eitaa logo
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
2.5هزار دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
6.5هزار ویدیو
158 فایل
ارتباط با ادمین @Yassekaboood هیئت خواهران خادم الزهرا سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی همدان بلاخره خون شهید محمد حسین عزیز می‌جوشد و حاج قاسم هست #حدادیان #گلستان هفتم #شهید جمهور #تنها هیات مذهبی به نام #حاج قاسم در کشور @khaharankhademozahra
مشاهده در ایتا
دانلود
⁉️چرا در اسلام آمده است نماز خواندن در خانه برای زن بهتر از نماز خواندن او در مسجد است و مسجد زن خانه اوست❕❕ 👌به این نکته در روایاتی اشاره شده است. 🔶امام صادق علیه السلام فرمود: « برترین مساجد زنان شما خانه های آنان است » 📚الفقیه ج1 ص238 🔷پیامبر گرامی فرمود: « نماز زن به تنهایی در خانه مانند فضیلت نماز وی در جماعت است با بیست و پنج درجه برتری» 🗯یعنی نه تنها زن با نماز خواندن در خانه ثواب نماز جماعت را در مسجد می برد بلکه خداوند ثوابی افزون بر آن برایش در نظر گرفته است. 🔶پیامبر گرامی فرمود: « بر زنان جمعه و جماعت فرض و لازم نیست » 📚وسائل الشیعه ج20 ص220 👌البته اگر بانوان با رعایت پوشش اسلامی در مسجد و جماعت حاضر شوند هیچ منعی ندارد و از ثواب و برکات آن بهره مند می شوند. ❗️ولی توجه به این نکته لازم است که اسلام برای ترتیب دادن جامعه ای اسلامی و به دور از فساد و فحشاء به حجاب و پوشش بانوان و عدم اختلاط آنان با مردان در جامعه اهمیت داده است تا جایی که ؛ 🔶امیر مومنان به فرزندش امام حسن چنین فرمود‌: «تا می توانی کاری کن که زن تو با مردان بیگانه معاشرت نداشته باشد زیرا هیچ چیز بهتر از خانه زن را حفظ نمیکند اگر بتوانی کاری کنی که جز تو مرد دیگری را نشناسد چنین کن» 📚نهج البلاۼه نامه 31 🔷امام باقر فرمود‌: « زنان از جمله چیزهایی هستند که حفظ وپوشاندن انان لازم است پس انان را با در خانه بودن حفظ کنید ومستتر دارید» 📚الفقیه ج3 ص390 🔶حضرت زهرا فرمود‌: «برترین زنان کسانی هستند که نه انان مردان را ببینند و نه مردان انان را ببینند» 📚کشف الغمه ج1 ص466 📚وسائل الشیعه ج20 ص67 👌بر پایه این روایات است که می گوییم تا ضرورتی مانند کسب علوم لازم برای زنان و اشتغال به مشاغلی که از غیر بانوان بر نمی آید مانند درمان بیماری های زنانه و ...پیش نیاید بهتر است که بانوان کمتر در اجتماع ظاهر شوند و بیشتر به وظائف خود که تربیت نسلی پاک و مستعد برای اداره جامعه است بپردازند. ❕آنچه امروزه به عنوان رفع محدودیت از زنان و حاضر ساختن و اختلاط زنان با مردان در جامعه و ... از طرف برخی با اغراض دنیوی صادر می شود مبنای دینی و شرعی نخواهد داشت.
اطلاعیه 📢📢📢📢 🥀🌱🥀🌱🥀🌱🥀🌱 این هفته نماز جمعه برگزار میشود با شرایط ویژه و رعایت پروتکل های بهداشتی خادمین عزیز و گرامی ستاد برگزاری نماز جمعه! ضمن اطلاع رسانی به همه همشهریان گرانقدر جهت خدمتگزاری و برپایی نماز جمعه راس ساعت ۱۱ و نیم صبح روز جمعه در محل حسینیه امام ره حاضر باشید. ماسک و دستکش الزامی اطلاع رسانی فرمایید 🔻🔻معاونت خواهران ستاد نماز جمعه شهر همدان
هر فاطمه میخواند این را در بقیع، از حسین انگشتر و از تو حرم غارت شده💔 🕌 ای کریم اهل بیت 😭😭😭
✍️ 💠 از اینهمه دستپاچگی، مادرش خندید و ابوالفضل دیگر دلیلی برای پنهان‌کاری نداشت که با نمک لحنش پاسخ داد :«داداش من دارم میرم تو راحت حرفاتو بزنی، تو کجا می‌خوای بیای؟» از صراحت شوخ ابوالفضل اینبار من هم به خنده افتادم و خنده بی‌صدایم مقاومت مصطفی را شکست که بی‌هیچ حرفی سر جایش نشست و می‌دیدم زیر پرده‌ای از خنده، نگاهش می‌درخشد و به‌نرمی می‌لرزد. 💠 مادرش به بهانه بدرقه ابوالفضل به‌زحمت از جا بلند شد، با هم از اتاق بیرون رفتند و دیگر برنگشت. باران به حدی شدید بود که با چتر پلکم چشمانم را پوشاندم و او ساده شروع کرد :«شاید فکر کنید الان تو این وضعیت نباید این خواسته رو مطرح می‌کردم.» 💠 و من از همان سحر منتظر بودم حرفی بزند و امشب قسمت شده بود شرح را بشنوم که لحنش هم مثل دلش برایم لرزید :«چند روز قبل با برادرتون صحبت کردم، گفتن همه چی به خودتون بستگی داره.» نگاهش تشنه پاسخی به سمت چشمه چشمانم آمد و من در برابر اینهمه احساسش کلمه کم آورده بودم که با آهنگ آرمشبخش صدایش جانم را نوازش داد :«همونجوری که این مدت بهم اعتماد کردید، می‌تونید تا آخر عمر بهم کنید؟» 💠 طعم به کام دلم به‌قدری شیرین بود که در برابرش تنها پلکی زدم و او از همین اشاره چشمم، پاسخش را گرفت که لبخندی شیرین لب‌هایش را ربود و ساکت سر به زیر انداخت. در این شهر هیچکدام آشنایی نداشتیم که چند روز بعد تنها با حضور ابوالفضل و مادرش در دفتر در زینبیه عقد کردیم. 💠 کنارم که نشست گرمای شانه‌هایش را حس کردم و از صبح برای چندمین بار صدای تیراندازی در بلند شده بود که دستم را میان انگشتانش محکم گرفت و زیر گوشم اولین را خرج کرد :«باورم نمیشه دستت رو گرفتم!» از حرارت لمس احساسش، گرمای در تمام رگ‌هایم دوید و نگاهم را با ناز به سمت چشمانش کشیدم که ضربه‌ای شیشه‌های اتاق را در هم شکست. 💠 مصطفی با هر دو دستش سر و صورتم را پوشاند و شانه‌هایم را طوری کشید که هر دو با هم روی زمین افتادیم. بدن‌مان بین پایه‌های صندلی و میز شیشه‌ای سفره مانده بود، تمام تنم میان دستانش از ترس می‌لرزید و همچنان رگبار به در و دیوار اتاق و چهارچوب پنجره می‌خورد. 💠 ابوالفضل خودش را از اتاق کناری رسانده و فریاد را می‌شنیدم :«از بیرون ساختمون رو به گلوله بستن!» مصطفی دستانش را روی سر و کمرم سپر کرده بود تا بلند نشوم و مضطرب صدایم می‌کرد :«زینب حالت خوبه؟» زبانم به سقف دهانم چسبیده و او می‌خواست بدنم را روی زمین بکشد که دستان ابوالفضل به کمک آمد. خمیده وارد اتاق شده بود و شانه‌هایم را گرفت و با یک تکان از بین صندلی تا در اتاق کشید. 💠 مصطفی به سرعت خودش را از اتاق بیرون کشید و رگبار گلوله از پنجره‌های بدون شیشه همچنان دیوار مقابل را می‌کوبید که جیغم در گلو خفه شد. مادر مصطفی کنار دیگر کارکنان دفتر گوشه یکی از اتا‌ق‌ها پناه گرفته بود، ابوالفضل در پناه بازوانش مرا تا آنجا برد و او مادرانه در آغوشم کشید. 💠 مصطفی پوشیده در پیراهن سفید و کت و شلوار نوک مدادی هراسان دنبال اسلحه‌ای می‌گشت و چند نفر از کارکنان دفتر فقط کلت کمری داشتند که ابوالفضل فریاد کشید :«این بی‌شرف‌ها دارن با و دوشکا می‌زنن، ما با کلت چی‌کار می‌خوایم بکنیم؟» روحانی مسئول دفتر تلاش می‌کرد ما را آرام کند و فرصتی برای آرامش نبود که تمام در و پنجره‌های دفتر را به رگبار بسته بودند. 💠 مصطفی از کنار دیوار خودش را تا گوشه پنجره کشاند و صحنه‌ای دید که لب‌هایش سفید شد، به سمت ابوالفضل چرخید و با صدایی خفه خبر داد :«اینا کیِ وقت کردن دو طرف خیابون رو با سنگچین ببندن؟» من نمی‌دانستم اما ظاهراً این کار در جنگ شهری عادت شده بود که جوانی از کارمندان دفتر آیه را خواند :«می‌خوان راه کمک ارتش رو ببندن که این وسط گیرمون بندازن!» 💠 و جوان دیگری با صدایی عصبی وحشی‌گری ناگهانی‌شان را تحلیل کرد :«هر چی تو حمص و حلب و دمشق تلفات میدن از چشم ایران می‌بینن! دستشون به نمی‌رسه، دفترش رو می‌کوبن!» سرسام مسلسل‌ها لحظه‌ای قطع نمی‌شد، می‌ترسیدم به دفتر حمله کنند و تنها جوان این ساختمان من بودم که مقابل چشمان همسر و برادرم به خودم می‌لرزیدم. 💠 چشمان ابوالفضل به پای حال خرابم آتش گرفته و گونه‌های مصطفی از همسر جوانش گُر گرفته بود که سرگردان دور خودش می‌چرخید. از صحبت‌های درگوشی مردان دفتر پیدا بود فاتحه این حمله را خوانده‌اند که یکی‌شان با تماس گرفت و صدایش را بلند کرد :«ما ده دیقه دیگه بیشتر نمی‌تونیم کنیم!»... ✍️نویسنده:
•﷽• امام باقر (ع)فرمودند که هر چیزی قفلی دارد و قفلِ ایمان؛ مدارا کردن و نرمی است! 🌱
‌•💔🕊• عادت‌‌ بھ سکون‌ بلاۍ بزرگ‌ پیروان‌ حق است؛⛈ من سکون را دوست ندارم🌱 جوهره اصلی انسان است. خدایا بھ حرمت نگاه خسته‌زینب«س» بھ چشمان‌نگران‌ولی‌عصر_عج بھ ما حرڪت‌بده...! فرازے‌از‌وصیت‌نامه‌‌ۍ‌ سالروز‌شهادتت‌مبارڪ‌برادر‌عباس♥️
♥️ نشستـه‌ام مُتِرَصِّد که از دریچـه‌ی صُبح مگر طلوع کند آفتابِ روزِ وصـال ... ❤️❤️❤️ |
✨ ✨ ✨ آیت الله وحید خراسانی: به دیگران هم سفارش کنید، ✅نماز صبح را که خواندید، سوره (قل هو الله احد) را بخوانید، ✅وقت خواب هم یازده بار این سوره را بخوانید، ✅بین روز هم که بیکارید، راه می روید، این سوره را بخوانید... شما جوانها از حالا شروع کنید، بعد روحتان می شود ، یک روز می بینی شب شده، صد تا سوره (قل هو الله احد) خواندی، آن وقت این صد تا سوره چه می کند؟ 🔹به حکم روایات متعدده قرائت یک سوره (قل هو الله احد) ثلث تورات، ثلث انجیل، ثلث زبور، ثلث قرآن، حساب می شود، 🔹آن وقت سه سوره که خواندی، خدا به رحمت واسعه اش اجر تورات و انجیل و زبور و قرآن را به تو می دهد❗️ ✅این سوره را بخوانید، شروع کنید، ✅همه را هم هدیه به امام زمان کنید، آن هدیه به امام زمان اثرش این است، که این سوره دیگر رد نمیشود...
🌼🍃 آیت الله فاطمي نيا: مداومت بر زيارت امام رضا عليه السلام از نيز آثار و بركات فراواني دارد. چنانچه در احوال علمایِ بزرگ آمده است كه هر وقت توفيق حضور در حرم مطهر ثامن الحجج حضرت رضا عليه السلام را نداشتند ، از راه دور ارتباط خود را با حضرت حفظ ميكردند كه بی شماری نيز براي آنها گشوده ميشد. البته در زمان زيارت حضرات معصومين عليهم السلام ، چه از نزديك و در حرم مطهرشان ، چه از راه دور ، بايد حضور قلب و توجه باطني به آن وجود نوراني داشته باشيم.
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
🌼🍃 آیت الله فاطمي نيا: مداومت بر زيارت امام رضا عليه السلام از #راه_دور نيز آثار و بركات فراواني د
صلوات خاصه امام رضا عليه السلام  اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ‏ بارالها درود و رحمت فرست بر على بن موسى الرضا پسنديده پيشواى پارسا و منزه وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ و حجت تو بر هر كه روى زمين است و هر كه زير خاك بسيار راستگو و شهيد صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ‏ درود و رحمتى فراوان و كامل و با بركت و متصل و پيوست و پياپى و دنبال هم همچون بهترين رحمتى كه بر يكى از اوليائت فرستادى.