سوال سوم:
)راوي داستان به خاطر اذيت و آزار مؤمن (سيدي كه در قبرستان عبادت مي كرد) چه تاواني پرداخت؟
1)ثواب سفر کربلا
2)ثواب دو سال عبادت
3)مورد شفاعت قرار گرفت و تاواني نپرداخت
4)ثواب سفر حج
هدایت شده از خاکریز
soleimany_vasiatnameh.pdf
485.8K
متن وصیت نامه حاج قاسم سلیمانی
♻️« جام طهور »
@tahoor133
✨✨سوالات مسابقه شماره سه (#وصیت_نامه_سردار_سلیمانی )👇👇👇
سوال 1:
حاج قاسم در وصیت نامه خود بیشتر در چه مورد صحبت کرده است؟
1 ) ستایش و ثنای خدا
2 ) جمهوری اسلامی
3 ) جنگ با داعش
4 ) ولایت فقیه
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
سوال دوم :
حاج قاسم چه کسانی را نتوانست هرگز فراموش کند؟
1 )همسر خود
2 )فرزندان خود
3 )همراهان کاروان اربعین
4 )کاروان شهدا
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
سوال سوم :
حاج قاسم در وصیت نامه ی خود خطاب به مسئوالن از آنها خواستند ، چه کاری را شیوه ی خود قراردهند؟
1 )مبارزه با فساد و دوری از فساد
2 )دوری از جناح گیری های سیاسی
3 )مقابله با آمریکا و اذناب آمریکا
4 )تفکر کردن و سپس عمل کردن
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
سوال چهارم :
به گفته ی حاج قاسم اساس بقای نیروهای مسلح چیست؟
1 ) افراد با ایمان
2 ) مردم
3 ) ولایت فقیه
4 ) خیمه ی ولایت
36.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 برنامه تلوزیونی #زندگی_پس_از_زندگی
🔻توصیف مرگ از زبان کسانی که به این دنیا برگشتند!
💠 بسیار اثر بخش
🔻 قسمت اول
👇👇👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1578631181Cf416aa6601
اثر غیبت و بدگویی از دیگران😱
منبع: #روزنه_هائی_از_عالم_غیب نوشته آیت الله خرازی ص 173
حجّه الاسلام و المسلمین حاج شیخ محی الدین حائری شیرازی فرمودند:
♻️ شیخ بهلول نقل کرد:
در زمان رضاخان به خاطر آن که مورد غضب شاه بودم و مأموران در تعقیب من بودند، همسر خود را طلاق دادم؛ زیرا اگر او به زوجیت من باقی می ماند، ممکن بود مورد تعرّض دستگاه قرار بگیرد، حتی پس از آن که او را طلاق دادم و عده او تمام شد، وسیله ازدواج مجدّد را برای او فراهم آوردم تا هیچ ناراحتی و خطری از ناحیه من متوجّه او نشود.
مدّتی گذشت این زن مُرد، من در خواب سه نفر زن را دیدم که نزد من آمدند.
از آنان پرسیدم: شما کیستید؟
یکی از آن ها گفت: من عمّه پدر تو هستم، و دو نفر دیگر هم از خویشان به شمار آمدند.
🔰به هر صورت آنان به من گفتند: حضرت زهراعلیها السلام ما را فرستاده است تا این مطلب را به شما برسانیم که وقتی زن شما از دنیا رفت، ملائکه عذاب قصد عذاب او را داشتند، ولی حضرت زهراعلیها السلام دستور فرموده است: فعلاً دست از عذاب او بردارند. علّت عذاب، غیبت هایی بود که او از بعضی از مردم کرده بود و دلیل دستور توقّف عذاب از سوی حضرت زهراعلیها السلام نیز آن است که شاید از غیبت شدگان رضایت خواهی شود و آنان نیز رضایت دهند.😱
شیخ بهلول گفت:
من پس از بیدار شدن از خواب، فوراً خود را به محل سکونت آن زن رسانیده و به منبر رفتم، بالای منبر به مردم گفتم:
شخصی از اهل این محل از دنیا رفته و غیبت بعضی از مردم را کرده است، از تقصیر او بگذرید و او را عفو کنید تا از عذاب اخروی نجات یابد و به دیگران هم که در جلسه حاضر نیستند، بگویید تا از تقصیر او بگذرند.
بعد از مدّتی، همسر سابقم را در خواب دیدم که رو به من کرده و گفت:
فلانی راحت شدم.
https://eitaa.com/joinchat/1578631181Cf416aa6601
مطالعه ماجراهای واقعی و ناب از کتاب بسیار زیبا و معتبر « روزنه هائی از عالم غیب » نوشته آیت الله سید محسن خرازی را در « کانال جام طهور » دنبال کنید.
👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1578631181Cf416aa6601
یک داستان واقعی
جدا کردن روح از بدن و فرستادن آن !؟😱
منبع: کتاب زیبا و معتبر « #روزنه_هائی_از_عالم_غیب » نوشته آیت الله خرازی ص 213
🔰آیت اللَّه خزعلی :
شنیدم مرحوم آقا شیخ هاشم قزوینی پیش کسی رفته و تجرید نفس کرده است، به حضورشان رسیدم تا شرح این موضوع را از خودشان هم بشنوم. وقتی خدمت ایشان رسیدم، فرمودند:
♻️شخصی در مشهد تجرید نفس می کرد، از او خواستم روح مرا هم تجرید کند. او گفت: شب جمعه نزدیک سحر وقت این کار است، گفتم: مانعی ندارد.
🔸در وقت موعود خدمت او رسیدم، گفت: کجا می خواهی بروی؟ گفتم: قزوین.
روح مرا در همان موقع تجرید کرد، ناگهان خود را در قزوین دیدم و از جمله چیزی که در آن حال دیدم، این بود که:
👈مردی بدون آن که متوجّه من باشد، آمد و جلوی آبی را که به زمینی مزروعی می رفت، بست و آن را به طرف دیگری جاری ساخت. آن گاه زارع دیگری آمد و با آن مرد مرافعه کرد و سرانجام به آن شخص حمله ور شد و او را کشت و فرار کرد در حالی که هیچ کدام متوجّه من نمی شدند. در آن حال من متوجّه شدم که نزدیک طلوع آفتاب است و ممکن است نمازم قضا شود، تا به فکر نماز افتادم خود را در مشهد یافتم.
شخصی که روح مرا تجرید کرده بود گفت:
آنچه دیدی یادداشت کن.
🔸 مدّتی از این قضیه گذشت بعضی از همشهری ها از قزوین به مشهد آمدند، از آنان پرسیدم:
فلانی (مقتول) چه شد؟ گفتند: کشته شد. گفتم: قاتل او کی بود؟ گفتند: هنوز پیدا نشده است.
البته من او را می شناختم ولی سکوت می کردم، تا این که روزی به قزوین رفتم، مردم به دیدنم می آمدند.
روزی قاتل هم آمد، وقتی می خواست برود، به او گفتم: فلانی را چه کسی کشت؟
گفت: معلوم نیست. گفتم: کی بیل را برداشت و...؟!
تا این کلمه را گفتم، بدنش به لرزه درآمد و دانست که من از قضیه اطّلاع دارم.
گفتم: نترس من تو را به دولت تحویل نمی دهم، بلکه می خواهم تو را از بدهکاری رها سازم، دیه قتل را به ورثه آن مقتول بپرداز.
گفت: می ترسم مرا بگیرند.
گفتم: لازم نیست آن مبلغ را به عنوان دیه قتل بپردازی تا تو را بگیرند، بلکه می توانی به عنوان بدهکاری بپردازی...
✅ مؤلّف گوید: بنده این مطلب را نیز از استاد بزرگوار آیت اللَّه العظمی آقای اراکی هم شنیدم که آن را از مرحوم آیت اللَّه آقای حاج شیخ حسنعلی مروارید و ایشان از حاج شیخ هاشم قزوینی نقل کردند.
مطالعه ماجراهای واقعی و ناب از کتاب بسیار زیبا و معتبر « روزنه هائی از عالم غیب » نوشته آیت الله سید محسن خرازی را در « کانال جام طهور » دنبال کنید.👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1578631181Cf416aa6601