eitaa logo
🥀کُمیته ی خادمین شهدای خواهر استان البرز
530 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.4هزار ویدیو
25 فایل
ارتباط با خط مقدم:📝 @Md654321 #خادم‌الشهدا فقط یک مدال بر روی سینه نیست! یک هدف و راه است
مشاهده در ایتا
دانلود
😂❤️🍃 برای انجام کاری به دزفول رفته بودم بعد از انجام کارم برای تفریح به همراه تعدادی از دوستان مداح به کنار رودخانه دزفول رفتیم🏞️ در بین این دوستان یکی از مداحان قدیمی دزفول به نام ملا عبدالرضا هم همراهمان بود که حالا به رحمت خدا رفته است ملا عبدالرضا فردی بسیار شوخ و بذله گو😅 و در عین حال از مداحان پیشکسوت و با صفای دزفول بود با دوستان کنار رودخانه نشسته بودیم🏞️ و صحبت می کردیم 🗣️که ملا عبدالرضا به من گفت: راستی حاج صادق یه چیزی درباره ات شنیدم پرسیدم چی شنیدی؟🤔 گفت چیز خوبی نشنیدم بگم؟ گفتم دوست دارم بدونم چی شنیدی بگو تا یادت نرفته🤔 گفت: شنیدم آقای حسینی که برنامه اخلاق در خانواده رو توی تلویزیون📺 اجرا می کنه یه دختری داره به نام گلشن🧑🏻 گفتم خب مبارکش باشه گفت: اون که هست🤔 اما شنیدم که تو خاطرخواه دخترش شدی🧑🏻 یک لحظه آمپر تعجبم چسبید و گفتم: والله من چیزی نمی دونم این حرف رو الان دارم از تو می شنوم اصلاً تو جریان چیزی که می گی نیستم ادامه داد چطور خبر نداری؟ حالا که خبر نداری بشنو تا خبردار بشی از لحنش فهمیدم می خواهد شوخی کند😅😅 خیالم راحت شد و با توجه گوش کردم ببینم چه می گوید ملا عبدالرضا گفت: داستان از این قرار بوده که تو عاشق دختر آقای حسینی شدی🧑🏻 اما چیزی به خانمت نگفتی وقتی خانمت فهمیده که تو خاطرخواه شدی شری به پا شده و دعوا بالا گرفته😠 خانمت کوتاه نیومده و بالاخره بزرگترهای خونواده یعنی پدر خانمت و پدر خودت و خود آقای حسینی جمع شدن و تصمیم گرفتن که برن خدمت امام و هر چیزی رو که امام گفتن گوش کنن و همون کار رو انجام بدن😁 وقتی رفتین پیش امام و قضیه رو برای ایشون گفتین ایشون قاطعانه گفتن که آقای آهنگران باید گلشن رو بگیره و اونو به عنوان همسر دوم انتخاب کنه🧑🏻 تو هم حسابی خوشحال شدی و وقتی از جماران به خونه می اومدی این رو می خوندی: به سوی گلشن حسینی می روم به فرمان امام  خمینی  می روم 😂😂 در عجب بودم از استعداد این ملا عبدالرضا که چطور این داستان رو سر هم کرده و بدون دست زدن به اصل نوحه برای آن طنز درست کرده بود😂😂 ╔"═••⊰💚⊱••═''╗ @khademinkhaharalborz18 ╚-═••⊰🌱⊱••═-╝
9.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
_🖤🕊_ نمیدانم ..! من که اینقدر احساسی نبودم ، هر چند دقیقه یکبار چیزی مرا یاد تو می اندازد صورتم کامل خیس میشود ... سید ابراهیم ! نمیدانستم داغت اینقدر قلبمان را میسوزاند و به درد می آورد ... دوستت داشتم ، میدانی چرا ؟! یادم نرفته که هر جا ازت تعریف میکردن خودت را سرباز حضرت آقا میدانستی ..! _🖤🕊_ @khademinkhaharalborz18
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷 ✍ عاشقانه حرف حرم را وسط کشید💚 _زینب جان! همونطور که اونجا تو پناه حضرت سکینه(س) بودی، مطمئن باش اینجام حضرت زینب (س) خودش حمایتت میکنه! صورتم به طرف صورتش مانده و نگاهم تا حرم کشیده شد.. و قلبم تحمل این همه وحشت را نداشت که معصومانه به گریه افتادم. 😭 تازه نبض نگرانی نگاه مصطفی در تمام این شش ماه زیر انگشت احساسم آمده و حس میکردم به هوای من چه وحشتی را تحمل میکرد که هر روز تارهای سفید روی شقیقه اش بیشتر میشد و خط پیشانی اش عمیقتر...😭😥 دوباره طنین عشق سحرگاهی امروزش در گوشم نشست.. و بی اختیار دلم برای لحن گرمش تنگ شد تا لحظه ای که به اتاق برگشتیم و اولین صوتی که شنیدم صدای مردانه او بود _تکلیف حرم سیده سکینه چی میشه؟ انگار به همین چند لحظه که چشمانم را ندیده بود، دلتنگی نفسش را گرفته و طاقتش تمام شده بود که رو به ابوالفضل سوالش را پرسید و قلب نگاهش برای چشمان خیسم من میتپید. ابوالفضل هم دلش برای حرم داریا میلرزید که همان پاشنه در روی زمین نشست و نجوا کرد _فعلا که کنترل داریا با نیروهای ارتش!😊 و این خوش خبری ابوالفضل چند روز بیشتر دوام نیاورد.. و اینبار نه فقط تکفیری های داخل شهر که رفقای مصطفی از داریا خبر دادند ارتش آزاد با تانک وارد شهر شده است... فیلمی پخش شده بود.. از سربازی سوری که در داریا مجروح به دست ارتش آزاد افتاده و آنها پیکرش را به لوله تانک بسته و در شهر چرخانده بودند... از هجوم وحشیانه ارتش آزاد، بیشتر مردم داریا تلاش میکردند از شهر فرار کنند.. و سقوط شهرک های اطراف داریا،...😥😥😥 ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد @khademinkhaharalborz18 🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷
🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷 ✍ سقوط شهرک های اطراف داریا، پای فرار همه را بسته بود... محله های مختلف دمشق هر روز از موج انفجار💣 میلرزید.. و مصطفی به حضرت زینب(س) جذب گروه های مقاومت مردمی زینبیه شده بود... دو ماه از اقامتمان در زینبیه میگذشت.. و دیگر به زندگی زیر سایه و عادت کرده بودیم،.. 😕😥 مادر مصطفی تنها همدم روزهای تنهایی ام در این خانه بود.. تا شب که مصطفی و ابوالفضل برمیگشتند.. و نگاه مصطفی پشت پرده ای از خستگی هر شب گرمتر به رویم سلام میکرد... 😍شب عید قربان😍 مادرش با آرد و روغن و شکر، شیرینی ساده ای🍘🍥 پخته بود.. تا در تب شب های ملتهب زینبیه، خنکای عید حالمان را خوش کند.☺️😋 در این خانه ساده و قدیمی همه دور اتاق کوچکش نشسته... و خبر نداشتم برایم چه خوابی دیده... که چشمان پُر چین و چروکش میخندید بی مقدمه رو به ابوالفضل کرد😄 _پسرم تو نمیخوای خواهرت رو شوهر بدی؟😄💍 جذبه نگاه مصطفی نگاهم را تا چشمانش کشید و دیدم دریای احساسش طوفانی شده..🙈 و میخواهد دلم را غرق عشقش کند که سراسیمه پا پس کشیدم... ابوالفضل نگاهی به من کرد و همیشه شیطنتی پشت پاسخش پنهان بود که سر به سر پیرزن گذاشت _اگه خودش کسی رو دوست داشته باشه، من نوکرشم هستم!😊 و اینبار انگار شوخی نکرد.. و حس کردم میخواهد راه گلویم را باز کند.. که با محبتی عجیب محو صورتم شده بود و پلکی هم نمیزد... گونه های مصطفی گل انداخته و در خنکای شب آبان ماه، از کنار گوشش عرق میرفت...🙈 که مادرش زیر پای من را کشید _داداشت میگه اگه کسی رو دوست داشته باشی، راضیه!😊 موج احساس مصطفی از همان... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد @khademinkhaharalborz18 🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷
⏰ گام به گام ، با امام زمان(عج) ⚠️يادمان نرود در دفتر ديكته هر روزمان بنويسيم: 👈🏻قلب امام زمانمان را شاد کنم 👈🏻کارهای خوبم را بهشون هدیه کنم 👈🏻دل نازنین شون را ناراحت نکنم 👈🏻سر قولمون بهشون باشم 👈🏻تبلیغ امام مهربونم را بکنم 👈🏻برای سلامتی و تعجیل در ظهورشون دعا کنم 👈🏻حضورشون را در کنارمون هر لحظه احساس کنم 👈🏻خدا را به خاطر داشتنشون شکر کنم.. اجبار نیست!!! بلكه اوج سعادت و افتخاره..))🚶 •✨↝.✿● @khademinkhaharalborz18 🥀
🥀کُمیته ی خادمین شهدای خواهر استان البرز
روز جمعه، روز صلوات🌱 ختم‌ صلوات این جمعه، هدیه‌ به امام مون و به نیت تعجیل در فرج‌ و‌ نابودی دشمنان
۹۴نفر بازدید خورده و ۳۴۰ تا صلوات ثبت شده... حالا وقتی میگم امام زمان (عج تعالی فرجه الشریف)غریبه بهتر متوجه میشی مشتی...🚶
(وصیت شصت و پنجم) 📜وصیت نامه شهید حبیب الله شمایلی: چون هدف بزرگ و مسئولیتی که به دوش امت ما افتاده و انتظاری که محرومان دنیا از انقلاب ما دارند، عظیم می باشد سختی، دوری، کمبود، نارسایی، و سایر عوامل طبیعی بود، ما باید صبر و استقامت را از رسول الله (ص) و امامان معصوم (ع) آموخته، زیرا آنان به وعده خداوند ایمان و یقین کامل داشته اند، خداوندا انقلاب ما را تا پیوند آن با انقلاب جهانی حضرت مهدی (عج) مستدام بدار. ____ 📜🪴____ @khademinkhaharalborz18
🔰 چشم به درد نخور ! 🔻 چشماش مجروح شد و منتقلش کردند تهـران ؛ محسن بعد از معاینه دکتر پرسید: آقای دکتر مجرای اشک چشمم سالمه؟🤔 میتونم دوباره با این چشم گریه کنم؟ دکتر پرسید: براچی این سوال رو می پرسی پسر جون؟🤨 محسن گفت: چشمی که برا امام‌حسین(ع) گریه نکنه بدرد من نمی‌خوره ....🥺 🌷 •┈┈••✾❀🦋❀✾••┈┈• @khademinkhaharalborz18
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مَن‌دُعآي‌فَرج‌میخوآنَم‌بیـآآقـا؎ِمَن! @khademinkhaharalborz18🍃