🔰گرفتاریها به برکت اتحاد مسلمانها برطرف خواهد شد
✍️رهبر انقلاب: به نظر ما هفته وحدت خیلی مهم است و اتّحاد مسلمانان درمان بسیاری از دردهای امّت اسلامی است. الان این جنگ فاجعهبار یمن که پنج سال است این ملّت مظلوم دارند در کوچه و بازار و خانه و بیمارستان و مدرسه و مجامع مردمیشان بمباران میشوند، حادثه کوچکی نیست، حادثهی بسیار بزرگی است که واقعاً سعودیها قساوت عجیبی را در این قضیّه دارند از خودشان نشان میدهند. یا در مسئله فلسطین؛ این دهنکجی چند دولت ضعیف ذلیل که به دنیای اسلام دهنکجی کردند، به امّت اسلامی دهنکجی کردند و مسئله فلسطین را به خیال خودشان نادیده گرفتند و با غاصب، با قاتل ارتباط برقرار کردند؛ بدون تردید همه اینها با وحدت امّت اسلامی علاج پیدا خواهد کرد و مشکلات دولتهای اسلامی و ملّتهای اسلامی - گرفتاری زیاد است دیگر، از کشمیر تا لیبی، همین طور که نگاه کنید، همه جا گرفتاری هست - این گرفتاریها به برکت اتّحاد مسلمانها برطرف خواهد شد. این هم درباره مسئله هفته وحدت.
۹۹/۸/۱۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تبرج ...
نشان دادن فرهنگ تو چشم بودن دختران چادری
#پیشنهاددانلود🌱
ایمان،یعنی
بیشترنگاهبهآسماندوختن ؛
قَدْنَرَىتَقَلُّبَوَجْهِكَفِيالسَّمَاءِ
مےبیند ... :)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞عوامل انحراف و کژروی امثال احمدی نژاد از زبان امام خامنه ای
✔️ روزی هفتاد مرتبه استغفار مستحب است یکی از خاصیت هایش این است که قلب انسان راحت می شود، بزرگ میشود.
▫️حاج اسماعیل #دولابی
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
#بشقابهای_سفره_پشت_باممان #قسمت16 📡 ابعاد فروپاشی خانواده در برنامههای ماهوارهای 1⃣1⃣ رواج اعتیا
#بشقابهای_سفره_پشت_باممان
#قسمت17
📡 ابعاد فروپاشی خانواده در برنامههای ماهوارهای
2⃣1⃣ نا آگاهی از شیوه ها
🔶شیوههای شبکههای ماهوارهای 📡را میتوان به دو دسته تقسیم کرد:
1⃣ شیوههای مستقیم و بدون پردهپوشی؛
2⃣ شیوههای غیر مستقیم و فریبکارانه.
🔷برخی از شبکههای ماهوارهای، به صراحت و بدون هیچ تعارفی آنچه را که به دنبال آن هستند، تبلیغ میکنند. شبکههای مستهجن و پورنو🔞، از این دسته هستند؛ امّا برخی از شبکهها، پیام خود را به صورت صریح و مستقیم به مخاطب منتقل نمیکنند؛ بلکه با شگردهای رسانهای و روانشناسانه، به گونهای عمل میکنند که مخاطب را به همان سمت و سویی هدایت کنند که تعیین کردهاند.
♦️اینها میدانند که بسیاری از مخاطبان ایرانی به آداب ملّی و مذهبی🕋 خود پایبند هستند. این آداب با نمایش فیلمهای 📽مستهجن، هیچ سنخیتی ندارد.
☑️حملۀ مستقیم به دین هم با وجود تعهّدات دینی خانوادۀ ایرانی، محکوم به شکست❌ است. از همین رو، این شبکهها از پخش صحنههای بسیار مستهجن🔞، پرهیز کرده، به صورت مستقیم از دین بدگویی نمیکنند؛ امّا با شیوههای رندانهای زَهر☠ خود را به پیکر خانواده وارد میکنند.
💢برخی از شیوههای این شبکهها برای رسیدن به اهدافی که پیش از این بیان شد، در پست های بعدی کانال نوشته می شود.
📚بشقابهای سفره پشت باممان، ص89-90
#بشقابهای_سفره_پشت_باممان
#ماهواره
#محسن_عباسی_ولدی
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
☘🍁☘ 🍁☘ ☘ 📗رمان امنیتی رفیق #قسمت116 حسین فلش را از لپتاپ درآورد و در دست ابراهیمی گذاشت: - اگه می
🌿🌿🌿
🌿🌿
🌿
📗رمان امنیتی رفیق
#قسمت117
خواست سرش را بالا بیاورد که میان راه ایستاد:
- آهان، اینم بگم...حتی اگه نذاریم بلایی سرت بیارن، مجازاتت کمتر از اعدام نیست.
ابراهیمی میتوانست قطرات درشت عرق را بر پیشانی مرد ببیند. پلکهای مرد هم کمی تکان خوردند. حسین دست به سینه ایستاد و گفت:
- خاک تو سرت که انقدر تابلویی. دیگه سعی نکن ما رو بازی بدی بدبخت.
ابراهیمی نتوانست حیرتش را کنترل کند:
- یعنی این اون موقع تاحالا خودشو زده بود به موش مردگی؟
حسین نیمنگاهی به ابراهیمی انداخت و چشمک زد. ابروهای مرد هم کمی به هم نزدیک شدند. لبانش خشکیده بود. حسین گفت:
- چرا رنگت پریده؟ لبات هم که خشک شدن. من جات بودم، یکم لبامو تر میکردم!
مرد زبانش را روی لبهایش کشید؛ اما چشمانش هنوز بسته بود. حسین لبخند زد:
- کمکم داری بچه خوب میشی. من وقت ندارم صبر کنم تا تو از این نقش احمقانهت دربیای.
خم شد و دست مرد را در دستش گرفت:
- خب. من سوال میپرسم، تو هم با بله و خیر جواب میدی. اگه دستمو فشار بدی یعنی آره و اگه با انگشتت نوازشش کنی یعنی نه. روشنه؟
چند ثانیه صبر کرد. شدت گرفتن نبض مرد را حس میکرد. بعد از چند لحظه، مرد فشار ملایمی به دست حسین وارد کرد. حسین به ابراهیمی نگاه کرد و خندید. ابراهیمی با دهان باز و چشمان گرد شده به حسین نگاه میکرد. حسین برگشت به سمت مرد:
- خب...سوال اول؛ حسام رو بچههای خودمون زدن؟
باز هم با کمی مکث، دست حسین را فشرد. حسین بلافاصله پرسید:
- میدونی کی؟
مرد یک نفس عمیق کشید و آرام انگشتش را روی دست حسین حرکت داد. حسین ابروهایش را بالا داد و پرسید:
- راست میگی؟
مرد سریع دست حسین را فشار داد. حسین زیر لب گفت:
- که اینطور...خب...بریم سراغ شهاب. شهاب کار تو بود؟
مرد واکنش نشان نداد. حسین سوالش را بلندتر تکرار کرد. لرزش دستان مرد برایش کاملا محسوس بود. حسین صدایش را بلند کرد:
- من نه وقت دارم نه اعصاب! پس ناز نکن و حرف بزن. چون واقعاً حوصلهم از این نمایش مسخرهت سر رفته. شهاب رو تو کشتی یا نه؟
سیبک گلوی مرد تکان خورد و آرام دست حسین را فشار داد. ابراهیمی زیر لب گفت:
- تو روحت...!
#ادامه_دارد
#رمان_امنیتی_رفیق
#به_قلم_فاطمه_شکیبا
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
🌿🌿🌿 🌿🌿 🌿 📗رمان امنیتی رفیق #قسمت117 خواست سرش را بالا بیاورد که میان راه ایستاد: - آهان، اینم بگ
📗رمان امنیتی رفیق
#قسمت118
حسین لبخند زد:
- پس دقیقاً اومدم سراغ اصل جنس...خوبه. بعداً درباره این که چطوری اون غلط اضافه رو انجام دادی مفصل با هم حرف میزنیم. الان میخوام بگی کی از تیم من بهتون خبر میرسونده؟ فقط حواست باشه بازیم ندی. چون الان دیگه شانسی برای نجات نداری...بهتره حداقل راستش رو بگی تا شاید از بار گناهت کم بشه و بتونم یه کاری بکنم برات.
مرد آب دهانش را قورت داد و دوباره سیبک گلویش تکان خورد. حسین گفت:
- خب، یکییکی اسم میبرم؛ تو هم با همون روش قبلی جوابم رو میدی...نفر اول؛ عباس...؟
مرد با انگشتش دست حسین را نوازش کرد. حسین آسودهتر نفس کشید؛ هرچند خودش هم عباس را آزموده بود. گفت:
- خانم صابری؟
مرد دوباره دست حسین را نوازش کرد. حسین به خانم صابری هم ایمان داشت و تعجب نکرد. نام دیگری را به زبان آورد:
- کمیل؟
مرد لبانش را با زبان تر کرد و انگشتش را بر دست حسین کشید. حسین با آرامش چشمانش را بر هم گذاشت. حالا نوبت اسمی رسیده بود که حسین میترسید آن را به زبان بیاورد؛ چرا که چند وقتی بود ذهنش دور و بر آن اسم میچرخید. با این که همان روز امتحانش کرده بود؛ ولی میخواست مطمئن شود. آرام گفت:
- امید؟
منتظر بود مرد دستش را فشار بدهد؛ و نمیدانست اگر چنین اتفاقی بیفتد باید چه واکنشی نشان بدهد؛ اما مرد مثل قبل، باز هم انگشتش را حرکت داد. حسین در کمال ناباوری، با صدایی که کمی بالا رفته بود گفت:
- مطمئنی؟
مرد بیدرنگ دست حسین را فشار داد. حسین این بار سعی کرد به خودش مسلط باشد:
- خب، یه نفر دیگه؛ میلاد؟
مرد کمی صبر کرد. پلکهایش کمی تکان خوردند و حسین، لرزش خفیف دستش را احساس کرد و چند لحظه بعد، مرد با حالتی از تردید به دست حسین فشار آورد. حسین لبخند زد و با آرامش نفسش را بیرون داد؛ درباره دو نفر عضو جدید تیم یعنی مرصاد و پیمان خیلی حساس نبود؛ اما محض احتیاط پرسید:
- درباره پیمان و مرصاد چیزی میدونی؟
مرد پاسخ منفی داد. حسین نیشخند زد:
- آفرین وطنفروش! برای مرحله اول همکاریت بد نبود. بعداً بیشتر با هم حرف میزنیم.
و از جا بلند شد. به نگهبان سپرد چهارچشمی حواسش به مرد باشد و از اتاق خارج شد. ابراهیمی که پشت سر حسین میرفت، هنوز در بهت مانده بود:
- چطوری فهمیدین خودشو به موشمردگی زده؟
حسین لبخند کمرنگی زد و شانه بالا انداخت:
- به هر حال این موها رو که توی آسیاب سفید نکردم!
#ادامه_دارد
#رمان_امنیتی_رفیق
#به_قلم_فاطمه_شکیبا
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
📗رمان امنیتی رفیق #قسمت118 حسین لبخند زد: - پس دقیقاً اومدم سراغ اصل جنس...خوبه. بعداً درباره این
🍃🍃🍃
🍃🍃
🍃
📗رمان امنیتی رفیق
#قسمت119
نشست روی یکی از صندلیهایی که در هال بود. ابراهیمی هم نشست. حسین گفت:
- وقتی انقلاب شد، ما یه نهاد امنیتی داشتیم به اسم ساواک که اعضاش یا متواری شده بودن یا دستگیر. ارتش هم وضعیت پایداری نداشت. یعنی عملاً به لحاظ امنیتی و اطلاعاتی، صفر بودیم. اسرائیلیها ساواک رو ساخته بودن و تجربیاتشون رو در اختیارش میذاشتن؛ ولی ما بعد از انقلاب تنهای تنها بودیم؛ فقط خدا رو داشتیم. باید از صفر شروع میکردیم به کار اطلاعاتی و امنیتی؛ با تجربیات محدودی که بعضی از مبارزهای کهنهکار به دست آورده بودن. وقتی میگم ما، یعنی منِ شونزده، هفده ساله و چندتا نوجوون همسن خودم...دیگه بزرگترینهامون بیست و خوردهای سن داشتن.
من از اون موقع کار اطلاعاتی رو شروع کردم.
بعد مثل این که چیزی یادش افتاده باشد، زد زیر خنده:
- اون موقعها کارم این بود که راه بیفتم دنبال اعضا و سمپاتهای مجاهدین خلق تا خونه تیمیهاشون رو پیدا کنم. یادش بخیر.
دیگر به حیرت ابراهیمی توجه نکرد. گوشی نوکیا را از جیبش بیرون آورد، سیمکارت را داخل آن گذاشت و شماره کمیل را گرفت. کمیل بلافاصله جواب داد. حسین بیمقدمه گفت:
- الان تنها کسی که مطمئنیم هلال ماه رو رویت کرده، همونه که پیش توئه. سریع بهش بگو به تو هم نشون بده.
و قطع کرد. ابراهیمی از حرفهای حسین سر در نمیآورد؛ تلاشی هم برای فهمیدنشان نکرد. میدانست به او ربطی ندارد؛ اما سوال دیگری پرسید:
- چطوریه که میگید میلاد از نیروهای مخلص و پاکتونه؛ ولی اون نفوذی گفت میلاد توی تیم شما عامل نشت اخبار بوده؟
- وقتی میگه تنها نشتی تیم من میلاده و نه کس دیگه، یعنی تیمم از اول پاک بوده؛ در نتیجه، اونا مجبور شدن میلاد رو منبع کنن تا بتونند کارشون رو پیش ببرند. من از اولم، با توجه به اشراف اطلاعاتیای که روی من و وضعیت نیروهام داشتن، حدس میزدم نشتی از تیم خودم نیست و باید توی ردههای بالاتر دنبال نشتی بگردم.
حسین سرش را جلوتر آورد و صدایش را پایینتر؛ طوری که فقط ابراهیمی صدایش را بشنود:
- اگه پسر رفیقم ابراهیم نبودی و خودم آموزشت نداده بودم، ابداً این حرفا رو بهت نمیزدم. الانم دارم میگم فقط برای این که میخوام تجربهم رو در اختیارت بذارم... .
چشمان ابراهیمی، تشنه و مشتاق به حسین نگاه میکردند. حسین گفت:
- فردای روزی که کمیل تونست با دیوونگی خاص خودش شهاب رو به حرف بیاره، از بالا دستور اومد که بازجوی شهاب عوض بشه. من فهمیدم از این قضیه بوی خوبی نمیاد؛ ولی چون کمبود نیرو داشتم و از یه طرفم دستور از بالا بود، چیزی نگفتم؛ حتی صداش رو هم درنیاوردم. دو روز بعدش دیدم چند صفحه از اعترافات شهاب کم شده. دیگه مطمئن شدم قضیه خیلی فراتر از چندتا مهره کوچیک توی تیم خودمه.
انگشت اشارهاش را به سمت ابراهیمی گرفت و تکان داد:
- مهمتر از دستگیری اون تروریستها و منافقها و جاسوسهای اسرائیلیای که دنبالشونیم، دستگیری نفوذیهاییه که توی بدنه خود ما و کلا نظام جا خوش کردن و دارن مثل موریانه، آرومآروم میخورنمون. یادت باشه امریکا و اسرائیل و هیچ کوفت و زهرمار دیگهای نمیتونن ضربهای به ما بزنن، مگر وقتی که ستون پنجمشون رو جلوتر فرستاده باشن بین ما. این اوضاع به هم ریخته مملکت هم که میبینی، بخاطر همون ستون پنجمه. تا ستون پنجم دشمن رو نزنی، هرکاری بکنی فایده نداره.
**
#ادامه_دارد
#رمان_امنیتی_رفیق
#به_قلم_فاطمه_شکیبا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞🔴گزیدهی کوتاهی از سخنرانی لوییس فراخان، رهبر دینی و اجتماعی سیاهپوستان آمریکا؛ در کلیسایی در شیکاگو؛
▪️سخنان پیرامون حضرت مهدی علیهالسلام، و استقامت ایرانیان در فداکاری برای ایشان ...
و خطابِ تکاندهندهی ایشان به دونالد ترامپ!
✅ فیلم مربوط به زمان ریاست جمهوری ترامپ است.حتما ببینید👆👆👆👆
✍و این گونه انقلاب اسلامی ایران صادر می شود. به آمریکا بگویید از ما عصبانی باش و از این عصبانیت بمیر.
🇮🇷
پویش ملی و سراسری قرائت دعای طلب باران (دعای ۱۹ صحیفه سجادیه)
#زمان: شنبه شب (یکم آبان) شب میلاد با سعادت پیامبر گرامی و امام صادق علیهمالسلام ساعت ۱۸:۳۰
از طریق لینک زیر در برنامه روبیکا
https://rubika.ir/baranbiaa
به صورت لباس شخصی سوار اتوبوسی در کردستان شد. آنقدر اتوبوس تکان می خورد که کودک کردی که همراه پدرش کنار آن ها نشسته بود دچار استفراغ شد. او کلاه زمستانی اش را زیر دهان کودک گرفت. کلاه کثیف شد.
پدر بچه خواست بچه اش را تنبیه کند.
با لبخند مانع شد و گفت: کلاه است می شوییم پاک می شود...
مدت ها بعد در عملیاتی سردار خرازی و رفقایش محاصره شدند. کاری از دستشان برنمی آمد.
رئیس گروه دشمن که با نیروهایش به آن ها نزدیک شده بود ناگهان اسلحه اش را کنار گذاشت، سردار را در آغوش گرفت و بوسید؛ صورتش را باز کرد و گفت: من پدر همان بچه م... با رفتار آن روزت مرا شیفته خودت کردی. حالا فهمیدم که شما دشمن ما نیستی.
حدیث خوبان_ ص۲۵۴
1_1240806516.mp3
4.14M
موضوع: غفور بودن مثل خداوند
#تلنگری
#استاد_شجاعی 🎤
#استاد_پناهیان
و زبالههایی که با ما دفن خواهند شد!
و زبالههایی که با ما محشور خواهند شد!
و زبالههایی که بوی تعفنشان ما را در قیامت رسوا خواهند کرد!
زبالههای روح، را باید یکییکی شناخت،
و یکییکی تطهیر کرد!
خیــــلی زود، دیر میشود💥.
#انسان_شناسی
#روانشناسی_قلب
#افکار_منفی
@Ostad_Shojae
💢 بهترین الگو برای همه بشریت
🔹 رهبر انقلاب: زندگی و شخصیت بینظیر پیامبر اکرم(ص) برای همهی دوران تاریخ اسلام یک درس و الگوی همیشگی است؛ «لَکُم فی رَسولِ اللهِ اُسوَةٌ حَسَنَةٌ» با این مجاهدت، تعالیم اسلام در تمام تاریخ پراکنده شد. این تعالیم فقط برای مسلمانها نیست؛ همهی بشریت از گسترش تعالیم اسلام سود میبرند. ۱۳۸۳/۰۱/۲۶
#پیامبر_اکرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 نماهنگ شاد و زیبا |"مُحَمَّد"
👈 به مناسبت ولادت با سعادت حضرت رسول(ص)
🔹 جدیدترین اثر گروه تواشیح بین المللی تسنیم
#پیامبر_اکرم