eitaa logo
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
1.8هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.3هزار ویدیو
163 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله... شب هشتم محرم چه زود به آخراش رسیدیم... شب آقا علی اکبر شبیه‌ترینِ شخص به پیغمبرِ
اما چکار کردن مسلمون نماهای کوفی با این پیغمبرِ دوم... 😔 بعد شهادت اصحاب، اومد از باباش اذن جنگ بگیره بابا هم بی معطلی اجازه دادن.. اما تا جوونِ حسین از باباش خدافظی کرد، تو دل حسین غوغایی به پا شد... 😔
میدونست دیگه این قدِ رعنا رو نمیبینه... 😔 میدونست دیگه این صورت زیبا رو سالم نمیبینه... 😔 میدونست دیگه این آراستگی و راست قامتی رو از جوونش نمیبینه... 😭
وقتی علی راه افتاد سمت میدون، مقتل میگه: فنظر الیه نظر آیس ٍ... یعنی حسین با یأس و نا امیدی به پسرش نگاه کرد... 😭😭
گفت پسرم من باباتم منم دل دارم... قد من خم شده تا خوش قد و بالا شده ای. چون که مهر پدران نیست کم از مادر‌ها
پسرم! می‌روی، امّا پدری هم داری نظری گاه بیندار به پشت سر‌ها داری میری برو اما هوای خواهراتو هم داشته باش...
نگاه کن ببین چطور تو خیمه دلشون شور افتاده... 😭😭 نگاه کن چطور اشک تو چشای سکینه و رقیه حلقه زده... 😭😭
یه سر برو خیمه‌شون پسرم دلشونو به دست بیار علی جان 😭 سر راهت پسرم تا در_ آن خیمه برو شاید آرام بگیرند کمی خواهر‌ها 😭  
رفت میدان... خلاصه کنم روضه رو... بعد از جنگ و رزم حیدریش، محاصرش کردن... از اسب به زمین افتاد..
اما این علی کجا و اون علیِ موقع خداحافظی از باباش کجا... 😭😭 حسین خودشو رسوند به بدن قطعه قطعه و نیمه جون پسرش... 😭