eitaa logo
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
1.8هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.3هزار ویدیو
161 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌿🌹🌿🌹 🌿🌹🌿🌹 🌹🌿🌹 🌿🌹 🌹 |📄🙃 | ♥️ 🖇 بابابزرگ: –جریان چیه؟چی می گی بابا؟ عمه خنده اش و جمع کردو گفت: _هیچی باباجون امشب تولد امیرعلیه محیا جون براش کیک درست کرده.. با این حرف عمه سیل تبریکات امیرعلی رو نشونه رفت وتحسین ها من رو... خوشحال شده بودم که این بار محسن گفت: _ای بابا آقا امیرعلی می خوردینش دیگه فوقش میومدیم بیمارستان عیادتون حالا همه مون بدبخت میشیم...اونجوری فقط خرج یک کمپوت میفتادگردنمون! همه به قیافه زار محسن خندیدن ... مامان بابا هم میون خنده به محسن و محمد چشم غره رفتن! ولی مگه مهم بود برای این دو نفر که همونطور بیخیال نشسته بودن و انگار نه انگار! این بار عطیه دنباله حرف رو گرفت: _بفرما من خواهر شوهرشم یه چیزی میگم میگین نگو بده! اینا که دیگه داداشای خودشن! صدای خنده ها بالاتر رفته بود و من کلی حرص خوردم! مامان بزرگ پایی رو که از درد دراز کرده بود و جمع کرد - خب شماهم اتفاقا این کیک خوردن داره..! پاشو مادر محیا بروچاقوبیار برشش بدم هرکسی یه تیکه بخوره! با خجالت گفتم: _اخه خیلی کوچیکه تازه نمیدونم واقعا مزه اش خوبه یا نه؟! مامان بزرگ - خوبه مادر تو اینجوری نگو تا این فسقلی ها هم سربه سرت نزارن پاشو! با بریده شدن کیک و تقسیمش نگاهم رو به امیرعلی دوختم توی این جمع نظر اون برام مهمتر بود راجع به این کیک پر دردِسرم.. گمونم سنگینی نگاهم رو حس کرد که سربلند کردو با یک لبخند مهربون لب زد _عالی بودممنون! – خیلی خوشمزه بود محیا جون ان شاالله شیرینی عروسیتون! با این حرف زن عمو نسرین تیکه کیکی که تو دهنم گذاشته بودم پرید تو گلوم و کلی سرفه کردم! و خجالت کشیدم و نتونستم درست جواب تشکرو تعریف بقیه رو بدم... عطیه هم همون طور که با مشت محکم می کوبیدپشتم و عقده هاش رو خالی میکرد، آروم گفت: خب حالا چرا هول میکنی زن عمو نگفت شیرینی زایمانت که! هجوم خون و به صورتم حس کردم وسرفه هام بیشتر شد.خنده ریز ریز نفیسه و دختر عموی بزرگم که مثلا باهم مشغول حرف زدن بودن نشون میداد حرف عطیه رو شنیدن! با ببخشیدی رفتم توی آشپزخونه و یک لیوان آب سر کشیدم تا نفسم بالا اومد -زنده ای؟! خصمانه به عطیه ای که تو آشپزخونه سرک می کشید نگاه کردم که لبخند دندون نمایی زد - -مگه دستم بهت نرسه عطی دونه دونه اون گیساتو میکنم! زبونش رو برام درآورد – بیخود بچه پروولی خودمونیم محیا از این به بعد شبهای تولد امیرعلی سعی کن کیک سه طبقه بپزی چون تجربه امشب ثابت کرده که همه درچنین شبی میان خونه ماعید دیدنی و ما هم با مهمونهامون صددرصد میایم خونه شما... نمیشه که شب تولد داداشم نباشیم که! خندیدم -ده دقیقه جدی باش -جدی میگم هامهمونهای توی هال گفته من رو تصدیق میکنه فقط حواست باشه که دفعه بعد چون به احتمال زیاد رفتین خونه خودتون و شرتون کم شده... چپ چپ نگاهش کردم که ادامه داد -حواست باشه این جوری هول نشی چون قطعا اون موقع دعا میکنن بیان شیرینی بچه دارشدنت و بخورن! چشمهام گرد شدو دستم رفت سمت دمپاییم وپرتش کردم سمت عطیه که جاخالی دادو من دادزدم –مگه دستم بهت نرسه بی حیا! کتابم و بستم و با گریه سرم و گرفتم بین دستهام ... فردا امتحان داشتم و همه مسئله های سخت رو باهم قاطی کرده بودم! توجهی به زنگ در خونه نکردم و توی دلم خدا رو صدا زدم! -سلام عرض شد! ذوق زده روی صندلی میز تحریرم چرخیدم -امیرعلی! سلام! به کل یادم رفته بود امشب قراره بیاد اینجاچه زود هم اومده بود امشب با لبخند نگاهم می کرد و به چهار چوب در اتاق تکیه داده بود _ چیزی شده؟ سرم رو خاروندم - نه چطور مگه؟ با قدمهای کوتاه اومد سمتم - قیافه ات داد میزنه آماده گریه بودی چی شده؟ با به یادآوردن امتحانم قیافه ام درهم شدو با ناله گفتم: _فردا امتحان دارم همه مسئله هارو هم قاطی کردم! با خنده مهربونی موهایی رو که از حرص چندبار بهم ریخته بودم و میدونستم اصلا وضعیت خوبی ندارن, مرتب کردو گفت: _این که دیگه گریه نداره دخترخوب وقتی اینجوری عصبی هستی درس خوندن فایده نداره .. پاشو حاضر شو بریم بیرون یکم حال و هوات عوض بشه ... هوا بهاریه و عالی...پاشو! دمغ گفتم:آخه امتحان فردام! نزاشت ادامه بدم_پاشو بریم برگشتیم خودم کمکت می کنم! خوشحال و ذوق زده پریدم – الان آماده میشم! با خنده گونه ام رو کشید - فدات بشم که با چیزهای ساده خوشحال میشی، تا من چایی که زن دایی برام ریخته رو می خورم تو هم زود بیا!! دستم روی گونه ام رفت و ماساژش دادم و امیرعلی باخنده بیرون رفت ! @khademngoo
🌹🌿🌹🌿🌹 🌿🌹🌿🌹 🌹🌿🌹 🌿🌹 🌹 |📄🙃 | ♥️ 🖇 مثل بچه ها دستم روموقع راه رفتن تکون میدادم که امیرعلی انگشتهاش رو بین انگشتهام قفل کرد تا به کارم ادامه ندم ! -ببخشید دیگه بیرون رفتن ماهم اینجوریه ... بایدبا پای پیاده بری گردش! هوای بهاری رو با یک نفس بلند وارد ریه هام کردم... دلم نمی خواست امروزم با این حرفها خراب بشه. با ذوق گفتم: _خیلی هم عالیه!ممنون که اومدیم بیرون حس می کنم داره مغزم از هنگ بودن بیرون میاد خندیدو دستم رو فشار آرومی داد که گفتم: حالا کجا میریم؟؟! سنگ ریز زیر پاش رو شوت کرد - هرجا که دوست داری...تو بگو کجا بریم!؟ کمی فکر کردم و با ذوق از جا پریدم -بریم پارک کوچه پشتی!...دلم تاب بازی می خواد! نگاهی به صورت امیرعلی کردم به خاطر چشمهای گردشده اش از ته دل خندیدم... خنده من به خنده اش انداخت! -امان از دست تو نمیشه همین و آروم بگی حتما باید چند سانتم بپری باالا؟! لب پایینم و گزیدم - خب ببخشید...میریم پارک؟! با خنده سر تکون داد - چشم میریم دستم رو که حصار دست امیرعلی بود باالا آوردم ...دست امیرعلی رو بین دودستم گرفتم و گفتم _آخ جون میریم تاب بازی...چقدر دلم می خواست! آروم می خندید _محیا خانوم تاب بازی نداریم! اخم مصنوعی کردم - چرا آخه؟ یک ابروش و بالا داد _ منظورم به خودم بود همینم مونده با این سنم سوار تاب بشم ... البته شماهم به شرط خلوت بودن پارک میتونین تاب بازی کنیدها گفته باشم! لبهام رو جمع کردم و گفتم:باشه! ولی عجب باشه ای گفتم! از صدتا نه بدتر بود خدا روشکر به خاطر تاریکی هوا پارک خلوت بودو من به زور امیرعلی رو سوار تاب کردم و محکم تابش میدادم! چشمهاش رو به خاطر سرعت تاب روی هم فشار میداد – محیا بسه ...بسه ...حالم داره بهم میخوره! دوباره محکم تابش دادم و با خنده گفتم: _امیرعلی از تاب می ترسی؟؟ وای وای وای! نفس زنون خندید - مگه من از این تاب نیام پایین محیا! نوبت تو هم میشه دیگه؟! با خنده نچی گفتم و اومدم رو به روش -راه نداره اصلامن پشیمون شدم ! حوصله تاب بازی ندارم! سرعت تاب داشت کمتر میشدو امیرعلی با خنده ابرو باالا مینداخت -جدی؟! ...اگه شده به زور میشونمت روی تاب،باید تاب سواری کنی فهمیدی!؟ من یه دل سیر به خطو نشون کشیدنش خندیدم و با خودم فکر کردم اگه واقعا میشد روی پای امیر علی بشینم و تاب بخورم چه خوب بود! با کشیده شدن پای امیرعلی روی زمین خاکی,به خودم اومدم ... تاب از حرکت وایستاده بودو امیرعلی با نگاه شیطونش خیره به من... سریع به خودم اومدم و با یه جیغ شروع کردم به دویدن و امیرعلی دنبالم ! -غلط کردم امیر علی...ببخشید!! به صدای بچگونه ام خندید: - راه نداره با التماس گفتم: _ببخش دیگه جون محیا خنده رو لبش رفت و انگشت اشاره اش به نشونه سکوت نشست روی لبم...نفس عمیقی کشید تا آروم بشه: اخم مصنوعی کرد - دیگه جون خودت و قسم نخور هیچ وقت! لبهام با خوشی به یک خنده باز شد! بی هوا گونه اش و بوسیدم _چشم! چشمهاش گرد شدو صداش اخطار آمیز _محیا خانوم!! نوک بینییم رو آروم کشید – این کارم نکن وقتی بیرون از خونه ایم! بدون اینکه به جمله ام فکر کنم گفتم: _آها یعنی اگه تو خونه بودیم اشکال نداره هرچقدر بخوام ببو... هنوزکلمه آخرو کامل نگفته بودم که صورت آماده خنده امیرعلی من رو متوجه حرفم کرد... دستم وجلو دهنم گرفتم و هینِ بلندی گفتم... صدای خنده امیرعلی هم توی پارک پیچید! تمام تنم داغ شده بود و خجالت کشیدم! کنار گوشم شیطون گفت: _نه خب خوشحالمم می کنی! کشیده وخجالت زده گفتم:امیرعلیییییی از من جدا شدو خیره به چشمهام – بله خانوم؟! مهربون ادامه داد -قربون اون خجالت کشیدنت ... یادت باشه از این به بعد حواست و جمع کنی و فقط این حرفهای خوشمزه ات رو جلوی من بگی!! با اینکه غرق خوشی شده بودم ولی بیشتر خجالت کشیدم! ... @khademngoo
🌹🌿🌹🌿🌹 🌿🌹🌿🌹 🌹🌿🌹 🌿🌹 🌹 |📄🙃 | ♥️ 🖇 خنده اش رو خوردو برای ازبین بردن این حال من گفت: حالابریم که نوبت تاب بازی توعه! یک قدم رفتم عقب و دستهام رو به حالت تسلیم بالاآوردم - نه نه... میشه بجاش الاکلنگ سوار بشیم؟؟! بلند خندید _ دیگه چی؟همون تابم به اجبار سوار شدم ...بدوببینم! قیافه ام و مظلوم کردم که دستم رو کشید - قیافه ات و اونجوری نکن زشت میشی! ابروهام باال پرید – امیرعلی واقعا که! خندیدو روی صفحه فلزی ضربه زد - بشین لبهام رو تو دهنم جمع کردم - خواهش می کنم! -بیا بشین کوچولو تابت بدم اهل تلافی نیستم! ذوق زده دستهام و بهم کوبیدم و نشستم – قول دادی ها! خندید- باشه قول دادم! زنجیرهای تاب و به طرف عقب کشید – چادرت و جمع کن ...به جایی گیرنکنه باشه ای گفتم و چادرم و که از تاب آویزون شده بود و جمع کردم ... با حرکت یک دفعه تاب جیغ بلندی کشیدم و دستهام روی زنجیرهای درشت تاب محکم شد! چشمهام رو بستم و همون طور که تاب تکون می خوردو با جلو عقب شدنش قلبم رو از جا می کند,هوای بهاری رو نفس کشیدم ! هیجان زده گفتم: وای امیرعلی ممنون خیلی کیف داره! صدای خنده آرومش رو شنیدم - هروقت خسته شدی بگو تاب و نگه دارم که بریم مثلافردا امتحان داری ها! باشه ای گفتم و به آسمون پر ستاره نگاه کردم و از ته دل گفتم: پ خدایا شکرت ...عاشقتم !مرسی که همیشه هستی و این قدر مهربونی با اینکه من بنده خوبی نیستم!ممنونم به خاطر امیرعلی آرزوهام ! -داری با خدا دردودل می کنی؟ باخنده نگاه از آسمون گرفتم -آره از کجا فهمیدی؟ -از نگاهت که به آسمون بودو سکوتت! خوشحال گفتم: امیرعلی تو هم اینجوری با خدا حرف میزنی؟ مثل یک دوست؟ با قدمهای آرومی اومد و تاب کنار من نشست ومن در حال تاب خوردن به صورتش نگاه کرد _آره خب بهترین دوست آدم همیشه خداست !بهترین پناه ! بهترین همدم !از رگ گردن به آدم نزدیک تر! شیطون گفتم: داشتم ازش تشکر می کردم بخاطر اینکه آرزوم و برآورده کرد و تو رو به من بخشید...فکر کنم از دستم خسته شده بود که هروقت صداش کردم تو رو خواستم!مهربون خندید - خدا هیچ وقت از بنده هاش خسته نمیشه! حرکت تاب آروم شده بود –آره میدونم منظورم آرزوی تکراریم بود که خدا رو خسته کرده ! لحنش جدی شد ولی نگاهش مهربون بود - خب حاالا آرزو کن یک آرزوی جدید و بهتر ! از تاب پایین پریدم و رفتم نزدیکش...به چشمهاش خیره شدم - دیگه آرزویی ندارم وقتی که تو هستی! تو بهترین آرزوی منی که برآورده شده ...مطمئنم کنار تو خوشبخت ترینم پس دیگه آرزویی نمی مونه! خیره بود به چشمهام -یعنی دیگه هیچی از خدا نمی خوای؟ خاک چادرم رو تکوندم – چرا دعا میکنم مثل دعای فرج...دعای سلامتی...شفای مریضها ...خیلی دعاهای دیگه ولی خب آرزوهم دارم این که کنار تو برم سفرهای زیارتی و تو برام زیارت نامه بخونی...تا آخر عمرم کنارت زندگی کنم... خلاصه بازم آرزوهام ختم میشه به تو! بازوم و گرفت و از تاب بلند شد –نمیتونم خوشبختت کنم کاش من و آرزو نمی کردی! باصدای گرفته اش به صورتش نگاه کردم –امیرعلی این چه حرفیه ...من االانم خوشبختم نگاهش غم داشت -نمیتونم یک زندگی ایده آل برات بسازم یا حداقل معمولی ...گردش بردن و تفریح کردنمونم که داری میبینی ساده است مثل خودم !برات خاطره های خوش نمیسازه که به یاد موندنی باشه! پوفی کردم - باز امشب رسیدیم سر خونه اول؟! نگاه دزدید از چشمهام و قدمهاش رو آروم برداشت -حقیقته عزیز من یک حقیقت تلخ! دویدم دنبالش -اتفاقا خیلی هم خوبه من عاشق این سادگی ام و این ساده بودن برام پر از خاطره ...دوست دارم ساده باشم کنارتو ...دوست دارم این امیرعلی ساده رو که غرق این دنیا و دنیایی بودن نیست و برام یک تکیه گاه محکمه! سکوت کردو منم سکوت کردم ...از پارک بیرون اومدیم ... با نفس عمیقی گفت: قهری؟ دلخور گفتم: نباشم؟من و آوردی بیرون مغزم باز بشه بتونم امتحانم و بخونم ... بجاش کلی حرصم دادی...اگه امتحانم و خراب کنم تقصیرتوه... رفتار بدی از من میبینی که هر چند وقت یک بار میرسی به اینجا؟! -نه نه اصلا ..فقط؟! کلافه گفتم: کی قراره این فقط ها و اگرها تموم بشه؟ فقط چی؟ نگاهی رو که به من دوخته بود دزدیدو خیره شد به قدمهاش - دیشب که رفته بودیم خونه داییت...! سکوت کرد ... چون دایی سعید مسافرت بودن دیشب تازه رفته بودیم خونه اشون برای عید دیدنی و دیدار سالانه ... -خب؟؟ - خیلی خیلی اتفاقی شنیدم که ... که... @khademngoo
💐 ویژه 🌸تولد (ع) 💠 🌷با سجده و عبادت با دوستی و محبت امام سجاد ما شده امام امت خلاصه سجده هاشو تو کتابش نوشته صحیفه سجادیه نویدی از بهشته🌹 ✿⃟🌸 ‌‌‎• @khademngoo 🌸• ✿⃟☔️
💐 🌹(ع) 🌻 همسایه ی رنگین کمون🌷 آبی شبیه آسمون روی لبش ذکر و دعا مردی همیشه مهربون بهار شکفته تو صداش به آسمون میره دعاش فقط خدای مهربون جاریه توی لحظه هاش ستاره ی چهارم دین سجاده امام زین العابدین سجاده همدم سجاده ی نورسجاده عابد ترین مؤمنین سجاده🌸 ✿⃟🌸 ‌‌‎• @khademngoo 🌸• ✿⃟☔️
🌹علم_آموزان خوب و عزیز👇👇 ✅ و 🌹(ع) 1⃣ امام سجاد(ع) در چند سالگی به امامت رسید؟23 سالگی 2⃣مجموع دعا­های امام سجاد(ع) را چه می­گویند؟صحیفه سجادیه 3⃣صحیفه سجادیه شامل چند دعا می­باشد؟ 57 دعا 4⃣کدام کتاب به خواهر قرآن،انجیل اهل بیت و زبور آل محمد معروف است؟صحیفه سجادیه 5⃣نام کتاب امام سجاد(ع)چیست؟ رساله حقوق 6⃣امام سجاد(ع) چند بار و به چه وسیله ای به حج مشرف شدند؟ 20 بار، با شتری که داشتند 7⃣امام سجاد(ع)در واقعه کربلا چند سال داشتند؟ 22سال 8⃣اولین کسی که با مهر و تسبیح امام حسین(ع) سجده و عبادت کردند که بود؟امام سجاد(ع) 9⃣دعای ابو حمزه­ ثمالی از کدامیک از معصومین صادر شده است؟امام سجاد(ع) 0⃣1⃣کدام امام خوش­ صدا­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­ ترین مردم در قرائت قرآن بود؟ امام سجاد(ع) 1⃣1⃣امام سجاد(ع)داماد کدامیک از امامان بود؟امام حسن مجتبی(ع) 2⃣1⃣امام سجاد(ع)به کدام کشور­ها مسافرت کرده است؟سوریه و عراق ✿⃟🌸 ‌‌‎• @khademngoo 🌸• ✿⃟☔️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐 🌹(ع) 💐 🌹عاقبت برات می سازیم ما به ایوون طلات می نازیم❤️ 🍃🌺🍃 با سرسعادت امام سجاد (ع) مبارک باد 🍃🌺🍃 ✿⃟🌸 ‌‌‎• @khademngoo 🌸• ✿⃟☔️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐👏👏 پسر فاطمه (س) بابا شد🌈🌈 🎥 مولودی حاج محمدرضا طاهری- حسین طاهری ❤️ علیه السلام ❤️ 👏👏 👏👏👏🌹🌹🌹🌹👏👏👏 🍃🌸✨🌸✨🌸✨🌸🍃 ✿⃟🌸 ‌‌‎• @khademngoo 🌸• ✿⃟☔️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎊امشب كه🎉 🌸 🎊در بهشت وا مى ‏گردد🎉🌸 🎊هر درد نگفتنى دوا مى ‏گردد 🎊از يمن ولادت امام سجاد(ع)🎉🌸 🎊حاجات دل خسته روا مى ‏گردد 🎊میلاد امام 🎊سجاد علیه السلام مبارک🎉🌸 🎊عیدتون مبارک 🎊و همگی حاجت روا🎉🌸 ✿⃟🌸 ‌‌‎• @khademngoo 🌸• ✿⃟☔️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بنام نامی پروردگار منانی که اسم مبارکش دوای همه بیماری هاست بنام خداوند سبحانی که ذکر مقدسش شفای همه بیماری هاست بنام آفریدگار جهان و جهانیانی که طاعت و عبادتش سر آمد همه جاه و جلال و هستی و دارائی هاست 🍃بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ🍃     🌸 الهـی بـه امیـد تــو 🌸 💠خادم ✿⃟🌸 ‌‌‎• @khademngoo 🌸• ✿⃟☔️
🔸🔹🔸🔹🔸🔹 🔹🔶🔹🔶🔹 🔶🔹🔶🔹 🔹🔶🔹 🔶🔹 🌼🍃 إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِى الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذَاباً مُّهِیناً🍃🌼 🌸🍃همانا کسانى که خدا و رسولش را آزار مى‏ دهند، خداوند در دنیا و آخرت آنان را لعنت مى‏ کند، و براى آنان عذاب خوار کننده ‏اى آماده کرده است.🍃🌸 {سوره ی احزاب ، آیه ۵۷ } 💠 نکته ها : آزار خداوند، یعنى انجام کارى بر خلاف خواست و رضاى او که به جاى جلب رحمت الهى، غضب و لعنت خداوند را به دنبال دارد. شاید مراد از اذیّت خدا، اذیّت بندگان خدا باشد، نظیر قرض دادن به بنده که قرض دادن به خداست، و مراد از اذیّت کردن پیامبر تکذیب و تهمت و برخورد بى ‏ادبانه با آن حضرت و اذیّت کردن اهل بیت اوست، همان گونه که در چند روایت آمده است که پیامبر اکرم فرمود: «فاطمة بضعة منّى فمن اغضبها اغضبنى» فاطمه پاره‏ تن من است، هر که او را خشمگین سازد مرا به خشم آورده است. 💠 پیام آیه : ۱- بنده‏ مخلص به جایى مى ‏رسد که رنجاندن او، رنجاندن خدا مى‏ شود. «یؤذون اللّه و رسوله» ۲- بخشى از کیفر توهین و تحقیر و آزار و اذیّتِ اهل ایمان، در همین دنیا ظاهر مى‏ شود. «لعنهم اللّه فى الدنیا» ۳- چون هدف ایذا کننده اهانت است، کیفر او نیز اهانت در آخرت است. «عذاباً مهینا 💠خادم ✿⃟🌸 ‌‌‎• @khademngoo 🌸• ✿⃟☔️
🏝فرا رسیدن سالروز ولادت فرخنده و مسعود سید الساجدین، زین العابدین، حضرت امام سجاد صلوات‌ الله‌ علیه را به محضر مبارک حضرت ولیّ‌ عصر عجّل‌ الله‌ تعالی فرجه‌ الشریف و همه‌ی شیعیان و ارادتمندان آن حضرت تبریک و تهنیت عرض می‌نمائیم🏝 ⚘سلام بر تو ای کتاب مجسّم کربلا زیباییِ مُهر و مناجات ای خدای عاشقی سجاده‌ات را پهن کردی تا اهل زمین را با دستان دعایت به آسمان وصل کنی. بودنت را شکر و آمدنت را شادباش که سخت مشتاق مِهر بی‌بهانه‌ات هستیم⚘ 💠خادم ✿⃟🌸 ‌‌‎• @khademngoo 🌸• ✿⃟☔️
🔆متن شایعه : "نکات ایمنی در تلگرام دوستان تو گروه هایی که هستید علامته @ رو تایپ کنید ولی ارسال نکنید لیسته کسایی که توسط ربات هک شدند میاد بهشون هشداربدین که ربات رو بلاک یا حذف کنند دوستان توجه کنید تحت هیچ شرایطی روی لینک های ارسالی که پسوند bot دارن کلیک نکنید روبات غیر اخلاقی به آیدی شما میچسبه و به تمام گروه هایی که عضو هستین لینک غیر اخلاقی به نام شما ارسال میشه و آبرو ریزی میشه حواستون کاملا باشه تو گروه هایی که عضو هستین سریع انتشار بدین این مطلب رو" 🔆پاسخ شایعه : ✳️ این ادعا صحت ندارد!! زیرا هنگامی که نشانه ی @ در یک گروه نوشته می شود، لیست کاربرانی که عضو گروه بوده و برای نمایه کاربری خود در تلگرام، نام کاربری تعیین کرده اند، جهت انتخاب نمایش داده می‌شود. توضیحاتی در رابطه با نحوه ایجاد نام کاربری و کاربردهای مفید آن: 1⃣نحوه ساختن نام کاربری در تلگرام: در ابتدا وارد صفحه اصلی برنامه Telegram شوید و ازمنوی اصلی تلگرام Settings را انتخاب کنید. سپس روی Username کلیک کنید. در کادر مربوطه یک نام کاربری برای خود تعیین کنید. http://url.faranama.co/Username 2⃣در هنگام نوشتن یک پیام در یک گروه، شما می‌توانید با قرار دادن علامت @ پیش از نام کاربری شخص خاصی از اعضا او را اصطلاحاً Mention یا به او اشاره کنید تا مخاطب پیام شما مشخص گردد و نیز هشداری برای آن شخص ارسال شود. 3⃣شما می توانید از افراد بخواهید که ID تلگرام شان را به شما بدهند ویا شما ID خود را به آنها بدهید و ازطریق این روش بدون در اختیار قراردادن شماره موبایلتان، می توانید با یکدیگر در ارتباط باشید.. برای استفاده از این روش ابتدا باید با مرورگر داخل گوشی خود به آدرس اینترنتی telegram.me/idname رجوع کنید. با این تفاوت که باید بجای کلمه idname، نام کاربری فرد مورد نظر را وارد کنید. بعد از چندثانیه می بینید که صفحه ی چت با فرد مورد نظر برای شما باز می شود و می توانید با کلیک بر روی گزینه Send message برای او پیغام بفرستید. http://url.faranama.co/AddToTelegram ✳️ در مورد ربات های تلگرام باید گفت امکان فوق العاده ای هستند که میتوانند در خیلی از موارد مفید باشند. ذکر یک سری توضیحات در مورد این ربات ها (bot) لازم می باشد. 1⃣ربات تلگرام نوعی حساب کاربری ویژه است که بصورت یک برنامه نرم افزاری برای ارسال و دریافت اتوماتیک پیام طراحی شده است. امکان ایجاد و استفاده از ربات ها توسط خود شرکت تلگرام در یک بستر امن فراهم گردیده است. از کارکردهای ربات ها می توان به خبر رسانی، ارسال تبلیغات،‌ جستجو و مانند آن اشاره کرد. ربات تلگرام نمیتواند شروع کننده مکالمه با کاربران باشد، تنها زمانیکه کاربر ربات را به گروه اضافه کند یا به آن پیام بفرستد امکان ارسال پیام از طرف ربات وجود خواهد داشت. https://core.telegram.org/bots 2⃣در صورت مواجهه با یک ربات مزاحم “از جهت ارسال پیام های نامناسب” در یگ گروه، به سادگی مدیران گروه و یا شخصی که ربات را به گروه اضافه کرده است قادر به حذف و جلوگیری از فعالیت آن خواهند بود. امکان بلاک (Block) کردن ربات ها نیز برای کاربران فراهم است. http://url.faranama.co/StopBot 3⃣ربات ها بصورت پیش فرض در حالت “حفظ حریم خصوصی” نوشته می شوند و فقط پیام هایی را در یک گروه دریافت می کند که دستورات مرتبط با استفاده از آنها را در برداشته باشند. اما حتی در غیر این حالت ، دسترسی به همه پیام های رد و بدل شده در گروه به وسیله ربات نیز به معنی جاسوسی توسط آن نیست. زیرا معمولا تنها پیام هایی که برای ربات تعریف شده و معنی دار باشد، پردازش می شوند. http://url.faranama.co/Privacy-Mode 4⃣ربات ها همواره در انتهای لیست اعضای حاضر در یک گروه نمایش داده می شوند و در نام کاربری آنها حتما کلمه bot وجود دارد. درصورتیکه در انتهای لیست اعضای یک گروه رباتی مشاهده کردید، ‌عبارت has no access to messages در زیر نام ربات نشانگر فعال بودن “حفظ حریم خصوصی” و عبارت has access to messages نشانگرغیر فعال بودن آن می باشد. 5⃣در لینک زیر تعدادی از ربات های مفید تلگرام و عملکرد آنها به شما معرفی خواهند شد. http://url.faranama.co/Robot 6⃣ شایان ذکر است که تلگرام برای فردی که توانایی هک این نرم افزار را داشته باشد، جایزه بزرگ سیصدهزار دلاری تعیین کرده است واین نشان دهنده دشوار بودن نفوذ به این برنامه می باشد. http://url.faranama.co/Cracking-Telegram
تفسیر زیارت جامعه ۱۳۷ و ۱۳۸ 👇👇👇👇👇👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 پرسمان نماز | چرا بعضیا با وجودیکه نماز میخونن، گناه هم می‌کنند؟ 💠مناسب: 👆نماز مثل دوست صمیمی مدام تلنگر میز‌نه و می‌گه : تویی که نماز می‌خونی حیفه گناه بکنی! انقدر می‌گه که یواش یواش گناه ها کمتر و کمتر بشه 👌البته بستگی به شرایط نماز خوندن هم داره، هرچی شرایط بهتر و بیشتر رعایت بشه ، بازدارندگی از گناه بیشتره ! 👤حجت الاسلام رحیمیان ✿⃟🌸 ‌‌‎• @khademngoo 🌸• ✿⃟☔️