هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
#رمان_ضحی ❤️ #قسمت_دویست_وسی_ودوم خواستگاری هم میکنم برات! فقط یکم بهم زمان بده تو اینجور کارا نمیش
#رمان_ضحی ❤️
#قسمت_دویست_وسی_وسوم
پایین پله ها که رسیدم مامان رو دیدم که با عجله دیس میوه و پیش دستی روی میز میچید
با دیدنم به در اشاره کرد:
_در رو باز کن حمیده خانومه!
با چشمهای از حدقه بیرون زده بهش خیره شدم
پاهام انگار مال خودم نبود
نزدیک بود بیفتم
مامان بی صدا تشر زد:
_درو باز کن!!
خودم رو تا کنار در کشیدم و بازش کردم
حمیده خانوم و الهه دخترش و البته امیرعلی نوه کوچکش توی قاب ایستاده بودن
اگرچه حضور سر زده شون اونهم بعد از چندسال بسیار غیر مترقبه بود اما سعی کردم عادی باشم
از جلوی در کنار رفتم و لبخند به لب احوال پرسی کردم:
_سلام
خیلی خوش اومدید بفرمایید
مامان هم جلو اومد و با حمیده خانوم حال و احوال کرد و سمت پذیرایی برای نشستن راهنمایی شون کرد
بعد از نشستن حمیده خانوم رو به مامان بابت اینهمه سال دوری و کدورت ابراز ناراحتی کرد و گفت که ان شاالله من بعد مثل قبل روابط بهتری داشته باشیم و رفت و آمدها احیا بشه
و من گمان کردم تنها دلیل حضورش همینه و از حسن رفتارش خوشحال شدم ولی گفتم حالا که طرف صحبت مامانه بهتره من برم بالا و به ژانت که تنها مونده و ماموریتم برسم
اما تا از جا بلند شدم و با عذرخواهی قصد رفتن کردم حمیده خانوم گفت:
_دخترم ضحی جان میشه خواهش کنم بشینی؟
ما بخاطر تو اومدیم!
با بهت مضاعفی سر جام نشستم:
_بله چشم
درخدمتم
_ضحی جان
من اومدم با تو در حضور مادرت حرف بزنم
میخوام ازت خواهش کنم که کدورت های گذشته رو فراموش کنی همونطور که ما فراموش کردیم
با خجالت سر به زیر انداختم: خواهشا بیشتر از این خجالتم ندید حمیده خانوم
من باید از شما طلب بخشش و حلالیت کنم
دلیل و باعث کدورت منم و البته شما با اومدنتون بزرگواری رو تموم کردید
_پس خیالم راحت باشه که بابت اون قضایا مکدر نیستی؟!
_اگر شما حلالم کرده باشید نه
خندید:
_من چرا باید حلالت کنم دخترم
چک رو یکی دیگه خورده
از خودش حلالیت بگیر!
لبم رو به دندون گرفتم و سرم رو پایین تر بردم
مامان که احساس میکرد در حال اذیت شدنم میانجیگری کرد:
حمیده خانوم جون جریان چیه؟
حمیده خانوم با نگاه خریداری براندازم کرد:
_والا چی بگم!
حاج خانوم شما که میدونی من از دار دنیا همین یه پسرو دارم
همه عمر آرزوم بودم دومادیشو ببینم ولی الان سی سالش شده و هرکی رو براش نشون میکنم میگه نه!
هم من هم شما میدونیم چرا
اصلا انگار گِل دل ایمان منو با اسم ضحی برداشتن
به هیچ دختر دیگه ای روی خوش نشون نمیده
مردم و زنده شدم تو این چهارسال ولی...
لبخندش به خنده تبدیل شد:
_اون چَکی هم که ضحی جون خورد جای اینکه منصرفش کنه مصر ترش کرد!
قلبم توی دهنم میزد و درست صداش رو نمیشنیدم!
حس میکردم تمام خون بدنم به صورتم هجوم آورده و همرنگ لبو شدم
زبونم بند اومده بود از حرفهایی که میشنیدم
اما حمیده خانوم بی خبر از دل بی طاقت من همچنان ادامه میداد:
_منم که از همون نوجوونیشون پا پیش گذاشتم شما شاهدید!
اما حالا خب اتفاقاتی افتاد که نشد
حالا که الحمدلله دیگه مانعی نیست
اگر اجازه بدید برای خواستگاری مزاحم بشیم!!
چیزی به بیهوش شدنم نمونده بود
مامان با تعلل جواب داد:
_والا چی بگم
خود ایمان اینطور خواسته؟
_بله خانوم
خودش خواسته
الان که بوشهره البته
سه سالی میشه منتقل شده پایگاه شکاری بوشهر
ولی امشب پرواز داره میاد تهران
منتها سه روز بیشتر نمیتونه بمونه
اگر شما اجازه بدید همین شب جمعه که اتفاقا شب میلاد هم هست برای خواستگاری مزاحمتون بشیم
مامان فوری گفت:
_قدمتون روی چشم فقط...
اجازه بدید من از حاج آقا کسب تکلیف کنم امشب بهتون تلفن میکنم
حمیده خانوم با لبخند تشکر کرد و مهیای رفتن میشدن که من به هر زحمتی بود زبون باز کردم:
_ببخشید... حمیده خانوم
من یه سوال ازتون دارم
_جانم دخترم
_شما واقعا با دلتون اومدید این پیشنهاد رو دادید؟
یا فقط بخاطر... پسرتون؟
نفس عمیقی کشید:
_بهت دروغ نمیگم
من خیلی از دستت دلخور بودم
تمام این سه چهار سال هم هر چی ایمان گفت من مخالفت کردم
ولی اونروز عقد رضوان که دیدمت
دیدم ماشاالله برا خودت خانومی شدی
کینه از دلم رفت
باز مهرت به دلم افتاد
مثل بچگیات...
با ایمان تلفنی حرف زدم و گفتم راضی ام
اونم گفت اواسط ماه میتونه بیاد تهران و... منم مزاحمتون شدم
نفس عمیقی کشیدم و گفتم:
_ببخشید اما یه مطلب دیگه هم هست!
من هنوز شیش ماه از دوره تحصیلم مونده چند روز دیگه باید برگردم آمریکا
_میدونم عزیزم همون روز گفتی
منم به ایمان گفتم
اجازه بده حرفای مقدماتی رو بزنیم و اگر خدا خواست نامزد کنید
وقتی برگشتی عروسی میگیریم!
شیش ماه که چیزی نیس چشم رو هم بذاری تموم شده ان شاالله تا اونموقع ایمان هم منتقل شده تهران
دنبال کارای انتقالیش هست
مامان نگذاشت حرف دیگه ای بزنم و با تکرار این حرف که شب باهاشون تماس میگیره بدرقه شون کرد
من ولی گیج و گم میان پذیرایی ایستاده بودم
باورش سخت بود
خیلی سخت!
حکم جهاد قطعی و واجب صادر شده کجایند کسانی که شعار میدادن وای اگر خامنه ای حکم جهادم دهد ارتش دنیا نتواند جوابم دهد اینم حکم جهاد قطعی یا علی لطفاً این ویدئو رادرتمامی گروهها به اشتراک بگذارید.
بالاخره یک روحانی ولایی و با سوادجهت تبیین نمودن جهادتبیین به میدان امد.
خداوندحفظشان کند.
هر که دعای «مجیر» را در «ایام البیض» ماه رمضان بخواند،
یعنی { شب های ۱۳ ، ۱۴ ، ۱۵ #رمضان }
گناهش آمرزیده می شود،
هر چند به عدد دانه های باران و برگ های درختان و ریگ های بیابان باشد!
و خواندن آن برای شفای بیماران و رفع غم و اندوه سودمند است.
هدایت شده از KHAMENEI.IR
14010119_دعای_44_صحیفه_سجادیه_بروشور (4).pdf
1.4M
💫 دعای ۴۴ صحیفه سجادیه
🔻 حضرت آیت الله خامنهای در محفل انس با قرآن (۱۴۰۱/۰۱/۱۴) درباره کیفیت روزهای که باعث تقرب انسان به خدا میشود به فرازی از دعای ۴۴ صحیفه سجادیه اشاره کردند و فرمودند: «کسانی که نخواندهاند این دعا را بخوانند؛ بخوانید این دعا را و واقعاً بهرهمند بشوید.»
🌙 به همین مناسبت رسانه KHAMENEI.IR متن کامل و ترجمه دعای چهلوچهارم صحیفهی سجّادیّه را برای قرائت مخاطبان منتشر میکند.
🏷 #بهار_قرآن
🌙 @Khamenei_ir
*🔸استعانت از نماز و روزه*
*🔹فلسفه روزه(۳)*
*🔻در دو جا اين آيه تكرار شده است:*
*«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ»( بقره/ ۱۵۳و ۴۵)*
*اى اهل ايمان! از نماز و از صبر- كه به روزه تفسير شده است- كمك بگيريد.*
*🔻 اين تعبير خيلى عجيب است! به ما مى گويند از نماز استمداد كن، از روزه استمداد كن،*
*يعنى تو نمى دانى كه اين نماز چه منبع نيرويى است! اين روزه چه منبع نيرويى است!*
*🔻اگر به شما گفتند نماز بخوانيد، شما را به يك منبع نيرو هدايت كرده اند*
*و اگر گفته اند روزه بگيريد شما را به يك منبع نيرو هدايت كرده اند.*
*براى اينكه بر نفس و روح خودتان مسلط بشويد نماز بخوانيد، روزه بگيريد.«الْعُبوديَّةُ جَوْهَرَةٌ كُنْهُهَا الرُّبوبيَّةُ».*
*🔻حال آيا اين ربوبيت و تسلط- بر نفس و روح - به همين جا خاتمه پيدا مى كند؟ نه، درجات و مراتب دارد.*
*🔻به هر درجه كه شما در مسير عبوديت جلو برويد ربوبيت پيدا مى كنيد و به اصطلاح ولايت يعنى تسلط پيدا مى كنيد.*
*...به آنجا مىرسيد كه مالك خاطرات نفس خودتان مى شويد.*
*🔻- مضافا بر اینکه طبق آیه مذکور اصلًا هر مددى را - استعانت در مسائل فردی و اجتماعى- از عبادت خدا و خداپرستى مى توانيم بگيريم.*
*🔻اگر شما مى خواهيد در اجتماع، يك مسلمان واقعى باشيد و مى خواهيد يك مجاهد نيرومند باشيد، بايد نمازخوان خالص و مخلصى باشيد.*
*▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (آزادى معنوى)، ج۲۳، ص: ۴۷۵ و ص ۱۵۴- با تلخیص و ویرایش جزئی
Tahdir-(www.DaneshjooIran.ir) joze13.mp3
3.89M
📖 تلاوت تحدیر (تندخوانی)
🌺 #جزء_۱۳#قرآن_کریم
📥توسط استاد معتز آقایی
⏲ ۳۳ دقیقه
📩 به دوستان خود هدیه دهید.
یک عُمر اگر روزه بگیریم و بگیرید و بگیرند
همتا نشود با عطشِ خشکِ دهانِ علی اصغر(ع)
#شب_جمعه🌙
#امام_حسین💙
﷽
---
بچه را خواباندم. سه تای دیگر را نهار دادم. نشستم پای سجاده کمی #قرآن بخوانم. به صفحه دوم نرسیده، بیدار شد. بغلش کردم. با پاهایش بازی اش گرفته بود با قرآن. مصحف را گذاشتم کنار و فکر کردم "سهم من چه؟"
دست روی صورتم گذاشت و برداشت و خندید. دالی بازی اش را گرفتم، ادامه دادم؛ و خندید. از ته دل. به مسخره بازیهای من، به تکرار صدباره حرکات دست من.
سه تای دیگر هم به ما پیوستند. خنده های آنها چهارنفره شد؛
سهم من کامل تر!…
پشت همان شکلکهای مسخره، قلقلک های نوبتی، فکر کردم: اصلاً مادری، جز عبادت چیست؟
آن هم #عبادت دائماً سَرمَدا!
تمام روز خدمت به خلق خدا، آن هم کسانی که جزتو پناهی ندارند! کسانی که حتی اگر آب بخواهند و تو سیرابشان نکنی، تشنه میمانند!
وقتی نیت صالح و شایسته است،چطور هر لبخند من به کودکم عبادت نیست؟ وقتی رَوش صحیح است چطور کارهایی از من که منجر به شاد کردن چند کودک میشود عبادت نباشد؟
(که فرمود: نزد خدا عبادتی محبوبتر از شادکردن مؤمنان نیست!)
مُطعم بودن، ساقی بودن، خادم بودن، شادکننده بودن عبادت نیست؟
حتی من فکر میکنم همین که منِ انسان، مطابق با #فطرت الهی خود، فرزنددار شده ام و #والدگری میکنم، همین تبعیت از فطرت بی نقص الهی، خودش عبادت است! چون پشت پا زدن به نظم خلقت نیست، کجروی نیست.
اصلاً همین که امانت دارِ خلیفه خدایم!
تلاش برای حفظ امانت، عبادت نیست؟
متّصف شدن به صفات خدا را بگو!
این که یک مادر، چون خدای مهربانش، رازدار است، بخشنده است، انیس است، پرده پوش است، رفیق است، معین است، سریع الرضا است، میکوشد دائم الفضل باشد، صبور باشد، حلیم باشد، شکور باشد،…
این مسلک، این تلاشها، عبادت است!
اینها به کنار!
تلاش بیست و چهاری برای #کظم_غیظ را بگو! این که دیگر خود عبادت است! هی برسی به نقطه جوش، هی لا اله الا الله گویان لب بگزی، جرعه خشم فرودهی!
روزه زبان چطور؟ مدام مراقب باشی کلماتت، جملاتت، لحنت چیست تا مبادا الگوی بدی شوی برای مُتِربیهایت!
از این هم بگذر
دائم التوبه بودن چی؟! چه کسی بیشتراز یک #مادر هی خودش را #محاسبه میکند، هی قول میدهد که ازفردا بهتر میشود، هی توبه میکند با بغض و اشک؟
آن عبادتهای پنهانیتر را بگو؛
توکل مدام، حسن ظن به خدا، دعا برای غیر خود،…
.
#مادری
که جمع همه اینهاست
-وقتی با نیت و روش نیک است-
اگر دائم العبادة بودن نیست
اگر مصداق عبودیت و تسلیم نیست
پس چیست؟
آن هم عبادتی که از آفت عُجب و ریا به دور است! چون غالباً در سِتر است. خدا پسندیده که مستور باشد؛ تا بماند بین خودمان و خودش.
#مادرم_باافتخار 💕
#مادری_دائم_العبادگی
#مادری_نیمی_از_عرفان_است
#مادری_انتقال_به_نور_است
#مادری_رشد_است
#مادری_شکوه_نادیدنی
#مادری_عروج_است
#مادری_مراقبه_مداوم
#مادری_مقدس_است