🌺تذکر روزانه
وَلَوْ يُعَجِّلُ اللَّهُ لِلنَّاسِ الشَّرَّ اسْتِعْجَالَهُمْ بِالْخَيْرِ لَقُضِيَ إِلَيْهِمْ أَجَلُهُمْ فَنَذَرُ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ
اگر با همان شتاب كه مردم براى خود خير مىطلبند خدا برايشان شر مىطلبيد، مرگشان فرا رسيده بود. پس آنان را كه به ديدار ما اميد ندارند، وامىگذاريم تا در گمراهى خويش سرگردان بمانند.
یونس/۱۱
🌹
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_یازدهم
💠 احساس میکردم از دهانش آتش میپاشد که از درد و ترس چشمانم را در هم کشیدم و پشت پلکم همچنان مصطفی را میدیدم که با دستی پر از #خون سینهاش را گرفته بود و از درد روی زمین پا میکشید.
سوزش زخم شانه، مصیبت خونی که روی صندلی مانده و همسری که حتی از حضورش #وحشت کرده بودم؛ همه برای کشتنم کافی بود و این تازه اول مکافاتم بود که سعد بیرحمانه برایم خط و نشان کشید :«من از هر چی بترسم، نابودش میکنم!»
💠 از آینه چشمانش را میدیدم و این چشمها دیگر بوی خون میداد و زبانش هنوز در خون میچرخید :«ترسیدم بخواد ما رو تحویل بده، #نابودش کردم! پس کاری نکن ازت بترسم!» با چشمهایش به نگاهم شلاق میزد و میخواست ضرب شصتش تا ابد یادم بماند که عربده کشید :«به جون خودت اگه ازت بترسم، نابودت میکنم نازنین!»
هنوز باورم نمیشد #عشقم قاتل شده باشد و او به قتل خودم تهدیدم میکرد که باور کردم در این مسیر اسیرش شده و دیگر روی زندگی را نخواهم دید.
💠 سرخی گریه چشمم را خون کرده و خونی به تنم نمانده بود که صورتم هرلحظه سفیدتر میشد و او حالم را از آینه میدید که دوباره بیقرارم شد :«نازنین چرا نمیفهمی بهخاطر تو این کارو کردم؟! پامون میرسید #دمشق، ما رو تحویل میداد. اونوقت معلوم نبود این جلادها باهات چیکار میکردن!»
نیروهای امنیتی #سوریه هرچقدر خشن بودند، این زخم از پنجه همپیالههای خودش به شانهام مانده بود، یکی از همانها میخواست سرم را از تنم جدا کند و امروز سعد مقابل چشم خودم مصطفی را با چاقو زد که دیگر #عاشقانههایش باورم نمیشد و او از اشکهایم #پشیمانیام را حس میکرد که برایم شمشیر را از رو کشید :«با این جنازهای که رو دستمون مونده دیگه هیچکدوم حق انتخاب نداریم! این راهی رو که شروع کردیم باید تا تهش بریم!»
💠 دیگر از چهرهاش، از چشمانش و حتی از شنیدن صدایش میترسیدم که با صورتم به پنجره پناه بردم و باران اشک از چشمانم روی شیشه میچکید. در این ماشین هنوز عطر مردی میآمد که بیدریغ به ما #محبت کرد و خونش هنوز مقابل چشمانم مانده بود که از هر دو چشمم به جای اشک خون میبارید.
در این کشور غریب تنها سعد آشنایم بود و او هم دیگر #قاتل جانم شده بود که دلم میخواست همینجا بمیرم. پشت شیشه اشک، چشمم به جاده بود و نمیدانستم مرا به کجا میکشد که ماشین را متوقف کرد و دوباره نیش صدایش گوشم را گزید :«پیاده شو!»
💠 از سکوتم سرش را چرخاند و دید دیگر از نازنین جنازهای روی صندلی مانده که نگاهش را پردهای از اشک گرفت و بیهیچ حرفی پیاده شد. در را برایم باز کرد و من مثل کودکی که گم شده باشد، حتی لبهایم از #ترس میلرزید و گریه نفسم را برده بود که دل سنگش برایم سوخت.
موهایم نامرتب از زیر شال سفیدی که دیشب سمیه به سرم پیچیده بود، بیرون زده و صورتم همه از #درد و گریه در هم رفته بود که با هر دو دستش موهایم را زیر شال مرتب کرد و نه تنها دلش که از دیدن این حالم کلماتش هم میلرزید :«اگه میدونستم اینجوری میشه، هیچوقت تو رو نمیکشوندم اینجا، اما دیگه راه برگشت نداریم!»
💠 سپس با نگاهش ادامه مسیر را نشانم داد و گفت :«داریم نزدیک #دمشق میشیم، باید از اینجا به بعد رو با تاکسی بریم. میترسم این ماشین گیرمون بندازه.» دستم را گرفت تا از ماشین پیاده شوم و نگاهم هنوز دنبال خط خون مصطفی بود که قدم روی زمین گذاشتم و دلم پیش عطرش جا ماند.
سعد میترسید فرار کنم که دستم را رها نمیکرد، با دست دیگرش مقابل ماشینها را میگرفت و من تازه چشمم به تابلوی میان جاده افتاد که حسی در دلم شکست.
💠 دستم در دست سعد مانده و دلم از قفس سینه پرید که روی تابلو، مسیر #زینبیه دمشق نشان داده شده و همین اسم چلچراغ گریه را دوباره در چشمم شکست. سعد از گریههایم کلافه شده بود و نمیدانست اینبار خیال دیگری خانه خاطراتم را زیر و رو کرده که دلم تنها آغوش #مادرم را تمنا میکرد.
همیشه از زینبیه دمشق میگفت و نذری که در حرم #حضرت_زینب (سلاماللهعلیها) کرده و اجابت شده بود تا نام مرا زینب و نام برادرم را ابوالفضل بگذارد؛ ابوالفضل پای #نذر مادر ماند و من تمام این #اعتقادات را دشمن آزادی میدیدم که حتی نامم را به مادرم پس دادم و نازنین شدم.
💠 سالها بود #خدا و دین و مذهب را به بهانه آزادی از یاد برده و حالا در مسیر #مبارزه برای همین آزادی، در چاه بیانتهایی گرفتار شده بودم که دیگر #امید رهایی نبود...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
مشترک گرامی❗️
مهلت استفاده از یک ماه سرویس
#هدیه رحمت خاص #مهمانی
درون شبکه خداوندی؛
یکشنبه ۴ خرداد به پایان میرسد.
و از آن پس #عبادات با #نرخ عادی محاسبه خواهد شد؛
ثواب خواندن یک #آیه، برابر همان آیه،
نه یک ختم #قرآن است،
#خواب یعنی خواب، نه عبادت،
و نفس کشیدن یعنی نفس، و نه تسبیح.
یک رکعت #نماز همان یک رکعت است نه معادل ۷۰۰هزار رکعت.
بهعلاوه پس از این تاریخ #شیطان از غل و زنجیر آزاد میشود.
🦋 #مشترک محترم❗️
فقط چند روز دیگر #فرصت دارید.⚠️
💔💗
🏴 #در_محضر_ولایت ۴
"لیلةالقدر خیر من الف شهر"🔻
▪️ما معتقدیم که انسان، فقط در سایهی ارتباط و اتصال با حق تعالی است که میتواند به تکامل و تعالی دست پیدا کند. البته فرصت ماه رمضان، یک فرصت استثنایی است. این، چیز کمی نیست که خدای متعال در قرآن بفرماید: «لیلةالقدر خیر من الف شهر». یک شب از هزار ماه بهتر و بافضیلتتر و در پیشرفت انسان مؤثرتر، در ماه رمضان است. این، چیز کمی نیست که رسول اکرم(ص) این ماه را ماه ضیافت الهی به حساب بیاورند.
▪️مگر ممکن است که انسان وارد سفرهی کریم بشود و از آنجا، محروم خارج بشود؟
۱۳۶۹/۲/۷
🔘 #من_باید_راهی_را_بپیمایم
زیارت عاشورا - سماواتی.mp3
6.12M
تقدیم شما عزیزان
به رسم سه شنبه های هر هفته
قرائت زیارت عاشورا🌺🍀🌺🍀
جلسه زیارا عاشورای خواهران خادم الزهرا سلام الله علیها
@khaharankhademozahra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقا سلام
شما دعوت به زیارت امام حسین علیه السلام شدید 😭😭😭😭
@khaharankhademozahra
🌴یکی از بهترین اعمال شب قدر🌴
خواندن دو رکعت نماز در هر رکعت بعد از حمد هفت مرتبه سوره قل هو الله احد خوانده می شود
بعد از سلام ، هفتاد مرتبه بگویید
🌴استغفرالله واتوب الیه🌴
در روایت پیامبر اکرم (ص) وارد شده که هر کس شب قدر این دو رکعت نماز را بخواند ، خداوند امشب خودش و پدر ومادرش را می بخشد و می آمرزد.
🍁 تا نماز صبح وقت خواندن این نماز است
🌴شرکت در ثواب پست را به اشتراک بگذارید.
هدایت شده از مجمعجهانیحضرتعلیاصغر(ع)
﷽
🔹اعمال مشترک شب های قدر
اوّل
✨غسل.
دوّم
✨دو رکعت نماز؛ در هر رکعت بعد از حمد هفت مرتبه توحید بخواند و بعد از فراغ 70 مرتبه اَسْتَغْفِرُ اللّهَ وَاَتُوبُ اِلَیْهِ بگوید.
سوّم
✨باز کردن قرآن در مقابل خود و گفتن این جملات:
اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ بِکِتابِکَ الْمُنْزَلِ
وَ ما فیهِ وَ فیهِ اسْمُکَ الاْکْبَرُ وَاَسْماَّؤُکَ الْحُسْنی
وَما یُخافُ وَ یُرْجی اَنْ تَجْعَلَنی مِنْ عُتَقاَّئِکَ مِنَ النّارِ.
چهارم
✨قرآن کریم را بر سر گذارده و خدا را به چهارده معصوم قسم دهد.
پنجم
✨زیارت امام حسین علیه السلام.
ششم
✨بر پا داشتن احیا.
هفتم
✨100 رکعت نماز بخواند که فضیلت بسیار دارد و افضل آن است که در هر رکعت بعد از حمد 10 مرتبه توحید بخواند.
هشتم
✨خواندن دعاهای وارد شده.
#مجمع_جهانی_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام_استان_همدان
#قرارگاه_رسانهای_شهید_خلیلی
🆔 @digital_resistances
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
چه دروغ ها که توجیهش کردیم
چه غیبت ها که حلال دونستیم
چه تهمت ها که گفتیم حقشه
چه زیر آب زدن ها که گفتیم تکلیفه
چه تمسخرها که فکر کردیم خوشمزه بازیه
چه درد به دل آوردن ها که گفتیم همینه که هست
چه تحقیر و کنایه ها که فکر کردیم از روی زرنگیمونه
چه مال حرام و شبهه ناک خوردن ها که گفتیم حقمون هست
و چه ...
خدایا
یا ارحم الراحمین
برای همش
صد مرتبه:
الهی العفو😭😭😭
مداحی آنلاین - خجالتم نده و عاصیم خطاب نکن - نریمانی.mp3
5.25M
🌙 #مناجات ویژه #شب_قدر
🍃خجالتم نده و عاصیم خطاب نکن
🍃نده جواب مرا لااقل جواب نکن
🎤 #سید_رضا_نریمانی
@khaharankhademozahra
💠دعاى روز نوزدهم ماه مبارک رمضان💠
🔹️بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ وَفّر فیهِ حَظّی مِن بَرَکاتهِ و سَهّل سَبِیلی الَی خَیراتِهِ وَ لا تَحرِمنِی قَبولَ حَسَناتِهِ یا هادِیا الَی الحَقِّ المُبِینِ
🔹️خدایا! بهره ام را از برکات این روز زیاد فرما و راهم را به سوی خیرات آن آسان نما و از پذیرش خیرات آن محرومم مدار، ای راهنما به سوی حق آشکار
@dars_akhlaq (19 ).mp3
5.81M
📢 #کلیپ_صوتی
💐🎙آیت الله #مجتهدی تهرانی (ره)
💢 دعا و شرح بمناست ماه مبارک رمضان ( روز نوزدهم )
✅ کم حجم بسیار مفید و فوق العاده، اصلا حرف نداره👌👌
💢 #ماه_رمضان_المبارک
═══✼🍃🌹🍃✼══
@khaharankhademozahra