eitaa logo
کمیته خادمین شهدای گچساران
5.5هزار دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
4.3هزار ویدیو
23 فایل
کانال رسمی خادمین شهدای شهرستان گچساران تبادل نظر درخصوص کمیته خادمین شهدای شهرستان، نظرات و پیشنهادات در رابطه با محتوای کانال: @yousofezahrakojaei
مشاهده در ایتا
دانلود
46.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ابا صالح التماس دعا   هر کجا رفتی یاد ما هم باش نجف رفتی کاظمین رفتی  کربلا رفتی یاد ما هم باش  اباصالح یا اباصالح مدینه رفتی به پابوس مادرت زهرا  یاد ما هم باش   به دیدار قبر مخفی از کوچه ها رفتی  یاد ما هم باش  شب جمعه کربلا رفتی یاد ما هم کن چون زدی بوسه  کنار قبر ابالفضل با صفا رفتی یاد ما هم باش  اباصالح یا اباصالح اباصالح یا اباصالح نماز حاجت که میخوانی از برای فرج مسجد کوفه  🌹تعجیل درفرج وسلامتی آقاامام زمان عج صلوات🌹 وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُم ╔═🌺🍃═══════════════╗ 🆔@khademshohadagachsaran ╚═══════════════🍃🌺═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پروردگارا سرآغاز و سرانجام پناه من توئی شب را آغوش گشودی و آرامشم دادی حال این صبح را نيز امیدم باش و دلیل همه روزهای زندگی‌ام روزم را با نام تو آغاز می‌کنم 🍃بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ🍃     🌸 الهـی بـه امیـد تــو 🌸 ╔═🌺🍃═══════════════╗ 🆔@khademshohadagachsaran ╚═══════════════🍃🌺═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹هفده شهریور، از ایام الله است... ♦️یادتان نرود که ما یک ۱۷ شهریور داشتیم. ۱۷شهریور از «ایّام الله» است. و باید یادمان نرود این را. آن قدر شهید دادیم و آن قدر خون دادیم ما آن روز و در مقابل اجانب و در مقابل وابستگان به اجانب. قیام کردند ملت ما و خونشان ریخته شد، لکن پیروز شدیم... ( امام خمینی(ره) | ۱۷ شهریور ۵۸ ) ◼️به مناسبت جنایت رژیم پهلوی در به خاک و خون کشیدن مردم در روز ۱۷ شهریور ۵۷ ╔═🌺🍃═══════════════╗ 🆔@khademshohadagachsaran ╚═══════════════🍃🌺═╝
11.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹ببینید: خاطره تنها عکاس حاضر در میدان ژاله از کشتار 17 شهریور ╔═🌺🍃═══════════════╗ 🆔@khademshohadagachsaran ╚═══════════════🍃🌺═╝
📌 مجید بربری کربلا که رفت ، متحول وحر مدافعان حرم شد 🔹️ هشت روز مانده به اربعین سال ۹۳ ساعت یازده شب بود که مجید سراسیمه آمد خانه: «وسایلم را جمع کنید که عازم کربلا هستم.» گفتم: «زودتر می گفتی که به چند تا از فامیل و آشنا خبر می دادیم.» عجله داشت و رفقایش داخل ماشین منتظرش بودند. 🔸 چه رفقـایی و چه سفر اربعیـنی! تا برسند مرز مهران، صدای آهنگ و بگو بخندشان بلند بود؛ گویا کارناوال شادی راه انداخته بودند. 🔹 مجید اولین بار که رفت داخل حرم حضرت علی (ع) کمی تغییر کرد و کم حرف شد. هر بار هم که می رفت حرم، دیر برمی گشت؛ آنهم با چشم های قرمز. رفقا مانده بودند که این خود مجید است یا نقش بازی جدیدش. 🔸 پیاده روی که شروع شد، مجید غرق در خودش بود. نه می گفت و نه می خندید. ◇ پایش که رسید بین الحرمین، از درون شکست. دیگر دست خودش نبود. ذکـر لبـش یا حسـین یا حسـین بود و مشغول اشـک و نـالـه. 🔹 وقتی می خواستند برگردند، به صمیمی ترین دوستش گفت: «توی این چند روز از امـام حسین ع خواستم که آدمم کند. اگر آدمم کند دیگر هیچ چیز نمی خواهم.» 🌹 او حـرّی دیگری از نوع مدافعان حرم شده بود که فاصله بین توبه و شهادتش ۱۳ ماه بیشتر نبود. 📚 برگرفته از کتاب " مجید بربری " بقلم کبری خدابخش (شهیدمجیدقربان خانی) ╔═🌺🍃═══════════════╗ 🆔@khademshohadagachsaran ╚═══════════════🍃🌺═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا