eitaa logo
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
1.8هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.3هزار ویدیو
162 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ ✍در رستوران بودم که میز بغلی توجه‌م را جلب کرد. زن و مردی حدود ۴۰ ساله روبه‌روی هم نشسته بودند و مثل یک دختر و پسر جوان چیزهایی می‌گفتند و زیرزیرکی می‌خندیدند. بدم آمد. با خودم گفتم چه معنی دارد؟ شما با این سن‌تان باید بچه دبیرستانی داشته باشید. نه مثل بچه دبیرستانی‌ها نامزدبازی و دختربازی کنید. داشتم چپ‌چپ نگاهشان می‌کردم که تلفن خانم زنگ خورد و به نفر پشت خط گفت: آره عزیزم. بچه‌ها رو گذاشتیم خونه خودمون اومدیم. واسه‌شون کتلت گذاشتم تو یخچال. خوشم آمد. ذوق کردم. گفتم چه پدر و مادر باحالی. چه عشق زنده‌ای که بعد از این همه سال مثل روز اول همدیگر را دوست دارند. چقدر خوب است که زن و شوهرها گاهی اوقات یک گردش دوتایی بروند. چقدر رویایی. قطعا اگر روزی پدر شدم همین کار را می‌کنم. داشتم با لبخند و ذوق نگاهشان می‌کردم که ناگهان مرد به زن گفت: پاشو بریم تا شوهرت نفهمیده اومدی بیرون. اَی تُف. حالم به هم خورد. زنیکه تو شوهر داری آن‌وقت با مرد غریبه آمدی ددر دودور؟ ما خیر سرمان مسلمانیم. اسلام‌تان کجا رفته؟ زن و مرد نامحرم با هم چه غلطی می‌کنند؟ بی‌شرف‌ها. داشتم چپ‌چپ نگاهشان می‌کردم که مرد بلند شد رفت به سمت صندوق تا پول غذا را حساب کند. زن هم دنبالش رفت و بلند گفت: داداش داداش بذار من حساب کنم. اون دفعه پیش مامان اینا تو حساب کردی. آخییی. آبجی و داداش بودن. الهی الهی. چه قشنگ. چه قدر خوبه خواهر و برادر اینقدر به هم نزدیک باشند. داشتم با ذوق و شوق نگاه‌شان می‌کردم و لبخند می‌زدم که آمدند از کنارم رد شدند و در همان حال مرد با لبخندی شیطنت‌آمیز گفت: از کی تا حالا من شدم داداشت؟ زن هم نیش‌خندی زد و گفت: این‌جوری گفتم که مردم فکر کنن خواهر و برادریم. تو روح‌تان. از همان اول هم می‌دانستم یک ریگی به کفش‌تان هست. زنیکه و مردیکه عوضی آشغال بی‌حیا. داشتم چپ‌چپ نگاهشان می‌کردم که خواستند خداحافظی کنند. زن به مرد گفت: به مامان سلام برسون. مرد هم گفت: باشه دخترم. تو هم به نوه‌های گلم... وای خدا. پدر و دختر بودند. پس چرا مرد اینقدر جوان به نظر می‌رسید؟ خب با داشتن چنین خانواده دوست‌داشتنی باید هم جوان بماند. هرجا هستند سلامت باشند. ناگهان یادم افتاد یک ساعت است در رستوران منتظر دوست‌دخترم هستم. چرا نیامد این دختر؟ ولش کن. بگذار بروم تا همسرم شک نکرده است. پی‌نوشت: این داستان نانوشته‌ی بسیاری از ماست. هرکدام‌مان به یک شکل. سرمان در زندگی دیگران است. زود قضاوت می‌کنیم و حلال خودمان را برای دیگران حرام می‌دانیم.
میوه های برای مبتلایان به کبد چرب 🍐🍋🍓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_6044006591726879895.mp3
1.48M
🍃 🍃ربَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا 🎤 👌بسیار دلنشین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔆 اینم کلیپی طوفانی از یک روحانی مردمی که بر مسئولین می‌تازد و حرف دل مردم را بر سر آنان فریاد می‌زند!
خیلی قشنگه👌♥️ مخصوصا برای دخترا داداشم منو دید تو خیابون..🛣️ با یه نگاه تند بهم فهموند برو خونه تا بیام..😠 خیلی ترسیده بودم..😰 الان میاد حسابی منو تنبیه میکنه..😨 نزدیک غروب رسید..🌅 وضو گرفت دو رکعت نماز خوند🧎🏻 بعد از نماز گفت بیا اینجا😊 خیلی ترسیده بودم😨 گفت آبجی بشین🙂 نشستم😥 بی مقدمه شروع کرد یه روضه از خانوم حضرت زهرا خوند حسابی گریه کرد منم گریه ام گرفت😭 بعد گفت آبجی میدونی بی بی چرا روشو از مولا میپوشوند از شرم اینکه علی یدفعه دق نکنه😔 آخه غیرت الله🤲🏻 میدونی بی بی حتی پشت در هم نزاشت چادر از سرش بیفته!🥺 میدونی چرا امام حسن زود پیر شد...؟😞 بخاطر اینکه تو کوچه بود و نتونست کاری برا ناموسش کنه😔💔 آبجی حالا اگه میخوای منو دق مرگ نکنی😟 تو خیابون که راه میری مواظب روسری و چادرت باش🧕🏻 یدفعه ناخداگاه نره عقب و یه تار موت بیفته بیرون👩🏻 من نمیتونم فردای قیامت جواب خانوم حضرت زهرا رو بدم 😢󾍀 سرو پایین انداخت و شروع کرد به گریه کردن.. 😭😭 اومد سرم رو بوسید💋 و گفت آبجی قسمت میدم بعد از من مواظب چادرت باشی🥰 از برخوردش خیلی تعجب کردم..😳🥰 احساس شرم میکردم😞 گفتم داداش ایشاالله سایه ات همیشه بالا سرمه..😍 پیشونیشو بوسیدم...💋 سه روز بعد خبر آوردن داداشت تو عملیات والفجر به شهادت رسیده🥀🩸 بعدا" لباساشو که آوردن دیدم جای تیر مونده رو پیشونی بندش...😢 سربند یا فاطمه الزهرا.س..😭 󾬢󾬢 حالا هر وقت تو خیابون یه زن بی چادر رو میبینم...👩🏻 اشکم جاری میشه.. 😭😭 پیش خودم میگم حتما" اینا داداش ندارن که....😔 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یااَباعَبْدِاللَّهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤همه ی خیرها به دست خداست 🥀دراین شب معنوی 🖤آرزو میکنم 🥀اجابتی نزدیک برای دعایت 🖤هر چه خیر است، 🥀برایت آرزو میکنم 🥀شهادت مولای متقیان 🖤حضرت علی علیه السلام 🥀تسلیت باد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با سلام خدمت اعضای محترم کانال بخاطر ماه رمضان مسابقه نقاشی داریم و دلنوشته مسابقات به شرح زیر هست و با موضوع رمضان ، شب قدر ، شهادت امام علی و کمک به نیازمندان میتونید برای دلنوشته و نقاشی یک موضوع رو انتخاب کنید یا همه رو ترکیب کنید ❇️ نقاشی در سه رده سنی (زیر ۶ سال - ۶ الی ۱۰ سال - ۱۰ الی ۱۵ سال ) ❇️ دلنوشته در چهار رده سنی ( زیر ده سال - ۱۱ الی ۱۵ سال - ۱۶ الی ۲۰ سال و سن آزاد بالای بیست سال در هر رده سنی دو برنده خواهیم داشت و جایزه هر نفر ۲۵۰۰۰ تومان برای ارسال آثار به آیدی زیر مراجعه کنید @banooy_mohajer_62A62 مهلت ارسال تا پایان شب تا تاریخ ۱۴۰۱/۰۲/۰۵ ♦️ شرایط شرکت در مسابقه 🔹 اسکرین شات از کانال 🔹عکس شناسنامه یا کارت ملی برای تعیین رده های سنی 🔸 دلنوشته ها و نقاشی ها کپی برداری نباشه از اینترنت مخصوصا دلنوشته ها ( حرف دل خودتون باشه) با تشکر مدیریت کانال 🌷🌷🌷