⁉️چرا در اسلام آمده است نماز خواندن در خانه برای زن بهتر از نماز خواندن او در مسجد است و مسجد زن خانه اوست❕❕
👌به این نکته در روایاتی اشاره شده است.
🔶امام صادق علیه السلام فرمود:
« برترین مساجد زنان شما خانه های آنان است »
📚الفقیه ج1 ص238
🔷پیامبر گرامی فرمود:
« نماز زن به تنهایی در خانه مانند فضیلت نماز وی در جماعت است با بیست و پنج درجه برتری»
🗯یعنی نه تنها زن با نماز خواندن در خانه ثواب نماز جماعت را در مسجد می برد بلکه خداوند ثوابی افزون بر آن برایش در نظر گرفته است.
🔶پیامبر گرامی فرمود:
« بر زنان جمعه و جماعت فرض و لازم نیست »
📚وسائل الشیعه ج20 ص220
👌البته اگر بانوان با رعایت پوشش اسلامی در مسجد و جماعت حاضر شوند هیچ منعی ندارد و از ثواب و برکات آن بهره مند می شوند.
❗️ولی توجه به این نکته لازم است که اسلام برای ترتیب دادن جامعه ای اسلامی و به دور از فساد و فحشاء به حجاب و پوشش بانوان و عدم اختلاط آنان با مردان در جامعه اهمیت داده است تا جایی که ؛
🔶امیر مومنان به فرزندش امام حسن چنین فرمود:
«تا می توانی کاری کن که زن تو با مردان بیگانه معاشرت نداشته باشد زیرا هیچ چیز بهتر از خانه زن را حفظ نمیکند اگر بتوانی کاری کنی که جز تو مرد دیگری را نشناسد چنین کن»
📚نهج البلاۼه نامه 31
🔷امام باقر فرمود:
« زنان از جمله چیزهایی هستند که حفظ وپوشاندن انان لازم است پس انان را با در خانه بودن حفظ کنید ومستتر دارید»
📚الفقیه ج3 ص390
🔶حضرت زهرا فرمود:
«برترین زنان کسانی هستند که نه انان مردان را ببینند و نه مردان انان را ببینند»
📚کشف الغمه ج1 ص466
📚وسائل الشیعه ج20 ص67
👌بر پایه این روایات است که می گوییم تا ضرورتی مانند کسب علوم لازم برای زنان و اشتغال به مشاغلی که از غیر بانوان بر نمی آید مانند درمان بیماری های زنانه و ...پیش نیاید بهتر است که بانوان کمتر در اجتماع ظاهر شوند و بیشتر به وظائف خود که تربیت نسلی پاک و مستعد برای اداره جامعه است بپردازند.
❕آنچه امروزه به عنوان رفع محدودیت از زنان و حاضر ساختن و اختلاط زنان با مردان در جامعه و ... از طرف برخی با اغراض دنیوی صادر می شود مبنای دینی و شرعی نخواهد داشت.
اطلاعیه 📢📢📢📢
🥀🌱🥀🌱🥀🌱🥀🌱
این هفته نماز جمعه برگزار میشود
با شرایط ویژه و رعایت پروتکل های بهداشتی
خادمین عزیز و گرامی ستاد برگزاری نماز جمعه!
ضمن اطلاع رسانی به همه همشهریان گرانقدر
جهت خدمتگزاری و برپایی نماز جمعه
راس ساعت ۱۱ و نیم صبح روز جمعه
در محل حسینیه امام ره حاضر باشید.
ماسک و دستکش الزامی
اطلاع رسانی فرمایید
🔻🔻معاونت خواهران ستاد نماز جمعه شهر همدان
هر #دوشنبه فاطمه میخواند این را در بقیع،
از حسین انگشتر و از تو حرم غارت شده💔
#آخر_یک_روز_شیعه_برات_حرم_میسازه🕌
ای کریم اهل بیت
😭😭😭
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_چهل_و_دوم
💠 از اینهمه دستپاچگی، مادرش خندید و ابوالفضل دیگر دلیلی برای پنهانکاری نداشت که با نمک لحنش پاسخ داد :«داداش من دارم میرم تو راحت حرفاتو بزنی، تو کجا میخوای بیای؟»
از صراحت شوخ ابوالفضل اینبار من هم به خنده افتادم و خنده بیصدایم مقاومت مصطفی را شکست که بیهیچ حرفی سر جایش نشست و میدیدم زیر پردهای از خنده، نگاهش میدرخشد و بهنرمی میلرزد.
💠 مادرش به بهانه بدرقه ابوالفضل بهزحمت از جا بلند شد، با هم از اتاق بیرون رفتند و دیگر برنگشت.
باران #احساسش به حدی شدید بود که با چتر پلکم چشمانم را پوشاندم و او ساده شروع کرد :«شاید فکر کنید الان تو این وضعیت نباید این خواسته رو مطرح میکردم.»
💠 و من از همان سحر #حرم منتظر بودم حرفی بزند و امشب قسمت شده بود شرح #عشقش را بشنوم که لحنش هم مثل دلش برایم لرزید :«چند روز قبل با برادرتون صحبت کردم، گفتن همه چی به خودتون بستگی داره.»
نگاهش تشنه پاسخی به سمت چشمه چشمانم آمد و من در برابر اینهمه احساسش کلمه کم آورده بودم که با آهنگ آرمشبخش صدایش جانم را نوازش داد :«همونجوری که این مدت بهم اعتماد کردید، میتونید تا آخر عمر بهم #اعتماد کنید؟»
💠 طعم #عشقش به کام دلم بهقدری شیرین بود که در برابرش تنها پلکی زدم و او از همین اشاره چشمم، پاسخش را گرفت که لبخندی شیرین لبهایش را ربود و ساکت سر به زیر انداخت.
در این شهر هیچکدام آشنایی نداشتیم که چند روز بعد تنها با حضور ابوالفضل و مادرش در دفتر #رهبری در زینبیه عقد کردیم.
💠 کنارم که نشست گرمای شانههایش را حس کردم و از صبح برای چندمین بار صدای تیراندازی در #زینبیه بلند شده بود که دستم را میان انگشتانش محکم گرفت و زیر گوشم اولین #عاشقانهاش را خرج کرد :«باورم نمیشه دستت رو گرفتم!»
از حرارت لمس احساسش، گرمای #عشقش در تمام رگهایم دوید و نگاهم را با ناز به سمت چشمانش کشیدم که ضربهای شیشههای اتاق را در هم شکست.
💠 مصطفی با هر دو دستش سر و صورتم را پوشاند و شانههایم را طوری کشید که هر دو با هم روی زمین افتادیم.
بدنمان بین پایههای صندلی و میز شیشهای سفره #عقد مانده بود، تمام تنم میان دستانش از ترس میلرزید و همچنان رگبار #گلوله به در و دیوار اتاق و چهارچوب پنجره میخورد.
💠 ابوالفضل خودش را از اتاق کناری رسانده و فریاد #وحشتزدهاش را میشنیدم :«از بیرون ساختمون رو به گلوله بستن!» مصطفی دستانش را روی سر و کمرم سپر کرده بود تا بلند نشوم و مضطرب صدایم میکرد :«زینب حالت خوبه؟»
زبانم به سقف دهانم چسبیده و او میخواست بدنم را روی زمین بکشد که دستان ابوالفضل به کمک آمد. خمیده وارد اتاق شده بود و شانههایم را گرفت و با یک تکان از بین صندلی تا در اتاق کشید.
💠 مصطفی به سرعت خودش را از اتاق بیرون کشید و رگبار گلوله از پنجرههای بدون شیشه همچنان دیوار مقابل را میکوبید که جیغم در گلو خفه شد.
مادر مصطفی کنار دیگر کارکنان دفتر #رهبری گوشه یکی از اتاقها پناه گرفته بود، ابوالفضل در پناه بازوانش مرا تا آنجا برد و او مادرانه در آغوشم کشید.
💠 مصطفی پوشیده در پیراهن سفید و کت و شلوار نوک مدادی #دامادیاش هراسان دنبال اسلحهای میگشت و چند نفر از کارکنان دفتر فقط کلت کمری داشتند که ابوالفضل فریاد کشید :«این بیشرفها دارن با #مسلسل و دوشکا میزنن، ما با کلت چیکار میخوایم بکنیم؟»
روحانی مسئول دفتر تلاش میکرد ما را آرام کند و فرصتی برای آرامش نبود که تمام در و پنجرههای دفتر را به رگبار بسته بودند.
💠 مصطفی از کنار دیوار خودش را تا گوشه پنجره کشاند و صحنهای دید که لبهایش سفید شد، به سمت ابوالفضل چرخید و با صدایی خفه خبر داد :«اینا کیِ وقت کردن دو طرف خیابون رو با سنگچین ببندن؟»
من نمیدانستم اما ظاهراً این کار در جنگ شهری #دمشق عادت #تروریستها شده بود که جوانی از کارمندان دفتر آیه را خواند :«میخوان راه کمک ارتش رو ببندن که این وسط گیرمون بندازن!»
💠 و جوان دیگری با صدایی عصبی وحشیگری ناگهانیشان را تحلیل کرد :«هر چی تو حمص و حلب و دمشق تلفات میدن از چشم #رهبری ایران میبینن! دستشون به #حضرت_آقا نمیرسه، دفترش رو میکوبن!»
سرسام مسلسلها لحظهای قطع نمیشد، میترسیدم به دفتر حمله کنند و تنها #زن جوان این ساختمان من بودم که مقابل چشمان همسر و برادرم به خودم میلرزیدم.
💠 چشمان ابوالفضل به پای حال خرابم آتش گرفته و گونههای مصطفی از #غیرت همسر جوانش گُر گرفته بود که سرگردان دور خودش میچرخید.
از صحبتهای درگوشی مردان دفتر پیدا بود فاتحه این حمله را خواندهاند که یکیشان با #تهران تماس گرفت و صدایش را بلند کرد :«ما ده دیقه دیگه بیشتر نمیتونیم #مقاومت کنیم!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
•﷽•
امام باقر (ع)فرمودند که
هر چیزی قفلی دارد و قفلِ ایمان؛
مدارا کردن و نرمی است!
#مهربون_باشیم🌱
•💔🕊•
عادت بھ سکون بلاۍ بزرگ پیروان حق است؛⛈
من سکون را دوست ندارم🌱
#حرڪت جوهره اصلی انسان است.
خدایا بھ حرمت نگاه خستهزینب«س» بھ چشماننگرانولیعصر_عج بھ ما حرڪتبده...!
فرازےازوصیتنامهۍ
#شهیدعباسدانشگــــر
سالروزشهادتتمبارڪبرادرعباس♥️
♥️
نشستـهام مُتِرَصِّد
که از دریچـهی صُبح
مگر طلوع کند
آفتابِ روزِ وصـال ...
❤️❤️❤️
#السلام_علی_المهدی_عج
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج
|
✨ ✨ ✨
آیت الله وحید خراسانی:
به دیگران هم سفارش کنید،
✅نماز صبح را که خواندید،
#یازده_بار سوره (قل هو الله احد) را بخوانید،
✅وقت خواب هم یازده بار این سوره را بخوانید،
✅بین روز هم که بیکارید، راه می روید، این سوره را بخوانید...
شما جوانها از حالا شروع کنید،
بعد روحتان می شود #اکسیر_احمر،
یک روز می بینی شب شده، صد تا سوره (قل هو الله احد) خواندی،
آن وقت این صد تا سوره چه می کند؟
🔹به حکم روایات متعدده قرائت یک سوره (قل هو الله احد) ثلث تورات، ثلث انجیل، ثلث زبور، ثلث قرآن، حساب
می شود،
🔹آن وقت سه سوره که خواندی، خدا به رحمت واسعه اش اجر تورات و انجیل و زبور و قرآن را به تو می دهد❗️
✅این سوره را بخوانید، شروع کنید#از_امروز،
✅همه را هم هدیه به امام زمان کنید،
آن هدیه به امام زمان اثرش این است، که این سوره دیگر رد نمیشود...
🌼🍃
آیت الله فاطمي نيا:
مداومت بر زيارت امام رضا عليه السلام از #راه_دور نيز آثار و بركات فراواني دارد.
چنانچه در احوال علمایِ بزرگ آمده است كه هر وقت توفيق حضور در حرم مطهر ثامن الحجج حضرت رضا عليه السلام را نداشتند ، از راه دور ارتباط خود را با حضرت حفظ ميكردند كه #چشمه_هاي_معرفت بی شماری نيز براي آنها گشوده ميشد.
البته در زمان زيارت حضرات معصومين عليهم السلام ، چه از نزديك و در حرم مطهرشان ، چه از راه دور ، بايد حضور قلب و توجه باطني به آن وجود نوراني داشته باشيم.
#امروز_بانیّت
#حتّی_از_راه_دور_زیارتنامه_بخوانیم
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
🌼🍃 آیت الله فاطمي نيا: مداومت بر زيارت امام رضا عليه السلام از #راه_دور نيز آثار و بركات فراواني د
صلوات خاصه امام رضا عليه السلام
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ
بارالها درود و رحمت فرست بر على بن موسى الرضا پسنديده پيشواى پارسا و منزه
وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ
و حجت تو بر هر كه روى زمين است و هر كه زير خاك بسيار راستگو و شهيد
صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ
درود و رحمتى فراوان و كامل و با بركت و متصل و پيوست و پياپى و دنبال هم همچون بهترين رحمتى كه بر يكى از اوليائت فرستادى.