eitaa logo
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
1.8هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.3هزار ویدیو
162 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
6.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بابک زنجانی رو هنوز اعدام نکردن ولی محسن شکاری رو 18 روزه اعدام کردن . چرا؟
❌ شبهه ۱۰۴۳ زمانی که اعراب شهرها را تصرف میکردند و دختران ایرانی را اموال خود می دانستند قبل از آنکه به شهر فهرج یزد هجوم آوردند دختران این شهر تصمیم گرفتند جان دهند داد تا دست اعراب به آنها نرسد این روی خود را یکی پس از دیگری داخل این چاه انداختن این است حکایت چاه چهل دختران فهرج یزد ✅ پاسخ 🔻 شبهه پردازان قبلاً ابتکار به خرج می‌دادند و تاریخ جعل می‌کردند اما اخیراً و بر اساس پروژه عوض کردن جای شهید و جلاد، حقایق تاریخ را وارونه کرده و پخش می‌کنند. اتفاقا چاه مذکور محل شهادت مسلمانان (از جمله خواهر زاده امیرالمومنین علیه السلام) است که توسط زرتشتیان قتل عام شده‌اند. 🔹 تفصیل مطلب طبق نقل تاریخ از این قرار است: «قبل از آنکه خلافت به سیدنا علی رضی الله عنه برسد، حسب الصلاح مهاجرین و انصار، سعد بن ابی وقاص رضی الله عنه را امیر سپاه کردند و به جنگ یزدگرد سوم که از سلاطین عجم بود فرستادند. یزدگرد شکست خورد و از راه یزد به جانب دیار خراسان انعطاف داد و سپاه اسلام نیز به تعاقب او بودند. بخشی از سپاه اسلام شامل جمعی از صحابه و تابعین در بیابان طبس راه گم کرده و به حوالی فهرج رسیدند. چون اهالی آنجا را به دین مجوس دیدند، آنها را به اسلام دعوت فرمودند...... اهالی فهرج در مقابل دعوت سپاه اسلام مهلت خواستند که ما قبایل و عشایر و دوستان را احضار کنیم تا کمر به اطاعت فرمان خدا و رسولش صلی الله علیه و سلم ببندیم. به این اراده، مردم خویدک و فرافتر را که با آنها هم کیش بودند طلب کردند. آن بد دینان که از دانش، مایه و از سعادت، پیرایه نداشتند، دین اسلام را نپذیرفتند و سر به طغیان و عصیان گذاشتند و گفتند که ما از دین آباء و اجداد دست نمی کشیم و این طایفه قلیل(مسلمین) را نیز نگذاریم که به سلامت از دیار ما بیرون روند و با یکدیگر عهد و پیمان بستند و چون روز به آخر رسید و شب شد بر سپاه اسلام شبیخون زدند و به تیغ بی رحمی اکثری را بی جان ساختند. گبران مجوسی به مسلمانان هجوم آوردند و لشکر اسلام نیز به جوش و خروش آمده و دست به انداختن تیر گشادند. سرانجام تمامی مسلمانان در آن معرکه از جمله حویطب بن هانی خواهر زاده سیدنا علی اسد الله الغالب و عبدالله تمیمی و... به شهادت رسیدند. زنان و فرزندان مسلمان، سراسیمه روی به وادی گریز آورده و گبران از عقب ایشان می شتافتند. چون کار بر آن ناتوانان تنگ شد و گبران سنگدل نزدیک رسیدند، چاهی در نظر زنان و اطفال مومنان درآمد، همگی خود را در درون آن چاه انداختند (تا بدست گبران مجوسی اسیر نشوند)». 📚منبع: جامع مفیدی، محمدمفید مستوفی بافقی، به کوشش ایرج افشار، ص 634 تا 636
🍃🌷 ﷽ 📚 خاطرات مظلومانه ی مادر مدینه قسمت 3⃣3⃣ آيا راهى هست كه خليفه را از اين همه ظلم و ستم باز داشت؟ نمى دانم. على (ع) در خانه خود نشسته است و دارد مى كند. ناگهان، فكرى به ذهن او مى رسد. خوب است نامه اى براى خليفه بنويسم. نامه براى چه؟ خليفه كه در مسجد است و هر وقت بخواهى او را ببينى مى توانى، امّا تو مى دانى وقتى يك مطلب روى كاغذ مى آيد باعث تمركز بيشتر مى شود و بهتر در ذهن مخاطب نقش مى بندد. تأثير يك متن نوشته شده، خيلى بيشتر از گفتار است. على (ع) در حال نوشتن نامه مهمّ خود است. مى دانم كه خيلى دلت مى خواهد از متن اين نامه باخبر شوى. اين نامه على (ع) است: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ به خدا قسم، اگر اجازه داشتم با شما جنگ مى كردم و با شمشير خود همه شما را به سزاى كارهايتان مى رساندم. من همان كسى هستم كه با لشكرهاى زيادى جنگ كرده و آنها را شكست داده ام. آن روزى كه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌(صفحه68)من مرد ميدان بودم شما در گوشه خانه در آسايش بوديد. شما مى دانيد كه من نزد پيامبر چقدر عزيز بودم. اگر من سخنى بگويم مى گوييد كه على حسادت مى ورزد، اگر سكوت كنم خيال مى كنيد من از مرگ مى ترسم. من همان كسى هستم كه در جنگ‌ها به استقبال مرگ مى رفتم، آيا يادتان هست چگونه به قلبِ دشمن، حمله مى كردم؟ امّا من امروز در مقابل همه سختى‌ها صبر مى كنم. نامه على (ع) به پايان مى رسد. على (ع) اين نامه را براى ابوبكر مى فرستد. ابوبكر نامه را باز مى كند و آن را مى خواند. با خواندن اين نامه، ترس تمام وجود ابوبكر را فرا مى گيرد، او به ياد شجاعت على (ع) مى افتد. على (ع) كسى است كه پهلوانان عرب را به خاك و خون كشيده است. او يك بار ديگر نامه را مى خواند، على (ع) در اين نامه از شجاعت و برقِ شمشير خود سخن گفته است. 168 * * * خليفه دستور مى دهد تا مردم در مسجد جمع شوند، او مى خواهد براى مردم سخنرانى كند. به راستى چه خبر شده است؟ او بالاى منبر مى رود و چنين مى گويد: «اى مردم! من مى خواستم پولِ فدك را صرف تقويت سپاه اسلام بنمايم، امّا على با اين نظر مخالفت كرده و مرا تهديد كرده است، گويا او با اصل خلافت من مخالف است. من از همان روز اوّل، از درگير شدن با على مى ترسيدم و از جنگ با او گريزان بودم ». 169 📚 پی نوشتها👇 168. المناقب (المناقب للخوارزمي)، الحافظ الموفّق بن أحمد البكري المكّي الحنفي الخوارزمي (ت 568 ه) تحقيق: مالك المحمودي، قمّ: مؤسّسة النشر الإسلامي، الطبعة الثانية، 1414 ه. 169. منتهى المطلب في تحقيق المذهب، جمال الدين أبو منصور الحسن بن يوسف بن علي المطهّر الحلّي المعروف بالعلاّمة الحلّي (ت 762 ه). . من لا يحضره الفقيه = كتاب من لا يحضره الفقيه. 👈 .... 📚🖊نویسنده دکتر مهدی خدامیان آرانی 💚اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💚
🍃🌷 ﷽ 📚 خاطرات مظلومانه ی مادر مدینه قسمت 4⃣3⃣ آرى، سخنان خليفه نشان مى دهد كه او خيلى ترسيده است، اگر دسته گلى به آب بدهد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌(صفحه69) و خود را از خلافت بر كنار كند چه خواهيم كرد؟ آن وقت همه نقشه‌ها خراب خواهد شد. بايد به او قوّت قلب داد، بايد او را راهنمايى كرد. من بايد از جا برخيزم. اگر من يك ساعت كنار خليفه نباشم او همه چيز را خراب مى كند. اين عُمَر است كه با خود سخن مى گويد. و سرانجام برمى خيزد و چنين مى گويد: اى حضرت خليفه! چرا اين قدر ترسو و ضعيف هستى؟ من چقدر زحمت كشيدم تا اين خلافت را براى تو آماده كردم، امّا تو حاضر نيستى از آن بهره مند بشوى. من بودم كه نيروهاى شايسته و كاردان را گرد تو جمع كردم و دشمنانت را آرام كردم. اگر من با تو نبودم على، استخوان هاى تو را در هم شكسته بود. برو خدا را شكر كن اى جناب خليفه، كه من در كنار تو بودم و هستم، البتّه كسى كه بر مقام خلافت نشسته است بايد شكر خدا را هم بكند. آيا بار ديگر از على ترسيده اى؟ ما مى توانيم على را با نيرنگ آرام كنيم. على كسى است كه پهلوانان عرب را كشت، امّا نترس، از تهديد او وحشت نكن كه من او را آرام مى كنم. 170 سخنان عُمَر به پايان مى رسد. بار ديگر آرامش به قلب خليفه باز مى گردد و لبخند بر صورتش مى نشيند. عُمَر به خليفه قول داده كه هر طور هست على (ع) را آرام كند، امّا به راستى او چگونه مى خواهد اين كار را بكند؟ آيا او خواهد توانست به قول خود عمل كند، آيا او خواهد توانست خليفه را براى هميشه از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌(صفحه70) اين غم نجات دهد؟ آرى! خليفه جهان اسلام نياز به آرامش دارد، بايد هر طور هست آرامش را به او هديه كرد تا بتواند به راحتى به امور حكومتى بپردازد. * * * اينجا خانه خليفه است، او به سخنان عُمَر فكر مى كند، عُمَر به او قول داده است كه على (ع) را آرام كند. امّا چگونه؟ آيا او مى خواهد فدك را به فاطمه (س) باز گرداند؟ اين كار يعنى پايان خلافت ابوبكر. خليفه كسى را مى فرستد تا عُمَر نزد او بيايد. نگاه كن، عُمَر با عجله به خانه خليفه مى آيد. وقتى خليفه نگاهش به او مى افتد مى گويد: به نظر تو اكنون بايد چه كنيم؟ من مى گويم كار را يكسره كنيم و على (ع) را به قتل برسانيم. آخر چگونه؟! كشتن على (ع) كار ساده اى نيست. من يك نفر را سراغ دارم كه مى تواند اين كار را بكند. چه كسى؟ خالد (پسر وليد). خليفه به فكر فرو مى رود، چاره اى نيست، بايد على (ع) را ترور كرد. او كسى را به دنبال خالد مى فرستد تا هر چه زودتر بيايد. خالد نزد خليفه مى آيد. نگاه كن! آن خانم كيست كه پشت در ايستاده است؟ گويا او هم سخنان اين سه نفر را شنيده است. آيا او را مى شناسى؟ او اسماء همسر ابوبكر است، امّا اين زن با شوهرش از زمين تا آسمان تفاوت دارد، اين زن از دوست داران على (ع) است. 171 📚 پی نوشتها👇 170. الموسوعة الكبرى عن فاطمه الزهراء، إسماعيل الأنصاري الزنجاني الخوئيني، ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌(صفحه185) قمّ: دليل ما، الطبعة الاُولى، 1385. 171. الموطّأ، أبو عبد اللّه مالك بن أنس الأصبحي (ت 179 ه)، تحقيق: محمّد فؤاد عبد الباقي، بيروت: دار إحياء التراث العربي. 👈 .... 📚🖊نویسنده دکتر مهدی خدامیان آرانی 💚اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💚
🍃🌷 ﷽ 📚 خاطرات مظلومانه ی مادر مدینه قسمت 5⃣3⃣ اى اسماء! با تو هستم، چرا رنگ از چهره تو پريده است؟ مگر نمى شنوى كه اين سه نفر چه مى گويند؟ من گوش تيز مى كنم تا صداى آنها را بشنوم. اى خالد، ما مى خواهيم مأموريّت ويژه اى به تو بدهيم. آن مأموريّت چيست؟ كشتن على. من چگونه او را بكشم؟ فردا، در هنگام نماز جماعت. در نماز جماعت؟ آرى، تو بايد در نماز، كنار على قرار بگيرى، وقتى كه من سلام نماز را گفتم تو فورا شمشير مى كِشى و كار را تمام مى كنى. اكنون، اسماء نمى داند چه كند، خدايا! خودت به او كمك كن! او چگونه بايد اين خبر را به على (ع) برساند؟ تو چه پيشنهادى دارى؟ ناگهان، فكرى به ذهن اسماء مى رسد. او كنيز خود را صدا مى زند و به او مى گويد: همين الآن به خانه على (ع) برو، و سلام مرا به او برسان و اين آيه قرآن را بخوان و برگرد. كدام آيه؟ آيه 20 سوره قصص، آنجا كه خدا از زبان دوست حضرت موسى (ع) مى گويد: (إِنَّ المَلأَ يَأتَمِروُنَ بِكَ لِيَقتُلُوكَ فَاخرُج)، «اى موسى، مردم مى خواهند تو را بكشند پس هر چه زودتر از اين شهر خارج شو». كنيز حركت مى كند تا خود را به خانه على (ع) برساند. اين آيه در مورد حضرت موسى (ع) است، وقتى كه فرعون تصميم گرفت تا او را به قتل برساند يك نفر او را ديد و به او خبر داد تا هر چه سريع تر فرار كند. كنيز به درِ خانه فاطمه (س) رسيده است، او در مى زند، على (ع) در را باز مى كند، كنيز آيه قرآن را مى خواند. على (ع) در جواب مى گويد: «سلام مرا به اسماء برسان و بگو خداوند نگهبان على است». كنيز خداحافظى مى كند و به خانه برمى گردد. 📚 پی نوشتها👇 172. ميزان الاعتدال فى نقد الرجال، محمّد بن أحمد الذهبى (ت 748 ه)، تحقيق: علي محمّد البجاوي، بيروت: دار الفكر. 👈 .... 📚🖊نویسنده دکتر مهدی خدامیان آرانی 💚اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💚
🍃🌷 ﷽ 📚 خاطرات مظلومانه ی مادر مدینه قسمت 3⃣3⃣ آيا راهى هست كه خليفه را از اين همه ظلم و ستم باز داشت؟ نمى دانم. على (ع) در خانه خود نشسته است و دارد مى كند. ناگهان، فكرى به ذهن او مى رسد. خوب است نامه اى براى خليفه بنويسم. نامه براى چه؟ خليفه كه در مسجد است و هر وقت بخواهى او را ببينى مى توانى، امّا تو مى دانى وقتى يك مطلب روى كاغذ مى آيد باعث تمركز بيشتر مى شود و بهتر در ذهن مخاطب نقش مى بندد. تأثير يك متن نوشته شده، خيلى بيشتر از گفتار است. على (ع) در حال نوشتن نامه مهمّ خود است. مى دانم كه خيلى دلت مى خواهد از متن اين نامه باخبر شوى. اين نامه على (ع) است: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ به خدا قسم، اگر اجازه داشتم با شما جنگ مى كردم و با شمشير خود همه شما را به سزاى كارهايتان مى رساندم. من همان كسى هستم كه با لشكرهاى زيادى جنگ كرده و آنها را شكست داده ام. آن روزى كه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌(صفحه68)من مرد ميدان بودم شما در گوشه خانه در آسايش بوديد. شما مى دانيد كه من نزد پيامبر چقدر عزيز بودم. اگر من سخنى بگويم مى گوييد كه على حسادت مى ورزد، اگر سكوت كنم خيال مى كنيد من از مرگ مى ترسم. من همان كسى هستم كه در جنگ‌ها به استقبال مرگ مى رفتم، آيا يادتان هست چگونه به قلبِ دشمن، حمله مى كردم؟ امّا من امروز در مقابل همه سختى‌ها صبر مى كنم. نامه على (ع) به پايان مى رسد. على (ع) اين نامه را براى ابوبكر مى فرستد. ابوبكر نامه را باز مى كند و آن را مى خواند. با خواندن اين نامه، ترس تمام وجود ابوبكر را فرا مى گيرد، او به ياد شجاعت على (ع) مى افتد. على (ع) كسى است كه پهلوانان عرب را به خاك و خون كشيده است. او يك بار ديگر نامه را مى خواند، على (ع) در اين نامه از شجاعت و برقِ شمشير خود سخن گفته است. 168 * * * خليفه دستور مى دهد تا مردم در مسجد جمع شوند، او مى خواهد براى مردم سخنرانى كند. به راستى چه خبر شده است؟ او بالاى منبر مى رود و چنين مى گويد: «اى مردم! من مى خواستم پولِ فدك را صرف تقويت سپاه اسلام بنمايم، امّا على با اين نظر مخالفت كرده و مرا تهديد كرده است، گويا او با اصل خلافت من مخالف است. من از همان روز اوّل، از درگير شدن با على مى ترسيدم و از جنگ با او گريزان بودم ». 169 📚 پی نوشتها👇 168. المناقب (المناقب للخوارزمي)، الحافظ الموفّق بن أحمد البكري المكّي الحنفي الخوارزمي (ت 568 ه) تحقيق: مالك المحمودي، قمّ: مؤسّسة النشر الإسلامي، الطبعة الثانية، 1414 ه. 169. منتهى المطلب في تحقيق المذهب، جمال الدين أبو منصور الحسن بن يوسف بن علي المطهّر الحلّي المعروف بالعلاّمة الحلّي (ت 762 ه). . من لا يحضره الفقيه = كتاب من لا يحضره الفقيه. 👈 .... 📚🖊نویسنده دکتر مهدی خدامیان آرانی 💚اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💚
🌹 ؛ نماز خواندن با غسل باطل سئوال 👇👇👇👇👇 غسل جنابت به عهده من بود و بعد از انجام غسل و نماز متوجه اندک چسبی شدم که از پانسمان شب قبل روی دستم باقی مانده بود، آیا لازم است غسل و نماز خوانده شده اعاده شود؟ جواب 👇👇👇👇👇 غسل و نماز باید اعاده شود، اگر مانع سمت چپ بدن بوده است، کافی است پس از برطرف کردن مانع فقط همان قسمت را به نیت غسل بشوئید و اگر سمت راست بوده است، پس از رفع مانع و شستن آن به نیت غسل، بنابر احتیاط واجب تمام سمت چپ بدن مجددا به نیت غسل شسته شود.
1_1868680700-AudioConverter.mp3
815.4K
⁉️آیا گناه فرزندی که نماز نمیخواند بر گردن والدین میباشد ؟ ⭕️ پاسخ:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍📣 : ⛳️ 👆 ⛳️نام بازی: ماز مقوایی ✂️وسایل مورد نیاز: یک صفحه مقوایی، چوپ بستنی، تیله! تعدادی لوله مقوایی 📣 توضیح بازی: چوپ های بستنی و لوله مقوایی را به صورت مارپیچ و پیچ در پیچ در کنار هم قرار دهید به طوری که بتوان از یکطرف توپی را وارد آن جاده های مارپیچ نمود و از طرف دیگر خارج نمود. حال با قرار دادن تیله بر روی صفحه از کودک می خواهیم که آن را از طرفی وارد کند و با گذر دادن تیله از میان جاده های مارپیچ، تیله را از طرف دیگر خارج نماید.