بسمه تعالیج!
یامهدی عج!
سه دقیقه درقیامت "برزخ":
قسمت؛ پنجم:
ادامه...
نجات یک انسان:
جوان پشت میز ادامه داد: وقتی اعمال شما بوی ریا بدهد، پیش خداوند هیچ ارزشی ندارد، اعمال خالصت را نشان بده تاکارت سریع حل شود، همانطور که با ناراحتی کتاب اعمال را ورق می زدم، ناگهان دیدم بالای صفحه با خط درشت نوشته شده؛ "نجات یک انسان،" خوب به یاد داشتم که ماجرا چیست؛ به خودم افتخار کردم وگفتم: خدا راشکر این کار را واقعاً خالصانه برای خدا انجام دادم.
ماجرا از این قرار بود، که یک روز در دوران جوانی با دوستانم برای شنا کردن اطراف سد زاینده رود رفته بودیم، رودخانه پر از آب بود، ناگهان صدای جیغ و داد یک زن و مرد همه را میخکوب کرد، یک پسر بچه داخل آب افتاده بود، و دست و پا میزد.
من شنا و غریق نجات بلد بودم، آماده شدم که به داخل آب بروم اما رفقایم مانع شدند، آنها گفتند اینجا نزدیک سد است و خطرناک... اما یک لحظه با خودم گفتم: فقط برای خدا و پریدم توی آب.
خدا را شکر که توانستم این بچه را نجات بدهم، او را به ساحل آوردم و با کمک رفقا بیرون آمدیم.
️پدر و مادرش از من تشکر کردند و شماره تماس و آدرس من را گرفتند، این عمل خالصانه خیلی خوب در پیشگاه خدا ثبت شده بود، خوشحال بودم که لااقل یک کار خوب با نیت الهی پیدا کردم.
️اما یکباره مشاهده کردم که این عمل خالصانه هم در حال پاک شدن است! با ناراحتی گفتم: مگر نگفتی فقط کارهایی که خالصانه برای خدا باشد حفظ میشود؟ من این کار را فقط برای خدا انجام دادم، پس چرا دارد پاک میشود؟.
جوان لبخندی زد و گفت: درست میگویی اما شما در مسیر برگشت به سمت خانه با خودت چه گفتی؟، ️یکباره فیلم آن لحظات را دیدم... نیت درونی من مشغول صحبت بود! من با خودم می گفتم: خیلی کار مهمی کردم... اگر جای پدر و مادر این بچه بودم به همه خبر می دادم، که یک جوان به خاطر فرزند ما؛ خودش را به خطر انداخت.
اگر من جای مسئولین استان بودم، یک هدیهی حسابی تهیه میکردم، و مراسم ویژه می گرفتم، اصلا باید خبرنگار ها و روزنامه ها با من مصاحبه کنند... خلاصه فردای آن روز تمام این اتفاقات افتاد، روزنامه ها با من مصاحبه کردند، استاندار همراه با خانوادهی آن بچه به دیدنم آمد و یک هدیه حسابی برای من آوردند.
جوان پشت میز گفت: اول برای رضای خدا کار کردی، اما بعد خرابش کردی! آرزوی اجر دنیایی کردی و مزدت را هم گرفتی درسته؟،گفتم راست می گویی... همهی اینها درست است.
بعد با حسرت عظیمی گفتم: چه کار کنم دستم خیلی خالیه، جوان پشت میز گفت: خیلی ها کارهایشان را برای خدا انجام میدهند، اما باید تلاش کنند تا آخر این اخلاص را حفظ کنند، بعضی ها کارهای خالصانه را در همان دنیا نابود میکنند!
حسابی به مشکل خورده بودم... اعمال خوبم به خاطر شوخی ها و صحبت های پشت سر مردم و غیبتها نابود میشد، و اعمال زشت من باقی می ماند.
البته وقتایی که یک کار خالصانه انجام داده بودم، همان عمل باعث پاک شدن کارهای زشت میشد، چرا که در قرآن آمده بود: ان الحسنات یذهبن السیئات... کارهای نیک گناهان را پاک میکند.
زیارت های اهل بیت در نامه عمل من بسیار تاثیر مثبت داشت، البته زیارت های با معرفتی که با گناه آلوده نشده بود، اما خیلی سخت بود! هر روزِ ما؛ دقیق بررسی و حسابرسی میشد، کوچکترین اعمال مورد بررسی قرار می گرفت.
به یکی از روزهای دوران جوانی رسیدیم اواسط دهه هشتاد!، یکدفعه جوان پشت میز گفت: به دستور آقا *اباعبدالله الحسین علیه السلام* ۵ سال از اعمال شما را بخشیدیم و این ۵ سال بدون حساب طی می شود، با تعجب پرسیدم یعنی چی؟، گفت: یعنی پنج سال گناهان شما بخشیده شده، و اعمال خوبتان باقی می ماند.
️نمیدانید چقدرخوشحال شدم، ۵ سال بدون حساب و کتاب!، گفتم: علت این دستور آقا برای چه بود؟ همان لحظه به من ماجرا را نشان دادند...
ادامه دارد...
اللهم عجل لولیک الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥آیا زنها ناقص العقل هستند؟!
💥 پاسخ بسیار جالب حجت_الاسلام_والمسلمین_قرائتی به شبهه معروف درباره ناقص بودن عقل زنان👌👌
🔻 سازمان ملل : جولان خاک سوریه است ، رژیم زود تر از جولان عقب نشینی کند...
در جلسه دیروز مجمع عمومی سازمان ملل، 91 کشور به این قطعنامه رای مثبت و 8 کشور رای منفی دادند و 62 کشور دیگر از رای دادن امتناع کردند. در این قطعنامه آمده است که اعضای سازمان ملل که عمیقا نگران خودداری اسراییل از عقب نشینی از جولان سوریه هستند که از سال 1967 اشغال شده است.»
مسائل غزه دیر یا زود به یک نقطه ی پایان میرسد. فارغ از اینکه این نقطه ی پایان چگونه باشد ، تحولات اخیر حقایقی واضح در خصوص تغییر معادلات در مرز لبنان و سوریه را یادآور شد.
رژیم دیگر دست بر تر را ندارد. این معنایش آن است که ما با سرعتی شگفت انگیز به آزادی سرزمین های اشغالی سوریه و لبنان نزدیک میشویم.
♻️#انتشارش_با_شما👇🏻
⚠️ به کانال هیأت متوسلین به حضرت رقیه سلام الله علیها آمل بپیوندید
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
📸 بعضیا تو اتفاقات اخیر حجابشون رو برداشتند و دلیلش رو اعتراض به مشکلات بیان کردند،
👈زنان #غزه چه توحیدی دارند که چهل روزه بمب میریزه رو سرشون ولی ایمانشون رو از دست ندادند.
#حجاب
🇵🇸 #فلسطین
🤲اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🤲
#طوفان_الاقصى
🇮🇷
🔴شاید ۲۰ سال پیش کسی به مخیلهاش هم نمیرسید روزی در خیابانهای شهر، دخترانی را مشاهده کند که آن سالها مردم شاید آنها را در سالن های عروسی هم مشاهده نمیکردند...، دخترانی بزک کرده با موهای پف کرده و بیرون ریخته و مانتوهایی کوتاه و تنگ و شلوارهایی تنگتر! این روند ۲۰ سال طول کشید تا به اینجا رسید. استعمار و استکبار صبر و حوصله زیادی دارد، بر عکس بعضی از ماها...
⬅️اولین کار، گرفتن چادر بود از زنان ما... گفتند چادر حجاب برتر است و میشود برتر نبود! بین خوب و خوب تر، خوب را هم انتخاب کنی به جایی بر نمیخورد. میشود مانتوی گشاد و مقنعه بزرگ پوشید و با حجاب بود...، حرف قابل قبولی بود؛ کسی نمیتواست به این حرف اعتراض کند، حتی اهالی مذهب.
⬅️ گام دوم، گرفتن مقنعه بود...، میشود روسری بزرگ سر کرد! هم تنوع دارد هم حجاب است. یادم می آید روسریهایی بود با ضلع بیشتر از یک متر که تا کمر خانمها هم میرسید...، خوب البته روسری مثل مقنعه نبود گاهی مو بیرون میزد.
⬅️ در فیلمهای سینمایی هی مدل گذاشتن، زنهای هنرپیشه مدل شدن و به تبع آن دختران جوان هم از آنها یاد میگرفتند.
⬅️چشمهای ما متوجه این آب رفتن نمی شد و آنقدر کم کم این کار را کردند که چشم ما عادت میکرد...
⬅️ مانند بچهای که جلوی چشم پدر و مادرش بزرگ میشود و قد میکشد و والدینش حس نمیکنند اما دیگران که کمتر او را میبینند و چشمانشان عادت نکرده، متوجه رشد هفتگی او میشوند...، ما عادت کردیم به روسریهایی که هر روز آب میرفت و تبدیل شد به نواری باریک و بعضاً توری...، مانتوهایی که شاید بهتر باشد بلوز و پیراهن راحت نامیدشان تا مانتو...
⬅️ به هر حال کم کم کار به این جا کشید و مدام گفتند بیحجابی معضل فرهنگی است، برای حل آن باید کار فرهنگی کرد...، سالها گذشت و لباسها آب رفت و کار فرهنگی در زمینه عفت و حجاب مشاهده نشد. برعکسش، فراوان کارهای ضد فرهنگ در کوبیدن حجاب و عفت و حیا و غیرت در فیلمهای سینمایی و مجلات و برنامههای عمومی یافت میشد...❎
⬅️ امسال هم مد پوشش خانمها تغییر کرده است، پوشیدن ساق شلواری (ساپورت) به جای شلوار...، یعنی دیگر شلوار جین تنگ هم نه! ساق شلواری! و بدون تردید در یکی دو سال آینده این کنار می رود و برخی را ..........
⬅️ یعنی پس از آنکه چادر، مقنعه، مانتو و روسری از زنان گرفته شد، حالا رفتهاند سراغ شلوار! چشمهای ما هنوز عادت نکردهاند... اگر به این هم عادت کنیم سرنوشت چادر و مانتو و روسری در انتظار این ساپورت هم هست...، خدایی نکرده اینها هم روز به روز نازکتر و کوتاهتر میشود و ما عادت میکنیم.... آن وقت... نمیدانم بعدش سراغ چه خواهند رفت...
🔸️ حیرت آور است !!!
👈همهی جهان حجاب دارد:
1_کره زمین دارای پوشش است...
2_ میوه های تر و تازه دارای پوشش است...
3_ شمشیر نیز داخل غلافش حفظ میشود...
4_ قلم بدون پوشش جوهرش خشک میشود و فایده اش از بین میرود و زیر پا انداخته میشود برای اینکه پوشش آن از بین رفته
5_ سیب هم اگر پوسته اش گرفته شود و رها شود فاسد میشود...
و......
در تعجبم از مردی که ماشینش را از ترس خط و خش افتادن چادر میپوشاند؛
اما دختر یا همسر و یا خواهر خود را بدون پوشش رها میکند!!!
🔴بانو!
این چادر تا برسد بدست تو
هم از کوچه های مدینه گذشته
هم از کربلا
هم از بازار شام...!
چادرت را در آغوش بگیر و بگو برایت روضه بخواند
همه را از نزدیک دیده است...
السلام علیک یا فاطمة الزهرا سلام الله علیها
نشر دهید... تا شاید غیرت های از دست رفته تکانی بخورند...
نکاتی از قرآن 44
سهم ارث مرد از همسرش در صورتی که فرزندی نداشته باشند نصف است. اگر فرزند داشته باشند یک چهارم پس از پرداخت بدهی و وصیت و برعکس این حالات سهم زن از شوهر یک چهارم و یک هشتم است. اگر علاوه بر نداشتن فرزند والدین هم نداشته باشند و یک برادر یا خواهر مادری داشته باشد سهم هر یک از آنها یک ششم. و اگر بیش از یک نفر باشند همگی یک سوم. البته بعد پرداخت بدهی و وصیت در حد عرف. این ها توصیه خداست.
🔴تشرف شیخ علی بغدادی خدمت آقا امام زمان(عج) وپرسشهای ایشان از حضرت ولی عصر عج :✔️
📝قسمت دوم
✳️ گفتم( شیخ علی بغدادی ): مرحوم شيخ عبدالرزاق، مدرس بود.
روزي نزد او رفتم شنيدم ميگفت: كسي كه در تمام عمر خود روزها روزه بگيرد و شبها را به عبادت مشغول باشد و چهل حج و چهل عمره بجا آورد
و در ميان صفا و مروه بميرد ولی از دوستان حضرت اميرالمؤمنين(عليهالسلام) نباشد، براي او فائده اي ندارد!
🌹فرمود: «آري والله براي او چيزي نيست.»
✳️سپس از احوال يكي از خويشاوندان خود سؤال كردم و گفتم: آيا او از دوستان حضرت علي (عليهالسلام) هست؟
🌹فرمود: «آري! او و هر كه متعلق است به تو.»
✳️گفتم: اي آقاي من سؤالي دارم
🌹 فرمود: «بپرس!»
✳️گفتم: روضه خوانهاي امام حسين(عليهالسلام) ميخوانند: كه سليمان اعمش از شخصي سؤال كرد، كه زيارت سيدالشهدا(عليهالسلام) چطور است او در جواب گفت: بدعت است،
💠شب آن شخص در خواب ديد كه هودجي(مركبي) در ميان زمين و آسمان است، سؤال كرد كه در ميان اين هودج كيست؟
🌸گفتند: حضرت فاطمه زهرا و خديجه كبري(عليهماالسلام) هستند.
گفت: كجا ميروند؟ گفتند: چون امشب شب جمعه است، به زيارت امام حسين(عليهالسلام) ميروند و ديد رقعههايي را از هودج ميريزند كه در آنها نوشته شده:
«امان من النار لزوار الحسين(عليهالسلام) في ليلة الجمعة امان من النار يوم القيامة»؛ (اماننامه اي است از آتش براي زوار سيدالشهدا (عليهالسلام) در شب جمعه و امان از آتش روز قيامت).
✳️آيا اين حديث صحيح است؟
🌹فرمود: «بله راست است.»
✳️گفتم: اي آقاي من صحيح است كه ميگويند: كسي كه امام حسين(عليهالسلام) را در شب جمعه زيارت كند، براي او امان است؟
🌹فرمود: «آري والله».
و اشك از چشمان مباركش جاري شد و گريه كرد.
✳️گفتم: اي آقاي من سؤال دارم.
🌹فرمود: «بپرس!»
✳️گفتم: در سال 1269 به زيارت حضرت علي بن موسي الرضا(عليهالسلام) رفتم، در قريه درود (نيشابور) عربي از عربهاي شروقيه، كه از باديهنشينان طرف شرقي نجف اشرفاند را ملاقات كردم و او را مهمان نمودم از او پرسيدم: ولايت حضرت علي بن موسي الرضا(عليهالسلام) چگونه است؟
✳️گفت: بهشت است، تا امروز پانزده روز است كه من از مال مولايم حضرت علي بن موسي الرضا(عليهالسلام) ميخورم نكير و منكر چه حق دارند در قبر نزد من بيايند و حال آن كه گوشت و خون من از طعام آن حضرت روئيده شده. آيا صحيح است؟
❓ آيا علي بن موسي الرضا(عليهالسلام) ميآيد و او را از دست منكر و نكير نجات ميدهد؟
🌹فرمود: «آري والله! جد من ضامن است.»
✳️گفتم: آقاي من سؤال كوچكي دارم. 🌹فرمود: «بپرس!»
✳️گفتم: زيارت من از حضرت رضا(عليهالسلام) قبول است؟
🌹 فرمود: «ان شاءالله قبول است.»
✳️گفتم: آقاي من سؤالي دارم.
🌹 فرمود: «بپرس!»
✳️گفتم: زيارت حاج احمد بزازباشي قبول است يا نه؟ (او با من در راه مشهد رفيق و شريك در مخارج بود)
🌹فرمود: «زيارت عبد صالح قبول است.»
✳️ گفتم: آقاي من سؤالي دارم.
🌹فرمود: «بسم الله»
✳️گفتم: فلان كس اهل بغداد كه همسفر ما بود زيارتش قبول است؟
جوابي نداد.
✳️گفتم: آقاي من سؤالي دارم.
🌹 فرمود: «بسم الله»
✳️گفتم: آقاي من اين كلمه را شنيديد؟ يا نه! زيارتش قبول است؟
🌹باز هم جوابي ندادند. (اين شخص با چند نفر ديگر از پولدارهاي بغداد بود و دائماً در راه به لهو و لعب مشغول بود و مادرش را هم كشته بود).
💠در اين موقع به جايي رسيديم، كه جاده پهن بود و دو طرفش باغات بود و شهر كاظمين در مقابل قرار گرفته بود و قسمتي از آن جاده متعلق به بعضي از ايتام سادات بود،
🔴كه حكومت به زور از آنها گرفته بود و به جاده اضافه نموده بود و معمولاً اهل تقوا كه از آن اطلاع داشتند، از آن راه عبور نميكردند
‼️ ولي ديدم آن آقا از روي آن قسمت از زمين عبور ميكند!
✳️گفتم: اي آقاي من! اين زمين مال بعضي از ايتام سادات است تصرف در آن جايز نيست!
🌹فرمود: «اين مكان مال جد ما، اميرالمؤمنين(عليهالسلام) و ذريه او و اولاد ماست. براي ما تصرف در آن حلال است...
✍ادامه دارد...
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم واهلک عدوهم
🔴تشرف حاج شیخ علی بغدادی خدمت آقا امام زمان (عج)
📝قسمت آخر
☘در اين وقت رسيديم به جوي آبي، كه از شط دجله براي مزارع كشيده اند و از ميان جاده ميگذرد و بعد از آن دو راهي ميشود، كه هر دو راه به كاظمين ميرود، يكي از اين دو راه اسمش راه سلطاني است و راه ديگر به اسم راه سادات معروف است.
🌟آن جناب ميل كرد به راه سادات.
پس گفتم: بيا از اين راه، يعني راه سلطاني برويم.
🌷فرمود: «نه! از همين راه خود ميرويم.»
💠پس آمديم و چند قديم نرفتيم كه خود را در صحن مقدس كاظمين كنار كفشداري ديديم، هيچ كوچه و بازاري را نديديم.
🔰پس داخل ايوان شديم از طرف «باب المراد» كه سمت شرقي حرم و طرف پايين پاي مقدس است. آقا بر درِ رواق مطهر، معطل نشد و اذن دخول نخواند و بر درِ حرم ايستاد.
🌷پس فرمود: «زيارت كن!»
💠گفتم: من سواد ندارم.
🌷فرمود: «براي تو بخوانم؟»
💠 گفتم: بلي!
🌷فرمود: «أدخل يا الله السلام عليك يا رسول الله السلام عليك يا اميرالمؤمنين...» و بالاخره بر يك يك از ائمه سلام كرد تا رسيد به حضرت عسكري(عليهالسلام) و فرمود:
«السلام عليك يا ابا محمدالحسن العسكري.»
🌷بعد از آن به من فرمود: «امام زمانت را ميشناسي؟»
💠گفتم: چطور نميشناسم.
🌷فرمود: «به او سلام كن.»
💠گفتم: «السلام عليك يا حجةالله يا صاحب الزمان يابن الحسن.»
🌷آقا تبسمي كرد و فرمود: «عليك السلام و رحمةالله و بركاته.»
♻️پس داخل حرم شديم و خود را به ضريح مقدس چسبانديم و ضريح را بوسيديم به من فرمود: «زيارت بخوان.»
💠گفتم: سواد ندارم.
🌷 فرمود: «من براي تو زيارت بخوانم؟»
💠گفتم: بله.
🌷فرمود: «كدام زيارت را ميخواهي؟»
💠گفتم: هر زيارتي كه افضل است.
🌷فرمود: «زيارت امين الله افضل است»،
سپس مشغول زيارت امين الله شد...
🌟در اين هنگام شمعهاي حرم را روشن كردند، ولي ديدم حرم روشني ديگري هم دارد، نوري مانند نور آفتاب در حرم ميدرخشند و شمعها مثل چراغي بودند كه در آفتاب روشن باشد...
🛑و آن چنان مرا غفلت گرفته بود كه به هيچ وجه متوجه اين همه از آيات و نشانه ها نميشدم.
🔆وقتي زيارتمان تمام شد، از طرف پايين پا به طرف پشت سر يعني به طرف شرقي حرم مطهر آمديم،
🌹 آقا به من فرمودند: آيا مايلي جدم حسين بن علي(عليهماالسلام) را هم زيارت كني؟»
❄️گفتم: بله شب جمعه است زيارت ميكنم.
🌹آقا برايم زيارت وارث را خواندند، در اين وقت مؤذنها از اذان مغرب فارغ شدند. به من فرمودند: «به جماعت ملحق شو و نماز بخوان.»
✳️ما با هم به مسجدي كه پشت سر قبر مقدس است رفتيم آنجا نماز جماعت اقامه شده بود،
🌺خود ايشان فرادا در طرف راست امام جماعت مشغول نماز شد و من در صف اول ايستادم و نماز خواندم، وقتي نمازم تمام شد، نگاه كردم ديدم او نيست با عجله از مسجد بيرون آمدم
🔰 و در ميان حرم گشتم، او را نديدم، البته قصد داشتم او را پيدا كنم و چند قِراني به او بدهم و شب او را مهمان كنم و از او نگهداري نمايم.
💥ناگهان از خواب غفلت بيدار شدم، با خودم گفتم: اين سيد كه بود؟
💥 اين همه معجزات و كرامات! كه در محضر او انجام شد...
💥 من امر او را اطاعت كردم! از ميان راه برگشتم! و حال آن كه به هيچ قيمتي برنميگشتم!
💥و اسم مرا ميدانست! با آن كه او را نديده بودم!
💥 جريان شهادت او و اطلاع از خطورات دل من! و ديدن درختها!
💥 و آب جاري در غير فصل! و جواب سلام من وقتي به امام زمان(عليهالسلام) سلام عرض كردم! و غيره...!!
✳️با بهت به كفشداري آمدم و پرسيدم: آقايي كه با من مشرف شد كجا رفت؟
گفتند: بيرون رفت، اين سيد رفيق تو بود؟
گفتم: بله.
🍃 خلاصه او را پيدا نكردم و با حالی مبهوت و غیر قابل توصیف بیرون آمدم...
📗- نجم الثاقب، ص 484، حكايت 31/ 📕بحارالانوار، ج 53، ص 317.
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم واهلک عدوهم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قبلا از همه عزیزان عذر خواهی میکنم...
🤔🧐😳😂😁😄
از جاذبههای خفن متروی نیویورک آمریکا 🇺🇸
محسن تنابنده: ای کاش گردشگری بودم در نیویورک تا از خوشی این صحنه زیبا را لمس میکردم
🌷🔴🌷🔴🌷
وسعت رحمت و شدّت عذاب خداوند
🌷
امام علی علیه السلام میفرمایند
⚫ «هُوَ الَّذِي اشْتَدَّتْ نِقْمَتُهُ عَلى أَعْدائِهِ فِي سَعَةِ رَحْمَتِهِ»
(اوست آن خدايى كه در عين حال كه رحمتش وسعت دارد عذابش بر دشمنان سخت است. )
⚫«وَ اتَّسَعَتْ رَحْمَتُهُ لِأَوْلِيائِهِ، فِي شِدَّةِ نِقْمَتِهِ»
(و در عين حال كه عذابش سخت است، رحمتش بر دوستان فراگير است. )
🌸🌸🌸
خداوند در عين حالى كه بندگان خوبى را كه مستحق رحمت او هستند مشمول رحمت خود مى گرداند،
دشمنان خود را كه مستحق عذابند عذاب مى كند و آنها را به آتش قهر خود مى سوزاند.
🔥🔥
🔥🔥🔥🔥🔥
خطبه 90 نهج البلاغه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 رهبر انقلاب صبح امروز خطاب به بسیجیان: از دو قطبیهای کاذب بپرهیزید. کسانی که مبانی و اصول اسلام و انقلاب و ولایت فقیه را قبول دارند برادر شما هستند؛ حتی اگر سلیقه متفاوتی دارند.
#لبیک یا خامنه ای
🔻انتخابات مهمپیش روی مردم است و نمایندگان باید به دونکته توجه نمایند،
1⃣ اعتقاد به ولایت فقیه .کسی که امام خمینی و امام خامنه ای قبول دارد بفکر اقتصاد و معیشت و دین خداست
2⃣ اعتقاد به امر به معروف و نهی از منکر . کسی که ارزش های دینی و انقلاب را قبول دارد که منشا آن امربه معروف و نهی ازمنکر است.
#کسانی که برای این دو خصوصیت برنامه دارد رای دهیم.
#اگر میخواهید کشور آبادتر و سربلندتر و قوی تر شود جناح بازی های سیاسی رو کنار بگذارید#همین جناح بازی ها مملکت را اقتصاد و فرهنگش را به این روز کشانده است. ##هر کسی اعتقاد به مبانی دین اسلام و انقلاب و ولایت فقیه دارد رای دهیم.
#امام_زمان_سرباز_میخواد #امام_زمان
🌹 اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ 🌹
🌺🌷🌹
🌺🌷 منتظران ظهور 🌷🌺
🇮🇷
🌷 اَللّهُـمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّـکَ الفَــرَج 🌷
بسم الله
متن زیبایی
که هزاران گره زندگی را باز می کند
🌹🌹🌹🌹
علامه محمد تقی جعفری تمثیل زیبایی داره
میگن یه آقایی کفشش پاره شد
کفشش را برد کفاشی
کفاش گفت که این سه تا کوک میخوره و هر کوک ده هزار تومان
که در نهایت میشه سی هزار تومان
صاحب کفش سی تومان را داد
و رفت که یک ساعت بعد بیاد کفش رو ببره
کفاش کار را شروع کرد
یک کوک دو کوک سه کوک و تمام
بعد یه نگاه عمیقی به کفش کرد و دید اگه یه کوک دیگه بزنه کفش بسیار بهتر میشه و این کفش دیگه برای صاحبش یک عمر کار میکنه
از یه طرف به صاحب کفش سی تومان طی کرده و نمی تونه بابت کوک اضافه پول بیشتر بگیره
از یه طرف دو دله که نمی دونه کوک چهارم را بزنه یا نه؟
اینجا کفاش گیر کرده بین صدای دلش و توافقی که کرده
یه دو راهی ساده که هیچکدوم نه خلاف منطقه نه خلاف وجدان
دوراهی بین منفعت و اخلاق
دوراهی بین منطق و عشق
اگه کوک چهارم را نزنه هیچ خلافی مرتکب نشده
اما اگه بزنه به رسالت تمام انبیا تعظیم کرده
اصلا دو هزار ساله بحث بین صاحبان مکاتب اخلاقی و فلاسفه و عرفا سر کوک چهارمه
اینکه ایا حاضری یه کاری بکنی که هیچ نفعی به تو نرسه اما بخاطر انسانیت انجامش بدی؟
اینکه چرتکه نندازی و نگی اگه من این محبت را بکنم ایا اون میتونه جبران کنه؟
اینکه این قدردلت بزرگ هست که یه کاری بیشتر از تعهدت انجامش بدی و بعد هیچ اسمی از خودت نیاری و با خدا معامله کنی
" دنیا پر از فرصت کوک چهارمه
و
ما کفاش های دودل"