هدایت شده از خاڪریزشهـدا
#قرار_عاشقی
#صبحگاهی_را_با_شهدا_آغاز_میکنیم
#بسم_الله
❣❣❣❣❣❣
❣زیارت "شهــــــداء"❣
بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم
🌹السَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ
🌹 السَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ
🌹 السَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ
🌹السَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ
🌹السَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
🌹 السَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ
🌹 السَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ
🌹السَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم...
❣❣❣❣❣❣
🌹 هدیہ بہ ارواح طیبہ شهدا صلوات🌹
🌸اللهم عجل لوليک الفرج🌺
┏━✨⚜ ⚜✨━┓
@khaterat_shohada
┗━✨⚜ ⚜✨━┛
🍃🌹🌹🍃🌹🌹🍃
بسم الله الرحمن الرحیم
امروز مهمان شهید غلامشاه ذاکری هستیم🌹
http://eitaa.com/joinchat/4031578114C035e8543af
در تاريخ بيست و پنجم بهمن ماه سال هزار و سيصد و سي و نه در خانواده اي اصيل و متدين در جزيره قشم ديده به جهان گشودند
حضور ايشان در خانواده اي كه متولي امور مسجد و حسينيه علي ابن ابيطالب عليه السلام كه اولين ملجا و پناهگاه شيعيان در شهر قشم است روح او را با عشق به اهل بيت عصمت وطهارت آشنا ساخت از طرفي ملاقات با روحانيت مبارز با رژيم طاغوتي پهلوي كه همواره با خانواده ايشان در ارتباط بودند بصيرت سياسي او را روز به روز افزون مي ساخت.
http://eitaa.com/joinchat/4031578114C035e8543af
سوره مبارکه آل عمران آیه ۱۶۹
وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ﴿۱۶۹﴾
#همکاری
به یک نفر ادمین جهت فعالیت درکانال شهدانیازمندیم.
#ایدی_خادم_کانال_جهت_هماهنگی
@montazer72
هر چند شهيد ذاكري به عنوان فرمانده سپاه قشم در منطقه حساس تنگه هرمز اجازه حضور در جبهه هاي نبرد را نداشت اما قلب و روح او بياد معنويت و شور و شوق رزمندگان اسلام و مهمتر از آن شهادت در راه معشوق بود كه به قول دوستان آن را از نمازهاي شبش در كنار قبور شهدا مي شد فهميد
تاب و توان غلامشاه در دوري از جبهه وصف ناپذير بود بالاخره به هر صورتي كه بود توانست فرمانده سپاه استان را راضي كند كه به جبهه برود.
http://eitaa.com/joinchat/4031578114C035e8543af
در شب عمليات خبر شهادت خود را به همرزمان داده بود، پس از شروع عمليات و پيشروي به سمت اهداف از پيش تعيين شده گلوله اي دست شهيد را مجروح مي سازد اما نمي تواند در اراده شهيد تزلزلي ايجاد كند چرا كه اگر او براي مداوا به عقب برمي گشت روحيه تمام گردان تضعيف مي شد دست خود را با چفيه اش مي بندد و دوباره به پيشروي ادامه مي دهد اما موج گلوله ها و تركش هاي دشمن امان را از رزمندگان گرفته بود چون آنها از جريان عمليات آگاهي يافته بودند و حتي مي دانستند كه نيروهاي خودي از كدام محور و معبر مي خواهند حمله كنند و به همين خاطر بود كه رگبار تيربارها و گلوله هاي خمپاره و آرپي جي دشمن تمامي نداشت تا اينكه سفير رجعت غلامشاه سينه او را شكافت و او را در چهارم دي ماه شصت و پنج درنقطه وصال خود ، جزيره ام الرصاص به آرزوي ديرينه اش كه وصال معبود بود رسانيد.
http://eitaa.com/joinchat/4031578114C035e8543af
🌺🌻🌹🌷🌼🌸
🍀🍃🍂🍁🌷
💐🌸🌼🌷
🌻🌷🌼
🌼🌻
🌺
#حدیث
📚موضوع : ادب
🌺🌺 قال علی عليه السلام 🌺🌺
💠يا مؤمنُ ، إنّ هذا العِلْمَ والأدبَ ثَمَنُ نفسِكَ ، فاجتَهِدْ في تَعلُّمِهِما ، فما يَزيدُ مِن عِلمِكَ وأدبِكَ يَزيدُ في ثَمَنِكَ وقَدْرِكَ .
🔷امام على عليه السلام : اى مؤمن! اين دانش و ادب جان بهاى توست، پس در فراگرفتن آن دو كوشا باش كه هر چه بر دانش و ادبت افزوده شود، قدر و ارزش افزایش یابد.
مشكاة الأنوار : 239/689
http://eitaa.com/joinchat/4031578114C035e8543af
🌺
🌸🌻
🌼🌷🌹
💐🌸🌼🌻
🍂🍁🌾🌻💐
🌹🌷🌸🌼🌺🌻
#تلنـگـــــــــر🔔🔔
#غفلت_نکنیم❌
💢رهبر انقلاب:
⚜تغییر #باورهای مردم، یکی از محورهای مهم👌 و اصلی جنگ اطلاعاتی است.
💢 #جنگ_نرم
⚜جنگ حمله به عقیده هاست .
#غیرت مردان و #حیای زنان اولین هدف🎯 دشمن است
♨️ #جنگ_نرم_را_جدی_بگیریم♨️
💢دوستان باید مراقب بود
⚜ #فضای_مجازی📱با کسی شوخی نداره🚫
باید تلاش کردافسرجنگ نرم خوبی باشیم✅
✷دنیــ🌎ـا عوض شده
✷زمونه عوض شده
✷#آدماهم دارند عوض میشن.
↫واقعا نگه داشتن #دین سخت شده😣.
⭕️حتما شماهم چنین #دوستایی داشتید↯↯
🔸بعضی دوستا هستن که بودن باهاشون #حال_دلت❤️ رو خوب میکنه
🔸بعضی دوستا قلبشون
✾بوی #خدا میده
✾بوی #شهدا
✾بوی هیئت
✾بوی #زیارت
✾بوی حسین (ع)
💢بقول شاعر:
🔹تعریف من از #دوست همانست که گفتم
🔹درراه کسی باش که در #راه_حسین است
⭕️این بعضیارو باید #جوردیگه ایی دوست داشت😍
⇜ایناییکه تو جلسات هفتگی هیات کمی که دیر میکنن چشمت به در🚪 میمونه تا بیان چون بودنشون #همیشگیه
✓چادری ✓ریشو ✓خادم ✓نمازخون ✓اهل عبادت
💥ولی....
گاهی....
همین دوستا....
🌾بین شلوغی ها و کارهای روزمره ؛ازدواج💍؛بچه دار شدن👶؛ #دانشگاه رفتن ... ؛ رفته رفته بودنشون #کمرنگ میشه و نبودنشون همیشگی😔
🌾بعد مدتی باچهره ی #متفاوت میبینیشون
#بی_چادر باآرایشِ💄 آنچنانی و میفهمی دیگه اون آدم سابق نیست❌.دوری از #حسین (ع) عوضش کرده😔
✘پوشش رو✘اخلاقش رو✘اعتقاداتش رو...
میفهمی دیگه حتی #نمازشم نمیخونه😓
🌾اون لحظه س که آهی میکشی و میگی :
🔸خدامرا از در #خانه_ات جدایم نکند
🔸غرق گنهم؛کاش که ارباب رهایم نکند
🔸یک خواسته دارم زخدای تو؛ #حسین
🔸درهردو جهان از تو جدایم نکند😭
#دور_ازحسین_بدترین_مجازاته
⚜یاالله یارحمن یارحیم
⚜یامقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک(آمیـن)
🌹🍃🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/4031578114C035e8543af
#طنز_جبهه
"سر به سر عراقی ها"
هوس کردم با بی سیم عراقی ها را اذیت کنم. گوشی بی سیم را گرفتم، روی فرکانس یک عراقی که از قبل به دست آورده بودم، چند بار صدا زدم: صفر من واحد. اسمعونی اجب بعد از چند بار تکرار صدایی جواب داد: الموت لصدام
تعجب کردم و خنده بچه ها بالا رفت.
از رو نرفتم و گفتم: بچه ها، انگار این ها از یگان های خودمان هستند، بگذارید سر به سرشان بگذاریم.
به همین خاطر در گوشی بی سیم گفتم:انت جیش الخمینی
طرف مقابل که فقط الموت بلد بود گفت: الموت بر تو و همه اقوامت
همین که دیدم هوا پس است، عقب نشینی کرده، گفتم: بابا ما ایرانی هستیم و شما را سر کار گذاشته بودیم.
ولی او عکس العمل جدی نشان داد و اینبار گفت:مرگ بر منافق! بالاخره شما را هم نابود می کنیم. نوکران صدام، خود فروخته ها..." دیدم اوضاع قمر در عقرب شد، بی سیم را خاموش کردیم و دیگه هوس سر به سر گذاشتن عراقی ها نکردیم....
http://eitaa.com/joinchat/4031578114C035e8543af
1_16618950.mp3
8.84M
#شـهـادت_هـمـہ_آرزومـہ
#بـاولایـت_تـاشـهـادت
🎤 سید رضا نریمانی
http://eitaa.com/joinchat/4031578114C035e8543af
💠آیت الله جوادی آملی:
اشک بر #شهید
شوق #شهادت را در انسان زیاد می کند...
http://eitaa.com/joinchat/4031578114C035e8543af
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
#صلوات_خاصہ
🍃🌹اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضاالمرتَضی الامامِ التّقی النّقی وحُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَعَلیاَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک.🌹🍃
به نیت همه شهدا #الخصوص_شهید_سید_مرتضی_دادگر🌷
http://eitaa.com/joinchat/4031578114C035e8543af
🍃🌹🌹🍃🌹🌹🍃
🍃🌹
چـشمـان| °•تــــ❤ــــو •°|را قـاب مـیـکـنم..🎇
در مــیـــان قـــــــ❤ــــــلب کــوچـکم..😉
|💛تــــا روشنـــی بــگیرد قــلبــم💛|
از تلالو مـهربان چشمان تــــ😍ــــو..
#جاڹ_آقا😘
#لبیڪ_حضرت_دلبر
🌹|••سیدعلي لب ترڪند
جاڹ رافدایش میکنم••|🌹
http://eitaa.com/joinchat/4031578114C035e8543af
🍃❤️〰🍃❤️〰🍃❤️〰
هوای مهدی فاطمه (س) رو داشته باشید...
خیلی تنها ست ...
😔😔😔
شبتون مهدوی
یا علی✋
┏━✨⚜️ ⚜✨━┓
@khaterat_shohada
┗━✨⚜️ ⚜✨━┛
هدایت شده از خاڪریزشهـدا
#قرار_عاشقی
#صبحگاهی_را_با_شهدا_آغاز_میکنیم
#بسم_الله
❣❣❣❣❣❣
❣زیارت "شهــــــداء"❣
بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم
🌹السَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ
🌹 السَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ
🌹 السَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ
🌹السَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ
🌹السَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
🌹 السَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ
🌹 السَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ
🌹السَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم...
❣❣❣❣❣❣
🌹 هدیہ بہ ارواح طیبہ شهدا صلوات🌹
🌸اللهم عجل لوليک الفرج🌺
┏━✨⚜ ⚜✨━┓
@khaterat_shohada
┗━✨⚜ ⚜✨━┛
🍃🌹🌹🍃🌹🌹🍃
بسم الله الرحمن الرحیم
امروز مهمان خاطره ای زیبا از شهید سید مرتضی دادگر هستیم🌹😍
http://eitaa.com/joinchat/4031578114C035e8543af
🌺🍃🌺🍃🌺
🍃🌺🍃🌺
🌺🍃🌺
🍃🌺
🌺
شهیدی که قرض تفحص گر خود را داد...
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
دعوت می کنیم با خواندن این متن مهمان ویژه ی یک شهید شوید...
آن طور که خودش تعریف می کرد از سادات و اهل تهران بود و پدرش از تجار بازار تهران.
علیرغم مخالفت شدید خانواده و به خاطر عشقش به شهدا، حجره ی پدر را ترک کرد و به همراه بچه های تفحص لشکر27 محمد رسول الله (صلی الله علیه وآله) راهی مناطق عملیاتی جنوب شد.
یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان. بعد از چند ماه، خانه ای در اهواز اجاره کرد و همسرش را هم با خود همراه کرد.
یکی دو سالی گذشته بود و او و همسرش این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص می گذراندند.
سفره ی ساده ای پهن می شد اما دلشان، از یاد خدا شاد بود و زندگیشان، با عطر شهدا عطرآگین. تا اینکه...
http://eitaa.com/joinchat/4031578114C035e8543af
🌺
🍃🌺
🌺🍃🌺
🍃🌺🍃🌺
🌺🍃🌺🍃🌺
🌺🍃🌺🍃🌺
🍃🌺🍃🌺
🌺🍃🌺
🍃🌺
🌺
تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دوپسرعمویش که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان آنان خواهند شد.
آشوبی در دلش پیدا شد.حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و او این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بود... نمی خواست شرمنده ی اقوامش شود.
با همان حال به محل کارش رفت و با بچه ها عازم شلمچه شد.
بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردند و بعد از ساعتی استخوان و پلاک شهیدی نمایان شد. شهید سید مرتضی دادگر. فرزند سید حسین. اعزامی از ساری...گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما او...
استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادند و کارت شناسایی شهید به او سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده ی شهید،به بنیاد شهید تحویل دهد.
قبل از حرکت با منزلش تماس گرفت و جویای آمدن مهمان ها شد و جواب شنید که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرش وقتی برای خرید به بازار رفته مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرده اند به علت بدهی زیاد، دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرش هم رویش نشده اصرار کند...
با ناراحتی به معراج شهدا برگشت و در حسینیه با شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداخت...
"این رسمش نیست با معرفت ها.
ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم. راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده ی خانواده مان شویم...". گفت و گریست.
دو ساعت راه شلمچه تا اهواز را مدام با خودش زمزمه کرد: «شهدا! ببخشید. بی ادبی و جسارتم را ببخشید...»
وارد خانه که شد همسرش با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس او کسی در خانه را زده و خود را پسرعموی همسرش معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسر او بدهکار بوده و حالا آمده که بدهی اش را بدهد.
هر چه فکرکرد، یادش نیامد که به کدام پسرعمویش پول قرض داده است...با خود گفت هر که بوده به موقع پول را پس آورده.
لباسش را عوض کرد و با پول ها راهی بازار شد. به قصابی رفت. خواست بدهی اش را بپردازد که در جواب شنید:بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است. به میوه فروشی رفت...به همه ی مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بود سر زد. جواب همان بود....بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است...
گیج گیج بود. مات مات. خرید کرد و به خانه بر گشت و در راه مدام به این فکر می کرد که چه کسی خبر بدهی هایش را به پسرعمویش داده است؟ آیا همسرش؟
وارد خانه شد و پیش از اینکه با دلخوری از همسرش بپرسد که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته ... با چشمان سرخ و گریان همسرش مواجه شد که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار می گریست...
جلو رفت و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودند در دستان همسرش دید. اعتراض کرد که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟
همسرش هق هق کنان پاسخ داد: خودش بود.
خودش بودکسی که امروز خودش راپسرعمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود. به خدا خودش بود.... گیج گیج بود.مات مات...
کارت شناسایی را برداشت و راهی بازار شد. مثل دیوانه ها شده بود. عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می داد. می پرسید: آیا این عکس،عکس همان فردی است که امروز...؟
نمی دانست در مقابل جواب های مثبتی که شنیده چه بگوید...مثل دیوانه هاشده بود.
به کارت شناسایی نگاه می کرد.
شهید سید مرتضی دادگر. فرزند سید حسین. اعزامی از ساری...وسط بازار ازحال رفت...
پی نوشت۱. این خاطره در مراسم تشییع این شهید بزرگوار، توسط این برادر برای حضار بیان شد.
پی نوشت۲. قبر مطهر این شهید، طبق وصیت خودش در دل جنگلهای اطراف شهر ساری، در کنار بقعه ی کوچک و ساده ی امامزاده جبار، قرار دارد.
شادی روح همه ی شهدا صلوات
خدایا ما را شرمنده شهدا قرار مده
http://eitaa.com/joinchat/4031578114C035e8543af
🌺
🍃🌺
🌺🍃🌺
🍃🌺🍃🌺
🌺🍃🌺🍃🌺