eitaa logo
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
1.8هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.3هزار ویدیو
161 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
یکی از اتفاق های مهم در آغاز ظهور ؛ بیعت امام زمان(علیه السلام) با یارانش در مسجد الحرام است. اولین بیعت کننده با حضرت،فرشته بزرگ خداوند جبرئیل است. از امام باقر(علیه السلام) نقل است:((....نخستین کسی که با او(مهدی) بیعت می کند، جبرئیل است. سپس آن313 نفر....)) 🕋این بیعت در مسجد الحرام ، بین رکن و مقام انجام می شود. 🤝بیعت های تاریخی: 1⃣ بیعت مردم یثرب با پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) 2⃣ بیعت اصحاب رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) در سرزمین حدیبیه 3⃣ بیعت تاریخی مسلمین با امیر المومنین(علیه السلام) در غدیر خم 4⃣ بیعت شهادت طلبانه اصحاب امام حسین(علیه السلام) در شب عاشورا 5⃣ بیعت هزاران خلبان وفادار با امام خمینی (ره) در تاریخ انقلاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢چرا حضرت مهدی علیه‌السلام به نامی که از ماده «قیام» گرفته شده خوانده می‌شوند؟ 👤 شهید
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
#کلیدهای_خوشبختی قسمت 4⃣5⃣ ⚜ خدا مرگت دهد ⚜ اگر کسی به شما گفت : خدا مرگت دهد، در واقع یک دعا برا
قسمت 5⃣5⃣ ⚜ خدا خریدار دل شماست ⚜ در کجا دیده اید کسی وسیله خراب شما را بگیرد، اصلاح کند، سالمش کند، برایش کلی هزینه کند، بعد هم بگوید خودم خریدارش هستم؟! اهل بیت علیه السلام قلب آلوده و گنه کار شما را می گیرند، خودشان پاک و سلیمش می کنند. بعد هم می گویند خودمان خریدارش هستیم، خدای تعالی خریدار دل شماست ◀️ ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍕🍔شعر آداب غذا خوردن 🔷🔸💠🔸🔷
🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇 💠و درود خدا بر او فرمود: گناهی كه تو را پشيمان كند بهتر از كار نيكی است كه تو رابه خودپسندی وادارد. 📒 🎇🌹🕊 🎇🌿🌹 🎇🎇🎇🎇
🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇 💠و درود خدا بر او فرمود: ارزش مرد به اندازه همت اوست، و راستگويي او به ميزان جوانمردي اش، و شجاعت او به قدر ننگي است كه احساس مي كند، و پاكدامني او به اندازه غيرت اوست. 📒 🎇🌹🕊 🎇🌿🌹 🎇🎇🎇🎇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
آروم دستم رو تو دستای آرمان گذاشتم و باهاش به سمت وسط سالن رفتم. . . . آرمان_ خب خوشگل خانوم. بیا
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ با مرور اون روز تنها چیز عجیب اصرار عمو به این رابطه بود شاید باید یکم برم جلوتر . درست یک ماه بعد. روزی که...... با دیدن اسم آرمان رو گوشی بستنی رو از دهنم بیرون میکشم و رو به ترلان میگم: اوه. آرمانه . ترلان_ خب جواب بده دیگه. زود باش. دکمه قرمز رو به سبز میرسونم و جواب میدم_ جونم؟ آرمان_ سلام عشقم. خوبی؟ _ میسی نفشم. توخوفی؟ آرمان_ توخوب باشی منم خوبم جیگر . تانیا من من.... _ تو چی آرمانم؟ آرمان_ من دارم برمیگردم ترکیه . تنها چیزی که شنیدم صدای افتادن گوشی روی زمین بود و ترلان که مدام میپرسید_ تانی چی شد؟ واقعا داشت میرفت کسی که منو عاشق خودش کرده بود ، یا شایدم عشق نبود ولی ....... . . تا یه هفته کارم شده بود اشک و گریه. به یاد آرمانی که برای رفتنش فقط زنگ زد از عمو خداحافظی کرد. آرمانی که بعدها فهمیدم زن داشته و ظاهرا من اسباب بازی بودم برای هوس بازی های مردونش. . . یک ماه از رفتن آرمان میگذشت و من فقط شاهد حرص خوردنای عمو بودم و طعنه هاش که واقعا دل میسوزوند و اولین بار بود که ازش میشنیدم و دلیل این همه حرص خوردنش رو درک نمیکردم. با اومدن آرمان پرونده دوستیم با سیما و دلارام بسته شد و با رفتنش با ترلان؛ که فهمیدم ادامه دوستیش با من فقط به خاطر نزدیکی به آرمان بوده و با رفتن آرمان همه طعنه و تیکه هاش رو انداخت و رفت. و من تنها ترسم از این بود که بابا اینا بویی از قضیه ببرن. چون در کنار همه آزادی هایی که داشتم این مورد تو خونه کاملا ممنوع بود و عمو این اطمینان رو بهم داده بود که قرار نیست کسی چیزی بفهمه ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ به خداحافظی تلخ تو سوگند، نشد  که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ .
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ به روایت حانیه ................................................................... با دستام سرم رو گرفتم و هق هق گریم اوج گرفت ، کاش.....کاش..... اصلا یاداوری نمیکردم اون روزهای زجراور رو. اصلا چه ربطی به این ماجرا داشت ؟ تنها ربطش میتونست این باشه که..... که..... نکنه عمو همه اینکارارو به خاطر منافع خودش میکرده؟ نکنه آرمان برگشته باشه؟ نه نه امکان نداره. عمو منو مثله دختر خودش دوست داشت. اره واقعا دوستم داشت. آرمانم که الان نه نه عمرا عمرا نیمده. با صدای در به خودم اومدم. _ کیه؟ امیرعلی_ میتونم بیام تو ؟ _ اره. با اومدن امیرعلی سریع پریدم بغلش کردم و به اشکام اجازه باریدن دادم. امیرعلی_ به خاطر حرفای عمو انقدر به هم ریختی ؟ اون از دل من خبر نداشت و منم قصد نداشتم که خبردار بشه. پس سکوت کردم و جوابی ندادم. . . . دوباره صبح شد و غرغرای مامان برای بیدارکردن من شروع شد. یه چشممو باز کردم و به مامان که داشت کمدمو وارسی میکرد نگاه کردم. _ دنبال چیزی میگردی؟ مامان_ چه عجب. لباساتو کجا گذاشتی؟ _ لباسایی که برای عید گرفتم؟ مامان_ اره. پاشو پاشو دیر میشه هااااااااا . _ کجا؟؟؟؟ مامان _ خونه خاله اینا. شبم خونه خاله مرضیه. _ ایوووول. سریع پاشدم . لباسامو پوشیدم و حاضرشدم. مامان_ حانیه بدو دیرشد. _ اومدم همزمان با دیدن امیرعلی دم در اتاق سووووت بلندی کشیدم. _ اوففففف. کی میره این همه راهو؟ خوشتیپ کردی خان داداش. خبریه؟ امیرعلی _ شاید.... _ جون مو؟ امیرعلی_ ها جون تو. _ راه افتادی داداش. مامان_ داریم میریم خاستگاری _ چییییییییییییییییییییییییی؟ مامان_ چته تو؟ _ خیلی نامردید. بی خبر؟ اصلا من نمیام. بابا _ اخه دخترم با خبر بودی که الان همه جا پر شده بود. _ نمیخوااااااام. اصلا من نمیام. امیرعلی _ پس منم نمیرم. با تعجب برگشتم سمت امیرعلی. بی خیال و خونسرد شونشو بالا انداخت. _ مسخره. بریم خب امیرعلی_ فدای ابجیم _ حالا چه ذوقیم میکنه. من این فاطمه رو میکشم که به من نگفت مامان _ حالا از کجا میدونی فاطمس؟ _ از رفتارای ضایع گل پسرتون . برگشتم سمت امیرعلی دیدم کلا رفته تو زمین. داشتم میترکیدم از خنده. یعنی این حیای این دوتا منو کشته . . . خاله مرضیه_ فاطمه جان چایی رو بیار مادر. _ من برم کمک؟ خاله مرضیه_ برو خاله جون. با خنده به امیرعلی نگاه کردم. طبق معمول سرش پایین بود. رفتم تو آشپرخونه. قبل از هرچیزی یه دونه محکم زدم تو سر فاطمه که صداش در اومد بعد سریع دهنشو گرفتم که حیثیتم نره _ پرووووو. دیگه من غریبه شدم . ها؟ فاطمه_ به خدا خودم امروز صبح فهمیدم. _ اخ الهی بگردم. خودتم که غریبه ای. بابای فاطمه_ بچه ها رفتید چایی بسازید _ الان میایم عمو. _ بدو بدو بریز. من رفتم بیرون فاطمه_ مرسی که اومدی کمک. _ خواهش فاطمه_ روتو برم _ برو تز آشپزخونه که اومدم بیرون با نگاه های متعجب جمع به خاطر تاخیرمون مواجه شدم که خودم پیش دستی کردم و گفتم_ الان میاد. چند دقیقه بعد فاطمه با سینی چای اومد ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ شروع عاشقی هایم، سرآغاز غمی جانکاه از آن غم تا به امروزم پر از تشویش و گریانم ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از  『فرید کنزو😎❤️』
سلام من سیامک انصاری هستم شما رو به بایا دعوت میکنم حالا بایا چیه ؟ من که از وقتی فهمیدم گفتم بایا میشه همه چیز زندگیت بایا راه دسترسی به ۶۲ میلیون کاربر اینترنت به بایا بیا : https://eitaa.com/joinchat/832831567C6444cba84f
🌺 هر روز یک شهید بزرگوار رو خدمتتون معرفی میکنیم تا انشاالله با ۳۱۳ شهید آشنا شوید سال 64 در کنکور سراسري دانشگاه ها با استفاده از سهميه رزمندگان رتبه نخست را در کل کشور و در همه رشته هاي انتخابي بدست آورد و از اين پس در رشته پزشکي دانشگاه شهيد بهشتي تهران به ادامه تحصيل پرداخت. در مدت چهار سال حضور در جبهه جنگ بارها مجروح شد و در عين حال در بسياري از اين موارد کمتر اتفاق مي افتاد که دوستان و حتي خانواده اش از اين موضوع آگاهي يابند امام (ره) را از ژرفاي جان دوست مي داشت تا بدان حد که وصيت نامه خود را با کوتاه ترين عبارت و در يک جمله به تحقق خواسته ها و سخنان رهبر ومقتدايش مزين کرد: «فقط نگذاريد حرف امام به زمين بماند.همين» و چون حضرت امام (ره) جنگ را در رأس امور خوانده بود، حضور در جبهه را با شگفتي تمام بر دنياي عافيت و سلامت کلاس درس و دانشگاه ترجيح داد  احمدرضا که نوجواني و بلوغ جسماني خويش را در ميدان هاي جنگ آغاز کرده بود در مقام معرفت و سلوک علمي مدارج روحاني را در مقام انقطاع از دنيا و اتصال به مبدأ اعلي درمي نورديد و چنين بود که بسيجي مرد ميدان هاي جنگ سرانجام پس از شرکت فعال در عمليات کربلاي 5 ، در شب دوازدهم اسفند ماه سال 65 همراه تني چند از همرزمانش از آن جمله مجيد اکبري در درگيري با کمين هاي دشمن بعثي به شهادت رسيد و به لقاءالله پيوست و پس از 15 روز که پيکر خونينش ميهمان آفتاب بود بازگردانيده و درآرامگاه عاشوراي ملاير به آغوش خاک سپرده شد
🌙شبتون بخیر در رحمت خداهمیشه باز و فانوس قشنگش همیشه روشنه پس فکرت راازهمۀ این اما و اگرها دور کن ترس وناامیدی وتردید را بخاک بسپار وامید وصبر وعشق را راه زندگیت قرار بده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یادت باشد ... آغاز هر ارتباطی سلام است، هر روزت را با سلام به امام زمانت آغاز کن!! قدم اول ایجاد ارتباط و اُنس با مولا همین سلام کردن است ... سلام کردن خواستن سلامت از خداست، ما با هر سلام‌مان از خداوند می‌خواهیم امام عصر علیه السلام را تا زمان غلبه نور بر تاریکی‌ها در تمام جهان، از هر آفتی دور نماید ... ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌
🗓سالروز تشکیل نهاد بسیارمهم شورای عالی انقلاب فرهنگی به‌دستور چندباره امام خمینی(ره) 💠امام خمینی(ره): ♦️فرهنگ مبدأ همه خوشبختي‌ها و بدبختی‌هاست، فرهنگ اسلامی جوان اسلامی و فرهنگ استعماری جوان استعماری تحویل می‌دهد! ۶۵/۱۰/۲۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
#خطبه_فدکیه قسمت 16 ❌ و النَّهْىَ عَنْ شُرْبِ الْخَمْرِ تَنْزِيهاً عَنِ الرِّجْسِ و اجْتِنابَ قَذْف
قسمت 17 ‼️ و النَّهْىَ عَنِ الزِّنا تَحَصُّناً مِنَ الْمَقْتِ و الْعَدْلَ فِى الاَحْكامِ اِيناساً لِلرَّعِيَّةِ و تَرْكَ الْجَوْرِ فِى الْحُكْمِ اِثْباتاً لِلْوَعِيدِ و حَرَّمَ اللّهُ الشِّرْكَ اِخْلاصاً لَهُ بِالرُّبُوبِيَّةِ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ ‼️ بازدارى از زنا را براى حصار از ورود خشم الهى و عدالت در احكام را مايه‌ى اُنس مردمان و رعايا و ترك ستم در حكم قاضى را سبب تحقق كيفر و جزای اعمال قرار داد و براى اخلاص در بندگى پروردگار، از شرك بازداشت. 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ (17) ‼️ And He forbade polytheism in order to establish sincerity for His Grace! And also He set justice in orders to make people to be kind with each other and quitting cruelty In judges orders base of the proof of existence of the hell and paradise. And He Prevents people from for purity in worshipping god.