فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یادی کنیم از🌷شهید همت که فرمودند:
رزمندگان بعد جنگ به سه دسته تقسیم میشوند...
🍃با لینک نشر دهید و
همراه ما باشید👇
کمیته خادمین شهدای شهرستان ابهر
┄┅•═༅𖣔✾🌺✾𖣔༅═•┅┄
╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮
@khademin_abhar
╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯
┄┅•═༅𖣔✾🌺✾𖣔༅═•┅
18.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رای که هیچ
جان میدهیم...❤️🇮🇷✌️
#انتخابات
#انتخاب_مردم
#مشارکت_حداکثری
🍃با لینک نشر دهید و
همراه ما باشید👇
کمیته خادمین شهدای شهرستان ابهر
┄┅•═༅𖣔✾🌺✾𖣔༅═•┅┄
╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮
@khademin_abhar
╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯
┄┅•═༅𖣔✾🌺✾𖣔༅═•┅
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
به نیابت ازشهید #نعمت_طاهروردی
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#صبحتون_شهدایی📿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🍃با لینک نشر دهید و
همراه ما باشید👇
کمیته خادمین شهدای شهرستان ابهر
┄┅•═༅𖣔✾🌺✾𖣔༅═•┅┄
╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮
@khademin_abhar
╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯
┄┅•═༅𖣔✾🌺✾𖣔༅═•┅
🌱❤
دائما طاهر باش
وبہ حال خویش ناظر باش
وعیوب دیگران را ساتر باش
باهمہ مهربان باش و
ازهمہ گریزان باش
«یعنے باهمہ باش و بے همہ باش»
از دست نوشتہ هاےشهید مدافع حرم #محمد_بلباسے
🍃با لینک نشر دهید و
همراه ما باشید👇
کمیته خادمین شهدای شهرستان ابهر
┄┅•═༅𖣔✾🌺✾𖣔༅═•┅┄
╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮
@khademin_abhar
╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯
┄┅•═༅𖣔✾🌺✾𖣔༅═•┅
هدایت شده از ✦﴿یاران امام زمان(عج)﴾✦
فرمان صادر گردید.
┄┅═✧🇮🇷🗳️🇮🇷🚩🌹
[♡ یاران امام زمان(عج) ♡]
[ https://eitaa.com/hdiwcoxv ]
صحنهها را خالی نکنید و وحدت خود را حفظ کنید و با شرکت در نمازهای جمعه و جماعت و برنامه #انتخابات چشم دشمنان اسلام را کور کنید.
#شهید_علیرضا_کریمی
.
اگر تمام عالم هم بگن نیا پای صندوق رأی...
من برای لبخندت♥️
برای زمین نموندن حرفت...
جونمم میدم
رأی دادن که چیزی نیست...
#انتخابات
🔹تمام جریان ها ، گروهها، حزب ها
همه فرع هستند.
اصل ولی فقیه است.
اصل نظام جمهوری اسلامی است.
#من_رای_میدهم🇮🇷☝️
#لبيك_يا_خامنه_ای❤️🇮🇷
🍃با لینک نشر دهید و
همراه ما باشید👇
کمیته خادمین شهدای شهرستان ابهر
┄┅•═༅𖣔✾🌺✾𖣔༅═•┅┄
╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮
@khademin_abhar
╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯
┄┅•═༅𖣔✾🌺✾𖣔༅═•┅
🍂
🔻 گلستان یازدهم/ ۹۵
زهرا پناهی / شهید چیت سازیان
نوشته بهناز ضرابی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🔸 آن شب به اندازه یک عمر دلتنگی گریه کردم. گریه ها و بغض هایم تمامی نداشت. بعد از آن همه نماز و دعا رفتم بالای سر پسرم. بچه ام به خواب عمیقی فرورفته بود. آرام نفس میکشید. پیشانی اش را بوسیدم. طفلی دو ماه بود درد میکشید. به خاطر این مریضی به مدرسه نرفته بود. دستم را آرام روی شکمش گذاشتم؛ خالی بود، فرورفته و گود. شکمش را بوسیدم و با بغض گفتم: «علی جان، میدونم این جایی! پسرمون رو به تو می سپارم. حواست بهش باشه. میدونم اگه بودی مثل تمام باباها بچه ت رو خیلی دوست داشتی. هرچند مطمئنم از همه باباها زنده تر و هوشیارتری.
روز بعد علی را پیش همان دکتری که برایش وقت گرفته بودیم بردیم و قرار شد قبل از ویزیت سی تی اسکن بشود. نگذاشتند من با او بروم. بچه ام را تنهایی بردند. کمی بعد پرستاری هراسان بیرون آمد و مرا صدا زد تا به اتاق برسم صد بار جان دادم. پسرم بالا آورده بود و همۀ لباسهایش کثیف شده بود. با بغض تندتند لباس هایش را عوض میکردم و میگفتم: «علی جان، نترس عزیزم، الان خوب میشی.»
پسرم در آن وضعیت هم مرا دلداری میداد. میگفت: «مادرجان، من حالم خوبه خیلی بهتر شدهم. دردم کمتر شده.» قرار شد ظهر روز بعد برای ویزیت خدمت آقای دکتر ملک زاده برسم. اتفاقاً آن روز مراسم سالگرد علی آقا بود. مادر پشت سر هم به موبایل تلفن میزد و احوال علی را می پرسید و گزارش لحظه به لحظه مراسم را میداد. مهمانا همه آمدهان. کیپ تا کیپ نشسته ان. داریم برا علی جان دعای توسل میخوانیم. گوش کن یا وجيهاً عند الله اشفعي لنا عند الله...»
توی دلم غوغایی بود. علی آقا را بیشتر از همیشه احساس میکردم. نشسته بود کنارم. بین من و پسرم در تمام مدتی که منتظر بودیم تا نوبتمان بشود با او حرف میزدم. تلفن زنگ میزد. فرشته، نیت کن.
صدای دسته جمعی خانمها میآمد «یا ابا الحسن يا موسى بن جعفر ايها الكاظم يا بن رسول الله...»
بالاخره نوبتمان شد. دکتر ملک زاده پزشک متخصص گوارش مردی بسیار باشخصیت و موقر بود. رسمی و محترمانه صحبت میکرد. پرونده ضخیم و قطور علی را گذاشتم روی میز. عکسها و آزمایشها و نتیجه آندوسکوپی را دید و علی جان را معاینه کرد. گفت: «خانم من با این پرونده و آزمایشا کاری ندارم. لطفاً مریض رو آماده کنید. اون اتاق دوباره آندوسکوپی میشن.» آن موقع پنجاه هزار تومان پول زیادی بود. پول ناقابل را پرداخت کردیم. چند پرستار دست پسرم را گرفتند و بردند. کمی که گذشت پرستاری صدایم زد همراه محمدعلی چیت سازیان تشریف بیارید.
دوباره بالا آورده بود. از توی ساکم یک دست لباس درآوردم. همان طور که لباسهایش را عوض میکردم، گریه میکردم و زیر لب با علی حرف میزدم.
•┈••✾○✾••┈•
ادامه دارد
#گلستان_یازدهم
🍃با لینک نشر دهید و
همراه ما باشید👇
کمیته خادمین شهدای شهرستان ابهر
┄┅•═༅𖣔✾🌺✾𖣔༅═•┅┄
╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮
@khademin_abhar
╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯
┄┅•═༅𖣔✾🌺✾𖣔༅═•┅
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
به نیابت ازشهید #حاج_حسین_خرازی
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#صبحتون_شهدایی📿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🍃با لینک نشر دهید و
همراه ما باشید👇
کمیته خادمین شهدای شهرستان ابهر
┄┅•═༅𖣔✾🌺✾𖣔༅═•┅┄
╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮
@khademin_abhar
╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯
┄┅•═༅𖣔✾🌺✾𖣔༅═•┅