💎 اجر مادر در شیردادن به فرزند
🔻 رسولخدا صلیاللهعلیهوآله:
اَیمُّا اِمرَاَةٍ دَفَعَت مِن بَیتِ زَوجها شَیئاً مِن موضعٍ اِلی موضع تُریُد بِه صَلاحاً،نَظَراللهُ اِلَیها، وَمَن نَظَرِ اللهُ اِلَیه لَم یُعَذّبهُ، فَقالَت امُ سَلَمة: یا رَسُولَ الله؛ذَهَبَ الرِجّالُ بِکُلِّ خَیرٍ،فَأیُّ شَئِ لِلنّساءِ المَساکین؟ فَقالَ بَلی، اِذا حَمِلَتِ المَراَةُ کانَت بِمَنزِلَةِ الصائِم القائِم المُجاهِدِ بِنَفسِهِ وَ مالِهِ وَ فی سَبیلِ اللهِ،فَاِذا وَضَعَت کانَ لَها مِنَ الاَجرِ ما لا یَدری اَحَدَ ما هُوَ لِعَظمِهِ،فَاذِا اَرضَعَت کانَ لَها بِکُلِّ مِصَّةٍ کَعِدلِ عِتقٍ مُحَرِّرٍ مِن وُلدِ اسماعیلَ، فَاِذا فَرَغتَ مِن رِضاعِهِ ضَرَبَ مَلَکٌ کَریمٌ عَلی جَنبِها وَ قالَ: اِستَأنِفیِ العَمَلَ فَقَد غَفرَ لَکِ
❇️ پس آنگاه که مادر وضع حمل کرده و شروع به شیردادن نوزاد کند، به هر بار مکیدن شیرمادر در روز قیامت نوری درخشان در برابرش جلوه کند و هر کس از گذشتگان و آیندگان آن را مشاهده کند به شگفتی درآید و در نامۀ عمل روزهدار شبزندهدار ثبت گردد...
پس اگر فرزندش را از شیر گرفت، خدای متعال به او فرماید ای زن! بدان که تمام گناهانت را آمرزیدم، پس عمل خود را از سر بگیر.
📚 مستدرک الوسائل- جلد 15
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
#فرزندآوری
✳️کسانی که دغدغه ی (مالی و تربیتی) برای فرزند بیشتر دارن، حدیث بالا رو با دقت بیشتری بخونن
🎗برای بقیه هم بفرست شاید نظرشون عوض شد 😉
#بحران_جمعیت
#فرزند_بیشتر
#فرزندبیشتر_زندگیبهتر
┄━━━•●❥-💞❀💞-❥●•━━━┄
🔹 واکنش شاعرانه مهدی سلحشور به قرآنسوزی در اروپا
میان شعله میسوزد مگر باران؟ نمیسوزد
اگرچه «جسم» هم آتش بگیرد، «جان» نمیسوزد
به آتش میکشند این روزها قرآنِ ما را... لیک
نمیدانند «فجر» و «طارق» و «فرقان» نمیسوزد
به این کافر مرامان، منکرانِ نور و زیبایی
بگو قرآن نمیسوزد، بگو قرآن نمیسوزد
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📙رمان امنیتی #شهریور 🌾 ✍️به قلم: #فاطمه_شکیبا قسمت ۱۶ *** - بگیم او
🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰
📙رمان امنیتی #شهریور 🌾
✍️به قلم: #فاطمه_شکیبا
قسمت ۱۷
افرا رد نگاهم را دنبال میکند تا قاب عکس و میگوید: آره.
-چقدر شبیه خودته.
-هوم.
جلو میآید و میگوید: اگه حالت خوبه میتونی بلند شی.
فکر کنم دست گذاشتم روی نقطه حساسش و دلش نمیخواهد دربارهاش صحبت کند. از جا بلند میشوم و گردنبندم را در دست افرا میبینم.
آن را میگیرد بالا و میگوید: گفته بودی مسلمون نیستی.
-نیستم.
گردنبند در دستش تابی میخورد؛ یک دعای عربی داخل کیف چرمی کوچک. چقدر احمقم من. آوید کتابش را میاندازد کنار و روی تخت نیمخیز میشود: باریکلا افرا خانوم، نمیدونستم کارآگاه هم هستی!
سریع مانند مجرمی در دادگاه، از خودم دفاع میکنم: به اون اعتقاد ندارم. فقط چون یادگاریه نگهش میدارم.
گردنبند را از دستش میقاپم. افرا با چشمش میپرسد که یادگاری از کی؟ ولی به زبان نمیآورد. آوید هم حتما دارد جلوی خودش را میگیرد که این گردنبند را به آن تصاویرِ بیصورت و بابا لنگدراز ربط ندهد.
خودم را میاندازم روی تختم و دستانم را میگذارم پشت سرم. چشمانم را میبندم و میگویم: باشه... باید باهاتون روراست باشم. پدر و مادرم توی جنگ سوریه کشته شدن و یه سرباز ایرانی منو نجات داد. بعد هم یه خانواده مسیحی سرپرستی منو قبول کردن. اون گردنبند رو همون سرباز ایرانی بهم داد، برای همین نگهش داشتم.
تند و یکنفس اینها را گفتم و نفس میگیرم تا دوباره به حال احتضار نیفتم. چقدر زجرآور است خلاصه کردن بیست سال درد و زندگیِ لعنتی در چند جمله؛ تازه همهاش هم راست نبود. جرات ندارم بگویم پدرم داعشی بوده؛ اگر بفهمند احتمالا هرشب با چشمان باز میخوابند که مبادا نیمهشب، سرشان را ببرم...
افرا بیحرکت سر جایش ایستاده؛ بدون این که در چهره و چشمان سبزش، تغییری حس کنم. آوید هم سر جایش خشک شده و فقط نگاهم میکند. انگار جملاتم هنوز از حلزونی گوششان نگذشته و به مغز نرسیدهاند. انقدر تند و درهم گفتم که اصلا بعید است شنیده باشند.
بالاخره، اولین واکنش افرا این است که زانوانش شل شوند و بنشیند روی تخت. دهانش را باز و بسته میکند برای زدن حرفی؛ ولی من هم بجای او بودم چیزی به ذهنم نمیرسید.
چی باید بگوید مثلا؟ سرش را پایین میاندازد. چشمان آوید قرمز میشوند و با صدایی گرفته که تا به حال از او نشنیدهام، میگوید: متاسفم. من...
- لازم نیست چیزی بگی.
غلت میزنم به پهلو؛ طوری که پشتم به هردوشان باشد. از صدای ورق زدن صفحات کتاب افرا، میفهمم دوباره خودش را پنهان کرده پشت درس. گردنبند را در دستم فشار میدهم و دوباره پر میشوم از نفرت و دلتنگی. باید هرطور شده پیدایش کنم...
-کیو؟
سوال آوید یعنی بلند فکر کردهام. سر جایم مینشینم. حرفم را یک دور در ذهنم میچرخانم و به زبان میآورم: حالا که اومدم ایران، میخوام اون سرباز ایرانی رو پیدا کنم.
#ادامه_دارد ...
⛔️کپی بدون هماهنگی و ذکر منبع، مورد رضایت نویسنده نمیباشد⛔️
#فاطمه_شکیبا
#مه_شکن ✨
🌐https://eitaa.com/istadegi
از دورانی که سگ آمریکایی بالاتر از شاه ایران بود، رسیدیم به دورانی که کفش یک سردار ایرانی، قیمتیتر از سر رئیس جمهور آمریکا شد.
و این ایدئولوژی امام خمینی بود.
#معجزه_اتقلاب
اگر زنها با قرآن مانوس شوند...
🌸 حضرت آیتالله خامنهای:
☀️ اگر زنها با قرآن مأنوس بشوند، بسیاری از مشکلات جامعه حل خواهد شد؛ چون انسانهای نسل بعد در دامن زن پرورش پیدا میکند.
🌺 زنِ آشنای با قرآن و مأنوس با قرآن و متفاهم با مفاهیم قرآن، خیلی میتواند در تربیت فرزند تأثیر داشته باشد.
#مقام_معظم_رهبری
#قرآن
🔹 آیت الله حائری شیرازی 🔹
🔸دعا، تأثیر دارد🔸
در روایات آمده: «اسالک ... قضاءک المبرم الذی تحجبه بایسر الدعاء؛ تو را ميخوانم به قضايی که آن را با آسانترين دعا می پوشانی».
علی بن مهزیار به امام جواد علیه السلام نامه ای نوشته است که: «در اهواز زلزله زیاد می آید. آیا اجازه می دهید من به جای دیگر منتقل بشوم»؟ حضرت فرمودند: «نه؛ بمان. به مردم بگو چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه روزه بگیرند؛ روز جمعه بروند و دعا کنند». علی بن مهزیار گفت: آمدیم این کار را کردیم و درست شد.
حرف کارشناس درست است؛ اینکه این مسائل در طبیعت هست، درست است؛ اینکه خانه ها را باید محکم بسازیم، درست است؛ اما دعا هم درست است.
#زلزله #بلایای_طبیعی #دعا
📌 بازنشر با فوروارد یا درج لینک 👈
@haerishirazi
#حدیث_روز
🌷 پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمودند :
✍ مَا مِنْ عَبْدٍ اهْتَمَّ بِمَوَاقِیتِ الصَّلَاةِ وَ مَوَاضِعِ الشَّمْسِ إِلَّا ضَمِنْتُ لَهُ الرَّوْحَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَ انْقِطَاعَ الْهُمُومِ وَ الْأَحْزَانِ وَ النَّجَاةَ مِنَ النَّار.
👌 هر بندهای که اهتمام در رعایت اوقات نماز بورزد و در مواضع آفتاب برای وقت نمازش دقّت کند ، من برای او راحتی به هنگام مرگ و قطع شدن هموم و رفع درد و نجات از آتش جهنم را ضمانت میکنم.
📚 بحارالانوار ، ج۸۰
═══✼🍃💖🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 بلایی که #رسانه میتونه سر هر جامعهای بیاره!
🔹 سلاح جدید غربیها رو اگه سمت خودشون بگیریم چی میشه؟!
🔗لینک دانلود با کیفیتهای مختلف👇
https://www.aparat.com/v/PK0YU
#جهاد_تبیین_با_شما
#رسانه
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📙رمان امنیتی #شهریور 🌾 ✍️به قلم: #فاطمه_شکیبا قسمت ۱۷ افرا رد نگاهم
🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰
📙رمان امنیتی #شهریور 🌾
✍️به قلم: #فاطمه_شکیبا
قسمت ۱۸
آوید راست مینشیند روی تختش و هیجان در صدایش میدود: همون که نجاتت داد؟
-هوم.
افرا هم حتی از پشت سپر درس بیرون میآید و سرش را بلند میکند برای دخالت در بحث ما: چرا؟
-دقیقا نمیدونم...
میدانم. میخواهم اگر عذر موجهی برای نیامدنش نداشت، بکشمش؛ همانطور که او امید من را کشت. اگر او میآمد، من فرزند یک خانواده خائن نمیشدم؛ خانوادهای که در شانزده سالگی، رهایم کند و برود. از کجا معلوم؟ شاید هم خودش بعدا این کار را میکرد با من...
-سرنخی هم داری؟
این را آوید میپرسد و مشتاقانه نگاهم میکند. میگویم: یه مدت توی یه مرکز توی تهران تحت درمان بودم. شاید بشه از اونجا چیزی پرسید.
-اگه خواستی... شاید بتونم کمکت کنم.
انقدر تند میچرخم به سمت افرا که گردنم تیر میکشد: واقعا میتونی؟
شانه بالا میاندازد: شاید.
و پشتش را میکند به من تا دیگر دهانم را ببندم و نپرسم چطور. آوید میگوید: خب اون مرکزی که میگی کجاست؟ اصلا هنوز هست؟
-نوشته بود ده سال پیش آتش گرفته و تخریب شده. بعدم کامل نوسازی شده.
-چرا آتیش گرفته؟
-نمیدونم. درست متوجه نشدم... مثل این که توی ناآرامیهای اواخر شهریور آتشش زدن. دقیق نفهمیدم برای چی.
ابروهای آوید میروند بالا و سرش را تکان میدهد: آهان... یه چیزایی یادمه. من اون موقع کلاس پنجم بودم.
میپرسم: جریانش چی بوده؟
زیرچشمی به افرا نگاه میکنم که نگاهش همچنان روی کتاب است؛ اما چشمانش ثابتند و احتمالا، گوشهایش تیز. واقعا چه کسی میتواند درس را به یک بحث جناییِ جذاب ترجیح بدهد که افرا دومیاش باشد؟
آوید اخم میکند و خیره میشود به روبهرویش تا یادش بیاید ماجرا را: والا تا جایی که یادم میاد، یه عده به حجاب و کل حکومت معترض بودن. بعدم اعتراض شد اغتشاش و... خلاصه بزن و بشکون و آتیش بزن... حتما این ساختمون بدبخت هم گیر همونا افتاده.
خمیازهای میکشد و دوباره دراز میکشد روی تخت: راستشو بخوای آبجی خانم، تا همین چندسال پیش، ضدانقلاب هربار یه بامبولی درمیآوردن که مثلا حکومت عوض بشه و اینا. بعدم میدیدن مردم محلشون نمیذارن، تموم میشد میرفت. سال چهارصد و یک هم همینطوری شده بود. البته به این راحتی که من میگم نبودا... حتی حاضر بودن بزنن آدم بکشن و خونش رو بندازن گردن نظام، که مردم رو بکشونن دنبال خودشون.
***
#ادامه_دارد ...
⛔️کپی بدون هماهنگی و ذکر منبع، مورد رضایت نویسنده نمیباشد⛔️
#فاطمه_شکیبا
#مه_شکن ✨
🌐https://eitaa.com/istadegi
🌱هیئت هفتگی مادرانه ملیکة النساء 😍🌸
با موضوع همسرداری 💑
این هفته به مناسبت ولادت امام جواد (علیه السلام) در خدمت سرکار خانم رنجبران مداح محترم هیات خواهران خادم الزهرا هستیم 🌼
شهرک مدنی.حسینیه آل رسول ص
🦋هیئت پیروان عترت واحدخواهران هیئت ثارالله شهرک مدنی
@heiat_malikatonesa
هم هیئتی های عزیز ان شالله اگه دوست دارند شرکت کنند
حاج قاسم و فرزندآوری.mp3
17.5M
#پست_ویژه_نشر_حدکثری
🚨 هر فرزند یک تیر
📍این صوت برسد به کسانی که هنوز در فرزندآوری تردید دارند!!
🔶 رابطه فرزندآوری و ظهور حضرت
❇️چه کنیم که فرزندانمان مثل حاج قاسم شوند؟!
❗️خیانتی باپخش سریال آقای گرفتار😓
🔹آیا ما حقیقتا ولایی هستیم ؟!
🔸پاداش نابارورها در تحمل سختی ناباروری
⭕️ مدارسی که دانش آموز نخواهند داشت!
✅ حجت الاسلام محمدمسلم وافی
🔹کرمان،منزل شهیدحاح قاسم سلیمانی،در جمع مادران قاسم پرور،بهمن ۱۴۰۱
#تیر #فرزندآوری #اقای_گرفتار #جمعیت #حاج_قاسم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌فقط به فکر خودمون نباشیم .....😔
حق بچه ها رو ازشون نگیریم🥲
هدایت شده از اخبار استان تهران
🔹 شریفترین شغل در عالم، بزرگ کردن یک بچه است و تحویل دادن یک انسان است به جامعه
✍ امام خمینی (ره)
#حجاب_فاطمی_غیرت_علوی
@sarbazevelaee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه هیچکدام از پست هام رو تا بحال باز نکردید خواهشا این یکی رو حتما باز کنید و تا آخر ببینید
🙏☺️
واقعا ارزشش رو داره
دست تهیه کنندگان اصلیش واقعا درد نکنه .
من یکی که لذت بردم از اینکار تمیزشون 👏👏👏