خواستَمبِگویَم
چِـرانَیامَدۍ..؟!💔
دیـدَمحقداࢪۍ
تَعطیلٺَـرازجمعہ،
خودِمـاهستیم😔
بـࢪاۍِظھۅࢪِشچیڪاࢪکَࢪدیم؟✋🏻
#اللهم_عجل_لولیک_فرج
❤️ خواهران چادری❤️
@Khaharaneh_Chadoory1400
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک تیکه کوتاه از وصیت شهید برای پسرش😔🖤
#شهیدانه
#شهید_محسن_حججی
❤️ خواهران چادری❤️
@Khaharaneh_Chadoory1400
بخوان دعای فرج را..
دعا اثر دارد...(♥️✨
#امام_زمان 🦋🌿
#یا_صاحب_زمان
#اللهم_عجل_لولیک_فرج
❤️ خواهران چادری❤️
@Khaharaneh_Chadoory1400
#شهیدانہ💕🌷
همیشهباوضوبود،
موقعشهادتشهم
باوضوبود.
دقایقـےقبلازشهادتش
وضوگرفتوروبهمنگفت انشاءاللهآخریشباشه(:✨🌾
آخریشهمشد...💔
#تلنگر
#شهید_محمد_رضا_بیضایی
❤️ خواهران چادری❤️
@Khaharaneh_Chadoory1400
آنقدࢪ چادُࢪ قشنگت کࢪدھ!😍
ڪه بی اِختیاࢪ
از تمامِ بی حِجابی ها
دِلَم بیزاࢪ شد...!😉
#چادرانه
#پروفایل
❤️ خواهران چادری❤️
@Khaharaneh_Chadoory1400
❤️ خواهران چادری ❤️
#کتاب_من_میترا_نیستم 🍓 #قسمت_شصت_و_دو♥️ روی زمین مسجد افتادم و آنجا را بوسیدم محل سجده های دخترم ر
#کتاب_من_میترا_نیستم🌿
#قسمت_شصت_و_سه 💚
باید میرفتم و دخترم را می دیدم. جنازه
زینب را به سردخانه پزشکی قانونی بردند ما باید برای شناسایی به آنجا می رفتیم.
سوار ماشین شدیم و همه با هم به پزشکی قانونی رفتیم مهران و باباش لحظه ای آرام نمی شدند چشمهای مهران کاسه خون شده بود.
من یخ کرده بودم و هیچ چیزی نمیگفتم گریه هم نمی کردم. مهران که نگران من بود من را بغل کرد و گفت: مامان گریه کن خودت رو رها کن. اما من هیچ نمی گفتم.
آنقدر در دنیای خودم با زینب حرف زدم که نفهمیدم کی به سردخانه رسیدیم. دخترم آنجا بود با همان لباس های قدیمی با روسری سرمه ای و چادر مشکی.
منافقین او را با چادرش شهید کرده بودند با چادر چهارگره دور گردنش بسته بودند.
کنار زینب نشستم و صورت لاغر و استخوانی اش را بوسیدم، چشمهای بسته اش را یکی یکی بوسیدم لب هایش را بوسیدم سرم را روی سینه اش گذاشتم قلبش نمیزد بدنش سرد سرد بود.
دستهایش را گرفتم و فشار دادم بدنش سفت شده بود روسری اش هنوز به سرش بود. چند تار مویی که از روسری اش بیرون زده بود پوشاندم. دخترم راضی نبود نامحرم موهایش را ببیند.
زینب روی کشوی سردخانه آرام خوابیده بود سرم را روی سینه اش گذاشتم و بلند گفتم: و( بِاَی ذَنبِ قُتِلَت) به کدامین گناه کشته شده است؟
❤️ خواهران چادری❤️
@Khaharaneh_Chadoory1400
❤️ خواهران چادری ❤️
#کتاب_من_میترا_نیستم🌿 #قسمت_شصت_و_سه 💚 باید میرفتم و دخترم را می دیدم. جنازه زینب را به سردخانه پز
#کتاب_من_میترا_نیستم🌸
#قسمت_شصت_و_چهار💞
جعفر دست های زینب را در دستش گرفت و ناخنهای کبودش را بوسید. زیر ناخن هایش همه سیاه شده بود.
دو دکتر آنجا ایستاده بودند از یکی از دکترها که سن و سالش بیشتر بود پرسیدم دخترم خیلی زجر کشیده بود؟
جواب داد: به خاطر جثه ضعیفش با همون گره اول خفه شده و به شهادت رسیده. مطمئن باشید که به جز خفگی همان لحظات اول هیچ بلایی سر دختر شما نیومده.
دکتر جوانتر ادامه داد دختر شما سه شب پیش یعنی اولین شب مفقود شدنش به شهادت رسید منافقین او را با چادرش خفه کرده بودند که عملاً نفرت خودشان را از دختر های با حجاب نشان بدهند.
چند نفر از آگاهی و سپاه آنجا بودند آنها از ما خواستند که به خانه برگردیم و جنازه زینب برای انجام تحقیقات و تکمیل پرونده در پزشک قانونی بماند.
مسئول آگاهی به جعفر گفت باید صبور باشید ممکنه تحقیقات چند روز طول بکشه و تا آن زمان باید منتظر بمونید.
به سختی از زینبم جدا شدم دخترم در آن سردخانه سرد و بی روح ماند و ما به خانه برگشتیم وقتی به خانه رسیدیم درِ خانه باز بود و دوستان و همسایگان در خانه بودند.
صدای صوت قرآن تا سر کوچه شنیده میشد مادرم وسط اتاق نشسته بود و شیون می کرد زنها دورش حلقه زده بودند.
شهلا و شهرام خودشان را توی بغل من انداختند آنها را آرام کردم و گفتم زینب به آرزوش رسید.
زینب دختر این دنیا نبود دنیا براش کوچیک بود خودش گفت خانه ام را ساختم باید بروم.
شهلا و شهرام با ناباوری به من نگاه می کردند مادرم نگران بود نگران از اینکه شاید من شوکه یا افسرده و دیوانه شدم.
اما من سالم بودم و سعی می کردم به خواست دخترم عمل کنم خانه را مرتب کردم و وسایل اضافی را جمع کردم میخواستم مراسم سنگینی برای زینب بگیرم.
جعفر نمیتوانست من را درک کند اما چیزی هم نمیگفت از مهران خواستم هر طور شده خبر شهادت زینب را به مهری و مینا و مهرداد برساند.
پیدا کردن مهرداد سخت بود. مهران به بیمارستان شرکت نفت آبادان تلفن کرد و از دوستای مهری و مینا که آبادان بودند خواست تا به شوش بروند و بچه ها را پیدا کنند و خبر شهادت زینب را به آنها بدهند.
دلم می خواست همه بچه ها در تشییع جنازه و خاکسپاری خواهرشان باشند
❤️ خواهران چادری❤️
@Khaharaneh_Chadoory1400
سلام با عرض و ادب خدمت اعضای کانال ❤️
👇👇👇👇👇
#کتاب_من_میترا_نیستم در حال پایان است خیلی خوشحال میشم که درباره ی کتاب من میترا نیستم نظرتون را در لینک زیر بگویید 👇👇
https://harfeto.timefriend.net/16280134066698
با تشکر 🌹
🎐 #مکتب_حاج_قاسم
دوست داشتنت
تنها کار عاقلانه ایست که از دلم بر می آید
❤️ خواهران چادری❤️
@Khaharaneh_Chadoory1400
#نظر
سلام خواهش میکنم 💞 امیدوارم بازم از کانال ما لذت ببرید ❤️
ممنون از نظرتون 🙏🙏
لطفاً نظرتان را درباره ی کانال ( ❤️خواهران چادری❤️ ) بگویید 👇👇👇
https://harfeto.timefriend.net/16280134066698