❣ #سلام_امام_زمانم ❣
ای غایب از نظر ها کی میشود بیایی
برقع زرخ بگیری صورت به ماگشایی
هم دست تو ببوسم هم دور تو بگردم
هم رونِما ستانی هم #رو به ما نمایی
جانم شود فدایت تابشنوم ندایت
دائم زنم صدایت #یابن_الحسن کجایی
#الّلهُـمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَـــ_الْفَـرَج
📚#کتاب_به_رنگ_خدا
💢خاطرات سرکار خانم زهرا سلطان زاده
همسر مکرمه سردار شهید عبدالمهدی مغفوری
🍂فصل اول صفحه ۱۴
🌹لباس را مادرم از مشهد آورده بودو من چقدر ذوق داشتم وبه بچه ها فخر فروختم که کسی مثل این لباس را ندارد.
دست بی بی جان را گرفتم وبه خانه رفتم تا چشم بابا به من افتاد،حسابی شماتتم کرد:《چرا این جوری رفتی توی کوچه》؟!پشت سر بی بی جان قائم شده بودم.
🍃ترس بود یا حیا،شاید هر دو.نگران و وامانده از کاری که پدر، بد میخواند،چادر بی بی را در دست می پیچیدم.
🌹پدر بیشتر از من ،مادر را مقصر می دانست وبه مادرم تشر می زد؛《تقصیر شماست که این لباس آستین کوتاه را آوردی.
این که سرش نمی شه، هر چی بدی، می پوشه.شما که حالیت می شه،نباید همچین لباسی میخریدی که دخترت بپوشه و تو کوچه بره .》
🍃مادر سعی داشت پدر را آرام کند:《زهرا الان کوچیکه مدرسه نرفته ،به سن تکلیف که نرسیده .》
پدر که انگار آتشش تند تر شده بود ،نوچ نوچی کرد و گفت:《باید از همین الان خودش را بپوشه تا عادت کنه ، وقتی به سن تکلیف رسید مشکلی براش پیش نیاد .》
🌹تمام تنم خیس عرق یود .خواستم با چشم های خیس و با التماس چیزی بگویم اما زبانم بند آماده بود . نه میتوانستم چیزی بگویم نه چیزی بپرسم.
🍃پدر همیشه مراقب و مواظب بچه ها بود که نهال عمرشان قد بکشد و بزرگ بشود و برایش فرق نمیکرد کدام فرزندش خبطی کرده باشد . تربیت تک و تکمان را مرور می کرد .
🌹اکثر بچه های زرند پنج یا شش سالگی قرآن یاد میگرفتند ،من هم هنوز پا به دبستان نگذاشته بودم که همراه بچه های همسایه به مکتب رفتم .مکتب خانه دو،سه کوچه از خانه ی ما بالاتر بود و پیش ملا، قرآن خواندن را یاد گرفتم.
🍃ملای ما زن خوبی بود. ملاعذرا چوب اناری داشت به بلندی قد من؛ با این ترکه، دست و پای هر کسی را که قرآن یاد نمیگرفت ،نوازش میداد.
و ادامه دارد...
#مدیون_شهدائیم
🔻نام مادر سادات را که به زبان می آورد، بلافاصله می گفت “سلام الله علیها”
یادم هست یکبار در ایام فاطمیه در زورخانه، مرشد شروع به خواندن اشعاری در مصیبت حضرت زهرا سلام الله علیها نمود
ابراهیم همینطور که شنا میرفت، با صدای بلند شروع به گریه کرد ، لحظاتی بعد صدای او بلند تر شد و به هق هق افتاد طوری که برای دقایقی ورزش مختل شد و مرشد شعرش را عوض کرد
🌷شهید ابراهیم هادی🌷
@beitozahra
#اطلاعیه_رفسنجان
🎊جشن میلاد حضرت زینب(س)
ویژه یاران کوچک امام زمان (عج)
😍با اجرای جذاب عمو اخوان (از قم)
و برنامه "خانواده مهدوی"
ویژه پدران و مادران
🎙با سخنرانی حجه الاسلام رنجبر کریمی
📌پنجشنبه ۲۵ آذر . بعد از نماز مغرب و عشا
🕌مسجد الزهرا(س) رفسنجان
❣#سلام_امام_زمانم❣
🌹سلام مولای ما ، مهدی جان
🔹چه دلنشین است صبح را با نام شما آغاز کردن و با سلام بر شما جان گرفتن و با یاد شما پرواز کردن
🔹چه روح انگیز است با آفتاب محبت شما روییدن و با عطر آشنای حضورتان دل به دریا زدن و در سایه سار لبخند زیبایتان امید یافتن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 امام عسکری علیه السلام فرمودند :
🔵 کسی که این دو صفت رو داشته باشه، دلش پر میکشه به طرف امام زمان(عج)...
🎙حجت الاسلام فرحزاد
#امام_زمان
🔸 روشهای محو کردن اسماء متبرکه
⁉️ راههای شرعی محو کردن اسماء مبارک و آیات قرآنی هنگام نیاز کدامند؟ سوزندان اوراقی که در آن اسم جلاله و آیات قرآنی نوشته شده است، هنگام ضرورت برای حفظ اسرار چه حکمی دارد؟
✅ دفن آنها در خاک و یا تبدیل آنها به خمیر به وسیله آب اشکال ندارد. ولی جواز سوزاندن آنها مشکل است و اگر بیاحترامی محسوب شود، جایز نیست، مگر در صورتی که اضطرار اقتضا کند و جدا کردن آیات قرآنی و نامهای مبارک امکان نداشته باشد.
#احکام
🌷یادمان شهدا🌷
🔸️مراسم بزرگداشت شهدای آبانماه🔸️
🌷 شهید والامقام احمد میرزاپور
🌷شهید والامقام عبدالرضا یزدانپناه
🌷شهید والامقام رسول شهیدی
🌷شهید والامقام مهدی زند وکیلی
🎤باروایتگری جناب آقای جوپاری
🎙بانوای کربلایی محسن زندی
🎶با اجرای گروه سرود اُمُالزهرا
⏰️زمان: جمعه۲۶ آبانماه ساعت ۱۵:۳۰
🕌مکان: گلزار شهدای شهر مقدس جوپار
📚کتاب_به_رنگ_خدا
💢خاطرات سرکار خانم زهرا سلطان زاده
همسر مکرمه سردار شهید عبدالمهدی مغفوری
🍁فصل اول صفحه ۱۵
🍃بیشتر از این که از ضرب ترکه بترسم،از خجالت کشیدن ضرب آهنگ ترکه در بین بچه ها نگرام بودم، به همین دلیل وقتی سرمشق می داد،آن قدر می خواندم که دستام برای ضرب ترکه بالا نیاد.ملا عذرا وقت که زیاد می آورد،حافظ می خواند. اولین شعری که خواند،این بود:
📖الا یا ایها الساقی ادر کأساً و ناولها
که عشق آسان نمود اول،ولی افتاد مشکل ها با تعجب به اشعار گوش می دادم.ملا سؤال بزرگ نشسته در نگاهم را خواند.شعر که تمام شد با تانی در کلام گفت:بزرگ که شدید خودتون معانیش را می فهمید.
✍درس را با رفتن به دبستان دخترانه ی زرند شروع کردم.معلم های دبستان،روسری بر سر داشتند، ولی لباس رسمی نمی پوشیدند.هر کس با هر لباسی به مدرسه می آمد. من اما، به رسم نانوشته ی خانه از بچگی پوشش داشتم.پدر ومادرم اهل دین بودند وبه من آموختند بندگی،حد انسانیت است.
🍃طبق همان قانون مصوب،ولی نانوشته ی خانه ی ما، از هفت سالگی همان روزها که کلاس اول را تجربه می کردم، نماز خواندن رادر کنار مادر شروع کردم وزمانی که نه ساله شدم،پدر برایم چادر خرید که بگوید حواسم بیشتر از همیشه جمع باشد وباید مرتب نماز بخوانم وروزه بگیرم.
🌷 آن سال همه ی روزه هایم را گرفتم، در حالی که ماه رمضان سال های قبل از آن یکی در میان می گرفتم.بعضی خانه های مردم زرند در طول سال وبه خصوص ماه رمضان وایام محرم وصفر، محلی برای جلسات روضه بود.برخی ده روز، تعدادی۵ روز،سه روز،دو روز وحتی یک روز روضه داشتند.
🍃در این جلسات بیان احکام بود و تفسیر قرآن. البته ایام شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها به اسم دهه ی فاطمیه نبود، ولی مجالس عزا در خانه ها بر پا بود.
وادامه دارد...
#گزارش_رودبارجنوب
برگزاری برنامه هفتگی سه شنبه های مهدوی گلزارشهدای گمنام
کمیته خادمین الشهدا رودبارجنوب
🌹بسم رب الشهدا
#گزارش_زهکلوت
#گزارش_تصویری
🔰برگزاری محفل تلاوت قرآن کریم درمسجد ابوالفضل روستای چاه حسن توسط خواهران خادم الشهدا
تاریخ:۱۴۰۲/۸/۲۳
#کمیته_خادمین_شهدا_بخش_زهکلوت
🆔@khademin_zehkalut_kerman
#گزارش خواهران ناحیه حضرت رسول ص کرمان
برگزاری چهل ونهمین سهشنبه ی مهدوی
نظافت محوطه ی شهدای گمنام و همچنین برپایی ایستگاه صلواتی(توزیع چای، شکلات، کماچ)از جمله فعالیتهای انجام شده خادمین بود.
#گروه_جهادی_شهید_مغفوری
#خادم_الشهدا
#گزارش_شهربابک
حضور مسئول کمیته خادمین خواهر در جلسه رأی گیری تعیین اعضای شورای جهادی گروه های جهادی
#کمیته_خادمین_شهدا_شهربابک
➺@khademin_shahrebabak_kerman