانه بماند و موشکهای اسرائیلی ناغافل سراغ او و خانهمان را بگیرند.» آن روز وقتی معصومه خانم رسیده۷ بود خانه، آب ساختمان قطع شده بود. وقتی به همسرش اطلاع داد که خانه آب ندارد، آقای عواضه انتظار داشت معصومه خانم به جونیه برگردد و روز دیگری برای شستن لباسها برگردند اما چند دقیقه بعد معصومه خانم دوباره به او از پشتبام زنگ زد. آچار به دست شده بود و از آقای عواضه میخواست راهنماییاش کند چطور قطعی آب را برطرف کند. همان موقع بود که پهپاد اسرائیلی MQ از بالای سر معصومه خانم رد شد و صدایش تا آن طرف خط هم رفت، آقای عواضه حسابی نگران شده بود.
هرچه به معصومه خانم گفت خطرناک است و باید برگردد بیاثر بود، معصومه خانم خندهای تحویلش داد و جواب داد: «حالا ولش کن، پهپاد رد شد و رفت، بگو این آب را چطور تعمیر کنم؟!»
مادری به سبک مادران مقاومت
مادرها همه جای دنیا مراقب، محافظ و همیشه نگران فرزندانشان هستند. مخصوصاً اینکه پای جنگ و آوارگی هم در میان باشد. اما مادران مقاومت فرق میکنند هرچقدر هم که عاشق باشند باز فرزندانشان را به دل حادثهها میسپارند تا از وطن و خانهشان دفاع کنند. مادرهای مقاومت شجاعاند و شجاعت را هم نسل به نسل از خودشان به جا میگذارند، معصومه خانم هم همینطور بود.
صدای پرصلابت مهتدی از آنسوی تلفن دوباره با توصیفی از مادر شگفتزدهام میکند: «برادر بزرگترم مهدی از ابتدای جنگ به تشویق مادرم همراه گروههای جهادی در مناطق جنگزده حاضر شد و به آوارهها کمک کرد. این اواخر پدر خیلی دوست داشت برادرم به جونیه بیاید و او را ببیند اما مادر موافق نبود میگفت بگذارد در کنار مردمی باشد که به کمک او احتیاج دارند.»
روایت آخرین دیدار و تلاش سابقهدار اسرائیل برای ترور آقای عواضه
مهتدی مطمئن بود که یک روز میآید که پدر از خانه بیرون میرود و دیگر برنمیگردد. هر بار که به پدرش و رفتارهایش نگاه میکرد مطمئنتر میشد این مرد برای زمین نیست و بوی آسمان میدهد، چهره همیشه خندان و مهربان پدر، آرامش کلامش و نماز شبهای همیشگیاش مهتدی را مطمئنتر میکرد. اما فکرش نمیکرد مادر و پدر دست در دست هم شهید شوند.
مهتدی آخرین دیدار را بهخوبی یادش مانده است. صبح که برای نماز بیدار شد، برخلاف همیشه جانماز مادر وسط خانه پهن نبود. فکر کرد شاید مادرش هنوز بیدار نشده اما در رختخواب هم نبود. نگران شد. خوب که خانه را گشت متوجه شد مادر جانمازش را در بالکن پهن کرده و زیر آسمان نماز صبحش را میخواند. مهتدی ایستاد و چند لحظهای مادر را تماشا کرد و تصویر آخرین نماز مادر هیچوقت از ذهنش پاک نخواهد شد. از لحظه شنیدن خبر که میپرسم تردید ندارم، آرامش صدای مهتدی جرئت این را به من میدهد که از یک نوجوان ۱۴ساله از لحظهٔ دردناکی بپرسم که خبر شهادت مادر و پدرش را شنیده است. با زبان فارسی دستوپا شکستهای که یادگار مادر است میگوید:«ما خبر شهادت را خیلی دیر متوجه شدیم، پدر آن روز با ماشین مادربزرگم به محل کار رفت، چون متوجه شده بود که ماشین خودش تحت تعقیب است. حتی صهیونیستها نفوذ کرده بودند به تلفن مادر و پدرم و جاسوسی خانواده را میکردند. پدر و مادرم با ماشین مادربزرگ رفتند اما بااینحال ماشین را شناسایی و آنها را ترور کردند، پدربزرگم اولین نفر متوجه شد و بعد به ما اطلاع دادند.»
ساعتی قبل از تشییع
مهتدی یادش نمیآید پدرش یا مادرش سر او یا خواهر و برادرانش داد کشیده باشند، همیشه بهترین رفیقشان پدر و مادر بودند حتی وقتی اشتباهی هم میکردند پدر کنارشان مینشست و در کمال آرامش آگاهشان میکرد. از وقتی آمده بودند به جونیه مادر مدام سفارش میکرد سوره طه را بخوانند میگفت برای تسلی و آرامش قلبشان خوب است. اصلاً میان مهتدی و مادر برای حفظ سوره طه مسابقه بود، مسابقهای که به سرانجام نرسید. مسابقه مهتدی با مادر آخرین کلماتی است که بینمان ردوبدل میشود، میان حرفهایش متوجه میشوم کمتر از دو ساعت دیگر مراسم تشییع و خاکسپاری پدرش دکتر رضا عواضه است و باید برود. کلمات را ردیف میکنم برای ابراز شرمندگی اما با کمال تواضع رفتار میکند، آخرین سؤالم از او تاریخ تشییع مادرش است، میگوید: «مادر را به زودی به ایران میآوریم و آنجا به خاک سپرده میشوند.»
نیاز نیست مهتدی بیش از این برایم از پدر و مادرش بگوید. همین که ساعتی قبل از تشییع پدرش و در سوگ مادرش آنقدر مقاوم و صبور است، همین که بزرگترین داراییهایشان را در راه مقاومت فدا کردهاند و خم به ابرو نمیآورند، کافی است تا خانم کرباسی و همسرش را بشناسم. کافی است تا بدانم همانهایی هستند که سوره حجرات دربارهشان فرموده است:«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ۚ أُولَٰئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ مؤمنان، تنها كسانى هستند كه به خدا ورسولش ايمان آورده و دچار ترديد نشدند و با اموال و جانهای خود در راه خدا جهاد كردند. اينانند كه (در ادّعاى ايمان) راستگویاناند.»
#لبنان #شهیده_کرباسی #رضا_عواضه #کنارلبنان #اسرائیل
در ستایش صبر
کمیل باقرزاده نوشت:
🔹این عکس، دیروز و فقط چند دقیقه بعد از تدفین شهید عزیز، دکتر رضا عواضه همسر لبنانیِ شهیده ایرانی خانم معصومه کرباسی در روضة الحوراء در ضاحیهی جنوبی بیروت ثبت شده.
🔹پدر، مادر و خواهر آقا رضا، به همراه مهدی و مهتدی و محمد عزیز و زهراء و فاطمه جان، فرزندان آقا رضا و معصومه خانم در عکس حضور دارند.
🔹شما رو به خدا، به چهرهی این بچهها نگاه کنید؛ آیا اثری از شکست در این چهرهها میبینید؟! حالا دوباره به این عکس خیره شوید، خوب نگاه کنید و چهرهی این بچهها را به خاطر بسپارید.
🔹امروز اگر به وظیفه خود در قبال خون امثال معصومه و رضا عمل نکنیم، اون دنیا قطعاً نمیتوانیم در صورت این بچهها و پدر و مادرشان نگاه کنیم...
﷽
آن امامِ پاكِ معصـــــومِ بهشـــت
رفتنش زندان به زندان تا به کی
چارده سال آســـمانْ سقفی سیاه
ضــــــربتِ شـــــلّاق شــــد بارانِ وی
ماه، زیــر دخـــــمهها ای آســـــــمان
بر ســـــرش پیدا نه بغداد و نه ری
دخمهها بس تنگ و کوتاه و سیاه
یك قدم با پشتِ خم مَر کرده طی
حضرتِ موسی به ظلمتها دچـــار
دســــــتِ بیضــــــا هم ندارد او ز پی
زان ســــــیهدخمه بمرده مهر و ماه
نِیمشخص روزوشب نِی مهر و دی
کرده یارب چون دعا بر مرگِ خویش
آن مســـیحی کین جهان را کرده حی
ای فـــــــلك چون بر امــــــامی روزهدار
کافـــــــــــری بدکـــــــــــاره میآورده مِی؟
#صلیاللهعلیكیاموســــیبــنجعفــــر
✍🏻 #احسان_قنبرے
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
تـــــــلاوت قــــــــــرآن کریم
سوره مبارکه فــــــــــجر
الی ربک راضیه مرضیه
🤲✨دعای حضرت زهرا سلام الله علیها در روز چهارشنبه
«اََللّهُمَّ احْرُسْنا بِعَیْنِکَ الَّتی لا تَنامُ، وَ رُکْنِکَ الَّذی لا یُرامُ وَ بِأَسْمائِکَ الْعِظامِ وَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَاحْفَظْ عَلَیْنا مالَوْ حَفِظَهُ غَیْرُکَ ضاعَ، وَاسْتُرْ عَلَیْنا ما لَوْ سَتَرهُ غَیْرُکَ شاعَ وَاجْعَلْ کُلَّ ذلِکَ لَنا مِطْواعَاً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعاءِ، قَرِیبٌ مُجیبٌ»
پروردگارا ، بحق اسماء با عظمتت، ما را حفاظت کن با دیده ای که به خواب نمی رود و با آن تکیه گاه مطمئنی که از کسی چیزی نمی طلبد و بر محمد و خاندان او درود فرست، و ما را تحت حمایت خاص خویش قرار ده چرا که مراقبت دیگران از ما، از بین رفتنی است، و عیوب ما را بپوشان که اگر کسی به جز تو آن را پنهان سازد، فاش می گردد، و ما را مطیع تمامی اوامر خویش قرار ده چرا که تو دعاهای ما را می شنوی و از همه کس به ما نزدیکتری و آنها را اجابت می کنی.
📘 بحارالانوار ج۸۷ ص۳۳۸
لزوم انجام اعمال عبادی با معرفت و عشق
☀️رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله):
با فضیلتترین مردم کسی است که به عبادت و پرستش خدا عشق بورزد، پس عبادت را در آغوش بکشد، عبادت را با قلبش دوست بدارد، از نظر ظاهر هم به وسیله جسم و بدنش به عبادت مباشرت کند.
دنبال این باشد که همیشه یک وقت آرامشی را برای عبادت انتخاب کند تا از آن لذت ببرد، (نه اینکه تند تند نمازش را بخواند و رد بشود و به سراغ کارهای دیگر برود.
کارهای دیگر را تند تند انجام میدهد تا به عبادتش که میرسد، فراغتی داشته باشد) این انسان دیگر باک این را ندارد که شب را چگونه به صبح بیاورد، به سختی شب را به روز بیاورد، یا در راحتی و ناز و نعمت باشد!
📗 وسائل الشیعه،ج۱ص۸۳/کیهان
#شناخت_نفس
✍بدون شک کلید معرفت ذات اقدس پروردگار و شناخت همه موجودات، #خودشناسی است؛
👇👇
👈چنانکه امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میفرماید:
«برترین شناسایی آن است که بشر خود را بشناسد و بزرگترین نادانی آن است که انسان خود را نشناسد و از مسائل مربوط به نفس بیخبر باشد. آغاز هر معرفت و قدم اول برای رسیدن به خداوند، پی بردن به وجود نفس و خودی خود است و تا مادامی که انسان خود را پیدا نکند، همچنان در بند شهوتها اسیر است».
قرآن کریم مؤمنان را امر میکند که خود را دریابند و معرفت و شناخت نفس پیدا کنند و راه هدایت خود را ادامه دهند و از فتنههای فتنهگران و منادیان گمراهی وحشت و هراس به دل راه ندهند؛ زیرا خدای بزرگ بر جمیع امور و اعمال ما حاکم است.
در اهمیت خودشناسی همین بس که حضرت علی (علیهالسلام) میفرماید:
«هر کس نفس خود را بشناسد، خدای خود را شناخته است».
💎فضایل مولایمان را به همه بگوییم
👈کپی
🤲#دعا چه سودی دارد؟
امیر المومنین علی علیه السلام میفرماید:
دعا کننده مخلص به یکی از این سه نتیجه میرسد: گناهی که بخشیده شده، خیری که پیش آمده، یا شری که به تأخیر افکنده شده است.
📚ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲٠، ص۲۷۶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔔 تکرار آزمون انصار و مهاجرین در آخرالزمان
استاد_شجاعی