0101.mp3
3.34M
#انس_با_قرآن_مجید
#ختم_قرآن_مجید
حزب صد و یکم (۱ احقاف الی ۹ محمد)
👤 با صدای استاد پرهیزگار
#التماس_دعا_برای_ظهور
#آیات_نور
#حزب صد و یکم
پیامهای آیه فوق ⇧⇩:
1- بايد از ناتوانى و بىخاصيّتى معبودان غير الهى عبرت گرفت.
2- تمايل به قرب الهى، فطرى است و حتّى بت پرستان، بتها را وسيله تقرّب به خدا مىدانستند.
3- به كسى تكيه كنيم كه در روز نياز و سختى، حاضر و فعال باشد، نه غايب و بى اثر.
4- يارى رسانى بتها، خيالى دروغين و بى اساس و موهوم است.
#استاد_قرائتی
ماجرای وانت سپاه با بار آجیل چه بود؟
🔹کانال تلگرامی ایراناینترنشنال ویدیویی را از یک وانت با پلاک سپاه منتشر کرده و در توضیح آن نوشت: خودرویی با پلاک سپاه در بازار تهران در حال حمل مقادیر زیادی آجیل است.
🔸این در حالی است که پیشتر سخنگوی سپاه گفته بود: در آستانه شب یلدا حسب دستور فرمانده کل سپاه مقرر شد تا فرماندهان سپاههای استانی یک و نیم میلیون بسته معیشتی یلدایی ویژه خانوادههای نیازمند را آماده کرده و اهدا کنند.
🔹این اقدام با مشارکت خیرین در ادامه زنجیره کمکهای معیشتی و مومنانه در دوران کرونا و بهمنظور کمک به خانواده های نیازمند صورت پذیرفته و از طریق پایگاههای بسیج در سراسر کشور تحویل خواهد شد.
🍃🌷
﷽
📚 #فریاد_مهتاب
خاطرات مظلومانه ی مادر مدینه
قسمت 0⃣5⃣
بدنم را شب غسل بده، شب به خاك بسپار، تو را به خدا قسم مى دهم مبادا بگذارى آنهايى كه بر من ظلم كردند بر سر جنازه من حاضر شوند، آنهايى كه مرا با تازيانه زدند ؛ محسن (ع) مرا كشتند نبايد بر پيكر من نماز بخوانند.
چشم، فاطمه جان! من قول مى دهم نگذارم آنها بر پيكر تو نماز بخوانند.
على جان! من مى خواهم قبرم مخفى باشد.
چشم، فاطمه جان!
على جان! از تو مى خواهم كه خودت مرا غسل دهى و
كفن نمايى و در قبر بگذارى، على جان! بعد از آن كه مرا دفن كردى، بالاى قبرم بنشين و قرآن و دعا بخوان، تو كه مى دانى من سخت مشتاق تو هستم و چقدر شيداى صداى دلنشين تو هستم! على جان! به سر قبرم بيا، چرا كه دل من به تو انس دارد.
فاطمه جان! من وصيّت هاى تو را انجام مى دهم، ولى من هم چند خواسته از تو دارم.
چه خواسته اى؟
اگر من در حقّ تو كوتاهى كردم مرا حلال كنى و ببخشى، ديگر اين كه وقتى نزد پيامبر رفتى سلام مرا به او برسانى.
اشك در چشمان على (ع) حلقه مى زند، بغض راه گلوى على (ع) را مى بندد، فاطمه (س) منتظر است تا على (ع) سخن خود را تمام كند.
مى دانم كه تو هم منتظر هستى
، به راستى على (ع) چه مى خواهد بگويد؟
فاطمه جان! وقتى نزد پدر خود رفتى مبادا از من پيش او شكايت كنى. 218
خدايا، منظور على (ع) از اين سخن چيست؟
آرى، او بغضى نهفته در گلو دارد، او اشك مى ريزد و
نمى تواند سخن بگويد...
على (ع) فقط گريه مى كند، سر فاطمه (س) بر سينه اوست، فاطمه (س)، امانت خدا در دست او بود، فاطمه (س)، تمام عشق على (ع) بود، امّا دشمنان با عشق على (ع) چه كردند؟ در مقابل چشم على (ع)، او را تازيانه زدند، سيلى به صورتش زدند، پهلويش را شكستند و او براى حفظ اسلام صبر كرد، پيامبر از او خواسته بود كه در همه اين بلاها صبر كند. او به پيامبر قول داده بود، بايد بر سر قول خود باقى مى ماند.
على (ع) نگاهى به صورت فاطمه (س) مى كند، مى بيند كه فاطمه (س) گريه مى كند، به راستى چرا فاطمه (س) گريه مى كند؟ او كه به زودى به آرزويش كه رهايى از قفس دنيا بود مى رسد، پس چرا اشكش جارى شده است؟
على (ع) رو به او مى كند و مى گويد:
فاطمه جان! چرا گريه مى كنى؟
من براى غربت و مظلوميّت تو گريه مى كنم، مى دانم كه بعد از من با سختىها و بلاهاى زيادى روبرو خواهى شد.
فاطمه جان! گريه نكن، من در راه خدا بر همه آن
سختىها صبر خواهم نمود...
👈 #ادامه_دارد....
📚🖊نویسنده دکتر مهدی خدامیان آرانی
#یا_زهرا_اغیثینی
💚اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج💚
🍃🌷
﷽
📚 #فریاد_مهتاب
خاطرات مظلومانه ی مادر مدینه
قسمت 1⃣5⃣
على جان! از نگاه تو بوى غم مى آيد، گريه مكن كه گريه تو دل مرا مى سوزاند!
على جان! من فاطمه تو هستم، مگر
نمى گفتى هر گاه دلم مى گيرد، با نگاه به چهره فاطمه آرام مى گيرم؟ پس چرا به من نگاه نمى كنى؟ چرا سر خود را به زير افكنده اى؟ نكند از سرخىِ چشم و كبودى صورت من غمگين شده اى؟
جانِ فاطمه، سرت را بالا بگير، جانِ من به فداى تو! فاطمه تو، فدايىِ توست: روُحى لَكَ الفِداء...
على جان! من بار سفر بستهام و به زودى از پيش تو مى روم، امّا بدان كه تو هميشه در قلب من هستى، پيوند من و تو، هرگز از هم گسسته نمى شود.
على جان! با من سخن بگو، غم دل خود را برايم بازگو كن! مى دانم كه وقتى من رفتم، تو هيچ كسى را نخواهى داشت تا با او درددل كنى، تو به بيابان پناه خواهى برد و با چاه سخن خواهى گفت...
على جان! وقتى اشك چشم يتيمان مرا ببينى، وقتى نگاه كنى و ببينى حسن و حسين من، زانوىِ غم در بغل گرفته اند، چه خواهى كرد؟
* * * امروز سيزدهم ماه جمادى الاُولى است، هفتاد و
پنج روز از وفات پيامبر گذشته است. گروهى از مردم مى خواهند به عيادت فاطمه (س) بيايند، امّا فاطمه (س) گفته است كه به هيچ كس، اجازه ملاقات ندهند. او مى خواهد در اين روز آخر زندگى به حال خودش باشد.
سَلمى در كنار فاطمه (س) است. نمى دانم اين خانم را مى شناسى يا نه. او همسرِ ابى رافع است. اين خانم و شوهرش همواره به خاندانِ پيامبر عشق مى ورزند.
سَلمى در زمان پيامبر در خانه آن حضرت خدمت مى كرد، و اكنون، اين افتخار نصيب او شده كه پرستار حضرت فاطمه (س) باشد.
على (ع) هم در كنار فاطمه (س)
نشسته است، گاهى فاطمه (س) از هوش مى رود و گاه به هوش مى آيد. فرزندان فاطمه (س) در كنار مادر نشسته اند و آخرين نگاه هاى خود را به او مى كنند.
نزديك اذان ظهر است، على (ع) با فاطمه (س) خداحافظى مى كند و به سوى مسجد حركت مى كند.
فاطمه (س)، سَلمى را صدا مى زند و با كمك او برمى خيزد، وضو گرفته و لباسى نو به تن نموده و خود را خوشبو مى كند.
فاطمه (س) مى خواهد به ديدار خدا برود. او از سَلمى مى خواهد تا چادر نماز او را بياورد.
سَلمى، چادر نماز فاطمه (س) را مى آورد و به او مى دهد. هنوز تا اذان ظهر فرصت باقى است.
او روى خود را به سوى قبله مى كند و چنين مى گويد: «سلام من بر جبرئيل! سلام من بر رسول خدا! بار خدايا من به سوى پيامبر تو مى آيم، من به سوى رحمت تو مى آيم ».
👈 #ادامه_دارد....
📚🖊نویسنده دکتر مهدی خدامیان آرانی
#یا_زهرا_اغیثینی
💚اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج💚
🍃🌷
﷽
📚 #فریاد_مهتاب
خاطرات مظلومانه ی مادر مدینه
قسمت 2⃣5⃣
فاطمه (س) رو به قبله مى خوابد و چادر خود را به سر مى كشد و به سَلمى_مى گويد: «مرا تنها بگذار و بعد از لحظاتى مرا صدا بزن، اگر جواب تو را ندادم بدان كه من نزد پدر خويش رفته ام».
فاطمه (س) دست خود را زير گونه خود مى گذارد و چادر خود را بر سر مى كشد.
سَلمى از اتاق بيرون مى رود. صدايى به گوش فاطمه (س) مى رسد، كسى او را صدا مى كند: «دخترم! فاطمه جانم! نزد من بيا كه منتظرت هستم... ».
اللّه أكبر، اللّه أكبر.
اين صداى اذان ظهر است كه مى آيد، خوب است بروم و فاطمه (س) را براى نماز بيدار كنم.
سَلمى مى آيد و فاطمه (س) را صدا
مى زند، امّا جوابى نمى شنود.
اى دختر پيامبر!
باز هم جوابى نمى آيد.
نزديك مى آيد، چادر را از روى صورت فاطمه (س) كنار مى زند.
واى بر من! فاطمه (س) از دنيا رفته است.
او صورت فاطمه (س) را مى بوسد و مى گويد: «سلام مرا به پيامبر برسان».
سَلمى شروع به گريه كردن مى كند. در اين هنگام، حسن و حسين (ع) از راه مى رسند. آنها سراغ مادر را مى گيرند. سَلمى جوابى نمى دهد، آنها به سوى مادر مى روند.
آنها هر چه مادر را صدا مى زنند جوابى نمى شنوند. حسن (ع) كنار مادر مى آيد و مى گويد: «مادر، با من سخن بگو قبل از اين كه جان بدهم».
او روى مادر را مى بوسد، امّا مادر جوابى نمى دهد.
حسين (ع) جلو مى آيد و مادر را مى بوسد و مى گويد: «مادر! من پسرت حسين هستم با من سخن بگو».
سَلمى، حسن و حسين (ع) را دلدارى مى دهد و از آنها مى خواهد تا به مسجد بروند و به پدر خبر بدهند.
آنها در حالى كه گريه مى كنند به سوى مسجد مى دوند. همه صداى گريه حسن و حسين (ع) را مى شنوند، خدايا چه خبر شده است؟ آنها نزد پدر مى آيند و خبر شهادت مادر را به پدر مى دهند.
وقتى على (ع) اين خبر را مى شنود، بى قرار مى شود و از هوش مى رود. آرى، داغ فاطمه (س) بر على (ع) بسيار سخت است. عدّه اى بر صورت على (ع) آب مى ريزند.
على (ع) به هوش مى آيد و مى گويد: «اى دختر پيامبر، بعد از تو چه كسى مايه آرامش من خواهد بود؟ »
👈 #ادامه_دارد....
📚🖊نویسنده دکتر مهدی خدامیان آرانی
#یا_زهرا_اغیثینی
💚اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج💚
🍃🌷
﷽
📚 #فریاد_مهتاب
خاطرات مظلومانه ی مادر مدینه
قسمت 3⃣5⃣
على (ع) همراه با فرزندان خود به سوى خانه حركت مى كند. مردم
خبردار مى شوند، غوغايى در شهر به پا مى شود.
زنان مدينه همه با هم ناله و زارى مى كنند، گويى كه از صداى شيون آنها، شهر به لرزه در آمده است. آن زن كيست كه به اين سو مى آيد؟ آيا او را مى شناسى؟
او عايشه، همسر پيامبر است، او مى خواهد وارد خانه على (ع) شود، امّا سَلمى، مانع او مى شود:
تو نمى توانى وارد اين خانه شوى.
براى چه؟
فاطمه (س) وصيّت كرده است كه بعد از مرگ، ما به هيچ كس اجازه ندهيم كنار پيكر او بيايد.
آرى، عايشه همان كسى است كه حديث دروغ از پيامبر نقل كرد كه به فاطمه (س)، هيچ ارثى نمى رسد، اكنون او نبايد به كنار پيكر فاطمه (س) بيايد.
عايشه خيلى ناراحت مى شود و برمى گردد.
نگاه كن! مردم به سوى خانه على (ع) مى آيند. على (ع) از خانه بيرون مى آيد، حسن و حسين (ع) هم همراه او هستند، آنها گريه مى كنند. مردم با ديدن گريه حسن و حسين (ع) به گريه مى افتند. قيامتى بر پا مى شود!
همه منتظر هستند تا على (ع)، پيكر فاطمه (س) را به مسجد ببرد تا آنها بر او نماز بخوانند و در تشييع جنازه او شركت كنند. بعضىها مى گويند: «الآن هوا تاريك مى شود، بايد هر چه زودتر مراسم تشييع جنازه را شروع كرد».
در اين ميان، على (ع) سخنى به ابوذر مى گويد و از او مى خواهد تا براى همه بگويد.
ابوذر رو به مردم مى كند و با صداى بلند مى گويد: «اى مردم، تشييع جنازه فاطمه (س) به تأخير افتاده است، خواهش
مى كنم به خانه هاى خود برويد».
مردم با شنيدن سخن ابوذر متفرّق مى شوند. آنها خيال مى كنند چون غروب نزديك است، على (ع) مى خواهد فردا مراسم با شكوهى براى فاطمه (س) بگيرد و براى همين، تشييع پيكر فاطمه (س) را به تأخير انداخته است. * * * هوا تاريك شده است و مردم مدينه در خواب هستند، امّا امشب در خانه على (ع)، همه بيدار هستند، على (ع) و سَلمى و فضه و يتيمان فاطمه (س).
على (ع) دارد بدن فاطمه (س) را غسل مى دهد، بقيّه كمك مى كنند. فاطمه (س) وصيّت كرده است كه على (ع) او را با پيراهن غسل دهد.
على (ع) مى خواهد فاطمه (س) را در پارچه بهشتى كه پيامبر به او دادن است، كفن نمايد. او دارد بندهاى كفن را مى بندد. ناگهان چشمش به فرزندانش مى افتد. آنها دوست دارند براى آخرين بار مادر خود را ببينند.
على (ع) آنها را صدا مى زند و مى گويد: «عزيزانم! بياييد و براى آخرين بار، مادر خود را ببينيد».
👈 #ادامه_دارد....
📚🖊نویسنده دکتر مهدی خدامیان آرانی
#یا_زهرا_اغیثینی
💚اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج💚
🔍#انچه__باید_بدانیم(❤️#کلاس_مجردها❤️)
🚫چه افرادی برای ازدواج مناسب نیستند؟❌#افراد_نامناسب_برای_ازدواج
📌#قسمت_دوم
🍂۲.افراد معتاد
✏فرد معتاد قبل از آن که به شما وابسته و علاقه مند شده باشد، به مواد مورد اعتیادش وابسته و علاقه مند است، پس طبیعی است در طول زندگی اعتیاد را رقیب خود بدانید و زندگی پر استرس و اضطرابی داشته باشد.
🔸️بعضی افراد وقتی متوجه می شوند فرد مقابلشان توانسته اعتیاد خود را ترک کند، از اراده و همت او خوششان می آید و این موضوع را نشان دهنده قوی بودن فرد می دانند، در حالی که باید به این نکته توجه کنند که فردی که معتاد است و اعتیاد خود را ترک کرده ممکن است فرد قوی و با اراده ای باشد ولی این دلیل نمی شود که تنها به خاطر داشتن قدرت ترك كردن برای ازدواج هم مناسب هستند!
⚡فردی که از اعتیاد خود لذت برده، خاطره این لذت در ذهنش وجود دارد و ممکن است با پیش آمدن هر مشکل و یا ناراحتی دوباره به اعتیاد رو آورد.
💥اگر قصد ازدواج با فرد معتادی را دارید که ترک کرده است، باید به این نکته توجه کنید که حتما حداقل یک سال از ترک اعتیاد او گذشته باشد و حتما با مشاور متخصص مشورت کنید و سپس اقدام نمایید.
🍎#اللهم_اجعل_عواقب_امورنا_خیرا
هدایت شده از 💚گالری حجاب ریحانه سادات💚 ارسال رایگان🌹
🎗شماهم برنده 2/000/000 ریال بن تخفیف چادر هستید بدون قرعه کشی🎗
👌مسابقه ای راحت با جوایز مادی و معنوی
💢تعداد زیادی از جوایز بدون قرعه کشی و تعدادی هم با قرعه کشی تقدیم میشه🎁
🖍توضیح مسابقه:
ابتدا روی لینک بزنید وارد گروه بشید👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3508732087C0758cd118e
فقط یک بنر از مدیر کانال بگیرید ❌🌹
آیدی مدیر در گروه سنجاق شده✅
~~~~~~~~~~~~~~
اینجا که باشید بیشتر احکام یاد میگیرید😊👇
https://eitaa.com/joinchat/2455830770Cfe90f534bf
کد 1089
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بنام تو که پژواک صدایت
رایحه عشق است
توئی که یک گوشه از نگاهت
تمام هستیام را به سجده
شعر بندگی میکشاند
🍃بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ🍃
🌸 الهـی بـه امیـد تــو 🌸
0103.mp3
2.43M
#انس_با_قرآن_مجید
#ختم_قرآن_مجید
حزب صد و سوم (۱۸ فتح الی ۱۳ حجرات)
👤 با صدای استاد پرهیزگار
#التماس_دعا_برای_ظهور
┄✦۞✦✺﷽✺✦۞✦┄
#احادیث_فاطمی
✨حضرت زهرا سلاماللهعلیها فرمودند:
خداوندو خداوند سبحان شرك را (در امور مختلف) حرام گرداند تا آن كه همگان تن به ربوبیّت او در دهند و به سعادت نائل آیند؛ پس آن طورى كه شایسته است باید تقواى الهى داشته باشید و كارى كنید تا با اعتقاد به دین اسلام از دنیا بروید. بنابراین باید اطاعت و پیروى كنید از خداوند متعال در آنچه شما را به آن دستور داده یا از آن نهى كرده است، زیرا كه تنها علماء و دانشمندان (اهل معرفت) از خداى سبحان خوف و وحشت خواهند داشت.✨
#آیات_نور
#حزب صد و سوم
پیامهای آیه فوق ⇧⇩:
1- غلبه حق بر باطل، آرمانى است كه تنها خداوند مىتواند آن را محقّق سازد.
2- رمز پيروزى اسلام، هدايت الهى و حقانيّت راه است.
3- در شرايط سخت، نويد و اميد دادن لازم است. (زمانى كه كفّار مكّه به مسلمانان اجازه ورود به مسجد الحرام را نمىدهند، خداوند نويد پيروزى بر تمام جهان را مىدهد كه شما نه تنها بر مشركان مكّه بلكه بر تمام اديان جهان، غالب خواهيد شد.)
4- تمام اديان گذشته، براى برههاى از زمان بوده است.
5- قرآن از آينده تاريخ و جهانى شدن اسلام خبر مىدهد.
6- پذيرش مردم مهم نيست، گواه بودن خداوند كافى است.
7- اگر به الوهيّت او ايمان داريد، به وعدههاى او نيز اعتماد كنيد.
#استاد_قرائتی
#صبحتبخیرمولایمن
اےروےمـاهمنظـرِتـو،نوبهـارِحُسن
خالوخطِتومرکزِحُسنومدارِحُسن
درچشمِپُرخمارِتوپنهان،فُسونِسِحر
درزلفِبیقـرارِتـوپیداقـرارِحُسن
"حافظشیرازے"
🏝دلتنگم پدر ...
دلتنگ روزهای خوب،
شادیهای بیدلواپسی ...
دلتنگ کوچههای خوشبخت،
شهر بیحسرت،
صورتهای پرلبخند ...
دلتنگم پدر ...
دلتنگ آمدنتان ...
دلتنگ روزی که
عطر آرامش در هوای زمین بپیچد
دلتنگ روزی که
آسمان از شکوه شاپرکهای امید
پُر شود...
دلتنگم پدر ...
دلتنگ دیدارتان ...🏝
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#روزتونمهدوی
📎ایراد کاربر محترم سایت در مورد آیه 59 سوره احزاب
❌ آیه ای که از احزاب آوردید را بخونید ! خطابش به زنان و دختران پیامیر و زنان مومنه است نه حتی مسلمان چه برسه به غیر مسلمان . چی شده که همه ی زنان رو مومن حساب کردید ؟ انتظار ندارید که باور کنیم مسلمان و مومن رو یکی میدونید ؟!
✅ پاسخ
اولا در فرهنگ قرآن فرقی بین مسلمان و مومن وجود ندارد، یعنی در قرآن جایی نداریم که یه سری احکام برای مسلمانان باشد و برخی دیگر مخصوص مومنان باشد. هرجا هست فقط «یا ایها الذین آمنوا» هست. اساسا مسلمان یعنی کسی که تسلیم دستورات خداوند است که یکی از آنها حجاب است.
در مورد غیر مسلمانان نیز باید دانست اولا آنها نیز باید تابع قوانین کشوری باشند، زیرا قوانین برای همه است و نمی توان در حریم جامعه قانون را مخصوص گروه خاصی دانست. (بله در حریم خصوصی افراد می توانند مطابق دین خود یا حتی هوس خود رفتار کنند)
ثانیاً حداقل انتظار آن است که غیر مسلمان تابع دستورات دین خود باشد و همانطور که در مطالب دیگر توضیح داده ایم، حجاب از دستورات دینی مشترک در تمام ادیان الهی است (و این ادیان الهی هستند که طبق قانون اساسی به رسمیت شناخته شده اند)
🍃🌷
﷽
📚 #فریاد_مهتاب
خاطرات مظلومانه ی مادر مدینه
قسمت 5⃣5⃣
اكنون، على (ع) دستور مى دهد تا دو شاخه درخت خرما را آتش بزنند و در جلو تابوت حركت بدهند.
تشييع جنازه آغاز مى شود. صدايى به گوش مى رسد: «او را به سوى من بياوريد».
خدايا
!اينصداازكجاست؟
اين صداى قبرى است كه قرار است فاطمه (س) در آنجا دفن شود.
آنجا قبرى آماده است، تابوت را همانجا به زمين مى گذارند.
على (ع) مى خواهد پيكر فاطمه (س) را داخل قبر بنهد. دو دست ظاهر مى شود و بدن زهرا را تحويل مى گيرد.
هيچ كس نمى داند اين دست هاى كيست.
على (ع) با قبر فاطمه (س) سخن مى گويد: «اى قبر! من امانت خودم را به تو مى سپارم، اين دختر پيامبر است».
اكنون، على (ع)، همه هستى خود را به خاك قبر مى سپارد. ندايى به گوش مى رسد: «اى على! بدان كه من از تو به فاطمه مهربانتر خواهم بود».
على (ع) بدن فاطمه (س) را داخل قبر مى نهد و چنين مى گويد: «بِسمِ اللّه ِ وَ بِاللّه ِ وَ على مِلّةِ رَسُولِ اللّه ِ. به نام خدا و براى خدا و بر دين رسول خدا! فاطمه جان! من تو را به خدا مى سپارم و راضى به رضاىِ او هستم».
همه فرشتگان در تعجّب از صبر على (ع) هستند. او در همه اين سختى و بلاها به رضاى خدا انديشه دارد.
على (ع) براى هميشه از فاطمه (س) خداحافظى مى كند و با چشمانى گريان، خشتِ لحد را مى چيند و خاك بر روى قبر مى ريزد، فقط خدا مى داند كه امشب در دل على (ع) چه مى گذرد. * * * على (ع) كنار قبر فاطمه (س) نشسته است، او آرام آرام، اشك مى ريزد. او چه كند؟ غمى بزرگ بر دل دارد، همه هستى او در خاك آرميده است.
بغضى نهفته در گلوى على (ع) نشسته است، اشك بر گونه هايش جارى است. اكنون، ديگر
او با چه كسى درد دل كند؟
گوش كن! على (ع) دارد با يك نفر حرف مى زند: «اى پيامبر! امانتى را كه به من داده بودى به تو برگرداندم. به زودى دخترت به تو خواهد گفت كه بعد از تو، اين امّت، چقدر به ما ظلم و ستم نمودند. از فاطمه خود سؤل كن كه مردم با ما چه كردند».
آرى، على (ع)، امانت پيامبر را به او تحويل داده است. على (ع) به ياد آن روزى افتاده است كه پيامبر، دستِ فاطمه (س) را در دست او گذاشت و به او فرمود: «على جان! اين امانت من است».
👈 #ادامه_دارد....
📚🖊نویسنده دکتر مهدی خدامیان آرانی
#یا_زهرا_اغیثینی
💚اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج💚
🍃🌷
﷽
📚 #فریاد_مهتاب
خاطرات مظلومانه ی مادر مدینه
قسمت 4⃣5⃣
يتيمان جلو مى آيند و با مادر سخن مى گويند: «مادر، سلام ما را به پيامبر برسان».
صداى گريه آنها سكوت شب را شكسته است. خداى من! چه مى شنوم؟
اين صداى ناله فاطمه (س) است كه به گوش من مى رسد. ناگهان، بندهاى كفن باز مى شود.
فاطمه (س) دست هاى خود را باز مى كند و فرزندانش را به سينه مى چسباند.
صداى گريه فاطمه (س) با صداى گريه يتيمان در هم مى آميزد. در آسمان غوغايى به پا مى شود. فرشتگان بى تاب مى شوند.
صدايى از آسمان به گوش مى رسد: «اى على! يتيمان را از مادر جدا كن، فرشتگان از ديدن اين منظره به گريه افتاده اند».
على (ع) جلو مى آيد و يتيمان را از مادر جدا مى كند. * * * اكنون على (ع)، رو به فرزندش، حسن (ع) مى كند و از او مى خواهد تا برود و به ابوذر خبر بدهد كه وقت تشييع جنازه فاطمه (س) فرا رسيده است.
آرى، على (ع) مى خواهد فاطمه (س) را شبانه دفن كند. حسن (ع) همراه با حسين (ع) به خانه ابوذر مى رود.
ابوذر هم به خانه سلمان، مقداد، عمّار، عبّاس (عموى پيامبر) و حُذَيفه مى رود و به آنها خبر مى دهد.
اين شش نفر در تاريكى شب به سوى خانه على (ع) مى آيند. آنها براى نماز خواندن بر پيكر فاطمه (س) مى آيند.
على (ع) جلو مى ايستد و اين شش مرد پشت سر او صف مى بندند، يتيمان فاطمه (س) و سَلمى و فضه هم به صف ايستاده اند.
نگاه كن! فرشتگان، فوج فوج به اين خانه مى آيند، جبرئيل را ببين، همه آمده اند تا بر پيكر فاطمه (س) نماز بخوانند.
اكنون اين سيزده نفر مى خواهند بدن فاطمه (س) را تشييع كنند.
صبر كن!
على (ع) مى خواهد دو ركعت نماز بخواند.
مولايت به نماز ايستاده است. نماز على (ع) تمام مى شود، او دست هاى خود را رو به آسمان مى گيرد و دعا مى كند. به راستى او با خداى خود چه مى گويد؟ پيكر فاطمه (س) را در تابوتى (كه به دستور خود او ساخته شده است) قرار مى دهند.
👈 #ادامه_دارد....
📚🖊نویسنده دکتر مهدی خدامیان آرانی
#یا_زهرا_اغیثینی
💚اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج💚
🍃🌷
﷽
📚 #فریاد_مهتاب
خاطرات مظلومانه ی مادر مدینه
قسمت 6⃣5⃣
چه روزى بود آن روز! روزى كه على (ع) عروس خود را به خانه اش مى آورد، آن روز پيامبر به على (ع) گفت كه فاطمه من، امانتِ من است، پاره تن من است.
اكنون آن سخن پيامبر در گوش على (ع) طنين انداخته است. اشك در چشم على (ع) نشسته است، به راستى اگر پيامبر از على (ع) سؤل كند كه على جان! وقتى من اين امانت را به تو سپردم، پهلويش شكسته نبود، بازويش كبود نبود ؛ على (ع) چه جوابى خواهد داد؟ *
* * همه ايستاده اند و به على (ع) نگاه مى كنند، على (ع) دارد اشك مى ريزد. يك نفر بيايد زير بازوهاى على (ع) را بگيرد و او را از كنار قبر فاطمه (س) بلند كند.
عبّاس (عموى پيامبر) جلو مى آيد، دست على (ع) را مى گيرد و او را بلند مى كند.
على (ع) آخرين سخن هاى خود را با فاطمه (س) مى گويد: «فاطمه جان! من مى روم، امّا دلم پيش توست.
به خدا قسم! اگر از دشمنان، نگران نبودم كنار قبر تو مى ماندم و از اينجا نمى رفتم و همواره به گريه مى پرداختم ».
على (ع) برمى خيزد و رو به آسمان مى كند و مى گويد: «بار خدايا، من از دختر پيامبر تو راضى هستم ».
آنگاه مقدارى آب روى قبر فاطمه (س) مى ريزد و از قبر فاطمه (س) جدا مى شود.
دوست من! گريه بس است! اين كتاب را به كنارى بگذار و برخيز! اكنون، موقع عمل است، بايد به وصيّت فاطمه (س) عمل كنيم.
مگر چيزى از همه وصيّت او مانده است؟
آرى، او وصيّت كرده كه قبرش مخفى باشد.
چگونه اين كار را انجام دهيم؟
بيا دست به كار شويم. بايد چهل قبر حفر كنيم و آنها را پر از خاك كنيم. عجله كن ما وقت زيادى نداريم، ما بايد در جاى جاى بقيع، قبر بكنيم.
چهل قبر آماده مى شود. بايد همه متفرق شويم، به خانه هاى خود برويم.
👈 #ادامه_دارد....
📚🖊نویسنده دکتر مهدی خدامیان آرانی
#فاطمیه
#یا_زهرا_اغیثینی
💚اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج💚
🍃🌷
﷽
📚 #فریاد_مهتاب
خاطرات مظلومانه ی مادر مدینه
قسمت 7⃣5⃣
صداى اذان صبح بلند مى شود:
اللّه أكبر، اللّه أكبر.
مردم مدينه از خواب بيدار مى شوند. * * * خليفه در مسجد نشسته است، او منتظر است تا پيكر فاطمه (س) را به مسجد بياورند و او بر آن نماز بخواند.
آرام آرام، مردم خود را براى مراسم تشييع جنازه آماده مى كنند.
خبرى در ميان مردم رد و بدل مى شود: «ديشب، على، بدن فاطمه را به خاك سپرده است».
مردم به سوى قبرستان بقيع مى روند، مى خواهند قبر فاطمه (س) را زيارت كنند، امّا با چهل قبر تازه روبرو مى شوند. به راستى قبر فاطمه (س) كدام است؟
هيچ كس نمى داند، آيا به
راستى فاطمه (س) در اين قبرستان دفن شده است؟
نكند فاطمه (س) در جاى ديگرى دفن شده باشد؟
مردم، همديگر را سرزنش مى كنند و مى گويند: «ديديد كه چگونه از ثوابِ تشييع جنازه فاطمه محروم شديم، ما حتى نمى دانيم كه قبر او كجاست».
مردم زيادى در بقيع جمع مى شوند. آنها با خود فكر مى كنند كه چرا فاطمه (س) را مخفيانه به خاك سپردند؟ چرا قبر او نامعلوم است؟
اين كار پيام سياسى مهمّى براى همه دارد، اين كار، فريادِ بلند اعتراض است.
نگاه كن! خليفه و عُمَر دارند به اين سو مى آيند. قبر فاطمه (س) معلوم نيست در كجاست؟ عُمَر عصبانى مى شود. او مى داند مخفى بودن قبر فاطمه (س)، براى تاريخ، يك علامت سؤل بزرگ است.
هر كس كه تاريخ را بخواند با خود خواهد گفت: «چرا قبر فاطمه (س) مخفى است؟ »، جواب اين سؤل، آبروى خلافت را مى برد. او مى خواهد هر طور شده است اين علامت سؤل را پاك كند.
بايد خليفه بر پيكر فاطمه (س) نماز بخواند. عُمَر مى خواهد اين قبرها را بشكافد و پيكر فاطمه (س) را از قبر بيرون بياورد تا خليفه بر آن نماز بخواند.
در اين ميان نگاه عُمَر به مقداد مى خورد به سوى او
مى رود و مى گويد:
چه موقع فاطمه را دفن كرديد؟
ديشب.
چرا اين كار را كرديد؟ چرا صبر نكرديد تا ما بر پيكر دختر پيامبر نماز بخوانيم؟
خود فاطمه وصيّت كرده بود كه تو و خليفه بر او نماز نخوانيد.
عُمَر عصبانى مى شود، به سوى مقداد حمله مى كند و شروع
به زدن او مى كند، آن قدر مقداد را مى زند تا خسته مى شود. مقداد از جا بلند مى شود، خون از سر و صورت او مى ريزد.
اكنون موقع آن است كه مقداد با مردم سخن بگويد: «اى مردم! دختر پيامبر از دنيا رفت در حالى كه بعد از دو ماه، زخم پهلوى او خوب نشده بود، آيا مى دانيد چرا؟ براى اين كه شما با غلاف شمشير به پهلوى او زديد».
👈 #ادامه_دارد....
📚🖊نویسنده دکتر مهدی خدامیان آرانی
#فاطمیه
#یا_زهرا_اغیثینی
💚اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج💚