🌺« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌺
#خاطرات_شهید
💠بیت_المال
✍علی اینجا لباسهای راپل و پوتینش را تهیه کرد و همه چیز را خرید رفت آنجا تا از سپاه نگیرد. بعد از عملیاتی که سینه خیز رفته بود، پوتینش پاره شد و داده بود به یک پاکستانی که استفاده کند. زنگ زده بود که بیا برویم پوتین بخریم.
✍گفتم: "من الان حلب هستم نمیتوانم بیایم. الان خطرناک است برو از تدارکات بگیر." گفته بود بیت المال است و من نمیگیرم.که از دستم عصبانی شد و گفت: "میخواهم خودم بروم." من آنجا زنگ زدم به تدارکات و گفتم برایش پوتین ببرند. با دلخوری پوتین را قبول کرد و پوشید.»
#جاویدالاثر_شهید_علی_آقا_عبداللهی
راوے : #همرزم_شهید🌺
#قرارگاه_خادم_الشهداء_فسا
🌹سردار شهید عبد الصالح امینیان🌹
برکات بعد از #شهادت:
پدر شهیدیک شب با دخترم فاطمه در خانه نشسته بودیم ودرمورد دانشگاهش بحث می کردیم ایشان در مورد دانشگاهش موضوعی را مطرح کرد که من با او مخالفت می کردم همان شب برادرش عبدالصالح را خواب دیدم که با لباس پاسداری در حالیکه پاسدار دیگری هم همراهش بود وارد خانه شد . پرسیدم صالح جان کجایی ؟ دلم برایت تنگ شده است گفت: بابا جان حال من خوب است اما در مورد مسئله ای که فاطمه در ارتباط با دانشگاه مطرح کرد حق با اوست در همین لحظه از خواب بیدار شدم درحالی که شگفت زده شده بودم گفتم : شما در خواجه ربیع دفن هستی از کجا می دانی که من با فاطمه بحث کرده ام.
#شهیدانزندهاند
#قرارگاه_خادم_الشهداء_فسا
🌹سردار شهید عبد الصالح امینیان🌹
برکات بعد از #شهادت:
پدر شهیدیک شب با دخترم فاطمه در خانه نشسته بودیم ودرمورد دانشگاهش بحث می کردیم ایشان در مورد دانشگاهش موضوعی را مطرح کرد که من با او مخالفت می کردم همان شب برادرش عبدالصالح را خواب دیدم که با لباس پاسداری در حالیکه پاسدار دیگری هم همراهش بود وارد خانه شد . پرسیدم صالح جان کجایی ؟ دلم برایت تنگ شده است گفت: بابا جان حال من خوب است اما در مورد مسئله ای که فاطمه در ارتباط با دانشگاه مطرح کرد حق با اوست در همین لحظه از خواب بیدار شدم درحالی که شگفت زده شده بودم گفتم : شما در خواجه ربیع دفن هستی از کجا می دانی که من با فاطمه بحث کرده ام.
#شهیدانزندهاند
#قرارگاه_خادم_الشهداء_فسا
#شهادتـــــ،
معطّل
مــن و تـــو
#نمی_مانــد
تــو اگـر #سرباز_خدا نشوی،
دیگری
#میشود...
شبیه #شهدا رفتار کنیمـ
#قرارگاه_خادم_الشهداء_فسا