eitaa logo
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
2.4هزار دنبال‌کننده
12.4هزار عکس
6.1هزار ویدیو
150 فایل
ارتباط با ادمین @Yassekaboood هیئت خواهران خادم الزهرا سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی همدان بلاخره خون شهید محمد حسین عزیز می‌جوشد و حاج قاسم هست #حدادیان #گلستان هفتم #شهید جمهور #تنها هیات مذهبی به نام #حاج قاسم در کشور @khaharankhademozahra
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مجموعه‌ی توحیدیِ 🌛خلَقَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ... (بقره / 29) اوست آن كسى كه آنچه در زمين است همه را براى شما آفريد! ✍ برای تو آفریدم هرآنچه را در زمین می‌بینی! و بعد؛ تو را، و سرزمین درونت را، و هرآنچه که نادیدنی است در آن، برای خودم آفریدم! از تمام دیدنی‌های دنیا، برای کشورگشاییِ درونِ نادیدنی‌ات، بهره بگیر؛ تا در روزی که نهان‌ها آشکار می‌شوند و؛ دیدنی‌ها رنگ می‌بازند؛ تــــــــُ برنده‌ی نهایی بازیِ دنیا باشی🌟. @Ostad_Shojae
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
#زمان_ظهور قسمت سوم ⬅️ زمان دولت کریمه امام زمان،👈مردم آنقدرصمیمیت دارند که بدون اجازه از یکدیگر و
قسمت چهارم ⬅️ در زمان ظهور 👈 گزش هر جنبده ای گرفته میشود، بطوریکه کودک دست خود را در دهان مار افعی میکند و مار به او آسیب نمیرساند.... 📚التشریف بالمن 299
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
📓رمان امنیتی رفیق #قسمت41 با صدای نرگس به خودش آمد: - اِ مامان نگاه کن! داره آقابزرگ رو نشون می‌ده
🔸 🔸 📓رمان امنیتی رفیق *** با آستین عرق پیشانی‌اش را پاک کرد و ویلچر پدرش را به جلو هل داد. گردن کشید تا آخر صف را ببیند؛ طولانی بود. دل عباس شور می‌زد؛ از سویی برای پدر که ممکن بود حالش بد شود و از سویی می‌خواست زودتر برگردد اداره‌شان تا کارهای پرونده زمین نماند. صف آرام‌آرام جلو می‌رفت و تنها کاری که از دست عباس برمی‌آمد، این بود که یک گوشش را به نفس‌های نصفه ‌نیمه پدر بدهد و گوش دیگرش را به حرف‌های مردم. صدای گفت و گوی دو مرد جوان را از پشت سرش می‌شنید: - می‌گن توی بعضی حوزه‌های انتخاباتی، بسیجی‌ها نذاشتن مردم برن داخل. - از کجا شنیدی؟ - یکی از رفیقام که توی یه شهرای دیگه زندگی می‌کنه. عباس کمی برگشت تا دو نفری که با هم حرف می‌زدند را ببیند؛ اما صلاح ندانست وارد بحث شود. از روز قبل، به لطف پیامک‌ها، بازار شایعات داغ شده بود. فشار دست پدر را روی دستش حس کرد. سرش را تا نزدیکی دهان پدر پایین برد: - جانم بابا؟ کلمات بریده‌بریده و سخت از دهان پدر خارج می‌شدند و صدای خِس‌خس، زمینه حرف‌هایش بود: - آب همراهت هست بابا؟ - تشنه‌تونه؟ - آره. - بذارید برم از آبسردکن بیارم. زود میام. - دستت درد نکنه بابا. خدا خیرت بده. آبسردکن، سمت دیگری از حیاط مسجد بود. لیوان یکبارمصرفی برداشت و کمی صبر کرد تا کودکی که داشت لیوانش را پر می‌کرد، کارش تمام شود. کودک آب را نوشید و وقتی خواست برگردد، عباس لبخندی حواله‌اش کرد. داشت لیوان را پر می‌کرد که صدای زنگ گوشی‌اش را شنید. شماره ناشناس بود. حدس زد دوست حانان باشد. جواب داد و مردی حدوداً سی ساله از پشت خط گفت: - سلام. از طرف آقای جناب‌پور تماس می‌گیرم. لیوان آب پر شده بود و آبش سرریز کرد روی دست عباس. احساس کرد تمام وجودش یخ کرده است. موبایل را بین گوش و شانه‌اش قرار داد تا دستش آزاد شود و شیر آب را ببندد و همزمان گفت: - سلام آقا! عرض ارادت! در خدمتم. -امروز عصر می‌تونی بیای به این آدرسی که بهت می‌گم؟ عباس کمی فکر کرد و گفت: - چشم آقا. شما آدرسو پیامک کنین من میام. - پیامک‌ها که قطع. من الان می‌گم، تو یادت بمونه. عباس لبخند زد. دقیقاً می‌خواست طرف پشت خطش به این نتیجه برسد که عباس آدم از همه جا بی‌خبر و ساده‌لوحی‌ست: - چشم. شرمنده یادم نبود. ادامه دارد...
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
🔸 #یا_رفیق_من_لا_رفیق_له 🔸 📓رمان امنیتی رفیق #قسمت42 *** با آستین عرق پیشانی‌اش را پاک کرد و ویل
📓رمان امنیتی رفیق مرد آدرس را داد و عباس به خاطر سپرد؛ یکی از پارک‌های مرکز شهر بود. دکمه قرمز موبایل را فشرد و به سمت پدر قدم تند کرد. پیدا بود پدرش حال خوشی ندارد. مقابل پدر زانو زد و لیوان آب را به دستش داد. پدر با دستان لرزان لیوان را گرفت و جرعه‌جرعه نوشید. عرق کرده بود. عباس دست دیگر پدر را فشرد: - حالا واجب نبود بیاید بابا. خیلی اذیت شدید. اگه می‌خواید برگردیم. پدر لیوان را با دهانش فاصله داد و با حالت خاصی عباس را نگاه کرد؛ طوری که عباس شرمنده شد. بعد پرسید: - خودت چی؟ تو واجب بود بیای؟ - خب... من... . - من که می‌دونم این روزا سرت شلوغه. چرا پا شدی اومدی؟ عباس جواب نداد و پدر که با هر کلمه‌اش تک‌ سرفه‌ای همراه بود، ادامه داد: - منم به همون دلیلی اومدم که تو اومدی. هرکسی توی این مملکت یه تکلیفی به عهده‌شه. عباس خواست بگوید شما تکلیفتان را انجام داده‌اید و همین نفس‌های بریده‌بریده و ویلچرنشینی هم گواه است؛ اما قبل از این که کلمه‌ای به زبانش بیاید، پدر انگار ذهنش را خواند و پیش‌دستی کرد: - دِین ما به این انقلاب هیچوقت ادا نمی‌شه. اینو یادت باشه! عباس گردنش را کج کرد و لبخند زد: - یادم می‌مونه بابا. مطمئن باشین. و بلند شد و ویلچر را به جلو هل داد؛ صف کمی جلو رفته بود و عباس از این که ویلچر پدر در سایه قرار گرفته است نفس راحتی کشید. حداقل دیگر آفتاب آزارش نمی‌داد. مردی که پشت سرش ایستاده بود، آرام زد سر شانه‌اش. عباس برگشت: - بله؟ عباس طبق عادت و آموزشی که دیده بود، مرد را با دقت برانداز کرد تا مطمئن شود خطری از جانب او تهدیدش نمی‌کند. رفتار مشکوکی ندید. جوانی همسن و سال عباس بود؛ با موهایی که به زور ژل، رو به بالا سیخ شده بودند. دور دستش نوار سبز رنگی بسته بود. گفت: - داداش شما خودکار داری؟ من یادم رفته خودکار بیارم. عباس از سوال جوان تعجب کرد: - خب خودکار که همین‌جا هست. جوان سرش را کمی به عباس نزدیک کرد؛ انگار می‌خواست مطلب مهم و محرمانه‌ای را بگوید: - آخه خودکارهاشون جوهرش مخصوصه، یه طوریه که بعد یه مدت رنگش می‌پره، بعد اینا اسم همون که خودشون می‌خوان رو توش می‌نویسن. عباس نزدیک بود خنده‌اش بگیرد از این حرف. واقعا چنین چیزی به نظرش مسخره می‌آمد. به سختی جلوی خنده‌اش را گرفت و گفت: - کی همچین حرفی زده؟ - آقا بین خودمون باشه، یه فامیلای دور ما توی سازمان اطلاعاته. اون اینا رو می‌گفت. تازه خیلی چیزای دیگه هم می‌گفت که نمی‌شه بهت بگم. مرد به خیال خودش داشت برای عباس بازارگرمی می‌کرد تا عباس کنجکاوتر شود! کنترل خنده دیگر واقعاً برای عباس سخت شده بود. در دلش به مرد گفت: - داداش من خودم اینکاره‌م، هنوز خواهر و برادرام و مادرم هم نمی‌دونن من شغلم دقیقاً چیه و چکار می‌کنم، اونوقت تو چطور فهمیدی فامیل دورتون اطلاعاتیه؟ ادامه دارد...
پیام فرمانده معظم کل قوا در پی بازگشت ناوگروه ۷۵ نیروی دریایی از دریانوردی پهنه اطلس: 👈 بازگشت مقتدرانه و عزت‌آفرین از این مأموریت خطیر را تبریک می‌گویم 🔻 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با تبریک بازگشت مقتدرانه و عزت‌آفرین ناوگروه ۷۵ نیروی دریایی ارتش از مأموریت تاریخ‌سازِ دریانوردیِ پهنه‌ی اقیانوس اطلس، از فرمانده و یکایک کارکنان آن قدردانی کردند. 📝 متن پیام فرمانده معظم کل قوا که به امیر سرلشکر موسوی فرمانده کل ارتش جمهوری اسلامی ایران ابلاغ شد، به این شرح است: بسمه تعالی بازگشت مقتدرانه و عزت‌آفرین ناوگروه ۷۵ نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران از مأموریت خطیر دریانوردی پهنه‌ی اقیانوس اطلس را که برای اولین بار در تاریخ دریانوردی کشور انجام شده است، تبریک می‌گویم. امروز بحمدالله ارتش جمهوری اسلامی ایران با کارکنان بصیر، غیور و خستگی‌ناپذیر خود در صحنه حاضر است و آماده‌ی مجاهدت در راستای اهداف بلند انقلاب شکوهمند اسلامی می‌باشد. این توانمندی‌ها را حفظ کنید و ارتقاء دهید. مراتب تشکر و قدردانی اینجانب را به فرمانده و یکایک کارکنان عزیز ناوگروه و دست‌اندرکاران برسانید.
نَحنُ الفُقرَاءَ الذينَ أغنَاهُم اللهِ بِحُب الحُسَين.. فقیرانی هستیم که خدا با حب حسین‌ ما را غنی کرد‌.. اَلمَا عِندَهُ حُسَین، آخِرَتَهُ لَوِین؟! کسی که حسین ندارد، سرنوشت او چیست ..؟! ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای‌بابا‌حکایتی‌شده‌مویم...💔 ای‌بابا‌ببین‌شکسته‌پهلویم…💔 بیابون‌بود‌و‌من‌سرگردون...💔 با‌اون‌نامرد‌،ناسلمون‌...¡ 😭
در احوالات آمده : روزی از جایی می گذشت، دو نفر با هم راجع به شخصی صحبت می کردند. خود می فرمود : صحبت های آنها به گوشم خورد و چهل روز عقب افتادم. 📚افلاکیان خاک نشین،ص ۹۵
1_1156752124.mp3
12.37M
۱۶ غصه‌ها، سرگردانی‌ها، گم شدن در هیاهوی دنیا، نداشتن نشاط در زندگی، احساس پوچی و... به دلیل عدم وجود دو عامل بسیار مهم در زندگی است؛ ۱. شناخت خودِ حقیقی ۲. شناخت خانواده حقیقی چرا این دو عامل تا به این حد می‌تواند در مسیر رشد فردی و اجتماعی انسان موثر باشد؟ 🎤 @Ostad_Shojae
⭕️رهبرمعظم انقلاب: آمریکائی‌ها قضیه‌ی ۱۱ سپتامبر را بهانه‌ای قرار دادند برای اینکه مطامع خودشان را در خاورمیانه پیش ببرند.هدف اصلی آن‏ها هم این بود که بتوانند خاورمیانه‏ای درست کنند بر محور منافع اسرائیل. ۸۶/۶/۲۳ ‌‌‌ ‌🔻 به مناسبت سالروز حمله به برج های دوقلو
🌴 صلّی اللّه علیه و آله فرمودند: 🔸 یا فاطِمَةُ! کُلُّ عَیْنٍ باکِیَهٌ یَوْمَ الْقیامَةِ اِلاّ عَیْنٌ بَکَتْ عَلی مُصابِ الْحُسَینِ فَاِنِّها ضاحِکَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ بِنَعیمِ الْجَنّةِ 🍃 فاطمه جان! روز قیامت هر چشمی گریان است؛ مگر چشمی که در مصیبت و عزای حسین گریسته باشد که آن چشم در قیامت خندان است و به نعمت های بهشتی مژده داده می ‏شود. 📖 بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۲۹۳
ازاول‌مواظب‌دلت‌باش؛ -علاقه‌مندشدن،حرکت -دریڪ‌مسیࢪسرازیراست -ودل‌بریدن‌مانندآن‌است‌که‌بخواهی همان‌مسیر‌راسࢪبالابرگردےبه‌همین‌ دلیل‌سخت‌تࢪاست...!وراه‌حل‌خدااین‌ است‌که‌از‌اول‌مواظب‌دلت‌باشے:)⃟💛 !'
السلام علیک یا رقیه سلام الله علیه 🏴🏴🏴🏴🏴 یکشنبه ۲۱ شهریور ماه ساعت پنج تا شش و نیم
سلام و ادب و احترام 🏴🏴🏴🏴🏴 برنامه شهادت جانسوز امام حسن مجتبی علیه السلام سه شنبه ۲۳ شهریور ماه ساعت ۵الی۶/۳۰ عصر هیئت خواهران خادم الزهرا سلام الله علیها سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی 🏴🏴🏴🏴🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ 🍃🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجِّل فَرَجَهم و العَنْ اعَدائهْم اجْمَعین بِه عَددِ ما احاطَ بِه عِلْمُک
✿❧✿ ┅┅┅ ✿❧✿ ┅┅┅ ✿❧✿ ❤️ رقیه جان ❤️ ✔️تو به همه ثابت کردی اگر کسی صادقانه از عمق وجودش حضرت پدر را صدا بزند، پدر با سر سراغش خواهد آمد!! 🤲 خدایا به حقّ ناله های جانسوز سه ساله ارباب حضرت رقیه سلام الله علیها پدرِ مهربانِ ما را به ما بازگردان... 🤲الهی بحقّ الرّقیه (سلام الله علیها) عجّل لولیّک الفرج‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ تعجیل در فرج مولایمان صلوات
•°🌱 قريبٌ من القلب و لو بيننا ألف بلد به قلبم نزدیکی، حتی اگر بینمان هزار شهر فاصله باشد .. روزتون حسینی
✅ عاقبت بخیری اجباری 📌هر کس هر روز سوره بخواند و ثواب آن را به حضرت زهرا (س) هدیه کند . 📌و همچنین و ثواب آن را به مادر امام زمان ارواحنا فداه هدیه کند 📌سوره هم خوانده و ثوابش را به امیرالمؤمنین (؏) هدیه کند . 📍چه بخواهد و چه نخواهد عاقبت بخیر می شود نخواهد هم به زور می شود! 📚حضرت آیت الله بهجت(ره) 🦋أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🦋
31. دشمنى با على(ع) نشانه نفاق‏ «مَا كُنّا نَعْرِفُ الْمُنَافِقِينَ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللّهِ (ص) إِلا بِبُغْضِهِمْ عَلِيّاً وَ وُلْدَهُ». امام حسين (ع) فرمود: «ما در عهد رسول خدا (ص) منافقان را نمى‏شناختيم، جز در دشمنى آنها با على و اولادش». (عيون أخبار الرّضا، ج ۲ ص ۷۲ ص۳۰۵ )