eitaa logo
خامه ی شریف✍
64 دنبال‌کننده
169 عکس
32 ویدیو
1 فایل
ن والقلم و ما یسطرون سوگند به قلم و آنچه مي نويسد . لغت "اسلام" به معنی تسلیم است و نشان دهنده ی این حقیقت است که اولین شرط مسلمان بودن، تسلیم واقعیت ها و حقیقت ها بودن است. ✍شهید مطهری . برای انتقاد و پیشنهادات و ارتباط با ادمین @m_sayesh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهادت بی نام حسین بی معناست. آزادی بدون نام حسین معنایی ندارد. حسین به قمه🔪 و پیراهن سیاه🖤 و اشک غم😭 نیست حسین به اینکه چند ساعت تشنه بود نیست حسین به مصیبت و گرفتاری نیست حسین الگوی آزادی خواهان است حسین ندای📣 حقیقت است حسین شمشیر🗡 انصاف است حسین ترازوی⚖ عدالت است حسین پدر حماسه است حسین اصلاح گر اسلام حقیقی☪ است حسین آمر به معروف کار بلد است که خودش وارد صحنه می شود حسین ظالم😡 نیست اما مظلوم😔 هم نیست. حسین ستمگر نیست ستم پذیر هم نیست. حسین حُسنی در برابر این دو پارادوکس دارد و آن "ستم ستیزی" است. حسین نیازی به اشک😭 ندارد. کاش برای غبطه به حال خوب حسین برای خودمان اشک😭 می ریختیم کاش شعور حسینی🕌 را در کنار شور حسینی🖤 در خود ایجاد کنیم تولد سرور خوبی ها و پدر عدالت⚖ و آزادی🗽 را به همه ی آزادی خواهان و عدالت طلبان و ستم ستیزان جهان تبریک عرض می کنم
امروز رفتم به بیت الاحزان حضرت زهرا صادقیه اردکان برای مولودی خوانی بعد از مولودی خوانی رفتم جایی که موتورم بود و با بچه ها اونجا چند دقیقه ای صحبت کردیم یک مرد اونجا وایساده بود و کمی ریش داشت جوان بود اما کمی موی سفید هم داشت نمی دانستم اینجا چیکار می کنه اما بالاخره دقایقی به شوخی و مزاح با دوستان پرداختیم. بعد از اینکه دوستان رفتند. خواستم سوار موتور شوم که آن مرد به من گفت آقا این موتور شماست؟ گفتم:بله گفت: این چراغ راهنمای شما که از قبل شکسته نبوده نگاهی به چراغ راهنما کردم و گفتم نه شکسته نبوده گفت: حله فک کنم من شکستم، اگه میشه شماره من رو ذخیره کنید و ببینید خسارت چقدره هر چی بشه من حساب کنم. نمیدونستم چی بگم اگه واقعا آدم خوبی بود میتونست در یک نامه شماره اش را بنویسه و بره اما برایم عجیب بود که این همه وقت ایستاده بود. گفتم:نه آقا اینا چه حرفیه هم رو حلال اصرار کرد و خواست شماره اش را بده تا اینکه من گفتم: نه چیزی نیست مقداری پول صدقه بدید و ما را شریک کنید در صوابش او معذرت خواهی کرد و من هم بهش گفتم التماس دعا و موتور را شروع کردم و رفتم. پ.ن کاش بعضی بزرگان کشور از این مرد توجه به حق الناس را یاد می گرفتند. خدایا تقاضانه ازت درخواست دارم که در دل بندگانت که بر ما حقی دارند بیانداز که ما را ببخشند 🤲🤲
کتاب📗 جامعه شناسی👨‍👩‍👧‍👧 دهم انسانی واقعا حکایت جالبی است. در عجبم از آنها که ویژگی های انتسابی، خوش اندامی بدن💪 و زیبایی چهرشان🤵🏻 را به رخ می‌کشند و در غرور غرق می شوند در حالی که صد سال دیگر سیاه👨🏾 و سفید👨🏻،لاغر🧔🏾‍♂ و چاق ، خوش اندام🏋 و بدترکیب👨🏻‍🦲، زیبا🤵🏻‍♂ و زشت🧔🏿‍♂ جسمشان سرنوشتی جز ندارد آنچه ماندگار می ماند در جهان است. 👍با اخلاقتان را به رخ بکشید.
خری🐴 را گر افسارش از زر کنی لجامش ز یاقوت ابهر کنی به پهلو زنی از طلایش🥇 رکاب به زینش نشیند یکی آفتاب به جای خصیلش🌾 دهی نیشکر به جای جو اش🌾 مغز بادام تر🥜 اگر جبرئیلش کن مهتری بماند همان در مقام خری🐴 خریت نتها علف خوردن🌿 است خریت قواعد ندانستن است @ghalamdoostan
ناقض ترین و مزخرف ترین نهاد در کل نظام مقدس جمهوری اسلامی نظام ناقص آموزش و پرورش است. نهادی پر از ظلم و بی عدالتی نهادی پر از رانت و بی برنامگی، نهادی استعداد کش، نهادی که دانش آموز را از علم آموزی فرار می دهد
خامه ی شریف✍
ناقض ترین و مزخرف ترین نهاد در کل نظام مقدس جمهوری اسلامی نظام ناقص آموزش و پرورش است. نهادی پر از
منشا ضعف اقتصادی، ضعف اخلاقی،ضف فرهنگی و ضعف رسانه ای همه از این نهاد بر می گردد.
ازم پرسید به قرآن اعتقاد داری؟ گفتم:بله گفت: هیچ بار قرآن رو خوندی. گفتم:بله _ترجمه فارسیش رو خوندی؟؟؟ نمیدونستم چی جواب بدم حرفش حق بود من چگونه خود را مسلمان میدانم اما نمی‌دانم داخل کتاب دینم چی نوشته من خود را شیعه علی میدانم اما نهج البلاغه را فقط اسمش میدانم وقتی ما زحمت خواندن قرآن و نهج البلاغه را نمی‌کشیم بازی گیرندگان دین هر گونه خواستند از قرآن و نهج البلاغه برای ما گفتند
خامه ی شریف✍
ازم پرسید به قرآن اعتقاد داری؟ گفتم:بله گفت: هیچ بار قرآن رو خوندی. گفتم:بله _ترجمه فارسیش رو خو
پی نوشت: یکبار یک نفر تمثیل زیبایی برایم زد فارسی قرآن مانند کباب است و عربی خواندن آن سالاد در کنارش ما سالاد را زیاد میخوریم در حالی که مزه ی خاصی نداره، سیر می‌شویم و از کباب می‌گذریم
با ماشین پدر به ساندویچی رفتم برادر و خواهرم هم همراهم به داخل اومدن بعد از اون خاله ام هم وارد ساندویچی شد. شش تا ساندویچ همبر سفارش دادم. برادرم می گفت که نوشابه زرد میخوام. خواهرم گفت من لیمو ناد من آبروی خود را در خطر دیدم که این بچه ها دارند این حرفا رو میزنم با حالتی پرخاشگر اما آرام گفتم برید تو ماشین بشینید هر چی خواستم میخرم آشپز داشت ساندویچ را آماده می کرد در این حال مردی ریشو با صدایی خوش به من گفت آقا میشه بیاید اینجا منم رفتم سوی او بهم گفت: اعصابت از منم خورد تره که عمو خنده ای کردم و گفتم:تو این مملکت خراب اصلا اعصابی برای آدم نمیمونه _جوونی هنوز، الکی اعصاب خودت رو خراب نکن، ببین میخوام یه چیز به عنوان برادر بزرگتر بهت بگم، حالا خواهر و برادرت یک چیزی از تو خواستند، تو میتونی با انجام اون کار خوشحالشون کنی، اینجوری رفتار کردن با خواهر، برادرت اصلا درست نیست گفتم بله آقا درست میگید ممنون از تذکرتون _ببخشید حالا من تو کارتون دخالت کردم ولی همیشه بی دلیل شاد باش و با دیگران خوش اخلاق ساندویچی، سفارشم را تحویل دادم من بهش گفتم یک نوشابه زرد، یکی سیاه و یکی لیموناد بده ساندویچ ها را برداشتم و به سوی ماشین بردم ✍م.س.شریف