در مدتی که در حلب بود، زبان عربی را دست و پا شکسته یاد گرفته بود، اگر نمیتوانست کلمهای را بیان کند با حرکات دست و صورتش به طرف مقابل میفهماند که چه میخواهد بگوید، یکروز به تعدادی از رزمندههای نبل و الزهراء درس میداد، وسط درس دادن ناگهان همه دراز کشیدند! به عربی پرسید: چتون شده؟! گفتند: شما گفتید دراز بکشید!
به جای این که بگوید ساکت باشید، کلمهای به کار برده بود که معنیاش میشد دراز بکشید، به روی خودش نیاورد، گفت: میخواستم ببینم بیدارید یا نه! بعد از کلاس که این موضوع را برای دوستانش تعریف کرد، آنقدر خندید و خندیدند که اشک از چشمانشان جاری شد.
🌷 #شهید_عباس_دانشگر🌷
راوی: همرزم شهید
{اللّٰھمصَلِّعَلۍمُحَمـَّدوآلِمُحَمد}
@khademinshohada315
#لبخندهای_پشت_خاکریز
رانندگی مقام معظم رهبری!😊
🔺️محافظ آقا(مقام معظم رهبری) تعریف میکرد:
میگفت رفته بودیم مناطق جنگی برای بازدید
تویمسیر خلوت آقا گفتن اگه امکان داره بگذارید کمی هم من رانندگی کنم😌
من هم از ماشین پیاده شدم و حضرت آقا پشت ماشین نشستند و شروع به رانندگی
کردند.🚌
می گفت بعد چند کیلومتر رسیدیم به یک دژبانی که یک سرباز آنجا بود و تا آقا رو دید هل شد.😃
زنگ زد مرکزشون گفت:
قربان یه شخصیت اومده اینجا!
از مرکز گفتن که کدوم شخصیت؟
گفت: نمیدونم کیه اما خیلی آدم مهمی هست خیلیییی
گفتن: چه شخصیت مهمی هست که نمیدونی کیه؟؟؟
سرباز گفت: نمیدونم؛ ولی گویا که آدم خیلی مهمیه که حضرت آقا رانندشه!!😂😂😂
💠این لطیفه رو حضرت آقا تو جمعی بیان کردند و گفتند که ببینید میشه لطیفه ای رو گفت بدون اینکه به قومی توهین شود☺️
"برگرفته از خاطرات مقام معظم رهبری
مجله لثارات الحسین علیه السلام"
🦋 #الّلهُمَّصَلِّعَلیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهُمْ 🦋
🦋 #اللهـمعجـللولیڪالفـرج 🦋
@khademinshohada315
دعای روز چهاردهم
#ماه_مبارک_رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ لا تؤاخِذْنی فیهِ بالعَثراتِ واقِلْنی فیهِ من الخَطایا والهَفَواتِ ولا تَجْعَلْنی فیه غَرَضاً للبلایا والآفاتِ بِعِزّتِکَ یا عزّ المسْلمین.
اي خدا در اين روز مرا بلغزشهايم مؤاخذه مفرما و عذر خبط و خطاهايم بپذير و مرا هدف تير بلاها و آفت هاي عالم قرار مده بحقّ عزّت و جلالت اي عزّت بخش اهل اسلام
#التماس_دعای_فرج
@khademinshohada315
🥀💐🕊🌺🕊🌴🥀
#خاطرات_دفاع_مقدس
#ماه_رمضان
رزمندگان اسلام
به همراه سه نفر از رزمندگان از پست برگشتیم پادگان و چون پادگان شهید باکری دزفول تازه سازماندهی شده بود، چیزی برای سحری نبود، بعد از کمی جستجو یک پرس غذا لای سفره ای پیدا کردیم و چهار نفری مشغول خوردن شدیم که ناگهان یکی وارد سنگر شد و دید غذای اوست که ما خوردیم ، با خوشرویی کنار ما نشست و به شوخی گفت : اگر ترکیدید مرا هم شفاعت کنید و خودش بدون سحری روزه گرفت که این نشان کوچکی از ایثار رزمندگان در آن زمان بود .
#راوی
#جانباز_معزز
یوسف محمودی
یاد باد
آن روزگان
یاد باد
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
@khademinshohada315