. . گاهی ، فاصله ما و شهدا؛ یہ سیم خاردار است به اسمِ نَفْس! از این ها که بگذریم ، می رسیم... 🍂

عمه‌جان‌تسلیت..🖤

مرغ ِبی‌بال‌وپر ِغمکده‌بغدادیم؛ روضه‌وغصه‌ودردیم،غم‌وفریادیم . .! ـ جوادالـشهید🥀'

•قــرار‌بی‌قــرار‌ا..🥀' یـــالیتـنا‌کنّا‌معکم💔

اصغربهادرانی‌فقط‌۱۶سالش‌بود اما‌بچه‌زرنگ‌بود... خادمین‌گمنام‌شهدا🌱

با کنایــه‌ مصرعی‌ میگویم‌ و رد می شوم؛ دستِ حیدر علیه‌السلام ، دست‌ِ زینب علیهاالسلام دستِ این غواص‌ها 🥀'] - ۱۷۵شهید‌غواص‌کربلای‌۱

🍂 بـه‌یـاد‌و‌به‌احترام‌همه‌مادراے‌شهدا... ما‌ در‌ برابر‌ شما‌ مادران‌ شهدا‌‌‌‌ نگاهمان‌به‌زمین‌است‌و‌سـرافکنده‌...] ما‌را‌خادمین‌مادران‌شهدا‌‌بخوانید‌🌹

یازدهین‌روز‌چله‌ی‌متوسلین‌به‌سیدالشهدا‌ ویـارانـش‌🌿به‌یاد‌شهـید‌نوید‌صفری🌹 ۱۵-جون‌بن‌حوی غلام سیاه ابوذر غفاری که در کربلا به شهادت رسید . جون بن حوی پس از شهادت مولایش ابوذر به مدینه برگشت و در خدمت اهل بیت در آمد . در سفر کربلا ، از مدینه همراه امام تا مکه و از آنجا به کربلا آمد . چون به اسلحه سازی و اسلحه شناسی آشنا بود ، شب عاشورا هم در کربلا به کار اصلاح سلاحها اشتغال داشت . با آنکه سن او زیاد بود ، ولی روز عاشورا از سید الشهدا علیه السلام اذن میدان طلبید . امام او را رخصت داد و آزادش کرد . ولی او با اصرار می خواست در روز های شادی و غم و راحتی و رنج از خاندان پیامبر جدا نشود . پس از نبرد وقتی بر زمین افتاد امام خود را بر بالین او رساند و چنین دعا کرد : خدایا ! رویش را سفید و بویش را معطر کن و او را با نیکان محشور گردان . ۱-تقدیم‌۵صلوات‌محضر‌شهدا ۲-قرائت‌زیارت‌عاشورا همّت‌کنید‌‌زیاد‌‌هم‌طول‌نمیکشه‌..☘

وقتی کار جهادی میشه، آرمانی میشه و غیر آرمی میشه! خادمین‌گمنام‌شهدا🌱

ـ امروزدعوا‌‌مـون‌ســر‌آرم‌‌واسمـمونه👌ـ ❌| مورد‌توجه‌‌‌مسئولیـن‌ِ مجموعه‌ها‌وتشکل‌های‌مذهبی‌وحزب‌اللهی

میخواستم‌که‌وقف‌توباشم‌تمـام‌عمر دنیاخلاف‌آنچه‌که‌میخواستم‌گذشت🍁 هـر‌چـه‌شـد‌... عاقبت‌که‌جـا‌ماندیـم😔 ـ درجـوارشهید‌‌احسان‌کربلایی‌پور ـ خـادمین‌گمنام‌شهدا🌱

همه‌شهـر‌بداند‌که‌عزادار‌توئیم‌... #دستـه‌عزاداری🌿

اَشھَدُاَنَّكَ‌سِرُّالمَعاد؛اَشھَدُاَنَّكَ‌بابُ‌المُراد اَشھَدُاَنَّكَ‌اِبْنُ‌الرِضا؛مَولاناجَواد!💔

در کوی نیکنامان ما را گذر ندادند گرتو نمیپسندی تغییر ده قضا را..💔

ـ شهید‌محمدحسین‌سراجی🌿

بسم‌رب‌الشهدا انشاءاللـــه‌به‌مـدد‌شهدا‌و‌باحضــــورشمـــا از‌اینهفته‌استـارت‌چهارشنبه‌های‌شهدایی رو‌میزنیــم🌿 🌱باهم‌برای‌ یاد‌شهدا رفاقت‌با‌شهدا و خادمی‌شهدا خادمین‌گمنام‌شهدا🍃

#با‌ایـن‌ستــاره‌هــا🌠 عــرض‌تــوسل‌‌و‌زیارت‌عاشورای‌هفتگی همـراه‌با‌‌مباحث‌جهــاد‌تبیین‌و‌امام‌و‌شهدا ـ با‌حضور‌در‌منزل‌مدافع‌حرم #شهید‌محمدحسین‌سراجی🌹 چهارشنبه‌سی‌و‌یکم‌خــردادماه‌سـاعت۲۰:۳۰ خیابان‌شهید‌کلهـــری‌خیـابان‌آل‌یاسین‌کوچــه‌ #شهید‌سراجی‌ پلاک‌۴۲ •با‌حضوربرادران‌و‌خـواهران‌🦋 #قرار‌خادمین‌گمنام🌿 #چهارشنبه‌های‌شهدایی . . 🌱| @khademinqom

🌱 دوستان‌میــخواید‌بدونید‌آقــامون‌‌اباعبدالله سفارش‌چه‌کسایی‌رو‌به‌آقازاده‌اش‌حضرت‌ علی‌اکبرعلیه‌السلام‌کرده‌؟ پس‌ببینید...

سفارش‌همشون‌رو‌به‌علی‌اکبرم‌کردم..🕊 #قرارخادمین‌گمنام🌿 #چهارشنبه‌های‌شهدایی

#نجوای‌شبانه🌿 آدرس‌رو‌مادرم‌بهم‌داد💔 اونا‌یازهرا‌میگفتن‌ماهم‌میگیم...

دوازدهمین‌روز‌چله‌ی‌متوسلین‌به‌سیدالشهدا‌ ویـارانـش‌🌿به‌یاد‌شهـید‌نوید‌صفری🌹 ۱۶- حبیب بن مظاهر از شهدای والا مقام کربلا بود . در هر سه جنگ صفین ، نهروان و جمل ، در رکاب علی علیه السلام شرکت داشت و در نهضت مسلم بن عقیل در کوفه ، از کسانی بود که در راه بیعت گرفتن برای مسلم، کوشش فراوان می کرد .وی نیز از سران شیعه در کوفه محسوب می شد که به حسین بن علی علیه السلام دعوت نامه نوشت . نزد امام حسین موقعیت والایی داشت . امام در کربلا او را به عنوان فرمانده جناح چپ سپاه خویش تعیین کرد . حبیب بن مظاهر ، روز عاشورا از اینکه با شهادتش به بهشت خواهد رفت ، خوشحال بود و با بریر بن خضیر مزاح می کرد . شهادت او بر امام حسین علیه السلام بسیار سخت بود هنگام شهادتش ۷۵ سال داشت . سر او نیز همراه سرهای شهدا در کوفه گردانده شد . ۱۷-حجاج بن مسروق جعفی از شهدای گرانقدر سید الشهدا علیه السلام . وی اهل کوفه و از یاران امیر المومنین علیه السلام بود . وقتی خبر هجرت امام حسین علیه السلام را از مدینه به مکه شنید خود را به آن حضرت رساند و همراه امام از آنجا به کربلا آمد . همواره ملازم سید الشهدا بود و در پنج وقت ، اذان می گفت . روز عاشورا به میدان رفت و جنگید و غرق خون خود نزد امام برگشت . پس از گفتگویی با سیدالشهدا بار دیگر به میدان رفت و شهید شد . ۱-تقدیم‌۵صلوات‌محضر‌شهدا ۲-قرائت‌زیارت‌عاشورا همّت‌کنید‌‌زیاد‌‌هم‌طول‌نمیکشه‌..☘

آقــا‌امیــر‌محمد‌هستـن‌ یکی‌از‌آقازاده‌هاےشهید‌سـراجی🌹 #چهار‌شنبه‌های‌شهدایی #قرار‌خادمین‌ِ‌گمنام🌿

✨|دست خالی آمدم! آمد خدا عیدی به دست یک نخ از چادر عروسش را بگیرم کافی است!|