لوح | یا امام الرئوف (ع)
💠 محبوب رضاست هر که دل ریشتر است
از کعبه صفای این حرم بیشتر است
اینجاست طبیبی که ندارد نوبت
هر دل که شکسته تر بود پیشتر است
#استاد_سیدرضا_مؤید
#امام_رئوف #دهه_کرامت #خادم_گراف
✅ @khademgraph
✅ khadem68.blog.ir
.: آموزش فتوشاپ؛ بخش ششم | ابزار حرکت یا جابجایی (Move tool) :.
منبع : جعبه ابزار
#آموزش #فتوشاپ #مقدماتی #خادم_گراف
✅ @khademgraph
✅ khadem68.blog.ir
سلام و عرض ادب
با تشکر از اعضای بزرگوار که به تازگی به جمع ما پیوستند.
📝 گروه گرافیک اسلامی زیر نظر #خادم_گراف
جهت پرسش و پاسخ و رفع اشکالات درمورد گرافیک
https://eitaa.com/joinchat/3801088053C6f8e611024
ابزار گرافیک | فونت زیبای امیر
📌 مناسب برای تراکت و جهت استفاده در ویندوز
#ابزار_گرافیک #فونت #خادم_گراف
✅ @khademgraph
✅ khadem68.blog.ir
.: آموزش فتوشاپ؛ بخش هفتم | ابزارهای بُرش یا انتخاب (Marquee Tool) :.
منبع : جعبه ابزار
#آموزش #فتوشاپ #مقدماتی #خادم_گراف
✅ @khademgraph
✅ khadem68.blog.ir
نشان |هیئت محترم عاشقان ثارالله
📌 حق اثر برای طراح و صاحب اثر محفوظ می باشد.
#نشان #تایپوگرافی #سفارشی #خادم_گراف
✅ @khademgraph
✅ khadem68.blog.ir
قاب شعر | غرض ز گفتن این شعر مدح سلطان است
💠 دوباره از سر خط..بسمه تعالى عشق
كه برد شعر مرا سوى بى كران ها عشق
غرض ز گفتن اين شعر مدح سلطان است
نوشتن از حرم و حضرت رضا با عشق
هميشه هست دلم رو به مشهد آقا
چرا كه نيست مرا اشتياقى الا عشق
به اين حرم بِنگر..بوى آسمان دارد
رواق عشق..صحن عشق..آقا عشق
كبوتران بهشتى به گنبد و به زمين
كه مى روند و مى آيند در حرم با عشق
به بست شيخ طبرسى كه ميرسى بينى
نوشته است از اين سو به سمت دريا عشق
در اين حرم همه مديون لطف آقايند
در اين حرم همه عاشق شدند...حتى عشق
ميان صحن گوهرشاد زائرى مى گفت
فداى غربت تو يا امام رضا يا عشق
به پاى پنجره فولاد سجده افتاده
همانكه گفت مرا نيست قبله الا عشق
چه دردهاى بزرگى كه تو شفا دادى
مسيح بر دم تو نازد اى مسيحا عشق
هميشه موقع اذن دخول جبرائيل
به خنده امر نمودى بيا..بفرما عشق
هرآنكه از در باب الجواد داخل شد
قسم نداده به او داده اى دو دنيا عشق
تو گفته اى كه فقط گريه بر حسين كنيم
تو گفته اى كه زنيم ناله وا حسينا..عشق
نديد حضرت زينب به غير زيبايى
و گفت عمه ى تان:ما رايت الاعشق
رسيد آخر شعر و دوباره حرف حسين
دوباره از سرخط..بسمه تعالى عشق
#قاب_شعر #امام_رضا #آرمان_صائمى #خادم_گراف
✅ @khademgraph
✅ khadem68.blog.ir
|خادم گراف|
💠 برای چه انقلاب کردیم؟
وارد خانه که شد، دید لامپ را عوض کردهام، خوشحال شد و کلی تشکر کرد که دیگر دارم مرد میشوم و از این حرفها!
اما وقتی گفتم که آن را از تعاونی دادگستری آوردهاند، از ناراحتی صورتش سرخ شد.
بعد هم چراغ را خاموش کرد و گفت:
شما فکر میکنید پدرتان بعد از انقلاب با قبل از انقلاب تفاوت کرده است که گفتهاید برایتان لامپ بیاورند؟!
#شهید_بهشتی #خادم_گراف
✅ @khademgraph
✅ khadem68.blog.ir
|خادم گراف|
🔴 #سه_دقیقه_در_قیامت (قسمت۲۰) ✅شب با همسرم صحبت می کردیم خیلی از مواردی که برای من پیش آمده باورکر
#سه_دقیقه_در_قیامت (قسمت۲۱)
✅اما بعد به سرعت تمام کارهایم درست شد و اعزام شدم.
🔅ناگفته نماند که بعد از ماجراهایی که در اتاق عمل برای من پیش آمد کل رفتار و اخلاق من تغییر کرد.
💥دیگر خیلی مراقب بودم تاکسی را نرنجانم .حق الناس و ... دیگر از آن شوخی ها و سرکار گذاشتن ها خبری نبود.
☘ یکی دو شب قبل از عملیات رفقای صمیمی بنده که سالها با هم همکار بودیم دور هم جمع شدیم.
🌴 یکی از آنها گفت شنیدم که شما در اتاق عمل حالتی شبیه به مرگ پیدا کردید.خلاصه خیلی اصرار کرد که تعریف کنم اما قبول نکردم.
🔷چون برای یکی دو نفر خیلی سربسته حرف زده بودم و آنها باور نکردند و به خاطر تصمیم گرفتم دیگر برای کسی حرفی نزنم.
🌾 جواد محمدی، سید یحیی براتی، سجاد مرادی، عبدالمهدی کاظمی، برادر مرتضی زارع و شاهسنایی در کنار هم مرا به یکی از اتاق ها بردند و اصرار کردند که باید تعریف کنی.
🔷 من کمی از ماجرا را گفتم، رفقا منقلب شدند..
خصوصاً در مسئله حق الناس و مقام شهادت!
🌿 چند روز بعد در یکی از عملیاتها حضور داشتم مجروح شدم و افتادم جراحت سطحی بود.
اما درست در تیررس دشمن افتاده بودم هیچ کس نمیتوانست آن نزدیک شود.
🍃شهادتین این را گفتم. منتظر بودم با یک گلوله از سوی تک تیرانداز تکفیری به شهادت برسم.
⚡️ در این شرایط بحرانی جواد محمدی و مهدی کاظمی خودشان را به خطر انداختند و جلو آمدند.
✨آنها سریع من را به سنگر منتقل کردند. ناراحت شدم و گفتم: برای چه این کار را کردید ممکن بود همه ما را بزنند!
💥 جواد گفت: تو باید بمانی و بگویی در آن سوی هستی چه دیدی ...
🌕چند روز بعد بازی نفت در جلسه از من خواستند که از برزخ بگویم. نگاهی به چهره تک تک آنها کردم و گفتم چند نفر از شما فردا شهید می شوید...
💥سکوت عجیبی در جلسه حاکم شد. با نگاههای خود التماس میکردم که سکوت نکنم. من تمام آنچه را دیده بودم را گفتم.
❄️ از طرفی برای خودم نگران بودم نکند من در جمع اینها نباشم اما نه ان شالله که هستم.
🌸جواد با اصرار از من سوال میکرد و من جواب میدادم.
در آخر گفت: چه چیزی بیشتر از همه آن طرف به درد ما میخورد؟
🌕 گفتم بعد از اهمیت به نماز و نیت الهی و خالصانه، هرچه می توانید برای خدا و بندگان خدا کار کنید..
💥روز بعد یادم هست که یکی از مسئولین جمهوری اسلامی در مورد مسائل نظامی اظهارنظری کرده بود که برای غربیها خوراک خوبی ایجاد شد...
🍀 خیلی از رزمندگان مدافع حرم از این صحبت ناراحت بودند.
🌷جواد محمدی همان مسئول را به من نشان داد و گفت: میبینی پس فردا همین مسئولی که اینطور خون بچه ها را پایمال میکند از دنیا میرود و میگویند شهید شد!!
🔥خیلی آرام گفتم: آقا جواد!من مرگ این آقا را دیدم..در همین سالها طوری از دنیا میرود که هیچ کاری نمیتوانند برایش انجام دهند!!
☄حتی نحوه مرگش هم نشان خواهد داد که از راه و رسم امام و شهدا فاصله داشته...
✨ چند روز بعد آماده عملیات شدیم جیره جنگی را گرفتیم و تجهیزات را بستیم.
خودم را حسابی برای شهادت آماده کردم.
💫 آرپیجی برداشتم و در کنار رفقایی که مطمئن بودم شهید میشوند قرار گرفتم.
گفتم اگر پیش اینها باشم بهتره احتمالا با تمام این افراد همگی با هم شهید میشویم.
🌱جواد محمدی خودش را به من رساند و پیش من آمد و گفت داریم میریم برای عملیات و خیلی حساسیت منطقه بالاست.
💥 او میخواست من را از همراهی با نیروها منصرف کند . گفتم چند نفر از این بچهها به زودی شهید میشوند از جمله بیشتر دوستانی که با هم بودیم میخواهم با آنها باشم بلکه به خاطر آنها باید هم توفیق داشته باشیم.
🍃هنوز چند قدمی نرفته بودیم که جواد محمدی با موتور جلو آمد و مرا صدا کرد! خیلی جدی گفت سوار شو باید از یک طرف دیگر خطشکن محور باشی...
ادامه دارد...