هدایت شده از KHAMENEI.IR
23.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💗 نماهنگ | برای طلوع خورشید
🎥 قرائت کامل زیارت آلیاسین به همراه بیانات و ذکر حضرت آیتالله خامنهای از فرازهای آن
✏️ رهبر انقلاب: یاد امام زمان نشاندهندهی این است که خورشید طلوع خواهد کرد، روز خواهد آمد.
🎧 نسخه صوتی زیارت آل یاسین
📥 سایت | آپارات
💻 Farsi.Khamenei.ir
هدایت شده از KHAMENEI.IR
18.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💗 نماهنگ | دعای امام زمان(عج)
🎥 قرائت دعای سلامتی امام زمان(عج) توسط حضرت آیت الله خامنهای
✏️ رهبر انقلاب: وقتی «اَلّلهُمَّ کُن لِوَلِیّک» را میخوانید، در واقع دارید ارتباط میگیرید با امام زمانتان، که فرمودهاند: ما را دعا کنید، ما هم شما را دعا میکنیم.
📽 مطلب مرتبط: اینگونه دعای فرج بخوانید
💻 Farsi.Khamenei.ir
♦️هفته دفاع مقدس گرامی باد
🔻عمل به وصیت شهدا
📢پویش دلنوشته برای شهدای دفاع مقدس
✍🏻شهدا از جان گذشتند و من هم باید ....
ادامه این جمله را در چند خط تکمیل و در پیام رسان ایتا
به آدرس
@Seydreza_110
ارسال نمائید.
به نفرات برتر هدیه ای به رسم یادبود از طرف هیئت محبان حضرت قمر بنی هاشم (علیه السلام) تقدیم خواهد شد.
هیئت محبان حضرت قمر بنی هاشم(ع) شهر گلسار
▫️ أَلا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ
وَلا هُمْ يَحْزَنُون
▫️ همانا اولیای خدا نه ترسی دارند
و نه اندوهگین میشوند.
خدایا این ذریهحضرتزهرا محفوظبدار
#آسید_حسن_نصرالله 🌟
#خدایا🤲
هدایت شده از 🍀کُمیٖتـــــهخـٰادِمیٖنِشـُـهدٰا✨
#اطلاعیه_مهم
🔻انتخاب دوره #خادمی_شهدا
#قرارگاههایاسکاناستانی در راهیان نور دانش آموزی جنوب کشور
#شهیدکلهراندیمشک
#شهیدمسعودیاناهواز
#شهیدباکری(شهیدرئیسی)خرمشهر
♦️مراجعه به صفحه شخصی در سایت khademin.koolebar.ir بازه های خادمی را انتخاب و #ثبت درخواست حضور نمایید(بازه ها از هفتم آبان قابل مشاهده است).
✅ویژه #خواهران
🗓بازه اول
۱۴۰۳/۰۸/۰۸الی۱۴۰۳/۰۸/۱۶
🗓بازه دوم
۱۴۰۳/۰۸/۱۶ الی ۱۴۰۳/۰۸/۲۴
🗓بازه سوم
۱۴۰۳/۰۸/۲۴الی ۱۴۰۳/۰۹/۰۲
🗓بازه چهارم
۱۴۰۳/۰۹/۰۲ الی ۱۴۰۳/۰۹/۱۰
✨ #تذکرویژه ✨
✅این بازه ها صرفا ویژه خواهران می باشد.
✅ویژه خادمین ۱۵سال کامل و ۱۵سال به بالا)
✅ رفت و برگشت با کمیته استان می باشد
✅ صرفاً برای خادمین دارای پرونده #فعال در سامانه کوله بار
✅ اعزام صرفا پس از تایید کمیته خادمین شهدا استان می باشد
✅اولویت اعزام با خادم #اولی ها و نیز خادمینی که از لحاظ رفتاری و اخلاقی منتخب و ویژه هستند.
✅اعزام برای هر بازه بصورت متمرکز و گروهی است
📌اطلاعات تکمیلی
آی دی @Md654321 در پیام رسان ایتا
🔸کمیته خادمین شهدا استان البرز
https://eitaa.com/khadem_koolebar
🌹🌹 قرار عاشقی🌹🌹
🌹🌹همه دعوتین🌹🌹
🥀🥀 مراسم گرامیداشت پنجمین سالگرد شهادت سرباز وظیفه پاسدار شهید حاج قاسم سلیمانی عزیز و شهدا 🥀🥀
🎙️. بانوای کربلایی سید علی افتخاری 🥀
🕰️ : پنجشنبه ۱۳ دی ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶ 🥀
🕍 : گلزار شهدای شهر گلسار..🥀
🥀🥀 دعوت ویژه برای شرکت در مراسم از خانواده معظم شهدا..🥀🥀
🌹🌹 پایگاه الزهرا (س)..
هیئت محبان قمر بنی هاشم (ع)
موکب امام حسن مجتبی (ع)🌹🌹
15.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹🌹 قرار عاشقی🌹🌹
🥀مراسم گرامیداشت پنجمین سال شهادت سرباز وظیفه پاسدار شهید حاج قاسم سلیمانی عزیز در گلزار شهدای شهر گلسار..🥀
پایگاه الزهرا (س)
هیئت محبان قمر بنی هاشم (ع)
موکب امام حسن مجتبی (ع)
🌹قرار عاشقی🌹
✨به نیابت از شهید مدافع حرم
عباس دانشگر
🔸بانوای:
مداحان اهلبیت(ع)
📆زمان:
پنجشنبه ۲۰ دی ماه/ ساعت ۱۶
📍مکان:
گلزار شهدای شهر گلسار
🔻کمیته خادمین شهدای شهرستان ساوجبلاغ
@khademin_savojbolagh
اتفاقی جالب در تفحص یک شهید...
خوندی و دلت شکست اشک ازچشمات سرازیر شد التماس دعا...
شهیدی که قرض ها و بدهی تفحص کننده خود را ادا کرد ....
❤️شهید سید مرتضی دادگر🌷
می گفت : اهل تهران بودم و عضو گروه تفحص و پدرم از تجار بازار تهران.....
علیرغم مخالفت شدید خانواده و به خاطر عشقم به شهداء حجره ی پدر را ترک کردم و به همراه بچه های تفحص لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم....
یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان.... بعد از چند ماه ، خانه ای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم....
یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص میگذراندیم.... سفره ی ساده ای پهن می شد اما دلمان ، از یاد خدا شاد بود و زندگیمان ، با عطر شهدا عطرآگین... تا اینکه....
تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دو پسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان ما خواهند شد... آشوبی در دلم پیدا شد... حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم ... نمی خواستم شرمنده ی اقوامم شوم....
با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم شلمچه شدیم....
بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی استخوان و پلاک شهیدی نمایان شد....
شهیدسیدمرتضیدادگر...🌷
فرزند سید حسین... اعزامی از ساری... گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما من....
استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادیم و کارت شناسایی شهید به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده ی شهید ، به بنیاد شهید تحویل دهم.....
قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد ، دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند....
با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با استخوانهای شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداختم....
"این رسمش نیست با معرفت ها... ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم.... راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده ی خانواده مان شویم.... " گفتم و گریه کردم....
دو ساعت در راه شلمچه تا اهواز مدام با خودم زمزمه کردم : «شهدا! ببخشید... بی ادبی و جسارتم را ببخشید... »
وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من کسی درب خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم.... هر چه فکرکردم ، یادم نیامد که به کدام پسرعمویم پول قرض داده ام.... با خودم گفتم هر که بوده به موقع پول را پس آورده...
لباسم را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم.... به قصابی رفتم... خواستم بدهی ام را بپردازدم که در جواب شنیدم :
بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است... به میوه فروشی رفتم...به همه ی مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سر زدم... جواب همان بود....بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است...
گیج گیج بودم... مات مات... خرید کردم و به خانه بر گشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟ آیا همسرم ؟
وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته .... با چشمان سرخ و گریان همسرم مواجه شدم که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار گریه می کرد....
جلو رفتم و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در دستان همسرم دیدم.... اعتراض کردم که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟
همسرم هق هق کنان پاسخ داد : خودش بود.... بخدا خودش بود.... کسی که امروز خودش را پسرعمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود.... به خدا خودش بود.... گیج گیج بودم.... مات مات....
کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم... مثل دیوانه ها شده بودم.... عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم.... می پرسیدم : آیا این عکس ، عکس همان فردی است که امروز.....؟
نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم...مثل دیوانه هاشده بودم.. به کارت شناسایی نگاه می کردم....
شهید سید مرتضی دادگر.... فرزند سید حسین... اعزامی از ساری...
وسط بازار ازحال رفتم...
ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون🌹
شادی روح شهدا ، روح امام شهدا سه صلوات و فاتحه ای تقدیم می کنیم.
#شهدا
کمیته خادمین شهدای شهرستان ساوجبلاغ
@khademin_savojbolagh