💢از اعتياد و تارک الصّلاة بودن تا شهادت
روايت بسيجي پاسداري که مظلومانه شهيد شد و خانواده اش در تشييع و تدفين پيکر پاکش شرکت نکردند!!!💢
❤️ *بسيجيِ پاسدار مهندس مهيار مهرام* ❤️
✅از دوره دبستان تا دوره دبيرستان باهم بوديم. ما ۳ تا رفيق بوديم که هيچ وقت از هم جدا نمي شديم. توي محلّه يوسف آباد تهران، شب و روز باهم بازي مي کرديم و درس مي خوانديم. البتّه هوش و استعداد مهيار از همه دوستان ما بيشتر بود. او کمتر از ما درس مي خواند و نمره اي بهتر از ما مي گرفت. از طرفي خانواده ي آن ها، خيلي اهل مُد روز و... بودند.
من و شهريار و مهيار، سال ۱۳۵۲ باهم ديپلم گرفتيم. پدر مهيار بلافاصله کارهاي پسرش را انجام داد. مهيار از ما خداحافظي کرد و رفت. او در دانشگاه برايتون انگليس در رشته هوافضا مشغول تحصيل شد.
سال ۱۳۵۴ بود که روزنامه ها نوشتند: يک دانشجوي ايراني به نام مهیار مهرام در انگليس به خاطر مصرف زياد مواد مخدر به حالت کما رفت!
خيلي براي دوست قديمي خودم نگران شدم. اما خدا را شکر او حالش خوب شد و سال ۱۳۵۶ به ايران برگشت. همسر انگليسي او هم به نام جِين همراهش آمده بود.
مهيار و خواهران و برادرانش در قيد و بند مسائل ديني نبودند. مهيار مدتي در شرکت فيليپس و بعد در دفتر شرکت هواپيمايي پان آِمريکَن در تهران مشغول شد. با پيروزي انقلاب، دفتر هواپيمايي تعطيل شد و مهيار در يک هتل مشغول به کارشد.
در زماني که آيت الله خلخالي با معتادان مواد مخدر برخورد مي کرد، مهيار دستگير و زنداني شد. در زندان و بين معتادهايي که ترک کرده بودند مسابقه اي برگزار شد و نفرات اول آزاد شدند. مهيار هم از زندان آزاد شد.
در اين فاصله جنگ شروع شده بود، من هم راهي مريوان شدم و همراه با حاج احمد متوسليان و در واحد مهندسي سپاه، مشغول فعاليّت بودم.
ارتباط ما با يکديگر کمتر شده بود. او موضع گيري هاي سياسي ضدّ نظام داشت و از منافقين حمايت مي کرد. اما با اين حال، وقتي به مرخصي آمده بودم، به ديدن مهيار رفتم.
خانم او ايران را ترک کرده و به انگليس رفته بود. پدر مهيار با من صحبت کرد و گفت: پسرم به خاطر مهندسي در رشته هوا و فضا، قصد استخدام در يگان بالگرد صدا و سيما را داشت، اما به خاطر موضوع اعتياد، نمي تواند استخدام شود. پدرمهيار با ناراحتي از من خواست کاري براي مهيار انجام دهم.
با مهيار صحبت کردم. گفتم: من مي خوام برم جبهه، مياي با هم بريم؟ او هم که توي حال خودش نبود گفت: باشه.
خانواده مهيار از او قطع اميد کرده بودند، با اين خبرخوشحال شدند. انگار مي خواستند يک جوري از دست او راحت شوند!
فردا صبح، قبل از اذان آمدم منزل آنها ، يک ساعت طول کشيد تا مهيار از دستشويي بيرون بيايد! حسابي خودش را ساخت! پدرش يک شيشه آب سياه به من داد و گفت: اين شيره سوخته ترياک است. هر روز ۳ بار به او بده تا تَرک کند.
بعد مکثي کرد و گفت: البته اين دفعه چهاردهم است که قصد ترک کردن دارد! ايشان قرص هاي واليوم نيز به من داد و گفت: در شرايط خيلي سخت اين قرص ها را به او بده.
وقتي راه افتاديم، با خودم گفتم: عجب اشتباهي کردم، حالا آبروي خودم را هم مي برم.
بعد گفتم: مهيار، تو اگر شده الکي دولّا راست شوي، بايد بغل من بايستي نماز بخواني، وگرنه بر مي گرديم.
شب رسيديم به يکي از مقرها. من مشغول نماز شدم. مهيار هم که حسابي خمار بود، زير چشمي من را نگاه مي کرد.
بعد از نماز برگشت و گفت: ببين، نمازت غلط بود. تو يه بار دولّا شدي، اما ۲ بار سرت رو زمين گذاشتي!
با تعجّب نگاهش کردم. يعني اين پسر رکوع و سجود و اعمال نماز را هم بلد نيست!؟
فردا رفتيم يکي از مقرهاي سپاه مريوان، به دوستم گفتم: اين آقا که همراهم آمده مريضه، اگه حالش بد شد يه دونه از اين قرص ها بهش بده.
آن روز وقتي من نماز مي خواندم، مهيار هم کنار من ايستاد. او هيچ چيزي از نماز بلد نبود. به من گفت: توي نماز چي ميگي؟ بين ۲ نماز چه دعايي مي خوني؟
روز بعد بردمش يه مقرّ ديگه و همينطور تا ۷ روز او را جا به جا کردم تا کسي به مشکل او پي نَبَرد.
روز هفتم حال و روز مهيار بهتر شد. گفت: من ديگه ترک کردم، ديگه خماري ندارم .
پدرش به من گفته بود وقتي مهيار ترک کنه، به خوراک مي افته و بايد حسابي غذا بخوره.
من هم چند کارتن تن ماهي با روغن زيتون براي مهيار گرفتم. او حسابي غذا مي خورد.
✅مهيار را به يکي از مقرهاي کوهستاني بردم. آنجا بالاي ارتفاع بود و چند متر برف نشسته و شرايط بسيار سختي داشت.
آن ايام زمستان سال ۱۳۶۰ بود. مهيار در آن مقرّ کوهستاني در کنار چند بسيجي و مجاهد عراقي در واحد مخابرات مشغول شد.
هوش و استعداد خاصي داشت. رمزهاي بي سيم را سريع حفظ مي کرد. شب اول از سرما ترسيده بود. اما رفته رفته به آنجا عادت کرد .
مدتي بعد به سراغ او رفتم. با بسيجي ها حسابي جور شده بود. با برخي از آنها صحبت مي کرد و مسائل و مشکلات ديني خودش را مي پرسيد.
به نماز خواندن او نگاه کردم
. انگار يک عمري نمازخوان بوده! مانند بقيه بسيجي ها شده بود.
يک ماه بعد، که از ترک مواد توسط مهيار مطمئن شدم، بي سيم زدم و گفتم: عصر بيا پايين، مي خوايم بريم تهران.
توي راه هم گفتم: تو ديگه پاک شدي، برو دنبال کار استخدام.
عصر روز بعد توي خانه بودم که مهيار تماس گرفت. با عصبانيت گفت: امير اگه شما نميري منطقه، من فردا بر مي گردم.
بعد با عصبانيت ادامه داد: اين خواهراي من هيچي نمي فهمن. يه مشت جَوون دارن اونجا جون ميدن و نون خشک مي خورن تا اينها توي آرامش باشن، امّا اينها نمي فهمن. انگار توو اين مملکت نيستن.
فردا با مهيار برگشتيم. نماز اول وقت او ترک نمي شد. حالا او به من تذکّر مي داد که نماز اول وقت و... را رعايت کن.
مهيار ديگر اهل جبهه شد. يک روز ترک کردن آن محيط معنوي برايش سخت بود. مهيار ۲ سال در کردستان ماند. من درگير کارهاي مهندسي بودم و او در کنار بسيجي ها، مسئول مخابرات سپاه سرو آباد از شهرهاي کردستان شده بود. با بسيجي ها به عمليّات مي رفت، براي آنها حرف مي زد و...
من برخي شب ها که به ديدن او مي رفتم، شاهد بودم که مهيار براي نماز شب بلند مي شد و حال و هواي عجيبي داشت.
عجيب تر اينکه، اين پسر از فرنگ برگشته، که تا مدّتي قبل نماز بلد نبود، دعاي بين نماز جماعت را با سوز خاصّي مي خواند.
او يک بسيجي تمام عيار شده بود. ياد آن زماني افتادم که خانواده او، به خاطر اعتياد، به مرگ فرزندشان راضي شده بودند.
روزها گذشت تا اينکه قبل از عمليّات والفجر ۴، در پائيز سال ۱۳۶۲ نيروهاي رزمنده به سوي منطقه پنجوين عراق حرکت کردند. يک روز بچّه ها به من خبر دادند که ظاهراً مهيار شهيد شده و پيکرش را برده اند سنندج.
باورم نمي شد. رفتم ستاد شهداي سنندج، گفتم: شهيدي به نام مهيار مهرام داريد؟ گفت: نه.
خوشحال مي خواستم برگردم. همان شخص گفت: امّا چند تا شهيد گمنام داريم که قرار است منتقل شوند تهران و به عنوان گمنام دفن شوند.
برگشتم تا آنها را نگاه کنم. ۷ شهيد که همه بدن آنها گلوله باران شده و با ماشين از روي سر آنها عبور کرده بودند، به عنوان شهيد گمنام کنار هم آرميده بودند.
به سختي مهيار را شناختم. يک گردنبند نقره از دوران انگليس در گردنش بود. از روي همان گردنبند او را شناختم. بقيّه هم بچّه هاي سپاه سروآباد بودند که به دست ضدّ انقلاب به طرز فجيعي به شهادت رسيده بودند.
پيکر مهيار به تهران منتقل شد. امّا خانواده اش او را تشييع نکردند. پيکر او بدون تشييع در قطعه ۲۸ بهشت زهراي تهران به خاک سپرده شد!
مراسم ختم او فقط ۱۳ نفر شرکت کننده داشت! او غريب و گمنام تشييع و تدفين شد. امّا براي مراسم چهلم او، به سراغ بچّه هاي لشگر رفتم و ماجراي اين بسيجي غريب را تعريف کردم.
بچّه هاي لشگر، دسته عزاداري راه انداختند و او را از غربت درآوردند. خيابان يوسف آباد از کثرت جمعيّت بسته شده بود.
خواهران او از ايران رفتند. پدرش در سوئيس از دنيا رفت. شهيد مهيار مهرام، راه درست و راه حق را نمي شناخت. از زماني که با انسانهاي الهي در جبهه رفاقت کرد، مزّه رفاقت با خدا را چشيد.
از زماني که راه درست را شناخت، لحظه اي در پيمودن راه حق ترديد نکرد. او بنده واقعي خدا شد. خدا هم در بهترين حالت او را به سوي خود دعوت کرد.
آنها که دوست دارند اين شهيد غريب را زيارت کنند، به قطعه ۲۸ بهشت زهرا رديف ۶ شماره ۴ در کنار شهداي گمنام بروند. روح ما با يادش شاد!
🌹شادي روح پاک اين شهيد غريب و مظلوم صلوات!
💠 خادم
╭─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮
@khademngoo
╰─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
🌷مهدی شناسی ۹۸🌷 🔷اسامی امام زمان عج الله فرجه🔷 🌹فالق الاصباح🌹 🌱اين اسم در دعاي افتتاح آم
🌷مهدی شناسی ۹۹🌷
🔷اسامی امام زمان عج الله فرجه🔷
🌹الفاشی فی الخلق امره🌹
🌼يكي ديگر از صفات حضرت حق ،"الفاشي في الخلق امره وحمده" است.
🌼فاشي از ماده افشا يعني خدا آن خدايي است كه امر او در بين خلايق ظاهر و روشن است .
🌼امر، اشاره به عالم امر و به يكباره انجام شدن كاري است .
🌼يعني خدای "علي كل شيء قدير" ،ميتواند دريك لحظه كن فيكون كند و همه بديها وظلمتها را در وجود ما ريشه كن نمايد.
🌼حضرت ولي عصر (عج الله فرجه) هم جلوه تامه اين صفت مبارك است كه تاريكيهارا دريك آن مرتفع ميكند و اين از بين بردن بسيار واضح وروشن است و در بين مخلوقات ظهور دارد.
🌱يك چشم زدن غافل از آن شاه نباشيد
🌱شايد كه نگاهي كند آگاه نباشيد...
#مهدی_شناسی
╔═.🍃.═══════╗
🌼@khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝
🌷مهدی شناسی ۱۰۰🌷
🔷اسامی امام زمان عج الله فرجه🔷
🌹جامِعَ الشَّتات🌹
🍃« يَا جَامِعَ الشَّتَات» : « اي خدايي كه جمع كننده امور پراكنده هستي.»
خداي سبحان امور متفرق را يكجا جمع ميكند و بين آنها جذب و انجذاب برقرار مينمايد.
🍃امام زمان (عج الله فرجه)مظهر اين نام حضرت حق است و در زندگي ما چنين نقشي ايفا ميكند.
🍃درشعاع اين نام از حضرت ميخواهيم تا جلوهگري اين نام را برايمان به نمايش بگذارد.زيرا بين ما و اماممان تفرقه و جدايي افتاده.می خواهیم بين ما و حضرتش جمع حاصل كند.
🍃از سوي ديگر بسياري از ما در زندگي بيسر و سامان شدهايم، كارهاي پراكنده انجام ميدهيم و نقطه عطف و نقطه وصلي نداريم. از امام عصر (علیه السلام) تقاضا ميكنيم پراكندگيهايمان را سامان دهد تا عمر و انرژيمان در امور متفرق هدر نرود.
🍃امام زمان (عج الله فرجه) « جَامِعَ الشَّتَات» است و ميتواند پراكندگيهاي وجودي ما را هم جمع كند. اگر حسنات ما كنار هم جمع شود، بسيار توانمند ميشويم.
🍃 اگر بين ما و خوبان و صالحان جمعي صورت گيرد، قدرتي بينظير نصيبمان ميشود كه بر بسياري از نازيبائيهاي زندگيمان غالب ميشويم و بر بسياري از مشكلات و سختيهاي زندگی و همچنین سلوك فائق ميآييم.
#مهدی_شناسی
╔═.🍃.═══════╗
🌼@khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝
💠قسمت ششم #قصرتنهایی
🔻پيراهن خونين خليفه 🔻
🔹معاويه براى اين كه بتواند سپاه بزرگى براى جنگ با امام حسن (ع) راه بياندازد نياز به بهانه اى دارد.
🔸 آرى، اين يك قانون است كه اگر بخواهى با يك مكتب دينى مبارزه كنى بايد تو نيز مكتبى تأسيس كنى، و معاويه مى خواهد به اسم دين به جنگ دين واقعى برود.
🔹او يك برنامه ريزى دقيق انجام مى دهد و در همه جا تبليغ مى كند كه ما مى خواهيم قاتل عثمان را به سزاى عملش برسانيم. -اى مسلمانان! خليفه پيامبر مظلومانه و با لب تشنه شهيد شد، ما بايد انتقام خون مظلوم را بگيريم.
🔸آرى، تبليغات كارى مى كند كه مردم شام باور مى كنند امام حسن (ع) قاتل عثمان است.
🔹خواننده عزيزم! آيا موافقى با هم مقدارى تاريخ را مرور كنيم، و از قضيّه قتل عثمان با خبر شويم و حوادث سال سى و پنج هجرىِ قمرى را بررسى كنيم؟
🔸آن زمان عثمان به عنوان خليفه سوّم در مدينه حكومت مى كرد. او بنى اُميّه را همه كاره حكومت خود قرار داده بود و مردم براى اينكه بنى اُميّه، بيت المال را حيف و ميل مى كردند از عثمان ناراضى بودند.
🔹مردم مصر بيش از همه، مورد ظلم و ستم واقع شده بودند و سرانجام وقتى كاسه صبر آنها لبريز شد، در ماه شَوّال سال سى و پنج هجرى قمرى به سوى مدينه آمدند. آنها خانه عثمان را محاصره كردند و نگذاشتند كه او براى خواندن نماز جماعت به مسجد بيايد.
🔸حضرت على (ع) براى دفاع از عثمان، امام حسن و امام حسين (ع) را به خانه عثمان فرستاد و به آنها دستور داد كه نگذارند آسيبى به عثمان برسد. محاصره بيش از دو هفته طول كشيد و در تمام اين مدّت امام حسن و امام حسين (ع) و گروهى ديگر از اهل مدينه از عثمان دفاع مى كردند.
🔹جالب اين است كه خود معاويه چون مى دانست تاريخ مصرف عثمان براى او تمام شده است، طرّاح اصلى اين ماجرا بود.
او مى خواست با از ميان برداشتن عثمان به اهداف خود برسد.
🔸مروان كه منشى و مشاور عثمان بود روز هجدهم ماه ذى الحجّه از او خواست تا از كسانى كه براى دفاع او آمده اند، بخواهد كه خانه او را ترك كنند. عثمان هم كه به مروان اطمينان داشت و خيال مى كرد خطر برطرف شده است از همه آنهايى كه براى دفاع از او آمده بودند در خواست كرد تا به خانه هاى خود بروند.
🔹او رو به همه كرد و چنين گفت: «من شما را قسم مى دهم تا خانه مرا ترك كنيد و به خانه هاى خود برويد».
امام حسن (ع) رو به عثمان كرد و فرمود: «چرا مردم را از دفاع كردن از خود منع مى كنى؟ ». عثمان در جواب او گفت: «تو را قسم مى دهم كه به خانه خود بروى، كه من نمى خواهم در خانهام خونريزى شود».
🔸آرى، آخرين فردى كه خانه عثمان را ترك كرد امام حسن (ع) بود. حضرت على (ع) چون متوجّه بازگشت امام حسن (ع) شد به او دستور داد تا به خانه عثمان باز گردد. امام حسن (ع) به خانه عثمان بازگشت ؛ امّا بار ديگر عثمان او را قسم داد كه خانه او را ترك كند.
🔹شب هنگام، نيروهايى كه از مصر آمده بودند از فرصت استفاده كردند و حلقه محاصره را تنگ تر كردند. محاصره آن قدر طول كشيد كه ديگر آبى در خانه عثمان پيدا نمى شد، عثمان و خانواده او در تشنگى بودند.امّا شورشى ها، اجازه نمى دادند كسى براى عثمان آب ببرد، آنها مى خواستند عثمان و خانواده اش از تشنگى بميرند. هيچ كس جرأت نداشت به خانه عثمان نزديك شود، شورشيان با شمشيرهاى برهنه خانه را در محاصره خود داشتند.
🔸اينجا بود كه حضرت على (ع) به بنى هاشم دستور داد تا سه مشك آب بردارند و به سوى خانه عثمان حركت كنند، آنها هر طور بود آب را به خانه عثمان رساندند.
امام حسن (ع) همراه با قنبر هنوز بر در خانه عثمان ايستاده بود كه تيراندازى شروع شد و در اين هنگام امام حسن نيز مجروح (ع) شد.
🔹سرانجام شورشيان به خانه عثمان حمله كردند و او را به قتل رساندند.
امّا همسفر من مى بينى كه امروز معاويه با تبليغات كارى كرده است كه مردم باور كرده اند امام حسن (ع) قاتل عثمان است. آرى، تبليغات مى تواند كارى كند كه مردم، شب را روز ببينند و همين طور روز را شب! ما بايد هميشه هوشيار باشيم تا فريب تبليغات شوم دشمنان اسلام را نخوريم.
#این_داستان_ادامه_دارد
╔═.🍃.═══════╗
🌼@khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝
1_1062705776.mp3
3.62M
●|قرار جدیدشب♡
| اِلھى عَظُمَ الْبَلاَّءُ ...|
🎙#دعای_فرج
🔺بانوای #علی_فانی
╭─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮
@khademngoo
╰─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯
🌚هیچ شبی، پایان زندگی نیست
💫از ورای هر شب دوبارہ
خورشید طلوع می کند
✨و بشارت صبحی دیگر می دهد
😊این یعنی امید هرگز نمی میرد
✨شبهاتون_پر_امید✨.
💠 خادم
╭─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮
@khademngoo
╰─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه شروع صبحت با
نام و یاد خدای مهربون باشه
میتونی امروز یه منبع
انرژی مثبت باشی
پس با نام و یاد خدا
روزمان را آغاز میکنیم
🍃بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ🍃
🌸الهـی بـه امیـد رحمتـت🌸
💠 خادم
╭─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮
@khademngoo
╰─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯
🔸🔹🔸🔹🔸🔹
🔹🔶🔹🔶🔹
🔶🔹🔶🔹
🔹🔶🔹
🔶🔹
🌼🍃وَوَصَّیْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلَى وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِى عَامَیْنِ أَنِ اشْکُرْ لِى وَلِوَالِدَیْکَ إِلَىَّ الْمَصِیرُ🍃🌼
🌸🍃و ما انسان را درباره پدر و مادرش سفارش کردیم، مادرش او را حمل کرد، در حالى که هر روز ناتوان تر مى شد، (و شیر دادن) و از شیر گرفتنش در دو سال است، (به او سفارش کردیم که) براى من و پدر و مادرت سپاس گزار، که بازگشت (همه) فقط به سوى من است. 🍃🌸
{سوره ی لقمان ، آیه ۱۴ }
💠 نکته ها :
کلمه «وَهن»، به معناى ضعف جسمانى است، چنانکه «توهین» به معناى تضعیفِ شخصیّت است.
دایره احسان، گسترده تر از انفاق است. احسان، شامل هر نوع محبّت و خدمت مى شود، ولى انفاق معمولاً در کمکهاى مالى به کار مى رود. در قرآن کریم، احسان به والدین در کنار توحید مطرح شده است. «و قَضى ربّک اَلاّ تعبدوا اِلاّ ایّاه و بالوالدین احسانا»
در آیه مورد بحث، ابتدا درباره نیکى به والدین سفارش شده، سپس به دوران باردارى مادر اشاره کرده تا وجدان اخلاقى انسان را تحریک و بیدار کند و به او تذکّر دهد که گذشته ها را فراموش نکند. همواره به یاد داشته باشد که مادرش او را حمل کرد و از شیره جانش به او داد و به خاطر آسایش او از خواب و خوراک خود صرف نظر کرد که هیچ کس حاضر نبود چنین زحمت هایى را تحمّل کند. چون حقّ مادر بیشتر در معرض تضییع است و یا حقّ او بیش از پدر است، خداوند سفارش مخصوص نموده است.
والدین و فرزند، حقوق متقابل دارند، در آیه قبل موعظه پدر نسبت به فرزند مطرح شد، و در این آیه احسان و سپاس فرزند نسبت به والدین.
💠 پیام آیه :
۱-از سخن حقّ پیروى کنیم، چه موعظه بنده خدا باشد، «لقمان» و چه وصیّت خداوند سبحان. «وصّینا»
۲- همهى انسانها، در هر رتبه و شرایطى که باشند مدیون والدین هستند. «وصّینا الانسان» («الانسان»، شامل همهى مردم مى شود)
۳- احترام والدین، حقّى است انسانى نه فقط اسلامى، حتّى والدین کافر را باید احسان نمود. «وصّینا الانسان بوالدیه»
۴- آن که زحمت بیشترى مى کشد، باید به صورت ویژه تقدیر شود و نامش جداگانه برده شود. «والدیه - اُمّه»
۵ - در فرمانهاى عمومى، باید استدلال نیز عام باشد. (چون مخاطب، همه انسانها هستند، باردارى مادران مطرح است که مربوط به همه مردم است و هر انسانى مادر دارد). «حملته اُمّه»
۶- به بهانه آن که کارى، وظیفه طبیعى فردى است، نباید از سپاس و احسان او، شانه خالى کنیم. (باردارى، امرى طبیعى است، ولى ما مسئولیّت داریم که به مادر احترام گذاریم و از زحمات او قدردانى کنیم). «حملته اُمّه»
۷- یادى از گذشته ها کنیم تا روحیّهى شکرگزارى در ما زنده شود. «حملته اُمّه»
۸ - دوران باردارى و شیردادن، از عوامل پدیدآورندهى حقوق مادر بر فرزند و مهمترین دوران شکل گیرى شخصیّت فرزند است. «حملة اُمّه... و فصاله»
۹- جدا کردن کودک از شیر مى تواند در خلال دو سال باشد و واجب نیست بعد از پایان دو سال باشد. (کلمه «فصال»، به معناى بازگرفتن کودک از شیر است و «فى عامین»، نشان آن است که در لابلاى دو سال نیز مى توان کودک را از شیر گرفت، گرچه بهتر است دو سال تمام شود.)
۱۰- تحمّل سختى در راه انجام وظیفه، سرچشمه ى پیدایش حقوق فوق العاده است. کسانى که با وجود ضعف و خستگى بار مسئولیّتى را بر دوش مى کشند، حقّ بیشترى بر انسان دارند. «وهناً على وهن»
۱۱- سپاسگزارى از والدین، از جایگاه والایى نزد خداوند برخوردار است. «ان اشکر لى و لوالدیک» بعد از شکر خداوند، تشّکر از والدین مطرح است.
۱۲- سرانجام همهى ما به سوى خداست، پس از ناسپاسى نسبت به والدین بترسیم. «الىّ المصیر»
۱۳- ایمان به رستاخیز، انگیزه ى عمل صالح از جمله احسان به والدین است. «الىّ المصیر»
۱۴- حقِّ خداوند، بر حقّ والدین مقدّم است. «ان اشکر لى و لوالدیک» تشکّر و احسان به والدین، ما را از خداوند غافل نکند.
#آیه_های_نور
💠خادم
╭─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮
@khademngoo
╰─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯
#ادمین_بانو
🌿🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼🌿
قرار هر صبح سه شنبه سلام بر آقا امام سجاد،
اقا امام محمد الباقر و اقا امام جعفر صادق ،
صلوات الله عليهم أجمعين 🌿🌼🌿
💠••°°💠••°°💠••°°💠••°°💠••°°💠
اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا خُزّانَ عِلْمِ اللهِ
اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا تَراجِمَةَ وَحْيِ اللهِ
اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَئِمَّةَ الْهُدى
اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَعْلامَ التُّقى
اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَوْلادَ رَسُولِ اللهِ اَنَا عارِفٌ بِحَقِّكُمْ مُسْتَبْصِرٌ بِشَأْنِكُمْ مُعاد لِاَعْدائِكُمْ مُوال لِاَوْلِيائِكُمْ بِاَبى اَنْتُمْ وَاُمّى صَلَواتُ اللهِ عَلَيْكُمْ
اَللّهُمَّ اِنّى اَتَوالى آخِرَهُمْ كَما تَوالَيْتُ اَوَّلَهُمْ وَاَبْرَأُ مِنْ كُلِّ وَليجَة دُونَهُمْ وَاَكْفُرُ بِالْجِبْتِ وَالطّاغُوتِ وَاللاتِ وَالْعُزّى صَلَواتُ اللهِ عَلَيْكُمْ يا مَوالِيَّ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا سَيِّدَ الْعابِدينَ وَسُلالَةَ الْوَصِيّينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا باقِرَ عِلْمِ النَّبِيّينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا صادِقاً مُصَدِّقاً فِي الْقَوْلِ وَالْفِعْلِ يا مَوالِيَّ هذا يَوْمُكُمْ وَهُوَ يَوْمُ الثلاثاء وَاَنَا فيهِ ضَيْفٌ لَكُمْ وَمُسْتَجيرٌ بِكُمْ فَاَضيفُوني وَاَجيرُوني بِمَنْزِلَةِ اللهِ عِنْدَكُمْ وَآلِ بَيْتِكُمُ الطَّيِّبينَ الطّاهِرينَ.
💠خادم
╭─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮
@khademngoo
╰─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯