*بهلول شبی در خانه اش مهمان داشت ودر حال صحبت با مهمانش بود كه قاصدي از راه رسيد. قاصد پيام قاضي را به او آورده بود. قاضي مي خواست بهلول آن شب شام مهمانش باشد. بهلول به قاصد گفت: از طرف من از قاضي عذر بخواه ، من امشب مهمان دارم ونمي توانم بيايم.*
*قاصد رفت و چند دقيقه ديگر برگشت وگفت: قاضي مي گويد قدم مهمان بهلول هم روي چشم. بهلول بيايد ومهمانش را هم بياورد.*
*بهلول با مهمانش به طرف مهماني به راه افتادند او در راه به مهمانش گفت: فقط دقت كن من كجا مي نشينم تو هم آنجا بنشين هرچه مي خورم تو هم بخور تا از تو چيزي نپرسيدند حرفي نزن واگر از تو كاري نخواستند كاري انجام نده.*
*مهمان در دل به گفته هاي بهلول مي خنديد و مي گفت: نگاه كن يك ديوانه به من نصحيت مي كند.*
*وقتي به مهماني قاضي رسيدند خانه پراز مهمانان مختلف بود. بهلول كنار در نشست ولي مهمان رفت ودر بالاي خانه نشست. مهمانان كم كم زياد شدند وهر كس مي آمددر كنار بهلول مي نشست و بهلول را به طرف بالاي مجلس مي راند بهلول كم كم به بالاي مجلس رسيد ومهمان به دم در.غذا آوردند و مهمانان غذاي خود را خوردند بعد از غذا ميوه آوردند ولي همراه ميوه چاقويي نبود. همه منتظر چاقو بودند تا ميوه هاي خود را پوست بكنند و بخورند. مهمان بهلول ناگهان چاقوي دسته طلايي ازجيب خود درآورد و گفت: بياييد با اين چاقو ميوه هايتان را پوست بكنيد و بخوريد.*
*مهمانان به چاقوي طلا خيره شدند. چاقو بسيار زيبا بود ودسته اي از طلا داشت.* *مهمانان از ديدن چاقوي دسته طلايي در جيب مهمان بهلول كه مرد بسيار فقيري به نظر مي رسيد تعجب كردند. در آن مهماني شش برادر بودند كه وقتي چاقوي دسته طلا راديدند به هم اشاره كردند و براي مهمان بهلول نقشه كشيدند.*
*برادر بزرگتر رو به قاضي كه در صدر مجلس نشسته بود و ميزبان بود كرد وگفت: اي قاضي اين چاقو متعلق به پدر ما بود و سالهاي زيادي است كه گم شده است ما اكنون اين چاقو را در جيب اين مرد پيدا كرده ايم ما مي خواهيم داد ما را از اين مرد بستاني و چاقوي ما را به ما برگرداني.*
*قاضي گفت: آيا براي گفته هايت شاهدي هم داري؟*
*برادر بزرگتر گفت: من پنج برادر ديگر در اينجا دارم كه همه شان گفته هاي مرا تصديق خواهند كرد.*
*پنج برادر ديگر هم گفته هاي برادر بزرگ را تاييد كردند وگفتند چاقو متعلق به پدرآنهاست كه سالها پيش گم شده است.*
*قاضي وقتي شهادت پنچ برادر را به نفع برادر بزرگ شنيد يقين كرد كه چاقو مال آنهاست و توسط مهمان بهلول به سرقت رفته است. قاضي دستور داد مرد را به زندان ببرند وچاقو را به برادر بزرگ برگردانند.*
*بهلول كه تا اين موقع ساكت مانده بود گفت: اي قاضي اين مرد امشب مهمان من بود و من او را به اين خانه آوردم اجازه بده امشب اين مرد در خانه من بماند من او را صبح اول وقت تحويل شما مي دهم تا هركاري خواستيد با او بكنيد.*
*برادر بزرگ گفت: نه اي قاضي تو راضي نشو كه امشب بهلول اين مرد را به خانه خودش ببرد چون او به اين مرد چيزهاي ياد مي دهد كه حق ما ازبين برود.*
*قاضي رو به بهلول كرد وگفت: بهلول تو قول مي دهي كه به اين مرد چيزي ياد ندهي تا من او را موقتا آزادكنم ؟*
*بهلول گفت: اي قاضي من به شما قول ميدهم كه امشب با اين مرد لام تا كام حرف نزنم و اصلا كلمه اي هم به او ياد ندهم.*
*قاضي گفت: چون اين مرد امشب مهمان بهلول بود برود وشب را با بهلول بماند و فرداصبح بهلول قول مي دهد او را به ما تحويل دهد تا به جرم دزدي به زندانش بيندازيم.*
*برادران به ناچار قبول كردند و بهلول مهمان را برداشت وبه خانه خود برد و در راه اصلا به مهمان حرفي نزد به محض اينكه به خانه شان رسيدند بهلول زمزمه كنان گفت: بهترست بروم سري به خر مهمان بزنم حتما گرسنه است واحتياج به غذا دارد.*
*مهمان كه يادش رفته بود خر خود را در طويله بسته است گفت: نه تو برو استراحت كن من به خر خود سر مي زنم.*
*بهلول بدون اينكه جواب مهمان را بدهد وارد طويله شد. خر سر در آخور فرو برده بود ودر حال نشخوار علفها بود.*
*بهلول چوب كلفتي برداشت و به كفل خر كوبيد. خر بيچاره كه علفها را نشخوار مي كرداز شدت درد در طويله شروع به راه رفتن كرد. بهلول گفت: اي خر خدا مگر من به تو نگفتم وقتي وارد مجلس شدي حرف نزن هر جا كه من نشستم تو هم بنشين اگر از تو چيزي نخواستند دست به جيبت نبر چرا گوش نكردي هم خودت را به دردسر انداختي هم مرا. فردا تو به زندان خواهي رفت آن وقت همه خواهند گفت بهلول مهمان خودش رانتوانست نگه دارد و مهمان به زندان رفت.*
*بهلول ضربه شديدتري به خر بيچاره زد وگفت: اي خر ، گوش كن فردا اگر قاضي از تو پرسيد اين چاقو مال توست بگو نه ، من اين چاقو را پيدا كرده ام و خيلي وقت بود كه دنبال صاحبش مي گشتم تا آن را به صاحبش برگردانم ولي متاسفانه صاحبش را پيدا نمي كردم.*
*اگر اين چاقو مال اين شش برادر است آن را به آنها مي دهم. اگر قاضي از تو پرسيد اين چاقو را
جاسوس موساد اعدام شد
🔹"محمود موسوی مجد" که به جرم همکاری با سازمان جاسوسی سیا و موساد به اعدام محکوم شده بود، صبح امروز به دار مجازات آویخته شد.
🆔 @Akhbarfouri_ir
از كجا پيدا كرده اي مگر در بيابان چاقو دسته طلا ريخته اند كه تو آن را پيدا كرده اي؟*
*بگو پدرم سالها پيش كاروان سالار بزرگي بود وهميشه بين شهرها در رفت وآمد بود ومال التجاره زيادي به همراه مي برد و با آنها تجارت مي كرد تا اينكه ما يك شب خبردار شديم كه پدرم را دزدان كشته اند و مال و اموالش را برده اند.*
*من بالاي سر پدر بيچاره ام حاضر شدم. پدر بيچاره ام را دزدان كشته بودند وتمام اموالش را برده بودند واين چاقو تا دسته در قلب پدرم فرو رفته بود. من چاقو را برداشتم و پدرم را دفن كردم و از آن موقع دنبال قاتل پدرم مي گردم در هر مهماني اين چاقو رانشان مي دهم ومنتظر مي مانم كه صاحب چاقو پيدا شود ومن قاتل پدرم را پيدا كنم.*
*اكنون اي قاضي من قاتل پدرم را پيدا كرده ام اين شش برادر پدر مرا كشته اند واموالش را برده اند. دستور بده تا اينها اموال پدرم را برگردانند و تقاص خون پدرم را پس بدهند*.
*بهلول كه اين حرفها را در ظاهر به خر مي گفت ولي در واقع مي خواست صاحب خر گفته هاي او را بياموزد. او چوب ديگري به خر زد وگفت: اي خر خدا فهميدي يا تا صبح كتكت بزنم.*
*صاحب خر گفت: بهلول عزيز نه تنها اين خر بلكه منهم حرفهاي تو را فهميدم و به تو قول مي دهم در هيچ مجلسي بالاتر از جايگاهم ننشينم و اگر از من چيزي نپرسيدند حرف نزنم واگر چيزي ازمن نخواستند دست به جيب نبرم.*
*بهلول كه مطمئن شده بود مرد حرفهاي او را به خوبي ياد گرفته است رفت و به راحتي خوابيد. فردا صبح بهلول مرد را بيدار كرد و او را منزل قاضي رساند و تحويل داد و خودش برگشت.
قاضي رو به مرد كرد وگفت: اي مرد آيا اين چاقو مال توست؟*
*مرد گفت: نه اي قاضي اين چاقو مال من نيست. من خيلي وقت است كه دنبال صاحب اين چاقو مي گردم تا آن را به صاحبش برگردانم اگر اين چاقو مال اين برادران است من بارغبت اين چاقو را به آنها مي دهم.*
*قاضي رو به شش برادر كرد وگفت: شما به چاقو نگاه كنيد اگر مال شماست آن رابرداريد. برادر بزرگ چاقو را برداشت وبا خوشحالي لبخندي زد وگفت: اي قاضي من مطمئن هستم اين چاقو همان چاقوي گمشده پدر من است.*
*پنج برادر ديگر چاقو را دست به دست كردند وگفتند بلي اي جناب قاضي اين چاقومطمئنا همان چاقوي گم شده پدر ماست.*
*قاضي از مرد پرسيد: اي مرد اين چاقو را از كجا پيدا كرده اي؟*
*مرد گفت: اي قاضي اين چاقو سرگذشت بسيار مفصلي دارد. پدرم سالها پيش كاروان سالار بزرگي بود و هميشه بين شهرها در رفت وآمد بود و مال التجاره زيادي به همراه داشت و شغلش تجارت بود تا اينكه ما يك شب خبردار شديم كه پدرم را دزدان كشته اند و مال واموالش را برده اند من سراسيمه بالاي سر پدر بيچاره ام حاضر شدم. پدر بيچاره ام را دزدان كشته بودند وتمام اموالش را برده بودند و اين چاقوتا دسته در قلب پدر من بود. من چاقو را برداشتم و پدرم را دفن كردم واز آن موقع دنبال قاتل پدرم مي گردم در هر مهماني اين چاقو را نشان مي دهم ومنتظر مي مانم كه صاحب چاقو پيدا شود و من قاتل پدرم را پيدا كنم. اكنون اي قاضي من قاتل پدرم را پيدا كردم. اين شش برادر پدر مرا كشته اند و اموالش را برده اند. دستور بده تا اينها اموال پدرم را برگردانند وتقاص خون پدرم را بدهند*
*شش برادر نگاهي به هم انداختند آنها بدجوري در مخمصه گرفتار شده بودند آنها باادعاي دروغيني كه كرده بودند مجبور بودند اكنون به عنوان قاتل و دزد سالها در زندان بمانند. برادر بزرگ گفت: اي قاضي من زياد هم مطمئن نيستم اين چاقو مال پدر من باشد چون سالهاي زيادي از آن تاريخ گذشته است و احتمالا من اشتباه كرده ام.*
*برادران ديگر هم به ناچار گفته هاي او را تاييد كردند وگفتند: كه چاقو فقط شبيه چاقوي ماست ولي چاقويي ما نيست. قاضي مدت زيادي خنديد و به مرد مهمان گفت: اي مرد چاقويت را بردار و برو پيش بهلول. من مطمئنم كه اين حرفها را بهلول به تو ياد داده است والا تو هرگز نمي توانستي اين حرفها را بزني.*
*مرد سجده ی شکر به جای آورد و چاقو را برداشت و خارج شد.*
*_کم گوی و بجز مصلحت خویش مگوی
*_چون چیز نپرسند تو از پیش مگوی_
*_دادند دو گوش و یک زبان از آغاز_*
*_یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگوی_
*نگَـــــرش مُ+بَــــت*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مردانی که عروس فضای مجازی میشوند!
🔺بیهنرهایی که یک شبه شاخ اینستاگرام شدند و به لطف لایک و فالورهایشان جیبشان پر پولتر میشود!
🔵به کمپين #صدای_مردم بپيونديد👇
http://eitaa.com/joinchat/2427125773C9e377925d3
9.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 این فیلم کوتاه را حتما ببینید☝️
🔺احتمالا بعد از مشاهده، خنده تان میگیرد اما واقعیت این است که باید گریست. بر این حجم از نادانی، ساده لوحی، جوگیری و باور کردن هرآنچه که در فضای مجازی منتشر میشود باید گریست.
🔺بر اینکه وقتی گفته میشود قرار است دریاچه چیتگر را هم به چینی ها بدهند تا از آن نفت استخراج شود! و باز هم طرف نمی فهمد این حرف مزخرف است باید گریست...
🔺واقعا بزرگترین منبع قدرت هر کشوری "افکار عمومی" آن است. کاش بتوان سواد رسانه ای و سیاسی و تاریخی بعضی ها را به صورت جهشی ارتقا داد!
🔵به کمپين #صدای_مردم بپيونديد👇
http://eitaa.com/joinchat/2427125773C9e377925d3
🔴 من اقتصاددان نیستم اما اگر همین امروز واعظی، نهاوندیان، نوبخت و آشنا را در یک اتاق حبس کنید، میبینید که وضع اقتصادی تا چه میزان بهتر خواهد شد...
▪️مجلس لازم نیست روحانی را استیضاح کند؛ همین که دست واعظی و نوبخت کوتاه شود وزرا اجازه پیدا میکنند تا کار کنند...
✍ امید_نیکدل
🔵به کمپين #صدای_مردم بپيونديد👇
http://eitaa.com/joinchat/2427125773C9e377925d3
💠خطاب به همه ایرانیان⏪ این مطالب شوخی نیست بلکه واقعیتی تلخ است که نیروهای دفاعی کشور از ارتش و سپاه آن را بیشتر از همه مردم درک می کنند⬇️
♦ پُشت مرزهای شرقی کشور، گروه مسلح تروریستی متخاصم - ضدایرانی، از جمله :
القاعده، طالبان، جندلله، جیشالعدل، جیش محمد، شبکه حقانی، حرکت انصار، اتحاد الجهادی الاسلامی و غیره - با هزاران نیرو مستقر هستند.
🔺در کنار آنها - به مدد دلارهای عربستان سعودی - زنجیرهای از مدارس وهابی در «مناطق قبیلهای فدرآل پاکستان» و نواحی مرزی ایران تاسیس شده که سالهاست - با هدف مشخص «شیعه کُشی» - هزاران کودک و نوجوان محروم این مناطق را شستشوی مغزی میدهند، آلوده به تنفر و کینهٔ فرقهای میکنند و برای «جهاد با رافضیها(شیعیان)» آماده میسازند.
💎پُشت مرزهای غربی کشور نیز - از شمال تا جنوب - صدها تشکُل سیّال و سلول تروریسیِ فعال و خفته وجود دارد :
-از داعش گرفته تا جبههالنصره، سازمان رجوی، پژاک و گروههای «الاحوازی» و جداییطلب خوزستان - که هریک با هدفِ :
استیلای ایدئولوژیک و فرقهای، ورود به خاک کشور، ایجاد خلافت، ایجاد پایگاه جدید، دستیابی به منابع، اجرای پروژههای اعتقادی خود یا بهمنظور تغییر نقشه سیاسی منطقه، فعالیت میکنند یا در انتظار نشستهاند.
🇮🇷ما ایرانیان باید به جد از خود
بپرسیم⁉
به چه علت از دهههای گذشته تا کنون، این گروههای تروریسی موفق شدهاند مناطق وسیعی از سرزمینهای همجوار را تسخیر کنند و در آنجا مستقر شوند، اما پُشت دیوارهای مرزی ایران متوقف شدهاند؟
به عنوان مثال ؛
🔻چرا گروه «طالبان» از شرق افغانستان تا انتهای «هرات» به سرعت بال میگستراند
و به پاکستان و برخی مناطق آسیای مرکزی نیز نقب میزند، اما پُشت مرز خراسان معطل میماند؟
🔻چرا «جندالله» و گروههای هممسلک آن در ایالت بَلوچستان پاکستان جولان میدهند، اما از جذب نیرو و غصب زمین در سیستان-بلوچستانِ ایران عاجز میمانند؟
🔻چرا داعش از شرق عراق تا قلب سوریه نفوذ میکند، اما قادر به نفوذ فیزیکی و ایدئولوژیک در ایران نمیشود؟
🍑پاسخ این پرسشها مشخص است:
اگر امروز ایران، جولانگاه این گروههای نامتعارف نشده، دلیلاش این است که ؛
ایران - برخلاف کشورهای همجوار - دارای یک «حکومت مرکزی» منسجم و مقتدر است که توانسته - ولو با هزینه فراوان - یک «سد نامرئی» در برابر نفوذ ایدئولوژیک این گروهها و یک «سد نظامی» در برابر نفوذ فیزیکی آنها بنا سازد.
افکار عمومی ایران - که گاه بیش از حد از حقایق منطقه و از موقعیت خود در آن غافل به نظر میرسد - باید به این امر واقف شود که :
⛔ تضعیف این «قدرت مرکزی» یعنی شکستنِ این سدها و جاری شدن سیل گروههای تکفیری در سراسر کشور.
این حقیقت انکارناپذیر منطقه در عصر «بازیگران غیر دولتی» است که غفلت از آن موجب تکرار تجربهُ افغانستان، عراق، سوریه، لیبی، چاد، مالی و برخی دیگر از کشورهایی که در شرایط مشابه ایران به سر میبردند، خواهد شد.
به ویژه اینکه قدرتهای متخاصم منطقه - با محوریت عربستان سعودی و اسرائیل و با همراهی دولت ترامپ - این بار تمام منابع مالی و لجستیکی خود را برای اطمینان حاصل کردن از فروپاشی شیرازه ایران به کار خواهند گرفت.
در نتیجه، افکار عمومی باید پذیرای این حقیقت باشد که در این منطقه و در بستر ژئوپولیتیک کنونی، جامعهٔ مدنی ایران فرصتِ هیجانزدگی و مبادرت به رفتارهای احساسی را ندارد.
این صحنه دیگر مجالِ «سعی و خطا»، پیروی از گروههای سطحی و فانتزیک مانند «ریاستارت» و رسانهُ «منوتو» و «آمد نیوز»، فریاد شعارهای مغرضانه علیه نیروهای مسلح، تجمعهای تلگرامی و هدایتشده، پیروی از دستورالعملهای التهابآفرین از سوی افراد بی هویت و مراکز ناشناس، تخریب زیرساختها و دویدن به دنبال نوستالژی «رضا شاه» را نمیدهد.
💐 هیچکدام مان کور نیستیم و مشکلات را میبینیم
اما مواظب باشیم کشور عزیزمان پایمال سعودی های خیانت کار و اسراییلی ها و آمریکایی های خبیث نشود.
مواظب باشیم آنچه را که داریم، به پای نداشته هایمان قربانی نکنیم.
اعتراض مان نباید باعث ویرانی ایران مان گردد
و بدانیم دود ناامنی در نهایت چشم همه مان را کور خواهد کرد و داعش و النصره ساتور بدست وارد ایران خواهدشد و دیگر به شیعه و سنی و دیگر مذاهب و گروهی رحم نخواهد کرد!
آنها فقط يك چيز ميخواهند نسل كشي تمامي ايراني ها
🤷🏻♂ برای تاکید بر اهمیت حفظ یکپارچگی و امنیت فراگیر و خدشه ناپذیر ایران عزیز، همواره هوشیار باشیم
سرافراز باد #ایران 💪🇮🇷💪