او در دریایی از خاطرات غرق شده است ، هر موجی که به سمتش میآید ، او را بیشتر له میکند . یادها مثل سنگهای سنگین بر دوشش فشار میآورند و نمیگذارد نفس بکشد . هر لحظه ، هر تصویر ، او را به عمق گذشته میکشاند و نمیگذارد از این درد رهایی یابد . در این اقیانوس بیپایان ، تنهاست و در سکوت ، فریاد میزند .
آدم ها همیشه نمیمانند ،
یک جا در را باز میکنند و برای همیشه می روند .