eitaa logo
کانال قصه گویی لاله زار شهدا...🦋
186 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
2.7هزار ویدیو
55 فایل
💌یک عالمه حال خوب 🕊️🌷💌🌷🕊️ 💌آرامش با قصه و یاد شهدا🕊️🥀 💌نهج البلاغه و مباحث استاد شجاعی 💌 روایتگری شهدایی سفیران شهدا 🌷 ⚠️ توجه بفرمایید🔽 ❌⛔ارسال قصه و مطالب کانال بدون لینک⛔❌ ادمین کانال👇 @Khademshohada110
مشاهده در ایتا
دانلود
تکنیک های مهربانی 08.mp3
8.44M
💞 ۸ توی تنگناها، وسطِ بحرانِ مصائب و مشکلات؛ موقع اثبات مهربانی های صادقانه است! جوری بیا وسطِ میدون؛ که انگار مشکل خودته! @ostad_shojae
تکنیک های مهربانی 09.mp3
8.71M
💞 ۹ برای محبت کردن؛ آدما رو انتخاب نکن! مهم نیست، کی محبتت رو دریافت میکنه! مهم اینه که محبت داره، از تو صادر میشه و بر روحِ دیگران، می باره... @ostad_shojae
تکنیک های مهربانی 10.mp3
9.2M
💞 ۱۰ با سهیم کردنِ دیگران در نیّات و اعمالِ خیرت؛ شعاعِ دایره ی محبتت رو بیشتر کن! وقتی از دور، به دیگران، حتی اهالیِ برزخ، فکر میکنی و در عملِ خیرت سهیم شون میکنی؛ قلبت وسیع میشه... و بقیه راحت توی قلبت جا میشن و امنیت میگیرن! @ostad_shojae
تکنیک های مهربانی 11.mp3
9.04M
💞 ۱۱ حضور آدما توی زندگی تو، یه بهانه است که بتونی باهاشون، قشنگ ترین و هیجان انگیزترین نمایشنامه ی دنیا رو اجرا کنی... تو نقشِ خدا رو بازی کن! و بزرگی کردن رو یاد بگیر... @ostad_shojae
تکنیک های مهربانی 12.mp3
7.3M
💞 ۱۲ اونایی که دیگران رو قضاوت میکنند؛ آدمایی هستند؛ با قدرتِ جذبِ بسیار پایین! حتی اگر اهل کار خیر باشند... قضاوت نمیذاره ؛ محبتهات، به دلِ دیگران بشینه. @ostad_shojae
تکنیک های مهربانی 13.mp3
7.9M
💞 ۱۳ دُرُست، وقتیکه قیمتِ خودتُ می شناسی؛ قیمتِ محبت هات بالا میره! این قیمت شناسیِ تو، ناخودآگاه ارزشِ محبتهای تو رو، در ذهنِ دیگران، بالا می بره. @ostad_shojae
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
15.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌿بلندترین هدف در مجالس کار برای امام حَی و حاضر است... "جمله طلایی آوینی" با سخنرانی استاد عالی تقدیم نگاهتان نشر دهیم
نماز اول وقت همچون قنوت عاشقانه شهدا 🌷🌷 🌿فوایدگوش‌كردن‌اذان شنیدن اذان انسان را از اهل آسمان قرار مى دهد. پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) مى فرماید: همانا اهل آسمان از اهل زمین چیزى نمى شنوند مگر اذان 🌱 شنیدنِ اذان اخلاق را نیكو مى كند. امام على(علیه السلام) مى فرماید: كسى كه اخلاقش بد است در گوش او اذان بگویید شنیدن اذان انسان را سعادت مند مى كند. پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) مى فرماید: كسى كه صداى اذان را بشنود و به آن روى آورد، نزد خداوند از سعادت مندان است 🌱 شنیدن اذان سبب دورى شیطان مى شود. رسول اكرم(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: شیطان وقتى نداى اذان را مى شنود فرار مى كند. میزان الحكمه.بحارالانوار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسیار زیبا ✅ 🍁یک گوشه ای از جلسه می بینم سادات همشهری سلمان را نواب لشگر با خود آورده ،علامه هم تفسیر قرآن را .. به پیشکش آورده روح الله ..جای فدک شش دُنگ ایران را 🇮🇷🇮🇷🇮🇷 آنگه آوینی قلم در دست ،می آورد خیل شهیدان را 🌷🌷 زهرا میان جمع می‌گردد تا که ببیند مرد میدان را.. 🎙حاج مهدی رسولی (س)‌ 🥀 به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید↙️↙️ @shohadabarahin_amar
24.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ویژه برنامه: داستان مادر⭕️ برای حضرت زهرا چه اتفاقاتی افتاد؟ واقعیت ماجرا چی بود؟ در قالب یک داستان روان 💬ویژه کودک و نوجوان 🔹قسمت اول: این داستان عید غدیر و تبریک مسلمانان به امیرالمومنین ⭕️کیفیت اصلی فایل ها +کامنت و نظرات شما در سایت 👇 https://roohbakhshac.ir/course/course-155 کانال رو دنبال کن از قسمت بعدی جا نمونی👇 https://eitaa.com/joinchat/2334982163C65bbc6af0d
24.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ویژه برنامه: داستان مادر⭕️ برای حضرت زهرا چه اتفاقاتی افتاد؟ واقعیت ماجرا چی بود؟ در قالب یک داستان روان 💬ویژه کودک و نوجوان 🔺قسمت دوم: این داستان تشکیل سقیفه بعد از شهادت پیامبر ص سقیفه چی بود؟ چه تصمیمی گرفته شد؟ 🔹قسمت اول : عید غدیر ⭕️ کیفیت اصلی فایل ها +کامنت و نظرات شما در سایت 👇 https://roohbakhshac.ir/course/course-155 کانال رو دنبال کن از قسمت بعدی جا نمونی👇 https://eitaa.com/joinchat/2334982163C65bbc6af0d
49.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ویژه برنامه: داستان مادر⭕️ برای حضرت زهرا چه اتفاقاتی افتاد؟ واقعیت ماجرا چی بود؟ در قالب یک داستان روان 💬ویژه کودک و نوجوان 🔺قسمت سوم: این داستان بیعت اجباری از مسلمانان بیعت اجباری از امیرالمومنین ع 🔹قسمت اول : عید غدیر 🔹قسمت دوم: جریان سقیفه ⭕️ کیفیت اصلی فایل ها +کامنت و نظرات شما در سایت 👇 https://roohbakhshac.ir/course/course-155 کانال رو دنبال کن از قسمت بعدی جا نمونی👇 https://eitaa.com/joinchat/2334982163C65bbc6af0d
43.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ویژه برنامه: داستان مادر⭕️ برای حضرت زهرا چه اتفاقاتی افتاد؟ واقعیت ماجرا چی بود؟ در قالب یک داستان روان 💬ویژه کودک و نوجوان 🔺قسمت چهارم: این داستان حمله به خانه حضرت زهرا س + روضه مادر 🔹قسمت اول : عید غدیر 🔹قسمت دوم: جریان سقیفه 🔹قسمت سوم: بیعت اجباری ⭕️ کیفیت اصلی فایل ها +کامنت و نظرات شما در سایت 👇 https://roohbakhshac.ir/course/course-155 کانال رو دنبال کن از قسمت بعدی جا نمونی👇 https://eitaa.com/joinchat/2334982163C65bbc6af0d
47.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ویژه برنامه: داستان مادر⭕️ برای حضرت زهرا چه اتفاقاتی افتاد؟ واقعیت ماجرا چی بود؟ در قالب یک داستان روان 💬ویژه کودک و نوجوان 🔺قسمت پنجم: این داستان وصیت حضرت زهرا س چرا قبر مادر ما باید مخفی باشه؟ + روضه مادر 🔹قسمت اول : عید غدیر 🔹قسمت دوم: جریان سقیفه 🔹قسمت سوم: بیعت اجباری 🔹قسمت چهارم: حمله به خانه مادر ⭕️ کیفیت اصلی فایل ها +کامنت و نظرات شما در سایت 👇 https://roohbakhshac.ir/course/course-155 کانال رو دنبال کن از قسمت بعدی جا نمونی👇 https://eitaa.com/joinchat/2334982163C65bbc6af0d
کارگاه تفکر ۲۰.mp3
12.79M
۲۰ آنچه در پادکست بیستم می‌شنوید : - رابطه شادی با فکر کردن چیست؟ - چگونه دنیا برای اهل تفکر منبع شادی و لذّت می‌شود؟ - عدم تغذیه و تفکر درست چگونه می‌تواند به تولید ناآرامی و خستگی و اضطراب بینجامد؟ منبع پادکست : جلسه ۹ از کارگاه تفکر @ostad_shojae | montazer.ir
📚 عارفانه دکتر مصطفی چمران🕊️🥀 🕊️🥀 ... 🕊️🥀 ...🦋 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 به کانال شهدایی براهین وعمار بپیوندید↙️↙️ @shohadabarahin_amar https://eitaa.com/khademshohada_110 @parvarestan_ir
2_144244932738540676.mp3
14.66M
📚 عارفانه من سوختن است....🦋 دکتر مصطفی چمران🕊️🥀 🕊️🥀 ... 🕊️🥀 ...🦋 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 به کانال شهدایی براهین وعمار بپیوندید↙️↙️ @shohadabarahin_amar https://eitaa.com/khademshohada_110 @parvarestan_ir
روحش شاد🕊️🥀
2_144244932776285922.mp3
7.52M
غم مادر نشسته...🦋 رسد آن روز...🦋 می آید....🦋 غریبان تنها.... کجایی؟!! 💌عاشقانه های من... و 💌مهربان ترین پدر عالم هستی... 💌 الهی عظم البلا...🦋 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 به کانال با شهدا تا آسمان بپیوندید↙️↙️ @shohadabarahin_amar
: کسی که نیت کند مؤمنی را ببرد در اصل خود را آماده می‌کند برای جنگ با خدا! ریختن آبروی مومن از است که در دنیا و آخرت آبروی انسان را می‌برد.
هدایت شده از پرورستان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍀چطورمافرزندی که اول صبح به پدرش سلام ندهد، را سرزنش میکنیم؟؟ 👈اما خود،هنوز عادت نکردیم، خدمت پدروولی نعمتمان حضرت حجت بن الحسن« الله وصلواته علیه» @parvarestan_ir
کارگاه تفکر ۲۰.mp3
12.79M
۲۰ آنچه در پادکست بیستم می‌شنوید : - رابطه شادی با فکر کردن چیست؟ - چگونه دنیا برای اهل تفکر منبع شادی و لذّت می‌شود؟ - عدم تغذیه و تفکر درست چگونه می‌تواند به تولید ناآرامی و خستگی و اضطراب بینجامد؟ منبع پادکست : جلسه ۹ از کارگاه تفکر @ostad_shojae | montazer.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 نمی‌شه بی‌تفاوت بود... یک دقیقه از صحبت‌های تکان‌دهنده حاج حسین یکتا درباره وضعیت زندگی مردم لبنان و فلسطین... کـانـال‌شَهـید‌امـیرحسین‌رادمهر ↓ @shahidradmehr
نمی‌دانیم الان این بچه‌ها کجا هستند و چه می‌کنند؛ اما چقدر زیبا زندگی کردند، خواب و خوراک‌شان هم خاص بود و با این دنیایی که ما ساختیم بسیار متفاوت؛ فعالیت‌ هایشان هم خاص‌تر ؛ به قول شهید «مجید ابوطالبی» سعی کنید که یک صدم آن‌ها فعالیت کنید. عکاس: محمد صیاد کـانـال‌شَهـید‌امـیرحسین‌رادمهر ↓ @shahidradmehr
🔥جنگ به روستای ما آمد 🔥 قسمت نوزدهم سر صبح بود كه دوباره به سمت صيدا حركت كردیم. اينبار خواهرم همراه ما آمد گفت می ترسم دوباره اشتباهی به الاشرفیه بروی. خندیدم و چیزی نگفتم می دانستم به خاطر من نیست. دلش برای جنوب پر می کشید و من بهانه اش بودم. صیدا. شهری ساحلی و سنی نشین. به نزدیک صیدا که رسیدیم دیوار صوتی شكست. لبخند تلخی زدم. چشم انداختم به بچه ها‌. نترسیده بودند. یعنی اصلا متوجه شکسته شدن دیوار صوتی نشده بودند. ریحانه و زینب صورت هایشان را چسبانده بودند به شیشه ماشین و کورنیش ساحلی صیدا را نگاه می کردند. از وقتی به جبیل رفته بودیم فقط یک بار صدای شکسته شدن دیوار صوتی را شنیده بوديم. همان روزی که آن خانه را زدند. باز صدای خنده های دختری که بلوز یاسی تنش بود به گوشم می رسید. یاد اولین باری افتادم که دیوار صوتی را شکستند. آرایشگاه بودم. آرایشگر با رنگ مو به جان موهایم افتاده بود و مدام از کار خودش تعریف می کرد. صدای دیوار صوتی که بلند شد همه جیغ زدند و از آرایشگاه بیرون زدند. من مانده بودم و رنگ موی نیمه کاره. من مانده بودم و سالنی که خالی بود و حالا دنبال حجابم می گشتم. دنبال روسری ام. دنبال چادرم. هول کرده بودم و چادرم را پیدا نمی کردم. می دانستم اگر آنجا را هم بزنند بدون حجاب بیرون نمی روم. هنوز نمي دانستم آن بيرون چه اتفاقی افتاده. فقط دیدم که تمام شیشه ها شکست و ریخت کف سالن. یک تکه شیشه هم دستم را خراش داده بود. فقط دیوار صوتی بود. این را آرایشگری گفت که دوباره با ترس به سالن برگشت و هنوز تمام هیکلش می لرزید و من خرده شیشه ها را از روی لباس هایم جمع می کردم و خدا را شکر می کردم که صورتم را زخمی نکرده بود و به چشم هایم نرفته بود. خیلی زود به بودنش عادت کردیم. اینقدر که گاهی با بی خیالی می گفتیم - چیزی نیست. دیوار صوتی بود. انگار نه انگار. تازه فهمیده ام که آدم ها خیلی انعطاف پذیرند. گاهی چیزهایی را تحمل می کنند که روزی خیالش را هم نمی کردند. دقیقا همانقدر که فهمیده ام غم های قبل از جنگ ما چقدر کوچک و بی اهمیت بوده است. مدام دیوار صوتی. ناخودآگاه خودم را جمع می کردم. عضلاتم منقبض میشد. چشم هایم را می بستم و دو ثانیه بعد دوباره تمام عضلاتم شل میشد. یک بار سطل ماست از دستم افتاد و پخش شد توی مغازه. یک بار شیشه ها شکست. یک بار جیغ زدم. چند بار از خواب پریدم. کم کم عادت کردیم. دیوار صوتی که شکسته میشد بعضی می خندیدند و دیوار صوتی را هم به باد تمسخر گرفته بودند. شب ها معرکه ای بود. یکی می خندید. یکی سوت می زد. یکی اسرائیل را به باد فحش می گرفت. دزدگیر ماشین ها همه با هم به کار می افتاد و مخلوطی بود از خنده و ترس و ناراحتی و شوخی. این وسط گاهی منور هم می زدند و نمایش کامل میشد دیگر. حالا فرق بمباران و دیوار صوتی را هم خوب یاد گرفته بودیم. دیوار صوتی معمولا دو مرحله ای بود. چند ثانیه سکوت و دباره از اول تکرار میشد. اما بمباران فقط یکبار بود. آنروزها فقط دیوار صوتی بود و حالا هم بمباران و هم دیوار صوتی. عادت کرده بودیم. مثل صاعقه ای ناگهانی. ما عادت کردیم اما برای بچه ها هیچوقت عادی نشد. بچه ها دردناک ترین قسمت هر جنگ اند. بچه ها نمی دانند جنگ یعنی چه. نمی دانند دیوار صوتی چیست. بچه ها همیشه می ترسیدند. جیغ می زدند. قلبشان مثل قلب گنجشک می کوبید و گریه می کردند. از خواب می پریدند. حالا دوباره به جنوب نزدیک می شدیم. صیدا. صیدا شهری سنی نشین بود و آواره های زیادی به آنجا آمده بودند. تا شب خانه جدیدمان را مرتب کردم. یاد اولین باری افتادم که خانه خودم در ضاحیه را می چیدم یا خانه ام در جنوب. همه چیز باید مرتب بود. اینقدر خانه را تمیز می کردم که برق می افتاد. حالا این خانه کثیف بود. حالم از در و دیوار خانه هم به هم می خورد. اما دل و دماغ تمیز کردنش را نداشتم. خودم را دلداری می دادم که اینجا خانه من نیست. به زودی جنگ تمام می شود. از اینجا می رویم به زودی به خانه خودمان برمی گردیم پس دلیلی ندارد این خانه اجاره ای برق بیفتد. با این حال چشم که باز کردم شب شده بود و من هنوز مشغول نظافت. وسیله چندانی نداشتیم. چند پتو و چند بالش و چند ظرف غذا. تازه در جنگ حساب دستت می آید که گاهی با حداقل امکانات هم میشود زندگی کرد. خیلی مهم نیست که قابلمه ات کدام مارک باشد همین که غذایی برای خوردن داشته باشی کافی است. مهم نیست پتویت چه رنگی باشد همین که از سرما نلرزی کافیست. از شدت خستگی نفهمیدم کی خوابم برد. بچه ها هر کدامشان یک طرف افتادند و خوابیدند. هنوز چشم هایم گرم نشده بود که صدای دیوار صوتی بلند شد. بچه ها وحشت زده از خواب پریدند کف اتاق پر شده بود از شیشه های شکسته ادامه دارد راوی: زنی از جنوب لبنان 📝 رقیه‌کریمی https://t.me/jshmhh13399https://eitaa.com/shahidhadadian74 https://eitaa.com/jashh2